نازنین
آرام باش . و از خدا کمک بخواه
آرام باش . به همسرت پیام بده و بگو حرفهام را بشنو و زود قضاوت نکن . اگر دیدی من کج رفته ام هر بلایی سرم بیاری حق داری و هر تصمیمی بگیری می پذیرم . بگو خدا شاهد
و ناظر هست که من کج نرفته ام و نسبت به تعهد به همسرم هیچ خطایی مرتکب نشده ام و همه چیز را به همین خدا می سپارم و وجدانم از این بابت آرام است ، اما نارحتم از
وضعیتی که پیش آمده و تصوراتی که برات پیش آمده . بگو اگر برای جرم ناکرده میخواهی مجازات کنی بکن . ولی بپرس این ایمیل چیه و جریان چیست و بشنو . با اعتماد به نفس
و جرأتمند این حرفها را بزن و بعدش دیگه اقدامی نکن و سکوت پیشه کن و به دست و پا و ندانم کاری نیافتی و دست پاچه نشو که بیشتر ترا در مظان اتهام قرار میدهد . هرچه با
اعتماد به نفس ولی متأسف از آنچه پیش آمده و قضاوتی که شده ، باشی مسئله راحت تر حل می شود واعتماد شوهرت بهت برمیگرده .
اشتباه کرده ای اما در حدی که زندگیت از هم بپاشه نیست و خدا هم عادل هست بنا براین توکل عمیق کن و با دستپاچگی و ضعفی مثل یک فرد خیانت کرده برخورد نکن که
بیشتر شک بر انگیزه و در موضع یک خائن خودت را قرار می دهی .
با خونسردی و اعتماد به نفس اما ناراحت از تصوراتی که پیش آمده حرفهایت را بزن و تمام ماجرا را بی کم و کاست بگو و بگو در ماشینش وقتی حرف میزد. خیلی معذب بودی
و دلت میخواسته زودتر پیاده شوی . و اجازه ندادی حرفهاش هم کامل بشه و زود پیاده شدی .
بگو تنها اشتباه من همین سوار ماشین شدن بود که اونهم خدا شاهد هست از روی ناچاری بود در اون شرایط که یک مرد هم داشت به سویم می آمد و ترسیدم که قصدش
مزاحمت باشه . سوار شدنم از روی ترس و استیصال بود و هیچ هم کلامی ای هم نداشتم و استاد از ازدواجش می گفت من سکوت کردم و فقط دلم میخواست زودتر برسم و
پیاده شوم چون معذب بودم .
نازنین اگر یادت بیاد که سر یک جمله که گفته بودی خوبه منم برم دست برادرت رو بگیرم و ... چه برخوردی کرد ؟؟ ،چطور غیرتی شد ؟ با این شناخت ، این همه بی احتیاطی !!!!
اشتباهت را بپذیر و به درگاه خدا برو و عاجزانه بخواه مسئله رفع شود و در عوض عهد ببند تمام نکاتی که از قبل تا حالا بهت گوشزد شده را رعایت کنی و تمرین کنی تا ملکه ات
شود . ماها همه وسیله ایم وسیله او برای کمک به همدیگر اگر پس بزنیم و توجه نکنیم ، گرفتار خودکرده ها می شویم .
ضمنأ چیزی از کمی مغرور شدن به اینکه از همسرت سر تر هستی نگذشته .... مواظب باش دیگه در رابطه با هیچ کس دچار این نوع ارزیابی آنهم با نظر به اعتباریات مادی نشوی
عزیزم که .... عواقب دارد . همه بنده خداییم و خود خدا گفته ، ان اکرمکم عندلله اتقیاکم . یعنی برترین شما نزد خدا با تقوی ترین شماست . اگر بروی داستان زلفا و جویبر را
بخوانی عمق این آیه را درک می کنی و می فهمی کسی جز در تقوی که اونم فقط خود خدا می داند نمی تواند بر دیگری برتری داشته باشد ، بقیه تشخصها کشک است .
دلم میخواد یک بار با دقت بری و تمام پستهایی که در تاپیکهات ارسال کرده ام رو بخوانی . اونوقت خواهی دید که نکته هایی که بهت گفته بودم اگر توجه
عمیق می کردی چقدر مانع این پیشامد می شد .
نازنین چند بار بهت در راهنماییها گفتم رودربایستی نداشته باش ؟! نگفتم ، جرأت مند باش . و به حریمها در کلام و ... دقت داشته باش . حالا همینجا اشتباهاتت را مرور می کنیم
- هیچ ضرورتی نداشت بری و به استادت سلام بدهی وقتی می دانستی این استاد قبلاً انتقال احساس داشته . یعنی این یک اصل کلی هست . وقتی کسی
سابقه دارد که به شما عاطفه نشون داده و شما اکنون متأهل هستی نباید به هیچ وجه نزدیکش بری .
- در موقعیت نامناسبی از ماشین دوستت پیاده شدی . وقتی بدون همسرت رفتی و احتمال به شب خوردن را می دادی یک آزانس چاره کار بود .
