http://www.hamdardi.net/thread-11334.html
http://www.hamdardi.net/thread-1247.html
http://www.hamdardi.net/thread-36337.html
عزیزم این لینک هارو هم مطالعه کن
نمایش نسخه قابل چاپ
http://www.hamdardi.net/thread-11334.html
http://www.hamdardi.net/thread-1247.html
http://www.hamdardi.net/thread-36337.html
عزیزم این لینک هارو هم مطالعه کن
جناب خاله قزي عزيز سلام از حرفاتون و راهنماييهاتون ممنونم(اگه ممكنه تاپيكهاي قبلي منو بخونيد)
شايد من خيلي بد توضيح دادم و فقط خصوصيات خودم رو گفتم بنا به شرايط
اعتماد بنفس بالا توي تاپيك من موج ميزنه قبول ولي توي اين 2،3 ساال زندگي مشترك حتي يكبار نشده خودمو بالاتر از شوهرم ببينم يا بهش بگم كه از تو برترم چرا كه شوهرم هم براي من جزابيتاي خودشو داره،خوش قيافس،كارخوب داره خانواده خوب داره من هميشه به خاطر همه چيزش تحسينش كردم حتي بهش ميگم هميشه كه بهتر از تو وجود نداره بهش ميگم تو خوش قيافه اي ولي هيچوقت بهش نگفتم كه خودم خوشگلم مگر به شوخي ،طبق حرفاي شما من باعث شدم ش.هرم خيانت كنه؟؟؟؟آيا زمانيكه من فقط 3 ماه بود عقد كرده بودم و ازش دور بودم بازم من باعث خيانتش شدم؟؟؟
خيانتش در حز اسمس و زنگ تنها نبوده اسمساش تماما رابطه سكس و قول و قرار سكس بوده كه قرار بوده وقتي من رفتم شهرستان همديگه رو ببينن ،اينكه ميگم من فلان كارو كردم اينكارو كردم فقط براي اينه كه شما شرايط منو بدونين ولي هيچوقت جلوي شوهرم از خودم تعريف نكردم كارايي كه من ميكنم فقط ازروي علاقس خودشم ميدونه هزاران بار بهش گفتم كه مهمترين فرد زندگي منه و همه كاري براش ميكنم،جلوي خانواده خودم و خودش هميشه احترامشو داشتم و با الفاظ عزيزمو جانم صداش ميكنم ،براي تصميم گيري هميشه بهش ميگم هرچي تو بگي يا ميگم نظرت برام مهمه،ببينيد من الان نزديك 3 ساله ازدواج كردم ولي بيشتر از دوسالشو خيانت كردبا دختراي مختلف ضمن اينكه من ازش دور بودم و هميشه سعي ميكردم كاري نكنم ناراحت بشه ،من هيچوقت خودمو دست بالا نگرفتم اتفاقا هميشه خودمو غرورمو شكستم بخاطرش چون دوستش دارم و نقطه ضعفم شوهرمه من اگرفكرميكردم ازش بالاترم هيچوقت بهش " بله " نميگفتم و با همه شرايطش كنار نميومدم هيچوقت سرش منت نداشتم چون از نظرم هركاري ميككردم و ميكنم وطيفم بوده و هست،محبت نوازش بوسه رابطه جنسي رو سعي كردم به نحو احسن انجام بدم ولي منت نذاشتم هيچوقت به خوانوادش هميشه احترام گذاشتم و دوستشون دارم كه بعضي اوقات بخاطر رفتارم ازم تشكر ميكنه،مشكل شوهرم اينه هنوز تو دنياي مجرديش مونده منم مشكلم اينه هنوز بعد 8،9 ماه از آخرين خيانتش نتونستم خيلي خوب كنار بيام،سنتي زندگي ميكنم باهاش طوري كه دوست داره هيچوقت غذاي بيرون نخورده چون هميشه براش مهيا كردم،طبق خواستش لباس ميپوشم تفريح ميرم با كساني كه اون ميگه بايد رفت و آمد كنم ولي هميشه گفتم حرفت و نظرت برام مهمه و يا باشه چشم هرچي تو بگي انجام ميدم
