RE: می خوام زندگی کنم اما ... (به بهترین راه مردن فکر میکنم)
من همه فصلهای سال رو دوست دارم اما بهار پر از معجزه است.یه لحظه تصور کن مثلا تا حالا تحویل سال نو رو ندیده باشی..فصل بهار رو میبینی تابستون پاییز زمستون وقتی به زمستون میرسی چقد ناراحت و ناامید میشی..با خودت میگی تموم زیبایی بهار از بین رفت..دیگه تموم شد..زمستون یعنی مردن..پس بهتره من هم بمیرم..اما بهار که میاد معجزه ها شروع میشه..زمین یه دفعه زنده میشه..درختی که تا چند روز پیش خشک و مرده به نظر میرسید پر از شکوفه میشه...دونه ها از زیر خاک بیرون میان و جوونه میزنن...و بهارِ دوباره میشه..
بهار همیشه بعد از زمستون میاد..معجزه ها بعد از سردترین فصل سال...پس هیچ وقت از سرمای زندگیت نترس..بدون ،زندگیت منتظر یه بهار جدیده.
کرم ابریشم فقط به امید پروانه شدن اون پیله تنگ و تاریک رو تحمل میکنه...وگرنه اگه ناامید باشه قبل از پروانه شدن همونجا میمیره.
دنیا..کائنات همش برای ما درسه..فقط باید خوب ببینیم.
بسیار خوب اقای شادی...عوض کردن راه تفکرت نیاز به تلاش بالا میخواد..اهسته و پیوسته رفتن...پس حسابی اماده شو چون میخوای تو یه راه واقعا قشنگ پا بذاری..برای من که خیلی قشنگ بود.
اما اگه دوست داری یه چیزی بگی و بری همینجا تمومش کن..اینجا زیاد هست تاپیکهای بیسرانجام..اما اگه واقعا به فکر تغییری بسم ا...
قدم اول تملک خاطره ها
اول از همه ازت یه چیزی میخوام..اگه خاطره دردناک و ناراحت کننده ای داری که هنوز نتونستی باهاش کنار بیای یا نمیتونی به کسی بگی رو روی یه کاغذ بنویس...کاملا خودتو از نظر احساسی تخلیه کن...گریه کن..عصبانی شو
ما میخوایم یه کاری کنیم که اون افکار و احساسات در تملک تو باشن نه تو در تملک اونها و لازمه اینکار اینه که بار احساسی اتفاقات برات از بین برن.
و لازمه اینکار اینه که تو یه بار برای همیشه برای هر خاطره یا موضوع ناراحت کننده احساساتت رو تخلیه کنی.
خلاصه رودروایسی نکن هر کاری که باعث میشه ناراحتیت بیرون بریزه انجام بده.
در اخر روی همه نوشته هات رو خط بزن و بنویس بخشیدم و رها کردم.بسوزون و خاکسترش رو تو سینک ظرفشویی بریز.
بعد میری یه دفترچه یادداشت حتما حتما تهیه میکنی و توش از خودت تشکر میکنی که از بار احساسی خاطراتت خودتو رها کردی.
مِن بعد هم هر وقت دوباره اون خاطره یادت اومد ذهنت رو ازش منحرف میکنی و حواستو میدی به یه موضوع دیگه.
اون دفترچه یادداشت رو پیش خودت نگه دار .حالا حالاها باهاش خیلی کار داریم.
اینا رو انجام بده تا بعد.
RE: می خوام زندگی کنم اما ... (به بهترین راه مردن فکر میکنم)
نه نیومدم که به این زودی برم
اومدم تغییر کنم همونطور که تو عنوان تایپک نوشتم میخوام زندگی کنم میخوام بخندم ،هدف داشته باشم، امید به آینده روشن داشته باشم،عاشق زندگی باشم اما خانم بهار بارها سعی کردم و زمین خوردم تلاش کردمو تو ذوقم خورد تحقیر شدم و فراموشش کردم برای رسیدن به اون چیزا که عرض کردم نه یک بار بارها تلاش کردم و نشد . میدونم حالا میگید" خب چرا اومدی اینجا با این دیدگاه منفی به هیچ جا نمی رسی" ولی باور کنید اونقدر اینا رو تکرار کردم که الان وقتی این حرفا رو میزنم دیگه بهشون ایمان ندارم
آره مشکل من ایمان نداشتن به اینه که امکان داره زندگی شیرین بشه
راستشو بخواین اینا رو خود فریبی میبینم
با یه روانشناس هم صحبت کردم اما یا اون روانشناس خیلی ماهر نبود یا ذهن من یخ زده
البته حرفایی رو که تو این انجمن می شنوم خیلی به آدم روحیه میده اما اشکال من اینه که تغییرات رو ماندگار درونی نمی کنم بعده یه مدت میرم سر جاده قبلی البته با دیدن آنچه اتفاق می افته
دفتر خاطراتم اونقدر پر از اتفاقات بده که گذاشتم تو کمدم و قفلش کردم که هرگز مرورشون نکنم وقتی به خاطراتم رجوع می کنم بیشتر دلم میگیره و ناامید میشم
اون خاطرات روزانه برای من تکرار میشه مث یه غده سرطانی بعده سوختن دوباره رشد می کنه و همون میشه که بود
راستشو بخواین به شما حسودیم میشه که چقدر زیبا به زندگی نگاه می کنید خوش به حالتون
بعده هر اتفاق بد مدام خودمو تصور می کنم که در حال مرگم وقتی سوار ماشین میشم خدا خدامه تصادف کنه اونوقت دیگه خودکشی نیست یه مرگ اتفاقی .شاید باورتون نشه اما با دیدن هر تصادف میگم خدایا چی می شد من جای اینا بودم؟!!!!!!!!
