RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
اقای saeeded گرامی ، اصل کلام رو گفتی
سوء برداشت برای چی؟
خانم دل سوخته با نگاه متفاوتی نسبت به استادش به قضیه نگاه می کنه
این خانم در گیر احساساتش شده ، و نمی تونه درست و منطقی حرفش رو بزنه و از حقش دفاع کنه ، به همین خاطر بین منطق و احساساتش گیر کرده ، مضاف بر اینکه همچنان می خواهد راهکار قبلی اش ( عذرخواهی و از سر گرفتن رابطه ای که آینده اش معلوم نیست و بدون قانون و قرارداد هست ) را بکار ببندد
قسمت زیر رو هم که در پستت آورده ای و کمرنگ نوشته ای و مرا به عینکی بودن متهم کردی ، از من نیست از ستاره خوشبخت هست که ماجرا را جیمز باندی کرده :58:
ولی برای شما هم تالاری محترم سفارش یک جفت عینک با دقت بالا می دهم :311:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
راستش یه کم قضیه مشکوک هم هست...می دونی چون این عصبانیت ها و اس ام اس های شبانه از یه استاد بعیده...من دارم یه فکرای دیگه ای می کنم راستش ولی نمی دونم چقدر درسته... این استادت شما رو دوست داشته به نظر من...:43: و از حرفت این طوری بی اندازه ناراحت شده چون احساس کرده که تو دوستش نداشتی تو این مدت فقط همه هدفت پیش بردن کارت و نوشتن مقاله و استفاده علمی کردن از استادت بوده... یه جورایی از کوره در رفته...
.
دل سوخته بیا تاپیکت رو مدیریت کن که به بیراه نرود
.
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
اقای saeeded گرامی ، اصل کلام رو گفتی
سوء برداشت برای چی؟
خانم دل سوخته با نگاه متفاوتی نسبت به استادش به قضیه نگاه می کنه
این خانم در گیر احساساتش شده ، و نمی تونه درست و منطقی حرفش رو بزنه و از حقش دفاع کنه ، به همین خاطر بین منطق و احساساتش گیر کرده ، مضاف بر اینکه همچنان می خواهد راهکار قبلی اش ( عذرخواهی و از سر گرفتن رابطه ای که آینده اش معلوم نیست و بدون قانون و قرارداد هست ) را بکار ببندد
قسمت زیر رو هم که در پستت آورده ای و کمرنگ نوشته ای و مرا به عینکی بودن متهم کردی ، از من نیست از ستاره خوشبخت هست که ماجرا را جیمز باندی کرده :58:
ولی برای شما هم تالاری محترم سفارش یک جفت عینک با دقت بالا می دهم :311:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
راستش یه کم قضیه مشکوک هم هست...می دونی چون این عصبانیت ها و اس ام اس های شبانه از یه استاد بعیده...من دارم یه فکرای دیگه ای می کنم راستش ولی نمی دونم چقدر درسته... این استادت شما رو دوست داشته به نظر من...:43: و از حرفت این طوری بی اندازه ناراحت شده چون احساس کرده که تو دوستش نداشتی تو این مدت فقط همه هدفت پیش بردن کارت و نوشتن مقاله و استفاده علمی کردن از استادت بوده... یه جورایی از کوره در رفته...
.
دل سوخته بیا تاپیکت رو مدیریت کن که به بیراه نرود
.
بعد از یک روز تنش و استرس با دیدن این پست واقعا خندیدم :311:
من تا الان فکر می کردم saeeded خانوم باشه:163: کاش یه خانوم و آقا اول اسم کاربری می ذاشتن که آدم اینجوری سرگیجه نگیره
بالهای صداقت (نمیدونم خانوم یا آقا) من پایه های رابطه رو اشتباه بنا کردم و این رو قبول دارم. شاید سه سال پیش وقتی با این استاد برخورد کردم اینقدر خوشحال بودم و اینقدر ذوق مرگ شده بودم که دیگه به هیچ بدی و مشکلی فکر نمی کردم. تمام جون و عمرمو گذاشته بودم روی کار و به هیچ چیز دیگه فکر نمی کردم. بار ها و بارها به استادم میگفتم خیلی خوشحالم که شما سر راه زندگیم قرار گرفتید. می گفتم خیلی از انتخابی که کردم راضیم. یادمه یه بار اون اوایل گفت امیدوارم آخر کار هم همین طور راضی بمونیم هر دو. من گفتم من که مطمئنم راضی خواهم بود. امیدوارم شما هم از من راضی باشید. باور کنید اینقدر خوشحال بودم چقدر خدا رو شکر کردم. احساس می کردم زندگیم جهت گرفته. احساس میکردم همون استادی رو پیدا کردم که سالها آرزوشو داشتم و فکر میکردم فقط تو رویاهای من وجود داره. بال در آورده بودم.
