درود بانو she
به تصمیم شما احترام میزارم:72: ولی لطفا تجربیات خودتان را در اختیار کاربرا قرار بدید چون خیلی مفید و سودمند هستش :104:
نمایش نسخه قابل چاپ
درود بانو she
به تصمیم شما احترام میزارم:72: ولی لطفا تجربیات خودتان را در اختیار کاربرا قرار بدید چون خیلی مفید و سودمند هستش :104:
سلام دوستان! خوبین؟ من خوبم. اسباب کشی ام تموم شد.:227:
با کمک هر دو تا خانواده البته. بودن مادرم این چند روز خیلی کمک بود. نه فقط برای اسباب کشی. برای اینکه اشکال های رفتاری رو که خودم نمی دیدم بهم یادآوری می کرد. این زن فوق العاده است:72:....
زندگی پر از ریزه کاریه. :161:
--------------------------------------------------------------------------------------
من اینجا قوانین ام رو می نویسم :
- هرگز درمورد شوهرم بد نمی گم! به خصوص به خصوص جلوی دیگران و در حضور خودش. حتی یه گلایه ی معمولی! هرگز هرگز هرگز.
1. به خاطر غرور مردونه اش.
2. به خاطر غرور خودم که نمی خوام دیگران بگن آخی طفلکی.
3. به خاطر بی فایده بودن این کار.
4. به خاطر بی ارزش کردن ناراحتی هام و راحت جلوه داده شدن کارهای بد.
5.....
- هرگز جلوی خانواده شوهرم از شوهرم بد نمی گم. هرگز بدش رو نمی گم و شکایتی از رابطه مون نمی کنم.
1. به خاطر غرور مردونه اش.
2. به خاطر نقطه ضعف نشون دادن و امکان سوء استفاده از موقعیت توسط اونها.
3. به خاطر اینکه اونها در طمع نفوذ بیشتر و دخالت در زندگی مون می افتند.
4. به خاطر غرور خودم که نمی خوام دیگران بگن آخی طفلکی.
5. به خاطر اینکه خودم بد نشون داده می شم.
6....
----------------------------------------------------------------------------------------
به طور کلی شرایط من :
من آدم محکمی نیستم. احساساتیم و روی اصولم و خواسته هام محکم و جراتمند نمی ایستم.
همسرم آدم سوء استفاده گریه. اهل دستور دادنه. مراقب و مواظب خودشه و وقتی من جایگاه خودم رو حفظ نمی کنم، اون بیش از حد خودش پیشروی می کنه. ضمن اینکه من ساده ام و اون زیاد چاخان می کنه و من باور می کنم. چاخان های روزمره.
من معمولا در حال معذرت خواهی و یا تشکر از اون هستم. در حالیکه کمتر مقصرم و بیشتر خدمت رسانی می کنم.
همسرم آدم بدجنسی نیست. منو دوست داره و اشتباهات رفتاری من اونو پررو کرده. وقتی دوبار پشت سر هم درست رفتار می کنم، اون هم بهتر عمل می کنه.
فقط باید حواسم رو جمع کنم و بتونم خودم و احساساتم رو کنترل کنم.اگر اشتباهات عمده نداشته باشم و با خانواده اش هم خوب باشم و هیچ گلایه ای نکنم، این مشکلات جاری ریز و روزمره رو با دقت و تمرکز میشه حل کرد.
همین مشکلات ریز تاثیرات بزرگی توی زندگی ها داره. خودتون میدونین که.
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------
حواس جمع لازم دارم.
صبر و تمرکز و دقت لازم دارم.
وقتی تصمیم می گیرم کاری رو انجام بدم و حرفی رو بزنم، تصمیم اول و دومم معمولاً اشتباهه! به تصمیم سومم میشه امیدوار بود!!
حرف و رفتار من روی شوهرم تاثیر جدی و زیاد داره!
خانواده ی شوهرم در زندگیم نقش موثر دارند. نقش جدی و موثر. و من باید بهشون نزدیک بشم. باید برم توی جبهه ی اونا. نه برای روبرو شدن با شوهرم! بلکه برای اینکه به قلب شوهرم نزدیک تر بشم و اعتمادش رو بدست بیارم.