بخاطر اين كارا هيچوقت منت نذاشتم و خودمو دست بالا نگرفتم و در مقابلش هميشه خودمو نفر دوم قرار دادم با اين فكر كه مرد زندگيمه و حرف اول و آخرو اون بايد بزنه هميشه بخاطر تواناييهاش تشويق و تحسينش كردم كه تو بهتريني الا ن كه خودش نيست ولي واقعا ميگم برام بهترينه و واقعا دوستش دارم بخشيدمش ولي خيلي ناراحتم بخاطرش و متاسفانه نميتونم جلوي خودمو بگيرم وقتي عصباني ميشم وبحث يه جورايي نزديك به اون موضوعه باز پيش ميكشم
من الانه كه يكم سركش شدم وگرنه هميشه ساكت بودمو و حرفي نميزدم تو خونه ما موقع قهر من بايد نازشو بكشم بارها كتكم زده و قهر كرده ولي هيچوقت از دلم درنياورده و هميشه گفته حقته ولي باز من براي آشتي پيش قدم شدم
اينكه تو پستهاي قبلي از خودم تعريف كردم منطورم اينه چرا با اينكه همه چيزو براش فراهم كردم ولي باز با ديگري رابطه داشت با اينكه فقط 3 ماه از عقدمون گدشته بود و چرا تا 2 سال ادامش داد
جناب خاله قزي اينجا مشكل من اسمساييه كه فقط بخاطر تلفيقي بودنش انگ خيانت بهم چسبيده و زندگيمو بيشتر از قبل مختل كرده كه به مشكلات قبليم دامن زده
الان از خودم دفاع نكردم خواستم شرايط رو بيشتر توضيح بدم
سارا موضوع دعوای اخیرتون را کلا فراموش کن و حرفش را نزن.
فکر می کنم همسرت برای این که کم نیاره اون موضوع را چسبیده. شاید اولش شک کرده باشه، ولی وقتی گوشی خودش این مشکل را داره، مطمئن باش که بازم براش اتفاق افتاده و می دونه اشکال از گوشیش هست. ولی چون بارها خیانتش را زدی توسرش و ناراحته، گفته اینطوری منم یه آتویی دستمه. حالا هر چند خودم می دونم الکیه.
بعد هم آدمها گاهی یه اشتباهی که می کنند راحت نمی تونن بهش اعتراف کنند. مخصوصا آقایون.
خودش حالا فهمیده که چیزی نبوده، سکوت کرده در موردش. تو هم دیگه چیزی نگو.
نگفتن به این معنی که دیگه تکرارش نکن. هیچوقت.
نشه مثل این موضوع خیانتش که به قول خودت توی هر دعوایی حرفش را پیش بکشی.
شيدا جون ميدونم از مشكل گوشيش خبر نداره چون اصلا تعمير موبايل نبردش هيچوقت يا از كسي نميپرسه ولي نميدونم خودش فهميده يا نه كه همچين اسمسايي هست ، تا ديروز عصر باهام سرد برخورد ميكرد ولي ديشب رفتارش خوب شد موقع خواب از پشت بغلم كرد و خوابيديم ،قبل از خوابيدن تو رختخواب درحالي كه دستشو گرفتم اين جمله هارو بهش گفتم:
خيلي از هم دور شديم بااينكه نه من به تو خيانت ميكنم و نه تو به من خيانت ميكني ولي اعتمادي بينمون نيست بيا از اول شروع كنيم از نقطه صفر انگار تازه باهم آشنا شديم و تازه اول زندگيمونه من تورو خيلي دوست دارم و وابستگي و دوست داشتنم غيرعاديه شايد حسادت باعث ميشه خيلي رفتارا ازم سر بزنه "
همه حرفامو شنيد بهش گفتم ميشنوي گفت آره ولي خوابم مياد منم با حالت محبت زدم روي بازوش و گفتم شبت بخير خوب بخوابي و پشت بهش خوابيدم البته اين به پشت خوابيدن طبق عادته نه بي محلي بعد كه پشتمو كردم ديدم دست انداخت روم و كشيدم تو بغلشو چيزي نگفتيمو خوابيديم صبح هم خيلي عادي بيدارشديمو باهم رفتيم سمت سر كارمون
من ديگه هيچ بحثي نميكنم و سعي ميكنم مسايل گذشته رو پيش نكشم فقط دوست دارم اونم بهم وابسته باشه و دلش برام تنگ بشه دوست دارم محبتشو ببينم نه غرورشو
سلام ساراجان
من فقط همین تاپیکت روخوندم
خوشحالم که رابطه تون بهترشد.
