-
نه بخدا چه گیری بدم .اصلا اهل گیر دادن نیستم.آخه از بس از من محبت دیده و در رابطه با رفتارای اشتباهش گذشت کردم و مهربونی کردم ، بخاطر همین جرات پیدا کرده بیشتر خودشو لوس کنه.این نمی شه که همیشه اون خودشو بگیره و من برم التماسش کنم که چی شده و اون ناز کنه. بعضی وقتا فکر میکنه اون دختره و من پسر.صد دفعه بهش گفتم وقتی مشکلی هست بیا بشینیم حرف بزنیم تا حل بشه. اما کو گوشه شنوا...
- - - Updated - - -
آخه فرض کن من هی محبت کنم .هی محبت کنم. و اون نه! خب منم نیاز به شارژ مجدد دارم تا بتونم بازم بهش محبت کنم دیگه! شارژه منم کلامه محبت آمیز اونه.هزار بار دیده و بهش گفتم ببین من چقدر شتد میشم وقتی تو بهم محبت میکنی، اما بخدا اگه اینو فهمیده باشه. ولی اگه بخواد میتونه اینکارو بکنه.به خوب حرف زدن عادت نداره چون تو خانوادش زیاد کسی قربون صدقه کسی نمیره. برخلاف خانواده ما
-
بچه ها لطفا به من بگین کسی که مثل من در دورتنه عقد هستش و زیاد پیش شوهرش نیست چطوری می تونه اونو کنترلش کنه؟ رفتار یه زن بازتاب رفتار همسرشه. دیگه دلو دماغ محبت کردن بهشو ندارم از بس که ما جمله محبت آمیز گفتیمو اون هیچ فرقی نکرد:54:
-
جمله محبت آمیز نگفتن بده اما به خودی خود مشکل نیست.همونطور که خودت گفتی اون سالها تو خانواده خودش زندگی کرده و واقعا یاد نگرفته محبت زبانی رو.حداقل بذار از شما یاد بگیره و نیاز به زمان هست.
بهتره مشکلاتت با همسرتو یکی یکی مطرح کنی تا دوستان بهتر کمکت کنن.اینطوری فایده نداره.
-
بعد از فحش دادن بیشتری مشکل من با همسرم اینه که لجبازه. بی محلی کردنو خوب بلده.اگه جمله های رمانتیکم براش بفرستم یا بگم انگار نه انگارشه. من زیاد کنارش نیستم که بتونم کنترلش کنم. یهو با منو خودش قهر میکنه و اگه مثلا با من عنق باشه و من بهش بگم مثلا یه کرم برام بخر میگه خودت بخر با پوله خودت بخر. یا بی محلی میکنه.غیر قابل پیش بینیه.یهو نمی فهمم چش میشه که میره توی لاک خودش و من نمیتونم رابطه ی سرد رو تحمل کنم.جدیدا هم تلفناش خیلی کم شده و دیگه مثل قبل حس می کنم دوسم نداره...:47:
-
نمیتونم کنترلش کنم یعنی چی؟مگه شما باید همسرتو کنترل کنی؟
خب وقتی باهات قهره و یا تو لاک خودشه ازش نباید هیچ خواهشی بکنی؟تازه برا چی وسایل شخصیت مثل کرم و مسواکو میگی اون برات بخره؟من خودم تا حالا جز خرید خونه(بعد عروسی) هیچ وقت به همسرم نگفتم فلان چیزو برام بخر.با هم میریم بازار و میخریم.اونم زمانی که حالش خوبه و حوصله داره.این کار به نظرم اشتباهه.
یه مورد دیگه اینکه خب دلیل نمیشه وقتی ناراحته و تو فکره همیشه دلیلش شما باشی.شاید دلیلش کارش،خانوادش و یا هر چیز دیگه باشه.این خوبه که یه مرد هر وقت ناراحته بیاد با خانمش حرف بزنه اما اون فعلا به هر دلیلی نمیخواد درمورد مشکلش بهت بگه.هنوز خیلی زمان لازمه تا به اون مرحله برسید و اطمینان کامل حاصل بشه.شما هم هی ازش نپرس چته و اصلا خودتو بزن به بیخیالی.