کارهای یکباره ممنوع! حرف های بی فکر و احساسی و بی منطق ممنوع! :327:
همه چیز آروم آروم کم کم ذره ذره ....:305:
خدایا کمکم کن.:323:
سلام she عزیز.
من مدتها قبل از عضویتم تاپیکهای شما رو میخوندم.
امیدوارم خوشبخت باشی.
لطفا تجربیاتت رو بنویس.
اگه ممکنه سری به تاپیک من بزن
http://www.hamdardi.net/thread-32604.html
خوشحال میشم راهنماییم کنی
سلام عزیزم
خوبی؟ خدا قوت بهت میگم به خاطر اسباب کشی گلم
she عزیز، تو خودتی؟؟؟؟ واقعا اینها حرفها و تصمیمات خودته؟؟؟
:104::104::104::104::104:
چقدر بزرگ شدی و چقدر خانومانه حرف میزنی و رفتار میکنی...... و چقدر من درس میگیرم از حرفها و تصمیمات تو.......
شوهرای ما در عین شباهت هاشون خیلی با هم متفاوتن .... اما حرفای تو و تصمیماتت چقدر شبیه واگویه های ذهنی منه
خیلی خیلی برات خوشحالم
خوشحالم که رشد کردی و خوشحالم که به جایی رسیدی که میتونی مثل یه زن قدرتمند و با سیاست اختیار زندگیت رو بدست بگیری
شاید حتی فکرشم نکنی که من خیلی بیشتر از خودت دارم از حرفات و نتایجت استفاده میکنم ( مثل اینه که دارم از نتایج یه طرح تحقیقاتی دیگه با کمی تغییر توی طرح خودم استفاده میکنم :311::58:)
she عزیز دارم نتایجت رو برای خودم بومی سازی میکنم و به زودی برات مینویسمشون
همیشه برات دعا میکنم
خیلی دوست دارم:72::72::72:
این پست مدیر همدردی هیچ وقت قدیمی نمیشه!
نقل قول:
معمولا همون چیزهایی که به نظر نقطه ضعف افراد به نظر می رسد، در صورت روش ارتباطی صحیح در مورد آنها ، می توان آنها را به نقطه قوت رابطه خودتون تبدیل کنید. مثلا شوهر شما به مادرش و پدرش احترام می گذارد و به اونها زیاد اهمیت می دهد و از آنها حرف شنوی دارد. این نشان می دهد که والدین وی نیازهای روحی روانی فرزندشان را خوب شناخته اند و او را سیراب می کنند. انسانها معمولا به طرف منبع ارضاء نیازهایشان تمایل دارند. باید به این سئوال جواب دهی، خانواده او کدام نیاز همسرتان را خوب جواب می دهند.
- نیاز به احترام؟!
- نیاز به تائید؟!
- نیاز به پیشرفت؟!
-نیاز به مهر و محبت؟!
- نیاز به تفریح؟!
- نیاز به اظهار نظر؟!
- نیاز به آزادی و مدیریت؟!
- نیاز به ارضاء حس مسئولیت پذیری
و خیلی نیاز های دیگر. به این معنا که شما نیز می توانید فردی که چنین حرف شنوی از خانواده و محبت به آنها دارد را مدیریت کنید.
یک احتمال که می تواند وجود داشته باشد، این است که شما به نظر منطقی می رسید، و احتمالا دانش و آگاهی بیشتری نسبت به او دارید، به راه حل ها بیشتر واقفید، مدیریت خوبی را برزندگی داریدو ....، همه اینها در ظاهر حسن هستند، اما می توانند در زندگی زناشویی مخرب باشند. آنها هنگام که شما با بکارگیری این توانایی ها از همسرتان بالاتر می روید. یعنی از همسری به بالاسری می رسید. او احتمالا در کنار شما نقش کمرنگی را برای خود حس می کند، و ممکن است وارونه نشان دهد. یعنی سعی کند به نوعی شما و خانواده اتان را کوچک کند. شما گفتید که حتی خانواده آنها نیز از نظر فرهنگ پائین تر است، پس این هم مزید علت می شود که وی این احساس کوچکی و ضعیفی را بیشتر داشته باشد و ناخودآگاه دست به اقدامهای تخریبی بزند.