به نظرمنم دیگه هیچوقت اشتباهات گذشته روبه رخش نکش حالا که تصمیم گرفتی ازاول شروع کنی پس واقعا واقعا همه چی روفراموش کن.
ساراخانوم همینکه بغلت کردیعنی محبت یعنی عذرخواهی!!مردها زبونشون اینجوریه...
سعی کن مهارتها رویادبگیری..دخترخوب میگن مردوغرورش!!!تاحالا نگفتن مردومحبتش!!!پس تعجب نکن که غرورش روبیشترمیبینی تامحبتش.
اما اگه تواون شیفته اش کنی بیشترازحدمحبتش روهم میبینی وغروری باقی نمیمونه:311:
محبت کن...عشقولانه رفتارکن...
سارا جان برای منم چندبار تکرار شد، اتفاقا موقع دعوا!
ولی من اسمس قبلیمو داشتم و مجدد اونو براشون فرستادم با اسمسای قبل و بعد که فهمیدند من درست میگم!
اینارو گفتم که اگه این مسئله واست مهمه پیگیرش باش بدون اینکه شوهرت بفهمه و با مدرک بش ثابت کن(خیلی طلبکارانه):43:
szd عزيزاتفاقا من عادت دارن اسمس نگه ميدارم خصوصا اسمساي شوهرمو الان بالاي يكساله كه حتي يه اسمس بينمون هم پاك نكردم اون اسمس كذايي هم داشتم بهش نشون دادم ولي چون با آخرين اسمس تلفيق شده بود نميشد بهش ثابتش كرد از 3 خط اسمس دوخطش واسه اسمس يكماه پيش بود خط آخرش واسه آخرين اسمس ،واسه همين باور نكرد،دعا كنيد ازين بحران دربيام و بتونم زندگيمو از نو درست كنم
سلام سارا جان!
خوشحالم که همسرت یه قدم برداشت. به قول پاییزه ، به زبون آقایون این یعنی از رفتارم پشیمونم.:311: چیکار کنیم دیگه باید ترجمهء زبونشون رو یاد بگیریم.
خوندم که نوشته بودی دیگه قصد نداری بحث کنی. این خیلی خوبه و سعی کن تو خودت نهادینه اش کنی. یعنی اگه اتفاق جدیدی افتاد هم بتونی کنترلش کنی. بعد چندوقت عادتت میشه و دیگه راحت میشی.
به نظرم یکم هم احتیاج داری از اون کارایی بکنی که گفتی نمی دونم چطوری جذبش کنم.
هرکی قلق شوهرش رو میدونه. بعضی از مردا احتیاج دارن که بهشون اعتماد بنفس بدی، بعضیشون احتیاج دارن بزرگشون کنی، بعضیاشون هم ترکیبی از چندتا موضوع رو باهم احتیاج دارن. ببین شوهرت روی چی حساستره. فکر کنم ایشون از محبت اشباع شده باشن. اینجوری که خودت تعریف میکنی، که همیشه همه چیز سرجاشه و ایشون از هیچ نظری کم و کاستی نداره، تو این زمینه نمیشه مانور داد. شاید به یکم شیطنت تو خونه احتیاج داشته باشن(از طرف شما).
