بسیار متشکرو م مسرور هستم بابت راهنمایی هایی که از تک تک شما عزیزان دریافت کردم
و اکنون به سئوالات شما عزیزان جواب خواهم داد :72::72::72:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
fatima86
چندتاسوال تو پست قبلیم زده بودم دقیقا متوجه نشده بودین فکرکردین درمورد زن دومتون پرسیدم درصورتی که من در مورد همسراولتون پرسیدم... دوباره تکرار میکنم؟؟؟؟؟؟
1- هیچ وقت علت خیانت زن اولتون رو نفهمیدین؟
فاطیما جان بی چشم و رویی که علت نمی خواد !!!!
دوست داشتی برای همسر اول م و کارهایی که با من کرد هم تاپیک زدم و لینکش را میزارم
بخونید
من خیلی دوستش داشتم و ایشون از این مسئله سوء استفاده میکرد و فکر میکرد هر غلطی
بکنه من می بخشمش !!!! ولی کور خونده بود :81:
قصه از اینجا شروع شد که ::::::::::::::::::::::::::::::::::
من سر کار بودم و ناگهان دیدم که گوشیم زنگ میخوره تا گوشی را برداشتم دیدم یه خانمی
هست که میگه آقای ..... میدونی همسرت الان کجاست ؟؟
میدونی با کی هست ؟؟؟
الان یه تماس باهاش بگیر و ببین کجاست !!!
هر چی بهش گفتم خانم شما کی هستید ؟؟؟
گفت کی ش مهم نیست --- مهم اینه که بدونی همسرت کی یه و چی یه و کجاست !!!!!
و قطع کرد ........
=======================================
سریع تماس گرفتم و خیلی ریلکس سلام و احوال پرسی
گفتم کجایی ؟؟؟؟ (( گفت خونه هستم !!! ))
گفتم الان قطع میکنم میزنم خونه !!! (( که دیدم قطع کرد ))
سریع دوباره شماره شا گرفتم (( گفت = دروغ گفتم - بیرونم ))
گفتم با کی هستی ؟؟؟
(( گفت با خواهرم ---- گفتم گوشی را بده بهش !! ))
که دیدم دوباره قطع کرد
خلاصه نفهمیدم که چطوری مرخصی گرفتم و اومدم خونه !!!!
================================================== =
تا که رسیدم خونه اون یه 5 دقیقه بعد من رسید با تیپی بسیار تابلو و جلف !!!!
خلاصه کجا بودی ؟؟ و با کی بودی ؟؟؟ چرا قطع کردی و ...... شروع شد
و بعد فهمیدم که بله با یه آقایی قرار گذاشته بوده و با ماشین رفته بودند بیرون !!!
************************************************** *****
همون لحظه برام مرد --- دیگه نمی خواستم ببینمش :47:
رفتم پا وایسادم که طلاقش را بدم که از بس گریه زاری کرد و گفت غلط کردم و گول خوردم
به خدا چیزی بین مون نبوده به جز یه دوستی ساده و .....
به خاطر بچه کوتاه بیا - تو بزرگی کن و ....
من احمق بخشیدمش !!!!!
************************************************** ********************
این قصه تمام شد و گذشت و زندگی را ادامه دادم ولی با (( شک )) نمی دونم چرا یه حسی بهم
میگفت این آدم بشو نیست !!!
تا اینکه یه شب از خونه رفتم بیرون و بهش گفتم که من یه 2 ساعتی دیر میام خونه !!!
نمیدونم اون حس چی بود !!!
ولی یه حسی بهم گفت دور بزن و برو ببین چه خبره !!
خلاصه ماشین را سر کوچه پارک کردم و اروم اومدم پشت در آپارتمان که دیدم بله خانم داره
با یه نفر با موبایل صحبت میکنه (( تلفن خونه قطع بود ))
چه قربون صدقه هایی .....
چه لوندی گری هایی
خلاصه کلید انداختم که برم تو خونه که دیدم بی پدر و مادر کلید را از طرف داخل کرده تو قفل
و کلید نمی چرخه و نمی تونم در و باز کنم
شروع کردم به مشت زدن تو در که در رو باز کن ... درو باز کن
و نهایتا خانم با رنگی پریده بعد از 2-3 دقیقه که معلوم نشد اون سیم کارت و گوشی دوم را
کجا قایم کرده بود در را باز کرد !!!!!
بهش گفتم با کی حرف میزدی ؟؟
گفت با هیچ کس !!!
شروع کردم خونه را گشتن
که یکدفعه خودش گفت : من و تو به درد هم نمیخوریم طلاق من را بده برم !!!
دوباره پرسیدم کی بود ؟؟؟
گفت : کاری نداشته باش که کی بود من طلاق میخوام .....