- حرفهای استادت و صمیمانه حرف زدنش و سکوت تو درست نبوده . همون موقع باید محکم می گفتید ببیخشید استاد از روی ناچاری سوار شدم و من یک زن متأهل
هستم و مقیدم که با مرد نامحرم نه ادبیات خودمانی و مفرد بپذیرم و نه داشته باشم .
- در مقابل اون حرفهای احساسی و بیان اینکه ایمیل می دهم باید محکم می گفتی لزومی به این کار نیست و خوش ندارم چنین کنید و هرگز هم ایمیل شما
را باز نخواهم کرد .
- سراغ ایمیل هم نباید می رفتی و اگر هم در کل یه وقتی ایمیلت را چک کردی باید ایمیلش را نخواندهدیلیت میکردی .
در گذشته و محل کار و آن مدیر شرکت و .... که حتی مادرت هم تذکر داده بود که شیشه عطر را روی خودت خالی می کنی و .....
یعنی عزیزم ما خودمون کاری می کنیم که اینگونه مسائل پیش بیاد و بعد چه کنم چه کنم سر می دهیم .
- و مهمتر از همه .... چرا ایمیلی که استادت یا هر نامحرم دیگه آن را داشته حفظ کردی ؟. چرا آدرس ایمیل آنها را بلاک نکردی که ایمیلی از چنین کسانی
احیاناً دریافت نکنی .
اینها همه مواردی هست که وقتی یک پسر و دختر متأهل و متعهد می شوندباید توجه و رعایت کنند .
اینها را گفتم تا تلنگر بخوری و بدانی که نباید بگی چرا خدا چنین پیش آورد . چرا خدا چنان . چون همین خدا به وسیله همین سایت و خارج از این سایت نکاتی را گوشزدت کرده .
کارهایی که می توانستی انجام دهی :
- استاد که شروع به این حرفها کرد ، موبایلت را در آورده و با همسرت تماس می گرفتی و پشت تلفن می گفتی که وضعیت اینجوری شده و حالا هم زحمت استادت
شده و داره ترا می رساند و میخواهم بدهم با ایشان صحبت کنی و مراتب تشکر را بجا بیاری که واقعاً زحمت افتاده اند .
با این حرکت و آن هم اینچنین رسمی و با فعل و ضمیر جمع ، هم به استاد حالی میکردی که چهارچوب داری . هم وارد کردن همسرت جو صمیمیت را از بین برده و فضا
برای اون حرفها را از استادت می گرفت و خوب می فهمید چرا این حرکت را کردی ( تو دهنی محترمانه )
- وقتی برگشتی . ابراز ناراحتی می کردی از اینکه خودت را در آن موقعیت قرار دادی و ترسهایی که دچار شدی و بگو مهمتر اینکه مجبور شدم سوار ماشین مردی
غریبه بشم هرچند استادم بوده باشه . خیلی معذب بودم و به همین خاطر بهت زنگ زدم . بگو خیلی سخت گذشت تا به خونه مامان رسیدم و تا رسیدم زود پیاده شدم .
کلاً این حرکت و ظرافت در این مواقع علاج واقعه پیش از وقوع می کند و مهمتر اینکه مرد و زن اینگونه نشان می دهند به زندگی و تعهداتشان پای بند هستند و هرچه که مربوط به
این تعهدات هست پنهان نمی کنند . که همین فوق العاده اعتماد سازی می کند .
نکته :
این حرکت و اقداماتی را که گفتم به درد همه میخورد بخصوص اگر همسری زمینه بدبینی و یا تعصب زیاد دارد . این رفتارهای ظریف و با درایت ضریب اعتماد در او را بالا می برد و از
تبعات پیش آمدهای احتمالی این چنین ، پیش گیری می کند .
- اگر نازنین با همسرش تماس می گرفت استاد به احتمال زیاد غافلگیر شده فضای اون حرفها را پیدا نمی کرد ( بستر زدایی می شد ) و اگر باز هم اون حرفها را
می گفت . وقتی نازنین به منزل می آمد با ابراز ناراحتی به همسرش می گفت که از استاد ناراحت هست و عصبی شده که چرا در این موقعیت قرار گرفته تا مجبور شود
سوار ماشین او شود و ای کاش اصلاً نمی رفت تا اون حرفها را نمی شنید و می گفت اجازه ندادم حرفشو تمام کنه . ...
می توانست بگوید : گفت عکس همسرم را برات ایمیل می کنم . بگو به من چه ربطی داره که همسرت کیه . چرا برای من ایمیل کنی و ..... خوبه من عمداً به تو زنگ زدم و
خواستم حرف بزنی . آدم اینقدر پر رو !!!
این حرفها باعث می شد وقتی چنین اتفاقی یعنی دیدن ایمیل پیش می آمد ، همسر نازنین نسبت به استاد عصبانی بشه نه همسرش و ...... . و مهمتر اینکه وقتی نازنین
اشتباه کرد و سراغ ایمیل رفت و باز کرد و همسرش سر رسید . دستپاچه نمی شد و می گفت عجب رویی داره . ایمیل فرستاده و ... ابراز ناراحتی و عصبانیت میکرد و ....
علاقه مندی ها (Bookmarks)