توی جوابی که نوشتین هم احساساتی شدن و ذهن سطحی کاملا معلومه.شما اصلا به اصل موضوعی که بهتون گفتم فکر نکردین و ذهن سطحی و احساساتتون فوری شما رو وادار کرد برای من جواب بنویسید.این حالتتونو منم داشتم.
بهتره یه مدت به احساسات و برداشتهای سطحیتون بی توجهی کنید.کار بسیار سختیه.اما ارامش خیلی لذت بخشی بهتون میده.
من نمیدونم تو چرا فکر میکنی میخوام مسلمونت کنم و زود گارد میگیری؟من گفتم ذهن سطحی و احساساتت همه جا تاثیر میذاره.هم زندگی فردی،هم زندگی اجتماعی و هم عقاید مذهبی.و این طبیعیه چون وقتی یه نفر احساس محوره و ذهن سطحیش فعاله تو همه مسائل فعاله نه تو بعضی مسائل.
حالا به قسمتهایی از این نوشته خودت دقت کن:
نقل قول:
شروع کردم به خوندن کتاب های فلسفی یا سیاسی و در سایت های اجتماعی پرس و جو کردن تا راه درست رو پیدا کنم . کتاب های نیچه سارتر هایدگر راسل و خیلی های دیگه که یادم نمی یاد ............
یک مدت سوسیالیست شدم یک مدت لیبرال یک مدتم آنارشیست
اولش متریالیست شدم بعدش اگزیستانسیالیست و بعدش ایده آلیست شدم و ........................
خلاصه هر چند ماه یکبار عقاید سیاسی و فلسفی ام عوض می شد و خیلی شرایط آشفته ای داشتم ....
بعد از حدود یک سال که دیگه هم یک مدت مسلمان شده بودم
و نتیجه ای که گرفتی اینه
نقل قول:
به این نتیجه رسیدم که هر مکبت و عقیده یک نکات قوت و ضعفی داره و لازم نیست با انتخاب یکی از اون ها خودم رو اسیر اون کنم
اما نتیجه نقل قول اول اینه که همونطور که گفتم احساس محوری و ذهن سطحیت فعاله.با هر مکتبی که اشنا شدی احساست به جوشش افتاده و ذهن سطحیت برداشتهایی رو بهت ارائه کرده اما چون برداشتها سطحین بعد یه مدت اعتبار خودشونو برات از دست دادن.و سراغ مکتب بعدی رفتی.همین سرعت بالات هم نشون میده کارت زیاد عمقی نبوده.
نقل قول:
به نظر من تازه برعکس حرفی که شما می زنید احساسات بودند که باعث شده بودند تا سال کنکورم من مسلمان باشم و شاید اگه اون اتفاق ها برام نمی افتاد احساساتم باعث می شدند که تا آخر عمرم مسلمان بمونم
مسلمونی (اصلا هر دین و دیدگاهی) که با احساسات و ذهن سطحی بیاد با یه تلنگر (اتفاقات زمان کنکورت) هم از بین میره.این اصلا امتیاز نیست.یه نکته منفیه.
نقل قول:
بحث خوردن یا نخوردن مشروب رو به عنوان یک مثال عنوان کردم . نه اینکه مهمترین مساله ی من این باشه که برم خارج ببینم می خوام مشروب بخودم یا نه
کلا نه نظرم باید توی خیلی رفتارهام تجدید نظر کنم . خیلی از رفتارهایم که شبیه آدم های مذهبی هست شاید اشتباه باشه . اگه بخوام یک خانواده ی غیر مذهبی تشکیل بدم این کار برام لازمه .
همینجا هم ذهن سطحیت بهم جواب داده نه احمدی واقعی وگرنه فکر نمیکنم انقد ساده باشی که منو انقد ساده فرض کنی که فکر کردم میخوای بری خارج که فقط مشروب بخوری.این یه جواب کودکانه است.منظور حرف من چیز دیگه ایه که اگه ذهن سطحیتو مهار کنی متوجهش میشی.یادته تو پست قبلیمم گفتم
نقل قول:
احساسات مانع از این میشه که ما لایه های عمیقتر مسائل رو ببینیم و در نتیجه برداشتهای ما از مسائل سطحی میشه
راه حل عمیق شدن هست.یعنی به برداشت اولیه ذهنمون اکتفا نکنیم.از جنبه های مختلف قضیه رو بررسی کنیم.
این برداشت سطحی از حرفم هم نمونش.
------
اما اونجایی که بهت پیشنهاد دادم تحقیق کنی چطور یه مسلمون با وجود این مسائل به عدل خدا میتونه اعتقاد پیدا کنه دعوتت به مسلمون شدن نبود.بلکه این جواب صرفا کمی از ازردگیت و قهرت رو حل میکرد.
------
کلا اقای احمدی کسی که فوری قران میخونه،نهج البلاغه میخونه،کتابای عقاید دیگه میخونه نمیتونه نتیجه صحیحی بگیره.من خودم دو خط قران میخونم هزارتا سوال برام پیش میاد.صدتا ابهام.از چند نفر میپرسم.جواب بعضیا چرته.کنار میذارمشون.صبوری میکنم ادامه میدم تا برام شفاف بشه.عجله ای ندارم.
---------
خلاصه مشکل اصلیت همون ذهن سطحی و احساساتته.تو همه جنبه ها به اشتباه میندازت و ارامش رو ازت میگیره.اونی هم که بهش برمیخوره و وادارت میکنه واکنش نشون بدی همونه.
اونی که سوال طرح میکنه و خودشم جواب میده و وادارت میکنه به بقیه بگی طبق چیزی که من میگم جواب بدین همونه.
من فعلا دیگه نمینویسم و فقط امیدوارم بتونی روی حرفام عمیق بشی.
موفق باشی