خلاصه این حرف را که زد دیگه واقعا مرد --- دیگه نمی تونستم حتی یک لحظه پیشش باشم :81:
************************************************** **********
من هیچ وقت نفهمیدم که چرا خیانت کرد !!!!! :82:
یک مشت دلیل پوچ و مسخره میاورد !!!
میگفت : تو اخلاق ت بد بود و من برای همین این کارا کردم !!!!!
==========================================
حالا اخلاق بد من چی یا بود !!!! شما قضاوت کنید ......
==============================
ایشون میخواست خیلی آزاد باشه
لباس پوشیدن و آرایش که اگه میتونست جلف ترین تیپ ها را می زد !!
(( من مخالف ت میکردم -- میگفتم بابا یه چیزی نپوش که بیرون که میریم چشم صد تا مرد به تو باشه ))
توی یه مهمونی با مرد ها قاطی میشد به بگو و بخند
(( میگفتم یکم سرو سنگین باش - تو با خانم ها صحبت کن ))
یه جا رفته بودیم باغ و خوب یه چند نفر از آقایون داشتند مشروب میخوردند که دیدم من را صدا نیزنه
که فلانی برو بشین بخور !!!
گفتم من دوست ندارم -- نمی خورم !!!
گفت یعنی چی !! آخه تو ام مردی
پس اگه نمیخوری من دلم میخواد بخورم -- طوری یه بخورم ؟؟؟؟
خوب واقعا با یه چنین زنی باید چیکار کرد ؟؟؟؟؟؟
=============================================
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
fatima86
2-آیا واقعا خیانت کرده بود یاشما فکر کردین خیانت کرده؟
فاطیما جان من برات خیانت را ترجمه میکنم !!!
عده ای فکر میکنند وقتی کار به رابطه جنسی بکشه اسمش خیانت میشه !!!
نه عزیزم برای یک زن و مرد متاهل (( فکر به یک مرد و یک زن دیگه خیانت هست ))
تماس تلفنی !!!
دادن اس ام اس !!
همه این ها خیانت هست -- پس خیانت چی یه ؟؟؟؟
========================================
در تماس های تلفنی یا اس ام اسی اولش :
دوست دارم !!!
عاشق تم !!!
وای نگو میمیرم برات !!!
خاک بر سر شوهرت ( یا زن ت ) که قدر همچین جواهری را نداره !!!
وای کاش پیشم بودی !!!
شیطونه میگه زن م طلاق بدم بیام تورا بگیرم !!
نمیشه از شوهرت جدا شی ؟؟؟
و ............
مگه رابطه جنسی بین یک مرد و زن غریبه از کجا اتفاق می افته ؟؟
در نگاه اول که مرد یا زن پیشنهاد نمیده
از همین زنگ ها و پیام ها شروع میشه -- تا به سکس که بزرگ ترین درجه خیانت میرسه ......
================================================== ==
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
fatima86
3-اگه بجزخیانت زن اولتون بخواین یه مقایسه ای بین همسر اولتون واین خانم انجام بدین کدومشون بیشترشایستگی شما روداشتن وبه شما نزدیکتربودن؟
فاطیما جان من با همسر 8 سال زندگی کردم اونم زیر یک سقف
با این خانم همش 10 روز نیست که آشنا شدم !!! :81:
ولی اگه بخوام مقایسه این چند روز را بکنم باید بگم که :
همسر اول م =
1- خیلی خیلی خیلی آرایش میکرد و من اصلا دوست نداشتم
این خانم ذاتا زیاد اهل آرایش کردن نیست - - در حد منطقی و معمول هست
2- تیپ جلف میزد و من دوست نداشتم
این خانم به هیچ عنوان لباس های جلف نمی پوشه و هر وقت میاد بیرون با مقنعه هست
حتی اولین روزی هم که من دیدمش با مقنعه بود
3- همیشه خدا اخم هاش مثل .......... توی هم بود
4- اخلاق که نگو مثل ...... پاچه میگرفت !!!
5- تازه از بس خوش اخلاق بود سید هم بود :biggrin: (( البته جسارت به سادات نباشه ))
6- خود رای
خود مختار
هر جا دلش میخواست میرفت
هر کاری دلش میخواست میکرد
این خانم تا الان ش خوش اخلاق و خنده رو بوده --- بعدش را خدا میدونه شاید اینم باشه :biggrin:
======================================
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
fatima86
4-آیا تفاوت مزاجی داشتین باهمسر اولتون ؟
بله .....
من بسیار گرم بودم و ایشون بسیار سرد و بی روح ........
ولی کلا همیشه برام سئوال بود که چرا میگفت =
کاش رابطه جنسی بین زن و مرد نبود - چی میشد مثل خواهر و برادرا زندگی میکردند !!!
درصورتی که من در این ضمینه هیچ گونه ضعف و ناتوانی هم نداشتم
ولی خوب ایشون خوشش نمی یومد !!!!!!!!