باشه یه بار دیگه آزمایش می کنم با راهنمایی های شما و همه کسانی که تو این انجمن با من و امثال من همدردی می کنن سعی می کنم دیدمو به دنیا و آنچه که در حال شدنه رو عوض کنم
لطف می کنید
RE: می خوام زندگی کنم اما ... (به بهترین راه مردن فکر میکنم)
افرین اقای شادی...باور کنید منم یه زمانی حال بد شما رو داشتم..منم اتفاقاتی برام افتاده که هیچ وقت تو این تالار نتونستم بگم...شده روزایی که دلم خواسته بمیرم و اون مرگ رو رها شدن میدونستم اما با خودم تا کی؟تا کجا؟من تصمیم گرفتم سرنوشتمو تو دست خودم بگیرم..چون من شایسته بهترینهام..تصمیم گرفتم راهشو پیدا کنم...راه درست کردن زندگیم رو من هر چی که اینجا بهتون میگم فقط و فقط تجربمه..دلم میخواد کارایی که من کمک کردن رو به دیگران بگم شاید به اونا هم کمک کنه.
خوب امیدوارم کارامون همیشه عالی پیش بره.
ازتون میخوام همین امروز اون دفتر خاطرات رو بیرون بیارین..روشون خط بزنین و بنویسین بخشیدم و رها کردم و بعد بسوزونینشون و از خدا بخواین شما رو از انرژی منفی خاطرات رها کنه...
اصولا هیچ نوشته ای که بار انرژی منفی داره رو نگه ندارین..چون باید بدونید کلمات دارای انرژی هستن و اون خاطرات منفی که نگه داشتین به زندگیتون انرژیهای منفی میفرستن..پس هر نوشته ی منفی که دارین رو با اون روش که گفتم به انرژی مثبت تبدیل کنید..(سوزوندن و در اب ریختن..اتش و اب دو عنصر پاک کننده)
(نوشته ها رو پاره نکنید)
نقل قول:
اشکال من اینه که تغییرات رو ماندگار درونی نمی کنم بعده یه مدت میرم سر جاده قبلی البته با دیدن آنچه اتفاق می افته
اینا همش دلیل داره ...نترسین..با کمک هم دلایلش رو پیدا و رفع میکنیم...طبیعیه اصلا نترسین.
فعلا اون دو تا کار رو انجام بدین:
سوزوندن خاطرات منفی.
تهیه دفتر یادداشت و تشکر از خودتون.
RE: می خوام زندگی کنم اما ... (به بهترین راه مردن فکر میکنم)
بسیار عالی
:104: :104: :104: :104: :104:
دوست عزیز
از ماندگاری حرف زدین و اینکه چرا ما دائم نیاز به یادآوری و روحیه دادن داریم!
انسان موجودیه بسیار فراموشکار! من میخواستم این حس رو در شما بیدار کنم و 100 البته بهتون بگم که با مرگ
شما فرشته ها با یک فرش قرمز و دسته های گل منتظرتون نیستن!
خوب خدا رو شکر که حالا آماده هستین!
لطف کنید و دستورات این کارگاه رو مو به مو انجام بدین ولی به تناوب! بله به تناوب!
کلیک کنید!
چون ما موجودات فراموشکاری هستیم و دائم باید به خودمون روحیه بدیم و تلاش کنیم!
چون شما این قسمتش رو بلد هستید میریم به طراحی سرنوشت!
