بچهها ممنون میشم شما هم نظر بدین
نمایش نسخه قابل چاپ
بچهها ممنون میشم شما هم نظر بدین
سلام. من فکر میکنم شما به نوعی نیاز به حمایت یه مرد داشتین و دارین و فکر میکنید همیشه تو زندگی تون یه مرد باید باشه. با این که خانم مستقلی هستین ولی به یه پشتیبان عاطفی نیاز دارید و همسرتون نمیتونه اینو درک کنه که تنها نیاز شما احساسیه و البته ایشون الان متوجه نیستن ولی اگه اگر شما یه مدت ازشون درو بشید خودشون متوجه میشن که چقدر به شما نیاز دارند. لازم نیست برای دور شدن از هم مکانتون رو تغییر بدین سعی کنید یه مقدار خودتون مشغول کنید تفریح، ورزش، مهمونی با دوستان یا هر چیز دیگه ای که باعث بشه همسرتون نبود شما رو تو خونه حس کنه و طوری نشون بدین که انگار اصلا براش وقت ندارین تا خودش مجبور بشه خودشو به شما نزدیک کنه. اینجوری که بهش چسبیدین مطمئنه هیچ وقت ترکش نمیکنید چون خودتون داغون میشید. میتونم بپرسم خانواده شما کجا هستن؟ آیا رابطه خوبی باهاشون دارین؟
سلام و ممنون از راهنمأییتون، خونواده من و همسرم همگی ایران هستن. من رابطهام خیلی خیلی عالی هست با خونواده ام، در مورد خونواده همسرم هم روابط رو بسیار محترمانه و به دور از حاشیه نگاه داشتم چون همسرم و حفظ آرامش زندگیم همیشه برام از همه چیز مهمتر بوده.
همسرم متاسفانه خونواده بسیار پرتنش و نابسامانی داشته و رابطه عشق/نفرت شدیدی باهاشون داره. عصبی و پرخاشگر بودنش هم ریشه در همین داره فکر میکنم.
راهکار شما رو قبول دارم کاملا و میدونم در حفظ و افزایش میزان علاقه، جذابیت و بهبود رابطه بسیار مفید هست. اما مشکل من این نیست که همسرم زیاد بهم توجه نمیکنه، یا اینکه براش عادی شدم و از این دست مسایل. مشکل اصلی من خودشه، خصوصیات و اخلاقش. من قبل از آشنا شدن با اون، اصلا تصمیم به ازدواج نداشتم و ازدواج تو سنّ اون زمانم رو کاملا غیر عاقلانه و مضحک میدونستم. البته حمایت عاطفی همسرم برام مهمه، اما به خاطر این نیست که بهش نیاز دارم، بلکه به این دلیله که فکر میکنم یکی از فاکتورهای عشق بین زن و شوهر هست و به خودم میگم اگه همسرم نمیتونه اینو بهم بده، اصلا چه دلیلی داره کنار هم باشیم؟
- - - Updated - - -
اون همین الان هم تمام اینها رو میدونه، اما بیشتر از این کاری از دستش بر نمیاد، چون به قول خودش همینه که هست.
سلام.اگه نور رومستقیما به چشم بتابونی مردمک تنگ وکوچک ،چشم بسته میشه. وقتی مستقیما ازشوهرت انتظارات زیاد داشته باشی واحساس کنه داری تغییرش میدی بهت میگه همینم که هستم این تغییرات هماهنگ وسه طرفه است۱_شما۲_همسرت۳_ذات وهویت روابط .خودش رو دربرآورده کردنش ناتوان میبینه،گفتی شوهرت هم اهل چت ورابطه های دیگه بوده،به فرض صحت،او هم خلاء عاطفی داره.به نظرم بهتره اول این نیازعاطفی روواسه خودت تعریف کنی تامیزان وکم وکیفش منطقی ودست یافتنی باشه.این مسأله نیاز خیلی از زن وشوهرهاست.که برای برآوردنش نیازمند نگاه حرفه ای وماهرانه به روابط زناشویی هستید.آیاتاحالامشاوره رفته ای؟ مایل بودی این لینک رومطالعه کن:http://www.hamdardi.net/thread-30336.html
- - - Updated - - -
سلام.اگه نور رومستقیما به چشم بتابونی مردمک تنگ وکوچک ،چشم بسته میشه. وقتی مستقیما ازشوهرت انتظارات زیاد داشته باشی واحساس کنه داری تغییرش میدی بهت میگه همینم که هستم این تغییرات هماهنگ وسه طرفه است۱_شما۲_همسرت۳_ذات وهویت روابط .خودش رو دربرآورده کردنش ناتوان میبینه،گفتی شوهرت هم اهل چت ورابطه های دیگه بوده،به فرض صحت،او هم خلاء عاطفی داره.به نظرم بهتره اول این نیازعاطفی روواسه خودت تعریف کنی تامیزان وکم وکیفش منطقی ودست یافتنی باشه.این مسأله نیاز خیلی از زن وشوهرهاست.که برای برآوردنش نیازمند نگاه حرفه ای وماهرانه به روابط زناشویی هستید.آیاتاحالامشاوره رفته ای؟ مایل بودی این لینک رومطالعه کن:http://www.hamdardi.net/thread-30336.html
سلام، ممنون از شما، اما فکر میکنم که سو تفاهم شده. اول که در مورد چت کردنش همین طور که گفتم مال زمانی بود که من مدت طولانی به ناچار برای مسائل اقامتی ایران بودم و همسرم اینجا تنها بود. من هیچگونه توقعی ازش ندارم و هرگز نخواستم و نمیخوام که اون رو تغییر بدم، تو هیچ زمینهای. این جمله رو هم که میگه در واقع خودش کاملا میدونه که مثلا تو فلان مورد ایراد اساسی داره و باید راجع بهش کاری کنه، اما داره میگه میخوام همینطوری با این اشکال ادامه بدم و تو هم همینطوری باید بپذیری. من با تمام اشکالاتی که همسرم داره، اما همیشه بهش این مساله رو القا کردم که بهترین و کاملترین مرد دنیاست و من بهش افتخار میکنم و تو لیست من همیشه مهمترین آدم زندگیمه.