یا شاید احتیاج داشته باشن دیده بشن. به صورت عملی.
چندتا کاری که من خودم انجام میدم و خیلی روی همسرم تاثیر میزاره رو برات میگم شاید به دردت بخوره.
از این کاغذایی که پشتش چسب داره و روی کابینت یا یخچال میشه چسبوند خریدم. شکل قلبه. هرکار کوچیکی که انجام میده، من یه تشکر عاشقانه روش مینویسم و میچسبونم یه جایی که ببینه. هرچند شوهر من اینقدر توجهش کمه که بعضی وقتا یه ساعت بعد میبینه. ولی به هرحال میبینه و برق شادی رو تو چشماش میشه دید.
یه موقع هایی هم خیلی بی دلیل، وقتی مشغول خودشه میرم و سرش رو تو بغلم میگیرم و نازش میکنم، وقتی میپرسه چی شده، تو جوابش مثلاً میگم، همینطوری فقط به خاطر اینکه هستی، یا چون خیلی به فکر مایی، یا هردلیل دیگه ای که خودت دوست داری جاش بزاری. بهش میگم دوستت دارم. خیلی کوتاه این کارو میکنم. بعضی آقایون حوصله ندارن زیاد تو بغل بگیریشون و یه جورایین، باید کوتاه باشه که مزه اش تو دهنشون بمونه.
یه وقتایی هم که حال و احوالمون سرجاش باشه، بازی راه میندازم. مثلاً وقتی شب چایی آوردی، یهو قندون رو از دم دستش دور کن، بگو یه جایی واست یه قند گذاشتم پیداش کن و به خودت اشاره کن. (یه جایی قایم کن که دیر پیدا شه ولی اون بنده خدا مجبوره همه جارو بگرده) دیگه زیاد بازش نمیکنم. خودت بگیر
به نظرم درکنار بحث نکردن، فراهم کردن زمینه ای که اصلاً بحث به وجودنیاد خیلی مهمه.
امیدوارم زندگیت روز به روز شیرینتر بشه.:72:
ممنون از راهنمايي همتون اميدوارم بتونم اين بحران رو زودتر به اتمام برسونم و به آرامش برسم و زندگيم رو شيرين كنم
برام دعا كنيد
بازم ممنون
سلام
تلاش شما واسه تغییر زندگیتون قابل تحسینه
اما به نکاتی باید توجه کنید
یکیش اینه که زیاد رو حرفاتون تکرار کردید بحث خیانت بوده ... گاهی بعضی از خانوما اصلا تحمل نمیکنن و کلا از شوهرشون طلاق میگیرن یا شاید کنارش باشن اما طلاق عاطفی گرفتن! شما خیلی خوب با این موضوع کنار اومدید اما نه کاملا! و از اون بدتر خودتون اگاه نیستید که چقدر با این موضوع کنار اومدید! شما عاشق شوهرتون هستید و پی بردن به خیانتش ضربه سنگینی به شما وارد کرده ... و یه جورایی میخوایید بهتون ثابت کنه که هنوز خودتون زن رویاهاش هستید و به هیچ کسی جز شما فکر نمیکنه و بهتون نشون بده که هر لحظه به فکر شماست تا شما به این اطمینان برسید و اب سردی باشه روی دلتون که با خیانت اتیش گرفته ...
شما با محبت کردن و خودتونو فدا کردن نمیتونید به خواسته خودتون برسید و این کارا بیشتر توقع شما رو بالاتر میبره
بهتون توصیه میکنم
نگاهتونو از شوهرتون بردارید... تمام ارزش و وجود خودتونو در شوهرتون خلاصه نکنید! که اگر مثلا فلان کارو واسم نکرد، زندگی به کامم زهره ماره!
موفق باشید:72: