ببین اینها می تونه کمکت کنه.
راه حلی برای دروغ گویی در مورد گذشته
من مداوم به رابطه گذشته همسرم با دوست پسرش فکر می کنم
چطور باید گذشته رو فراموش کنم
نمی دونم با گذشته ناپاک دختری که دوستش دارم چه کار کنم
ارتباط جنسی قبلیش مرا مردد کرده است
نمایش نسخه قابل چاپ
اول اينكه من قصدي نداشتم كه فكر يا چيزي رو ترويج بدم فقط افكار خودم رو گفتم
باز هم معذرت و ممنون از اين همه راهنمايي
لينكهايي كه داديد مطالعه كردم يه نكته جالب اومد
باز هم ممنون
سخن آقاي مدير
از نظر مسائل جنسي و ارتباط معيار مشابهي داريد. (يعني ارتباط جنسي بدون عقد و ازدواج را جايز شمردن)، پس با توجه به اينكه اين مسئله را يكبار براي خود هضم كرده ايد، از اين موضوع نگران نباشيد. هر دو تجربه كرديد. و درست نيست چيزي كه براي خود مي پسندي براي همسر آينده ات نپسندي
آقاي مدير چقدر منظقي جواب مي دن چرا اينجا نمي ان ...
-----------------
اينجا ادم يه كم گيج ميشه .كارشناسا دقيقا كارشناسي جواب مي دن اما افراد معمولي از نگاه خودشون و خيلي عاميانه و شايد هم خيلي مواقع حق باهشاون باشه .واسه همين آدم گيج ميش :(
گاهی واقعیتهای موجود کمی متفاوت هست با اون چیزی که باید باشه یا بهتره باشه.منظورم اینه که درسته که صداقت داشتن یه کار ارزشی هست اما پذیرفتن این موضوع هم برای هر مردی ممکن نیست.پس یه کم روی اون مسائل دقت کن
منظورت اینه که اون اقا اول از روابطش برات گفت؟؟چرا گفت؟؟نقل قول:
البته وقتي فهميدم ايشون هم به اين سنتها زياد پايبند نيست ، ديگه بهش گفتم
ایا چون از روابطش مطلع شدی تو هم از رابطت براش گفتی؟اگه باخبر نمیشدی باز هم حقیقت رو بهش میگفتی؟
دوست عزیز هیچ کس و هیچ چیزنمیتونه تضمین کنه که این اقا یه روز این مسئله رو به رخت میکشونه یا نه؟حتی اینکه خودشم رابطه داشته.پس تنها کاری که تو الان میتونی انجام بدی شناخت بیشتر این اقا هست.
راستش به نظر من حتی روی انتخاب این اقا بیشتر هم دقت کن.اخه مردی که خیلی راحت از روابطش برات میگه و مشکل تو رو هم قبول میکنه کمی جای تامل داره.
نه اینکه شما نباید تا ابد ازدواج کنی.منظورم اینه که خوب اگه خودت از اول به یه اقا میگفتی و اون به صرف اینکه تو دچار خطا شدی میبخشیدت و باهات ازدواج میکرد فرق داره با اینکه یه مرد خودش رابطه داشته و با خودش میگه من که رابطه داشتم ایراد نداره زنمم داشته.
همچنین حواست باشه این موضوع رو مجوزی برای رابطه های دیگه برای خودش بعد ازدواجتون نکنه.
نقل قول:
خوب اين يه چيز واضحه كه هر كسي قبل از ازدواج ارتباطاتي داشته و كاملا منطقيه
لطفا اینو به اون اقا نگو...بهتره بگین اشتباهی کردیم که حالا میخوایم جبرانش کنیم.چون این حرف یعنی اگه بعد ازدواج هم مثلا من باردار شدم از پس روابط زناشویی برنیومدم تو سنگ که نیستی غریزه داری میتونی بری با کسی دیگه رابطه برقرار کنی.نقل قول:
آدم حس داره روح داره غريزه داره .سنگ نيست كه
الان بهترین کار شناخت درست اون اقا،تصمیم صحیح برای ازدواج،از بین بردن اون تفکرات یا حداقل بیان نکردنش و توکل به خدا و در نهایت پذیرش عواقب احتمالی.
با سلام
دوستان نظراتی در مورد سئوال شما داده اند که هر کدام از زاویه ای به شما دید می دهد.
در ذیل توجه شما را به چند نکته جلب می کنم:
یکم:
فهم صحیح مشکل در واقع دروازه ای به حل مشکل هست. پس اگر خوب ریشه مشکل را نفهمیم. جوابهای سطحی که به دست می آوریم نیز موقتی و غیر مفید هست.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط soha
در واقع این مشکل اصلی شما نیست. مشکل شما مبتنی بر دو پیش فرض است.
الف: حقیقت یا واقعیت ؟!
حقیقت و واقعیت چیست؟! آنچه برای شما اتفاق افتاده است ، یاحق شما و حقیقت بوده است یا واقعه ای هست که انجام گرفته است. اگر این مسئله را چنانکه در چند پست به آن اشاره کرده اید حق خود می دانید و حقیقت هست. پس حتما از آن دفاع می کنید. و این زمینه ساز مسائلی در امتداد خودش خواهد بود و آنها هم می تواند حق و حقیقت جلوه کند.