- - - Updated - - -
اگه از این راهکارها استفاده کردی نتیجشو لطفا بیا بگو و یه سوال: چقدر از هم فاصله دارین و هر چند وقت همو میبینین؟چقدر اون میاد خونتون و چقدر شما میرین؟
-
سلام ریحان.منو همسرم (در یک شهر هستیم)در هفته زیاد همدیگه رو نمیبینیم و همیشه 2 روز آخر هفته کنار همیم(یه شب او خونه ماست و یه شبم من خونه اونا).بعد از این همه سردرگمی بالاخره فهمیدن اصلیترین مشکل ما چیه که حتی فحش دادنش هم از اون نشأت میگیره. ببین ی مثال میزنم .مثلا اگه بره خونه و ببینه خونشون مهمون دارن و با منم از قبل قراره رستوران داشته باشه ، زنگ میزنه و قرارشو با من کنسل میکنه چون مهمون دارن.(این یعنی برا زنش زیاد ارزش قائل نیست) و نمیاد پیش من. امااااااااا جالب اینجاست اگه ما مهمون داشته باشیم و نرم پیشش ، اونوقت از نظر اون،من میشم لجبازو حرف گوش نکن و با من قهر میکنه لج می کنه. عدالتش در همین حده.کلا حق رو به خودش میده. میبینی؟ عمل یکسانه منتها من انجام بدم بده ولی خودش اتنجام بده طوری نیست.کلا از اینجا شروع میشه دعواهای ما.دو روز پیش ی اتفاقی افتاد.می دونی چی شد؟ بزار تا تعریف کنم.این یک هفته اکثرا با فامیلشون وقتش رو گذزوند و نه با من.و منم از اتفاق آخر هفته مهمون داشتیم و طبق روال همیشه نرفتم پیشش بمونم.اما آخر هفته که شد انتظار داشت من بیام با اینکه مهمون داشتیم(اما خودش نیومد چون مهمون داشتن)اس ام اس زد گفت همه کاراش بهم ریختن ، سرکار و مشکلات کاری و ..... . گفت خیلی سعی کرده که با فامیلاشون سرش رو گرم کنه اما فایده نداشته. گفت انتظار داشته آخر هفته برم پیشش و اینکه نرفتم خیلی اذیتش کرده. من کلی بهش دلداری دادم که تو از پس مشکلات بر میایی و ... وعذرخواهی کردم که نتونستم برم پیشش اما بازم ی حالی بود.(ایندفعه که با هم دعوامون شد بهم گفت که اگه حرفای منو گوش بدی و لجبازی نکنی و ادای کارای منو درنیاری همه چیز خوب پیش میره)- در صورتیکه ریحان من لجبازی نمیکنم بخدا .خب چیکار کنم مهمون داشتیم نشد برم پیشش.اونوقت فکر میکنه منم دارم مثل اون رفتار میکنم.بخدا طاقت نداره یه خورده بخوام مثل خودش باهاش رفتار کنم.نظرت چیه ریحان جونم؟:302:
- - - Updated - - -
چشم سعی می کنم از راهکارهایی که گفتی حتما استفاده کنم.باید خودمو کنترل کنم کمتر بهش فکر کنمو خودمو بزنم به بیخیالی.برای آدمای دل کوچیک مثه من توجه نکردن به همسر خیلی سخته.اما سعی میکنم
- - - Updated - - -
از همه ی دوستانی که تاپیک منو می خونن و راهنماییم می کنن ممنونم.بچه ها تنهام نزارین خواهش میکنم.این بی عدالتی رو به کدوم دادگاهی بگم؟ پیش کدوم قاضی ببرم؟ حمایتم کنید:323:
-
از صبح تا حالا چشمم به این تاپیکه بلکه خالا که مشکله اصلیمو فهمیدم راهنمایی بشم:203:
-
سلام مریم جونداری خیلی خوب پیش میری.به دو مورد رسیدی.اول اینکه دلیل ناراحتی همسرت،دلیل تو فکر بودنش مستقیما تو نیستی.اون از جاهای دیگه ناراحته و وقتی میاد پیش تو خیلی وقتا دوست نداره برات توضیح بده.ازت همدلی میخواد.کنارش باش،محبت کن،شادش کن و ازش چیزی نپرس.اون بهت احتیاج داره.کم کم از مشکلاتش هم برات میگه.همونطور که اینبار گفت که از کارش ناراحته.دومین مورد اینکه خداروشکر داری کم کم دلیل عصبانیتش رو پیدا میکنی.اگه بازم تلاش کنی به موارد بیشتری میرسی.ببین عزیزم تو زندگیت دنبال برقراری عدالت نباش چون هیچ وقت بهش نمیرسی.هیچ وقت هم سعی نکن مثل اون رفتار کنی چون شرایط شما کاملا فرق داره.اینطور فکر کن که اون واقعا دوست داره باهات بیاد رستوران اما شاید خانوادش ناراحت بشن.اینطور فکر نکن که خانوادشو به تو ترجیح داده.نه،اون با تو صمیمی تر و راحت تره.داره جو رو کنترل میکنه.ببین معمولا خانواده پسر حساسیتشون بیشتره تا خانواده دختر برا همین شرایطتون فرق داره.شما شاید اگه مهمونی خونتون نباشی و بری پیش همسرت مادرت درکت کنه و چیزی نگه اما خانواده پسر معمولا اینطوری نیستن.پس از این موارد ناراحت نشو و سعی کن به خواسته هاش عمل کنی.اینطوری به نفع خودت و زندگیته.
- - - Updated - - -
الان داشتم فکر میکردم منم اگه مثل شوهرم رفتار کنم واقعا نمیتونه تحملم کنه،خیلی جاها.خودشم دقیقا اینو میدونه.این تفاوت زن و مرده.زن صبور و مهربونه.زن تحملش خیلی بیشتر از مرده.
-
مریم جان اولش بهت گفتم مشکل منم مثل مشکل توه! ولی حالا میبینم نه وخامت مشکل من به مراتب بیشتره خوشحال میشم کمکم کنی از تجربیاتت بهم راهنمایی بدی
http://www.hamdardi.net/thread-29123.html
-
اینو هم بگم تو زندگیت باید خیلی فداکاری کنی.الان که تو عقدین سعی کن احترام ها بیشتر حفظ بشه.اون نکاتو حتما رعایت کن و بیا نتیجشو بگو.
یه سوال : شما خودتون دوتا اینقدر دقیق برنامه ریختین که فقط آخر هفته با هم باشین؟و حتما یه شب اون یه شب شما؟چرا اینطوره؟
مثلا وقتی شما مهمون دارین شوهرت نمیاد خونتون یا برعکس؟