===============
کنار دفتری که بهار66 گفت ، یک دفتر بسیار خوشگل با خودکارهای رنگی برای خودتون بخرین و اسمش رو بذارین
"دفترچه ثبت موفقیت ها و زیبایی های زندگی من"
برای خودتون چند خط کلمه و چند جمله زیبا بنویسن مثل مثال های تاپیک تکنولوژی فکر که در بالا گفتم!
و بعد از انجام دستورالعمل های اون تاپیک بالا مراحل زیر رو انجام بدین!
1- تهیه لیستی از اهداف (بدون در نظر گرفتن محدودیت ها)
مثل یک کودک از خدا همه چیز بخواین و به خدا ایمان داشته باشین چون خداوند ملائک رو موظف کرده تا خواست ما
رو اجابت کنن! اهداف ما منایع نوری هستند که هرچه هدف بزرگتر باشه ، انگیزه ها بیشتر و واسته های ما قشنگ
تر میشن! شما تدبیر کنین ، خداوند براتون تقدیر می کنه اگر صلاح بدونه! خدا همون چیزی رو میخواد که ما میخوایم!
2- جلوی هر هدف زمان و مدت بگذارید!
اهداف باید روشن و با جزئیات کامل باشند چون هدف ها را ضمیر ناخود آگاه ما باور می کند و تلاش ما در رسیدن به
آن هدف بسیار موثر هست! با نوشتن جزئیات هدف مورد نظر مثل خرید یک ماشین آخرین سیستم که حتی رنگ
و جزئیات آن یاید ذکر شود ، و قرار دادن زمان و مدت رسیدن واقعی به این اهداف باعث می شود که روی دوش ضمیر
ناخود آگاهتان تکلیف گذاشته شود!
3- برای هر هدفتان 1 یا 2 پاراگراف بنویسید که :
چرا می خواهم به این هدف برسم و چه تاثیری در زندگی من دارد؟ ......................................
اگر به این هدف نرسم چه میشود؟ ......................................
4- اهدافتان را بر 2 اساس اولویت بندی کنید : 1- زمان ، 2- اهمیت
اقداماتتان را بر این 2 اساس آغاز کنید!
5- چگونگی تحقق یک هدف! چگونه دست بیاورم؟!
برای هر هدف یک طرح اولیه بنوسید! یعنی بنویسید که چطور می خواهید به آن هدف با توجه به اولویت و زمان آن
هدف ، به آن برسید و یک طرح برای آن مشخص کنید!
6- اقدام عملی در جهت رسیدن به آن هدف!
یعنی مثلا اگر می خواهید یک ماشین بخرید ، بروید و مدل هایش را ببینید و حتی قیمت کنید و بعد با توجه به
برنامه اجرایی برای رسیدن به هدف تان فعالیت خودتون رو با توکل به خدا برای رسیدن به هدف شروع کنید!
====================================
در این میان ذکر چند نکته الزامیست!
- اول اینکه باید باور و فکرتون رو اصلاح کنید و نگین فایده نداره و نمیشه و نا امید نشید!
- گاهی باید برخی اهداف رو دوباره بازنگری کنین و حتی تغییرش بدین ماهیت هدف رو و حتی زمان بیشتر یا
راههای بهتری برای خودتون بنویسید!
- در تمام این مراحل با توکل و اعتماد به خدا ازش بخواید بهترین ها رو براتون رقم بزنه چون اون صلاح شما رو بهتر از
هر کس دیگه میدونه و ازش بخواین که اونطور که بهتره راه های بهتر رو بهتون نشون بده و اگر هدفی به صلاحتون
نباشه ازش بخواید صلاح شما رو در نظر بگیره!
چون ما انسانها پشت حجاب های مکان و زمان هستیم ولی خداوند به همه زمان ها و عوالم آگاهه!
پس بگویید : "خدا امرم را به تو واگذار کردم زیرا تو بصیرت کامل به حال بندگانت داری"
ضمنا دائما بازنگری کنید در تفکراتتون و به خودتون روحیه مثبت بدین و انقدر در ذهنتون به مرگ فکر نکنید!
بگذارید ناخود آگاه و خود آگاهتان به زندگی و تجربه و تلاش درست فکر کنه! خوش خیالی هم نکنین بلکه واقعا
تلاش کنین! دائما هم مراقب افکار و اعمالتون باشید و دائم به خودتون روحیه بدین! این پروسه یک فرآیند همیشگی
در طول عمرتون باید باشه و همیشه نیاز به یادآوری داره!
یکی از اهدافتون هم کمک به هم نوعانتون توی این سایت و راهنماییشون باشه! بهتون حس خوبی میده این کار!
موفق و پیروز باشید!
RE: می خوام زندگی کنم اما ... (به بهترین راه مردن فکر میکنم)
سلام
بر اساس راهنمایی های "بهاران" جلو خواهم رفت البته من کتاب موفقیت نامحدود در 20 روز آقای رابینز رو چند سال قبل به دقت خواندم و نطق برداری کردم اما راستش خیلی رعایتشون نکردمو زود همه چی یادم رفت
حالا یه سوال
اینکه آیا این تمرینات رو خودتون عملیش کردین ؟ و چه تاثیری تو زندگیتون داشته ؟(البته ببخشید فضولی می کنم:163:)
RE: می خوام زندگی کنم اما ... (به بهترین راه مردن فکر میکنم)
بهاران:) خیلی بامزه بود.
اقای شادی من تو پست قبلیم هم بهتون گفتم که هر چیزی که میگم اونی هست که خودم تجربه و امتحان کردم و نتیجشو دیدم.کلا معمولا جوابایی که مینویسم بر اساس تجربم هست.
اما اگه بطور موردی بخوام بهتون بگم باید توضیح بدم..
قانون پایستگی انرژی تو این دنیا وجود داره یعنی انرژی نه بوجود میاد و نه ازبین میره بلکه ازشکلی به شکل دیگه تبدیل میشه..پس انرژی های منفی که تولید میکنیم ازبین نخواهند رفت حتی با گذشت زمان و ما فقط میتونیم اونا رو به انرژیهای مثبت تبدیل کنیم.
کلمات دارای انرژی هستن و یه علم درباره این موضوع وجود داره که خیلی مفصله...اما همینقدر بدونید که باید نوشته ها رو با دو عنصر پاک کننده به انرژی برتر تبدیل کرد.
حرف براتون زیاد دارم که تو یه پست نمیشه همشو گفت.
درون ما دنیای بزرگیه که باید شناختش..و هر کی بشناسه میتونه کنترل زندگیشو دست خودش بگیره.
یه قانون مهم همیشه یادتون باشه اون اینه هیچ رخدادی اتفاقی نیست...شک نکنید همشون علتی دارن.
خوب کار بعدی که شما باید انجام بدین قانون بخشایش هست..شما باید خودتونو بابت تموم کم کاریها اتفاقات بیماری تصادف و... ببخشید و رها کنید.
این یه اصل خیلی خیلی مهمه..چرا؟
وقتی ما در درونمون احساس کنیم شایسته خوشبختی،موفقیت،زندگی راحت،و هر اونچه که دوست داریم نیستیم مطمئن باشی هیچ وقت به خواسته هامون نمیرسیم.
پس خودتونو ببخشید و این بخشایش هم مثل روش قبله..تموم اون اتفاقات و چیزایی که بابتش خودتونو نبخشیدین بنویسین..احساساتتونو بروز بدین و در نهایت همون عمل خط زدن و سوزوندن رو انجام بدین.
اقای شادی اینا مراحل خیلی مهمی هستن..شما دارین هرچی که یه عمر درونتون مخفی کردین رو پیدا میکنید و بیرون میریزید درست مثل یه گنجه و کمد که دارین وسائل اضافیش رو بیرون میریزید و جا برای وسایل ضروری باز میکنید..ما هم باید تموم اون خاطرات و انرژیهای دست و پاگیر که درونمون داریم رو تخلیه کنیم تا جا برای انرژیهای مثبت باز بشه.
پس کار خیلی خیلی سخت و مهمیه..برای خودم خیلی طول کشید و تا الان هم ادامه داره
در غیر اینصورت هرچی هم ما به خودمون من موفق و ...هیچ فایده ای نداره.
مرحله بعد بخشایش دیگران و طلب خیر و خوبی برای اونهاست...
وقتی ما ادم موفقی رو میبینم اگه بهش حس منفی داشته باشیم برای اون شخص مشکلی پیش نمیاد اما با این کار ما خودمونو ازاون خوبی محروم میکنیم.
بذار توضیح بدم.تو دنیا همه چیز بر اساس انرژی کار میکنه و ما پیغامی که به کائنات میفرستیم بر اساس انرژیه..و احساس یعنی انرژی.
مثلا اگه من یه شخص پولدار ببینم و تو دلم حس منفی به پولدار شدنش داشته باشم مثلا تو دلم یا زبونی(کلا احساس ) بگم معلوم نیست چه مال حروم خوری کرده که پولدار شده؟
یا خدا بده شانس این دختره چه قالتاقه که همچین شوهری گیرش اومده...و...
این یعنی به دنیا پیغام دادم ثروت مساویه مال حروم خوریه پس من ثروت نمیخوام..یا شوهر کردن مساویه قالتاق بودنه پس من شوهر نمیخوام...حالا هر چند که زبانا من بگم من شوهر میخوام اما با انرژی منفی که من فرستادم دنیا خیال میکنه من شوهر نخواستم.
پس یه لیست از خواسته هات تهیه کن و جلوی هر کدوم بنویس اگه شخص دیگه ای به چیزی که تو میخوای برسه یا داشته باشه تو چه احساسی بهش پیدا میکنی؟یا تا الان شده نسبت به کسی حس منفی پیدا کنی؟
مثلا نسبت به یه فرد سالم یا متاهل و ...
بعد عمل بخشایش رو مثل قبل انجام میدی و ازاین به بعد سعی میکنی درباره دیگران حس مثبت داشته باشی.یادت باشه وقتی کائنات یه فرد موفق سالم متاهل خوشبخت به تو نشون میده معنیش اینه که میتونه ازاون بهتر رو هم برای تو انجام بده...اینو یه جا بنویس و مرتب نگاش کن.اکنون خدا نه تنها انچه برای دیگران انجام داده بلکه بهتر ازان را نصیب من میکند.
نکته خیلی مهم :همیشه ازشکل مثبت کلمه ها استفاده کن .مثلا نگو من فقر نمیخوام..باید بگی من ثروت میخوام
نگو بیماری نمیخوام...باید بگی سلامتی میخوام.
فعلا برای الان کافیه همینا رو انجام بدین بقیش باشه برای بعدا.
یادت باشه هر کدوم ازاین کارا رو انجام دادی تو اون دفتر یادداشت از خودت تشکر کنی.
(همه اینها تاثیر زیادی روی من گذاشتن و البته من تازه اول راه یادگیری هستم اما اگه خودمو با چند ماه پیش مقایسه کنم خیلی پیشرفت کردم و بهترشدم)
سوالی داشتین بپرسین.
RE: می خوام زندگی کنم اما ... (به بهترین راه مردن فکر میکنم)
راه جذابیه درست مث یه بازی سرگرم کننده منتهی با این تفاوت اینجا همه چی رو باید دید حس کرد و لذت برد
من همین امروز اون دفترچه رو تهیه کردمو همه اهداف ، رویاهامو نوشتم اما هنوز باورهای منفی رو آتیش نزدم فکر کنم اتیششون بزنم یه آتیش بازی حسابی را می افته همسایه ها بیان خاموشش کنن:D:D
یه بار تویه سایت اسمش دقیق یادم نیس یکی بود که می گفت راز رسیدن به آرزوهاتونو بهتون میگم اگه دقیق پیش برید حتما موفق می شید و خیلی هم تاکید داشت شک نکنید اونم چیزی مث همین تکنیک شما رو پیشنهاد می کرد اینکه باورهای منفی رو بسوزونید و باورهای مثبت رو بعده سوزوندنشون با صدای بلند بخونی اینم می گفت که گرمای سوزوندن اون باور منفی رو کاملا حس کنید تا ضمیر ناخوداگاهتون اونو قبول کنه اما راستشو بخواین من این کارو خیلی منطقی نمی دونستم
نمیدونم شمام دارین همین راهو میگین؟
البته اگه شما نتیجه گرفته باشین من چرا آزمایش نکنم
از اینکه وقت میزارین و سر میزنین و با من همدردی می کنین یه دنیا ممنون
RE: می خوام زندگی کنم اما ... (به بهترین راه مردن فکر میکنم)
اون قضیه گرما رو من نمیدونم اما چیزایی که بهتون گفتم دلایل زیادی براشون مطرحه.
مثلا اینکه خود شناسی باعث خدا شناسی میشه..یا یه ساعت تفکر برتر ازهزار سال عبادته میدونی یعنی چی؟
یه واژه ای هست به اسم کارما...و یکی دو روز پیش من یه نوشته ازدوستان تالار خوندم خیلی به دلم نشست...
نقل قول:
هر چیزی در این دنیا اثری داره " فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره ، فمن یعمل مثقال ذره شرا یره " به قول غربی ها ، هر عمل ما کارمایی دارد ، بنابراین حال ناخوش امروز یک شخص به دلیل اون رفتاری بوده که داشته ... اون انرژی منفی ، اون طلب بد خواستنش برای دیگری ، اون نفرین و یا به عکسش حال خوش امروز شخص به خاطر خیرخواهی دیروزش بوده ، به خاطر قصد و نیت خیرش بوده
نمیدونم داستان اون بچه که روی اب راه رفت رو شنیدین..خدا همینجوری و الکی الکی انسان رو اشرف مخلوقات قرار نداده..وقتی اشرف مخلوقاته یعنی قدرت و نیرویی بیشتر از هر موجودی میتونه پیدا کنه.