یک کاری که شما می توانید در دستور کار قرار دهید اینست به جای استفاده از توانایی های منطقی خودتون از این به بعد صرفا توانایی های احساسی خود را رو کند. یعنی به جای ارائه راه حل، انتقاد، توصیه ، تحسین، و بحث های منطقی، به دنبال هم حسی و احترام به او برآئید. ضعفهایش را نادیده بگیرید و احساسهای مثبت خود را نثارش کنید. در خلوت خودتون به او بگوئید که علیرغم بعضی مشکلات دوستش دارید و به همسری با او افتخار می کنید. نه مستقیم نه غیر مستقیم او را با هیچ کس مقایسه نکنید.
سعی کنید زیاد در آغوشش بگیرید و هنگامیکه می خواهد بحث را به طرف منطق بکشاند شما با بوسیدن و لمس او ، بگوئید هرچی تو بگی دلبرم.
هنر شما در عشق ورزیدن و احساس در اینجا کمکتون می کند، نه استفاده از منطق و دلیل و راهنمایی. چرا که بحثهای منطقی برای او پیام تحقیر دارد و او عاجز از شنیدن حرف حقیقی شماست. یعنی هر وقت که حرف صحیح و عقلانی می زنید او می شنود اینکه شما به او می گوئید:« مسئله ساده ای که حل آن اینقدر برای من آسان است ، تو احمق نمی تونی حلش کنی»
نکته دیگر اینکه به نظر میرسد شما برچسب و لقب هایی را به شوهرتان نسبت داده اید که دیگر قادر نیستید با شخصیت حقیقی وی ارتباط بگیرید. و معمولا با این لقب ها ( یعنی ماسکهایی که به روی صورت او گذاشته اید ) ارتباط می گیرید و این کار شما را مشکل می کند. لقب هایی چون بچه ننه ، مغرور و ....، موجب می شود که همه رفتار و گفتار همسرتان را از پشت این عینک ببینید. لذا نمی توانید واقع بین باشید.
شما باید ذره بینی بردارید و کوچکترین نقاط مثبت همسرتان را بیابید. و آنها را در ذهن خود نگهدارید و هر وقت چنین رفتار و گفتار مثبت را می بینید آن را برجسته کنید و بازخورد مثبت به او بدهید.
البته زمان عنصر بسیار ضروری برای تغییر است و تدریج و آهستگی تغییر را فراموش نکنید. به خودتان زمان بدهید البته در این زمان باید پله پله روش شما با او برخورد کند تا به زودی در یابید که چگونه با تغییراتی که در روش خود ایجاد کرده اید موجب تغییرات او شده اید.
در مورد جاری و ...، زیاد حساسیت نشان نده، انرژی خود را در قالب احساسات مثبت روی همسرت سرمایه گذاری کن.
تجربه نشانه داده است که آقایون ( یا حتی خانمها) که زیاد به والدین خود احترام می گذارند، احساسات نشان می دهند و ازآنها حرف شنوی دارند. کسانی هستند که در صورت روابط صحیح با آنها به عنوان همسر می توانیم از این خصلت های مثبت آنها در درون خانواده خود نیز بهره بجوئیم.
آقایی که احترام مادرش را زیاد می گیرد و مهر مادری را یک شبه دور نریخته یعنی مسئولیت پذیر ، مهربان و قابل اعتماد است. اگر چه عدم مدیریت این حس و تداخل با روابط زناشویی ، ایجاد مشکل کرده است. لذا برای اینکه این انبوه انرژی مثبت که مانند سیل ویرانگر شده است ، منجر به سازندگی شود و انرژی آن مهار شود نیاز دارد که ما با ظرافت آنها را هدایت کنیم و از آن بهره بگیریم.
در این مواقع:
به هیچ وجه نباید نقش قاضی، یا اجرا کننده حکم را به شوهر بدهیم. مخصوصا آقایون به هیچ وجه نمی توانند بین دو احساس کشش ( مادر و همسر)، به راحتی حکم یا قضاوت کنند چرا که اسیر احساس این دو هستند و همانطور که می دانید احساس دشمن حکم و قضاوت صحیح هست.
حتی اگر قضاوت صحیحی داشته باشند نمی توانند آنرا عنوان کرده یا براساس آن تغییر رویه ای بدهند.
لذا توصیه می شود مخصوصا در اول زندگی یه کمی هزینه کنیم. چه چیز را؟ زمان را .
نخواهید با یک حکم منطقی و یا یک انتقاد و یک نظر، ظرف چند ماه یکباره همسرتون را هدایت کنید. بلکه تاثیر پذیری شوهر شما نسبت به رفتار شما بسیار بسیار بیشتر نسبت به خواسته هایی هست که زبان ، التماس، دستور، تهدید، انتقاد ، طعنه ، تحقیر، زرنگی یا ... عنوان می کنید.
برای موفقیت در این کار ابتدا باید در کنار همسرتان قرار بگیرید نه روبروی او . وقتی به صورت انتقادی و برای تغییر همسرتان جلو می روید و در مقابل او قرار می گیرد او در لاک دفاعی رفته و شروع به دفاع از اعمال خود می کند. ( حالا چه منطقی چه غیر منطقی). برای اینکه این اتفاق نیفتد باید هزینه در کنار قرار گرفتن او را ، برای مدت کوتاهی در این زمینه تحمل کنید.
یعنی اینکه او فردی هست که به مادرش و نظراتش احترام می گذارد از نظر شما مثبت ارزیابی شود. و او احساس کند که تو هم در جبهه او هستی ( که همین طور هم هست).
او باید به این باور برسد که شما به عنوان همسر دوست ، یار و یاورش هستی و هیچ گونه دشمنی با خانواده اش را نداری.( و این مسئله را نباید به زبان بگویی با پذیرش اعمال مثبتش نسبت به خانواده اش باید برای او روشن کن.)
قبول دارم این کار سختی هست. اما معمولا رابطه رنج و لذت ، رابطه ای شناخته شده است. شما برای اینکه یک پرشک متخصص بشوید قبول می کنید چه شبها نخوابید و مطالعه کنید. شما برای اینکه بیماری را پشت سر بگذارید تحمل دارو، سوزن و جراحی را می کنید. پس چرا نباید برای مسائل روانی این میزان رنج را پذیرفت. غمها و شادی ها هم همین رابطه را دارند یعنی غم زمینه ساز شادی هست. شادی ها هم می توانند غمها را باردار باشند.
نکته ای بگویم. گاهی همانطور که شاید خودتان به آن رسیده باشید. بعضی خواسته های احساسی ( اگر چه حق) می تواند یک زندگی با همه احساسهای خوبش را از ما بگیرد.
- تمام این مطالب به این معنا نیست که آقای شما بی مشکل است ، یا درست عمل می کند. بلکه به این معنا هست که در برابر یک فرد مشکل دار ( که همسرتان هست) بهترین شیوه چیست.
اگر او را واجد صفات مثبت زیادی می دانید ، شاید بد نباشد یک وصله ای به ارتباطتون بزنی و پا جلو بگذاری و بدون اینکه عملش را تائید کنی یا معذرت بخواهی به او چنین بگویی.
« نمی خواهم بگویم تو یا من اشتباه می کنیم. فقط می گویم که هنوزم دوستت دارم و علیرغم مسائل پیش آمده دلم خیلی برات تنگ شده ، کاش می تونستم ببینمت، من به سهم شما و اشتباه شما کاری ندارم، اما دوست دارم سهم خودم را در مشکلات ایجاد شده که آنها را بررسی کردم حل کنم. از جمله اینکه به خانواده ات ناسزا گفتم ، تو هم اگر اشتباه کردی خودت مسئولش هستی و دوست ندارم ، همه خوبیهات را نادیده بگیرم»
- - - Updated - - -
این صحبت خودمونی و قشنگ خاله قزی رو هم خیلی دوست داشتم، خصوصا چون از زبون یه آقا بود :
نقل قول:
و حالا اون راز بزرگ اینه که ::81:
ما مردا همیشه دوست داریم به همسرانمان تسلط داشته باشیم بقول معروف پادشاه منزل باشیم و همسرمان زیردستمان باشه.
برای ما سخته ببینیم همسرمون داره بال و پر میگیره و میخواد پرواز کنهب رای همین زود بال و پرشو با قیچی میزنیم حالا به روش های مختلف.
همسر من خودش فوق لیسانس فیزیک+حق التدریس دبیرستان و آموزشگاه + یه شخصیت محکم و مستقل
اینا امتیازهای خیلی بزرگیه ولی چی تا وقتی که به رخ مردش نکشهتا وقتی خودشو بالاتر از شوهرش نشان نده:81::311:
مثلا همین رفتار شما که به داداشای شما اینو میگه یا به خانوادت مثلا مسخره میکنه یه مرد همگانیه توی اکثر مردا به جرات میتوانم بگم وجود داره بخاطر چی:فرار رو به جلو
این شیوه ما مردا هستش همانطور که شیوه شما بانوان استفاده از احساسات ما مردا هستش که درش ضعف داریم و زود گول میخوریم...
نقطه قوت ما مردا هم بحث کردن و گفتگو کردنهتا بگیم ما درست میگیم و حق ماست حالا رسیدن به این حق از راههای مختلف هستش از بحث معمولی تا صدا کفت کردن و داد زدن تا توهین و تحقیر تهشم که میرسه دعوا و تهدید که طلاقت میدم:227:
این راز بزگ ما مرداست بخاطر اینکه نشان بدیم بالاتر از همسرانمان و خانوادش هستیم.ولی در واقع داریم چیکار میکنیم؟!!!-----------------------------------------------------------------------------------------------------------
ضعف هایی که داریم و خلاء های موجود در رفتار و شخصت خودمان و خانوادمان را پنهان میکنیم.
:shy:
حالا دوتا کار میتوانید انجام بدید
1.بحث کردن منطقی با ما مردای بی منطق که ذاتا افراد منطقی هستیم و ساخته شدیم برای بحث های طولانی.
2.استفاده از ظرافت های زنانه و خلاء های احساسی ما آقایون ....
ما مردا عاشق اینیم بهمون محبت کنن.... بهمون اعتماد بنفس بدن..... مثل بادکنک بادمون کنن.... سعی کن جلوش خیلی از خانوادت تعریف نکنی... همیشه جوری رفتار کن که فکر کنه اولویت اول زندگی شماست و تکیه گاه اصلی شما.... خودمانی بگم (گولش بزن)
سلام. خوب نیستم. به هزار دلیل. ولی خدا رو شکر.
دیشب سالگرد ازدواجمون بود. حوصله ندارم توضیح بدم....
ببینین یه سوال دارم : چه چیزی مهمه؟ وقتی من و شوهرم کنار هم قراره خوش بگذرونیم و اون از یه چیزی خوشش میاد و من از یه چیز دیگه؟
خب دیشب من خوش گذروندم و شوهرم فداکاری کرد به نفع من!
و من ذوق زده شدم.
الان ولی... نمی دونم! شاید زیاد ذوق زده شدم و دوباره زیاد ازش تشکر کردم و زیاد جو گیر شدم... نمی دونم! وقتی خودم فداکاری می کنم تکلیفم با خودم روشنتره!
نمیدونم. خیلی بهم خوش گذشت و برای همین اصلن الان نمی فهمم باید چه کار کنم! خیلی مسخره است.
اوضاع کارم هم بهم ریخته و به شوهرم نگفتم. ولی از این هم زیاد ناراحت نیستم.
اصن یه جور مسخره ای خوبم و خوب نیستم.
آقای خاله قزی، شوهر من دیشب خسته بود. ببین به خاطر من کلی مغازه ها رو نگاه کردیم و زیر نم نم بارون پیاده راه رفتیم، کاری که اون نفرت داره و من عاشقشم.
بعد اخمو شده بود. ترجیح میداد بره رستوران و بشینه و شام بخوره...
آقای خاله قزی، من چطوری از شوهرم تشکر کنم وقتی زود پر رو میشه و برام قیافه میگیره؟ الان چی کار کنم خوبه؟ هزاربار شادی ام رو دیشب بهش نشون دادم.
فرشته ی مهربون من چی کار کنم که اون از رفتار خوبش راضی باشه؟ از خوشحالی من خوشحال بشه .... تشکر منطقی و درست و درمون چطوریه؟
صبح خیلی بهم بی اعتنایی می کرد. وقتی زیاد به سمتش میرم اینطوری میشه!
سلام. فکر کنم دیگه دارم بی ربط می نویسم! همه چی خوبه! و در رابطه ی خوب مدیریت احساسات و مکالمات خیلی مهمه.
اما خب راجع بهش نوشتن یه مقدار لوس میشه! البته ماجراهایی هم هست که باید مدیریت بشه! مثل ماجرای پول پس اندازمون.
فعلن درگیر کارم هستم. برام دعا کنید لطفن.:72:
یه راهنمایی مالی میخوام لطفن :
من و شوهرم یه پس انداز جزئی داریم که همسرم میخواد باهاش ماشین بخره.
من موافق نیستم. می خوام این پول رو توی بانک بذاریم و سود بره روش.
همسرم برای اینکه در ظاهر با حرف من موافقت کرده باشه و در باطن کار خودش رو پیش ببره میگه : می نویسیم برای ماشین بعد می فروشیمش و سود می کنیم و باز دوباره می نویسیم و می فروشیم و حالا اگر موقعیتش بود، نمی فروشیم و ماشین رو برای خودمون بر می داریم.
مادرشوهرم به شدت با اینکه پول رو توی بانک بذاریم مخالفه. و شوهرم کاملاً تحت تاثیر حرف مادرش و علاقه ی خودش به ماشینه.
من صاحب اصلی این پول هستم و تمام قسط هاش رو خودم دارم میدم. اما موضوع این نیست. هدفم اینه که این انگیزه بشه و کم کم یاد بگیره شوهرم پس انداز کنه.
و بعدش هم یه خونه ی کوچیک با وام بخریم و طی یه فرایند چندساله از مستاجری خلاص بشیم.
بچه ها چطوری شوهرم رو راضی کنم؟
بانو she
تا اونجایی که من خبر دارم حقوق شما ماهی 2 میلیون تومانه که هیچیش برای شما نیست و عملا هیچیش دست شما را نمیگیره.من با درست یا غلط این موضوع کاری ندارم انتخاب شما بوده و قابل احترامه(با اینکه 160% با این موضوع مخالفم)تا حالا شما دونفری چه چیزی خریدید که به اسم شما باشه ؟
و مسئله دوم اگه فکر میکنی ماشین میخرین یکبار اول میفروشین سودش خوبه دفعه های بعدی اینجوریه باید بگم اشتباه فکر میکنی ما مردا افکار بچه گانه ای داریم میخوایم طرفو گول بزنیم فکر هم میکنیم متوجه نمیشه ماشین خریداری میشه یا به اسم شما شاید یا به اسم ایشون در هردوصورت ایشونه که استفادشو میبره.
ببخشید خیلی رک میگم ولی فکر کنم شما داری باج میدی حالا به چه علت من یکی نمیدونم بجاش چی بدست میاری اینم نمیدونم فکر کنم بهتره یه تیگه زمین به اسم خودتان بگیرید یا بزارید و وام بگیرید خماشین بخری من یکی 100% مخالف این موشوع هستم و نظرم شخصیه.
میخوای زندگیت درست بشه از خودت مایه بزار نه اینکه بخوای چیزی را با پول بخری :81: تا ایجایی که میبینم این وسط شما داری حقوقتو میدی و چیزی هم دریافت نمیکنی نه مالی نه توی زندگیت پیشرفتی احساس نشده فقط وقتی پیشرفت کردی که از خودت شروع کردی پس لطفا خرابش نکن.