ب) درست و غلط چیه و از نظر کی؟
کار درست چیه؟
معیار درست و غلط بودن چیست؟
آیا معیاری ثابت برای سنجش درست و غلط بودن دارید؟
آیا درست آنست که در آینده لذت بخش باشد؟
آیا درست آنست که مردم تایید کنند؟
آیا درست آنست که مذهب تایید کند؟
خلاصه اینکه هنجار و ناهنجار و درست و غلط چیست؟
آیا ما آزادی داریم هرچه دوست داریم انجام دهیم و آن درست هست؟ اگر چنین هست درست و غلط بودن شما و همسر آینده اتان ممکن است متفاوت باشد.
پس درست یا غلط بودن از منظرچه کسی؟ شما؟ اعضاء تالار؟ یا همسر آینده اتان؟
دوم:
بر اساس پاسخهای شما به دوستان به نظر می رسد که شما مسائلی که داشتید جز حق خود و حقیقت می دانید و درست بودن را هم از نظر خودتان بررسی می کنید و «امر درست » هم آنست که شما در آینده با آن آسوده باشید.
اگر چنین باشد. مشکل شما تعارضهای اساسی در خود آگاهی هست.
توضیح بیشتر:
معیار حق برای شماچیست؟ هنجارهای جامعه، معیارهای عقلی، معیارهای شرعی، معیارهای احساسی و شخصی یا ...
اگر این معیار ها بی ثبات و شخصی باشد، پس حق شما بی ثبات است. و ثانیا همین مسئله در مورد همسر آینده شما هم بی ثباتی را دارد.
یعئی دل شما امروز اینطور راحت بوده است، و همسر شما هم همین طور، اما فردا دل شما چیز دیگری را می خواهد و همسرتان هم چیز دیگری. پس بر این اساس آینده بی ثبات و غیر قابل پیش بینی و بر اساس دلهای شما دو نفر هست.
به دیگر سخن:
اگر شما خارج از معیارهای عرفی و هنجاری و شرعی این فرهنگ، باکره بودن را بر خود نیاز نمی بینید. و روش دیگری را می پسندید. در ادامه زندگی هم ممکن روشهای دیگری را بپسندید و از طرفی همسرتان هم ممکن است هر لحظه چیزی را بپسندد. پس در این بی معیاری یا صحیح تر بگوییم معیارهای بی ثبات شما همیشه باید در نگرانی اینکه چه خواهد شد بمانید؟!
هر جامعه ای هنجارهای خاص خودش را دارد. گاهی فرهنگی، گاهی عقلی، گاهی شرعی، گاهی عرفی ویا ترکیبی از اینها.
شما نمی توانیدقسمتی از هنجارها را از یک جامعه دیگر انتخاب کنید و بخش دیگری را رها کنید و از جای دیگر انتخاب کنید و این تعارض می آورد.
شاید در یک کشور اروپایی آقایان روی باکره بودن همسرشان حساس نیستند. و شما می پسندید. پس باید ادامه روند را هم به شیوه مرسوم آن کشورها پیش بروید و نسبت به تبعات قطعی آن بی تفاوت باشید.
مثلا آنها اینقدر هم نگران آینده این مسائل نیستند. اگر آقا بعدا نظرش عوض شد، آنها محترمانه از هم جدا می شوند. و ارتباطی دیگر را جایگزین می کنند.
کلا حفظ یک خانواده به هر قیمت در آن فرهنگ دغدغه نیست. شما که فاز اول را آنطور رقم زدید، باید فاز بعدی را هم مثل آنها رها کنید و بی تفاوت باشید و اجازه دهید مسائل راحت پیش برود.
سوم:
حرفهای شما ذهنیت هایی هست که تاریخ مصرفش به اندازه زمان حال هست. لذتهایی که از زمان خود بیشتر طول نخواهند کشید.
متاسفانه اخیرا مراجعانی داشتم که از مسیر شما گذشته بودند و پس از ازدواج، این بی معیاری یا بی ثباتی معیاری یا خود معیاری باعث تزاحم آن زوجین شده بود. و اصالت لذت در زوجین موجب هرج و مرج شده بود. اگرچه یکی از آنها متعقد به تعهد جنسی بود. اما دیگری این را یک دگم اندیشی و تعصب خام سنتی می دانست. و می گفت انسان باید قدرت انتخاب و گسترش خواهشهای دلخواهش را داشته باشد. و عملا باید گفت خانواده ای نداشتند. بلکه تجمیع دو نفر در زیر یک سقف بود.
خلاصه اینکه در این بند می خواهم بگویم. اینگونه دیدگاه عوارض عملی دارد. و در واقعیت به نتایج ناخوشایندی ختم می شود.
شما نیاز به بازنگری دارید هم در مورد معیارهایتان، هم در مورد هنجار و ناهنجار، و هم در مورد تبعات و نتایج آنچه به آن معتقدید.
آنی خوب اشاره کرده است. که هزینه و تبعات و مسئولیت آنچه بر آن پافشاری می کنید باید بپذیرید.