- - - Updated - - -
این صحبتهایی رو هم که اینجا راجع بهش دارم میگم، هرگز تا الان با خودش مطرح نکردم، کاری هم انجام ندادم که بفهمه و باعث سرخوردگیش بشه. اینا حرفایی بود که همه این سالها تو فکر و قلبم بود و دارم اینجا مطرح میکنم تا بتونم کمک فکری بگیرم
عزیزم تو الان مشکل اصلیت چیه ؟؟؟ هم خدا رو میخوای هم خرما رو. یعنی هم همسرتو دوست داری و نمیتونی ازش جدا شی و هم دنبال یه راهی هستی که وابستگیت رو کم کنی و میخوای ازش جدا شی؟؟؟ تو میگی وابسته نیستم و مستقلم ولی به نظرتون این وابستگی نیست پس چیه؟؟؟ تو داری خودتو هم قول میزنی. تو حرفاتون تناقض هست. اول تکلیفتون رو به خودتون مشخص کنید و تصمیم قطعی رو بگیرید بعد اقدام به کاری کنید. 1- بمونید 2- طلاق بگیرید و اگر هم نتونستید دوریشو تحمل کنید دوباره میتونید ازدواج کنید
خب الان میتونی ۵مسأله مهم ازشوهرت که نگرانت کرده وحل کردنش برات سخته رو برامون بگی؟بعدش ۵مزیت ازشوهرت رو هم بگو
سلام،
من همون اول کار گفتم که مشکلم اینه که میخوام جدا شم، اما چون خیلی دوسش دارم نمیتونم. اینکه به نظر میرسه حرفام تناقض داره یا اینکه هم خر میخوام و هم خرما، به این دلیل هست که دوستان سؤالات مختلف میپرسن که موضوع براشون روشن باشه تا بتونن کمک فکری کنن، من هم ناچار میشم همه چیز رو با هم عنوان کنم
بله شما گفتید می خواهید جدا شوید و راهی می خواهید برای مصمم شدن در این راه. اما ما نمی توانیم به شما در راه جدا شدن کمک کنیم مگر اینکه شما صادقانه و مفصل به ما بگویید
1- 5 دلیل اصلی (یا 5 مشکل اصلی) که شما را به تصمیم طلاق هدایت می کند چیست؟
2- برنامه زندگیتان بعد از طلاق چیست؟
3- مزایای ادامه زندگی با همسرتان چیست؟
4- معایب ادامه زندگی مشترکتان چیست؟
5- مزایای جدایی برای شما چیست؟
6- معایب جدایی برای شما چیست؟
7- 5 خصوصیت مثبت و منفی خودتان چیست؟
8- 5 خصوصیت مثبت و منفی همسرتان چیست؟
9- چرا فکر می کنید که زندگی کردن با همسرتان بی عقلیست و جدایی عاقلانه هست؟
همسرم انگار که ۲ تا بعد مختلف داره، گاهی حس میکنم با دو نفر دارم زندگی میکنم: زندگیمون براش خیلی مهمه، اهل این که بذاره بره با رفیقاش و این طور چیزا نیست چون همه حواسش به من و زندگیمونه، البته من هم سعی میکنم این خوبیش رو جبران کنم و محیط خونه رو طوری درست کردم که هر موقع دوستاش میخوان راحت میان اینجا ( البته همه پسرهای موجهی هستن، غیر از این بود شوهرم اصلا اجازه نمیداد)، خیلی همسر دوسته و تلاش میکنه با شیوههای مردونه بهم بگه چقدر براش مهم هستم. فکر کنم الانه که همه دادتون در بیاد که پس تو چی میخوای دیگه :)