د رمورد این موضوع که نظرمو پرسیدید ببخشید یکم دیر شد کیبورد خرابه واسه همین دیر شد:
آقای خاله قزی، شوهر من دیشب خسته بود. ببین به خاطر من کلی مغازه ها رو نگاه کردیم و زیر نم نم بارون پیاده راه رفتیم، کاری که اون نفرت داره و من عاشقشم.
بعد اخمو شده بود. ترجیح میداد بره رستوران و بشینه و شام بخوره...
دوحالت داره دید سایت همدردی :اینکه داری موفق میشی خیلی خوبه ادامه بدید همینجوری نتیجه رضایت بخشی کسب کردید.فکر کنم 1000 بار تشکر کردید کافیه ولی برای اینکه تکمیلش کنی کاری را انجام بده که دوست داره.
دید شخصی: وای مامانم اینا گلپسرمون خیس شد چقدر فداکاری کرده یکم زیر بارون قدم زده :104::104::104:
به دید شخصی من خیلی توجه نکن آستانه تحملت خیلی عالیه خیلی خوب هم پیشرفت کردی دید شخصی من هم برمیگرده به ذات مردانه ای که دارم و اینکه با اینکه من آدم صبوری هستم ولی دیگه بعضی وقتا رسما قاطی میکنم :58:
ولی در مورد ماشین بنظرم بهتره کاری نکنی که بعدا احساس قربانی بودن داتشه باش یو اینکه بهت ظلم شده شما هم حدی داره تحملت یکم بیشتر به خودت اهمیت بده و برس
ممنونم آقای خاله قری. نه شوهرم معتقده فقط زن ذلیل ها چیزی رو به نام زنشون می کنن. و بعید میدونم حتی بذاره من رانندگی کنم. دیروز قرار بود بریم پولمون رو از صاحبخونه قبلی بگیریم دعوای زرگری راه انداخت تا من نرم. تلفنی زنگ زد گفت چرا اول سلام نکردی و بدوبیراه گفت. بعدش هم گفت حق نداری بیای و من اجازه بت نمیدم و این چیزا به تو مربوط نمیشه و زن تو کار شوهرش دخالت نمیکنه.منم گفتم چطور من و فامیلمون باید میافتیم بنگاه خونه پیدا میکردیم. من هر سال باید میخوندم گردن کج میکردم که کرایه خونه رو دلش بسوزه زیاد نکنه، وام جور میکردم قسط میدادم، حالا که میخوای پولش رو بگیری دیگه به من مربوط نمیشه؟!اونم گفت پولت رو پرت میکنم جلوت و طلاقت میدم.شب هم جاش رو جدا کرد و بیرون غذا خورده بود.
- - - Updated - - -
تا حالا اینجوری حرف نزده بود. محبت به این آدم فایده ای نداره. پول ندیده ی بیچاره! منو باش که به فکر سود و ترقی این آدم ام! همین برج یک و نیم بهش دادم برای قسطها... ولی بزرگترین شکست من اینه که نتونستم سر قرار خودم بمونم! خوش رو باش، مهربون باش، بذار هر کاری دوست داره بکنه...اون کاملا اخلاق من دستش اومده و میدونه چطوری منو عصبانی کنه و کار خودش رو پیش ببره و بعد هم قهر و مقصر نشون دادن من.من ولی همون خری هستم که بودم، گولش رو میخورم و ابزار دستش میشم.باز هم قهر، بحث، دروغ، تحقیر... آخرش که چی؟ روی پولمون که تنها پس اندازمونه سود بره و بعد شوهر بی ظرفیت من، پرروتر و طلبکارتر بشه و...
به جهنم بذار هر کاری میخواد بکنه.
- - - Updated - - -
میتونستم عصبانی نشم و با سیاست جلوی دعوای زرگری رو بگیرم.
میتونستم بگم چشم تو تنها برو.
شاید بهتر میشد حداقل اون حرفا رو نمیزد. دوباره قهر نمیشد.
ولی اون بازی درآورد، اگر مثل آدم میگفت نیا، ...قرار بود توقع ازش نداشته باشم، حتی توقع آدم بودن!
چرا سر حرفم نموندم؟؟؟؟؟؟