منم مثل شما دارم یاد میگیرم...
وقتی میگیم بسوزون نه اینکه تو فراموش میکنی چه اتفاقی برات افتاده بلکه بار احساسی منفی از بین میره..در واقع ما میخوایم به احساسمون تملک کنیم نه اون روی ما.
وقتی از عناصر اربعه یعنی اتش اب خاک و باد اسم برده میشه...یعنی میتونیم ازشون استفاده کنیم...و ما از خاصیت پاک کنندگی اب و اتش استفاده میکنیم.
وقتی خدا زمین رو مُسَخَر انسان کرده یعنی چی؟
و فقط به سوزوندن نیست...ما بعدش تلاش و مراقبت میکنیم تا کم کم بتونیم کنترل افکار و احساساتمونو تو دست بگیریم.
قوانین زیادی وجود داره که باید کم کم یاد بگیریم و هر جا که دیدین نمیشه باید بدونین حتما یه علتی داره که باید بگردیم پیداش کنیم راه حلش رو پیدا کنیم و برطرفش کنیم.
نوشتن تنهای اهداف کافی نیست اما پستهای قبلی منو بخون..خصوصا شماره 36 رو سعی کن اون نکاتی که گفتم رو انجام بدین.
تا مراحل بعد...
موفق باشید:72:
RE: می خوام زندگی کنم اما ... (به بهترین راه مردن فکر میکنم)
اقای شادی من از شما ممنونم سوال شما ذهن من رو به فعالیت انداخت و یه چیزایی رو به یادم اورد.در مورد تاثیر این روشها تو زندگیم پرسیدی . من الان برات یه مثال میزنم.
من با یه نفر تقریبا 15 سال میشه قهر بودم..یعنی همه میگن از اونجایی که ما یادمون میومد شما با هم قهر بدین..چند بار خواستن اشتی بدن اما نشد و فکر کنید من 25سالمه و این همه مدت با یکی قهر بودم و تو ذهنم دربارش هر فکر منفی که تصور کنید داشتم و حتی نوشتم.نگهشونم داشته بودم و کلی ارزوی بد براش داشتم و خلاصه هر مدل فکر و انرژی منفی که میتونین تصور کنید دربارش داشتم و خوب اونم احتمالا یه چیزی تو همین مایه ها دربارم فکر میکرده.
تا اینکه خیلی با خودم کلنجار رفتم تا خودمو قانع کردم ازاین سیستم بخشایش براش استفاده کردم...و از اون به بعد سعی کردم فکر منفی دربارش میاد تو ذهنم ذهنمو منحرف کنم..
لحظه سال تحویل یه دعایی میخوندم که بعد بهش میرسیم و طلب خیر میکردم.یهو بعد سال تحویل دیدم این ادم اومد خونمون و در کمال تعجب اومد طرفم و بهم تبریک عید گفت روبوسی کرد و شروع به صحبت کرد.و ما اشتی کردیم بعد ازاین همه سال. الان رابطمون خیلی بهتره و من مطمئنم بهتر هم میشه.تا یه مدت کسی باورش نمیشد اشتی کردیم هی میپرسیدن واقعا اشتی کردین؟
گذشت تا روزتولدم شد..من تصمیم گرفتم این قضیه کادو گرفتن رو برای خودم انجام بدم...از صبح مدام به خودم میگفتم امروز بهترین روزه..چون من توش بدنیا اومدم..و کلی از خدا تشکر کردم و به خودم انرژی مثبت دادم..موقع برگشت ازسر کار هم برای خودم گل:72: خریدم و به خودم تبریک گفتم..
رسیدم خونه اتفاقا پای کامپیوتر نشسته بودم یهو دیدم در بازشد و اون شخص اومد طرفم منو بغل کرد و تولدمو بهم تبریک میگفت.
اصلا هنگ کرده بودم اون.. اونجا.. تبریک تولد...!!!:72::72:
و بعد تولدم که برام دوست داشتنی بود.
اره اقای شادی مثال زیاده..اما میبینید با اینکه مدت زیادی نگذشته من یادم رفته بود برای همین باید مرتب درسا رو به خودمون یاداوری کنیم.
ممنونم که باعث شدی این موضوع یادم بیاد.:72:
RE: می خوام زندگی کنم اما ... (به بهترین راه مردن فکر میکنم)
سلام دوست عزیز
خوشحالم که بهار66 پیگیر تاپیکتون هست و شما میخواین که تلاش کنین! چون من ممکنه
یک مدتی کمتر به همدردی سر بزنم تا بتونم مسائلم رو حل کنم :)
چند نکته رو خالی از لطف ندیدم که بهتون بگم
بله من تجربه کردم و نتیجه گرفتم!
ازدواجم بهم خورد ولی نشکستم و ادامه دادم چون باورم درست بود!
کار آفرینی کردم و بارها موفق نشدم اما باز دست از تلاش برنداشتم!
در معرض مسائل گوناگون قرار گرفتم اما از زندگی نا امید نشدم و هنوز اعتقاد دارم اگر در کاری موفق نمی شوم
کائنات دارن من رو به سمتی که باید باشم می برن!
در آیه 51 سوره انعام آمده :
"لا تسقط من ورقة الا یعلمها...و لا حبة فی ظلمات الارض...ولا رطب و لا یابس الا فی کتاب مبین"
هيچ برگی از درختی نمی افتد مگر آنکه خدا از آن آگاه است و هيچ دانه ای در تاريکيهای زمين و هيچ تری و خشکی
نيست جز آنکه در کتاب مبين آمده است!
پس هیچ اتفاقی در این عالم تصادفی نیست!
پس اگر شما اینجا هستید این لطف خدا بوده ولی اینکه شما تصمیم بگیرید ایمان و باورتون رو عوض بکنید و این
کارها رو انجام بدین دست خودتونه!
فکر نکنین با انجام این مراحل روزهای سخت دیگه ندارین یا دیگه هیچ اتفاق بدی واستون نمی افته یا مشکلی
وجود نداره...نه اینطور نیست! هم من مشکلاتی دارم و هم بهار66 و هم همه! اما مهم نحوه برخورد با مشکله!
من به مشکلاتم می گم مسئله و بعد حلش می کنم!
دایره راحتی ام رو گسترده کردم و همه مسائلی که برام پیش میاد سعی می کنم آرامشم رو حفظ کنم ، تمرین هام
رو تکرار کنم و به خودم روحیه بدم و از خداوند در حل مسائلم کمک بخوام!
چون هیچ مسئله ای نیست در عالم که حل نشه جز مرگ!
اما با همه این مسائلم من شادم ، روحیم خوبه ، آرامشم رو حفظ می کنم و از همه مهتر من خوشبختم و به دیگران
هم این حسم رو منتقل می کنم!
پرسیدی نتیجه می گیرم یا نه؟
بله چرا نتیجه نگیرید؟ اگر باور کنید و تلاش کنید حتی 10 ها بار حتما نتیجه می گیرید!
اولین نتیجه اش روحیه شاد و ایجاد انگیزش در شماست!
اگر راهی رو رفتین و نتیجه نگرفتین ، یا تلاشتون کافی نبوده یا باید راهای دیگه رو انتخاب کنین و حتی اهداف تازه رو
مثلا من شرکتم رو تو یک برهه تعطیل کردم تا با یک رویکرد جدید شروع کنم کارم رو و توش بازنگری کنم!
من شکست نخوردم بلکه رویکرد و نحوه کارم عوض شد تو اون برهه!
میخوام بدونین اگر تو یک کار نتیجه نگرفتین مایوس نشین و راه های جدید رو امتحان کنین!
با آدمهای مایوس و نا امید رفت و آمد نکنین تا روی شما اثر منفی نگذارن!
همین که یک کاری رو راه اندازی کردین یعنی روحیه تون کار آفرینانه است و یک کارآفرین همیشه باید خلاق ، خوش
روحیه و امیدوار باشه! سرخوردگی و شکست در این عالم معنا نداره تا وقتی روحیه ، باور و ایمان ما قوی باشه!
هرگز نگید شکست خوردم! بلکه بگید تجربه خوبی بدست آوردم!
تجربه خوب باعث میشه در کارهای جدید موفق تر عمل کنین! از اشتباه کردن هم نترسین چون اشتباهات ما به ما
درس میدن و بسیار ارزشمند هستن! توی کارتون خیلی مطالعه کنین و با آدمهای با تجربه زیاد نشست و برخاست
کنین و از تجربیاتشون استفاده کنین!
و در مواجهه با مسائل زندگی همواره یادتون باشه که خداوند حامی شماست!
اگر مسائل و چالشها نباشن آدم دچار یکنواختی میشه!
هر روز تمریناتتون رو انجام بدین و هرگز فکر نکنین که از این تمرینات بی نیازین!
خودتون رو دوست دوست داشته باشین و به خودتون و هم نوعانتون عشق بورزین! محبت کنین!
در کارهاتون نظم و برنامه داشته باشین!
گاهی ممکنه خسته بشین ، استراحت کنین و دوباره از نو شروع کنین ولی هرگز نا امید نشید!
حتما اگر میتونید با یک گروه ورزشی یا هنری یا گردشکری همراه باشید تا روحیتون عوض بشه!
اگر میتونید کمی کوهنوردی کنین ، اینکار رو انجام بدین چون خیلی به حفظ روحیتون کمک می کنه!
چشمانتون رو به دیدن تصاویر زیبا عادت بدین! از جملات با بار منفی استفاده نکنین! حتی نام کاربری شما باعث
تضعیف روحیتون میشه! پس زیبا ببینید و زبا حرف بزنید و زیبا فکر کنین و زیبا هم عمل کنین!
این حرف ها شعار نیست! واقعیته!
اما از اونجایی که 90% مردم نمی خوان به خودشون سختی بدن و تغییر کنن و تلاش بیشتر می گن این حرف ها
همش شعاره اما به واقع این حرف ها عین واقعیته اما تنها 10% آدم ها اهل تلاش مضاعف هستند و شخصیت
پیشرو دارن و باقی باری به هر جهت زندگی می کنن!
اما اون 10% برای زندگی و سرنوشتشون تصمیم می گیرن!
این همه دانشجو تو دانشگاه های امریکا تحصیل می کنن اما فقط یک نفر میشه استیو جابز یا بیل گیتس!
این همه دانشمند داریم اما فقط یک نفر میشه ابن سینا ، ذکریای رازی یا ابوریحان!
این همه فوتبالیست داریم اما فقط یک نفر میشه پله یا مارادونا!
این همه دکتر داریم اما فقط یکی میشه دکتر حسابی!
به واقع چرا بقیه از این قافله جا میمونن؟ آیا این افراد زندگی راحتی داشتن؟ نه! اگر زندگی نامه هاشون رو ببینین و
بخونین سراسر سختی و هجران و حتی بیماری و فقر و زمین خوردن و بوده اما اونها ایمان داشتن به اهدافشون و
انقدر تلاش کردن و زحمت کشیدن که کائنات سر تسلیم فرو آورد و اونها تا ابد جاودانه شدن!
زندگینامه استیو جابز رو بخونین و ببینین که جابز از چه حضیض ذلتی با تحمل مشقت ها و باور و ایمان به اوج قدرت
رسید اما به دلیل تحمل این همه سختی جسمش زیاد تاب نیاورد و در 57 سالگی در اثر بیماری درگذشت!
روح جابز جاودانه شد چون امثال جابز ارادشون روی عالم اثر گذاشتن!
براتون مثال های نزدیک زدم تا بدونین چرا حضرت علی همواره به تلاش و کوشش بسیار سفارش می کنه و می گه
"مراقب افکارتان باشید که گفتارتان میشود ، مرافب گفتارتان باشید که که رفتارتان می شود ، مراقب رفتارتان
باشید که عادتتان می شود ريال مراقب عاداتتان باشید که شخصیت شما می شود و شخصیت شما عاقبتتان!"
بعد می گه : "فرصت ها همانند ابرهای در حال گذر هستند ، پس آنها را مغتنم شمارید! "
یا در واپسین روزهای عمرشون می گن : "شما را توصیه می کنم به تقوی و نظم در امورتان!!!"
در این 3 عبارت حضرت تمام اصول تکنولوژی فکر رو بیان می کنن!
یعنی ما باید مراقب افکار ، گفتار ، رفتارمون باشیم تا باورمون درست باشه و بالطبع اون از فرصت ها استفاده کنیم
و در این بین با تقوای الهی به خدا توکل کنیم و برای پیشبرد اهدافمون نظم و برنامه ریزی داشته باشیم تا نتیجه
بگیریم! پس این حرف ها مال من نیست!
وقتی خدا در قرآن می گه : "ان الله لا یغیر ما بقوما حتی یغیر ما بانفسهم" "خداوند سرنوشت هیچ قومی را تغییر
نمیدهد مگر آنکه خود بخواهند"
خدا هم به ما این ها رو در قرآنش گفته به نحوی دیگر!
پس ما که موجوداتی مخیر هستیم سفارش شدیم به تلاش و امیدواری به رحمت خدا و توکل!
حاصل و نتیجه رو به خدا بسپرید! حاصل با خداست!
امیدوارم موفق بشید و در آخر حرفهام رو با چند بیتی از جناب حافظ در این باب تموم می کنم :
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز / چه شکر گویمت ای کارساز بنده نواز
نیازمند بلا گو رخ از غبار مشوی / که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
ز مشکلات طریقت عنان متاب ای دل / که مرد راه نیندیشد از نشیب و فراز!!!!
طهارت ار نه به خون جگر کند عاشق / به قول مفتی عشقش درست نیست نماز
پیروز و در پناه حق باشید