اینها باعث میشد احساساتم تو کار دخیل بشه و منطقم بره تو حاشیه و پایه های رابطه رو سست بچینم.
همه اینها رو قبول دارم.
اما حاضر نیستم به هر قیمتی این رابطه رو تموم کنم. جدی میگم. من پای این رابطه زحمت کشیدم. سه سال به این درخت آب دادم. کود دادم. حالا یهو از ریشه در بیارمش و برم؟ نه من نمیتونم. من می خوام این درختی که کنارش کلی علف هرز درومده و خشک شده و خودم یه تیشه به ریشه اش زدم رو دوباره زنده کنم.
ولی آره واسم تجربه شد که در روابط آینده از همون ابتدای امر الکی ذوق مرگ نشم و واسه خودم حد و حدود تعیین کنم.
الانم هر چقدر از نظر شما اشتباه باشه می خوام این رابطه حداقل تا وقتی من ایران هستم سر پا بمونه. و دنبال کمک برای بهبود رابطه هستم نه اتمامش. چون شما هر چقدر هم با منطق الان برای من توضیح بدید که این رابطه اشتباهه تو کله ی من نمیره :311: من به این رابطه ایمان داشتم و الانم دوست دارم تلاشمو برای درست شدنش بکنم. من کلا آدمی هستم که هر چقدر هم یه چیز برام غیر ممکن به نظر برسه از تلاش در جهتش دست نمیکشم و تا آخرین لحظه تلاش میکنم. این جوری بعداً پیش خودم شرمنده نمیشم که شاید اگه تلاش کرده بودم الان به اون چیزی که می خواستم می رسیدم!
کلا هم اعتقادم این نیست که هر چیزی که خراب شد باید دور انداخته بشه. اعتقادم اینه که اگه چیزی خراب شد تا جای ممکن سعی کنم تعمیرش کنم. حتی اگه تعمیر نشد یه مدت نگهش دارم. چون هر چیز که خوار اید روزی به کار آید و اگه هیچ کدوم اینا نشد گزینه اخر دور انداختنشه. این رویه من تو کل زندگیمه. تو این رابطه هم همینطوره
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
با اینجور آدما نباید عاجزانه صحبت کنی... اگر احساسی برخورد کنین و منتشون رو بکشین فکر می کنند که میخواین رابطه ی احساسی باهاشون داشته باشین
در رابطه با اینجور آدما باید محکم رفتار کنین و احساسات رو بذارین کنار...
آدم یکبار عذرخواهی میکنه و نه 3 ، 4 ساعت عجز و ناله!
این شما بودین که استادتون رو انتخاب کردین...
وقتی به شما میگه که این من بودم که تو رو به اینجا رسوندم بهش بگید که من با توجه به شناختی که از شما داشتم ،
شما رو برای استادی ِ خودم انتخاب کردم چون بهتون ایمان داشتم. شما الگوی من بودید و هستید...
اگر شما من رو دانشجوی نالایقی میدونید و فکر میکنید که قدر زحماتتون رو نمیدونم ، میتونید همین الان از استادی ِ من انصراف بدین و من رو رد کنین...
بهش گوشزد کنین که خیلی براش احترام قائلید... نذارید بیشتر از این تند بره!!! بهش بگو که از حرفایی که بهت زده ناراحتی و اصلا ً ازش انتظار ِ همچین حرفایی رو نداشتی....
بهش بگو که خیلی دلت میخواست به کار و فعالیت در کنارش ادامه بدی اما با وجود اتفاقاتی که افتاد و با اینکه در این اتفاقات قصد و نیتی نداشتی ، شاید مجبور بشی که ازش جدا بشی...
بذار بفهمه که تو جرأتشو داری زیر ِ همه چیز بزنی.... البته باید حساب شده پیش بری.... چون با منت کشی در مقابل ایجور آدما فکر نکنم بتونی شخصیتتو بهشون ثابت کنی... مگر با نشون دادن استقلالت...
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط anita1
با اینجور آدما نباید عاجزانه صحبت کنی... اگر احساسی برخورد کنین و منتشون رو بکشین فکر می کنند که میخواین رابطه ی احساسی باهاشون داشته باشین
در رابطه با اینجور آدما باید محکم رفتار کنین و احساسات رو بذارین کنار...
آدم یکبار عذرخواهی میکنه و نه 3 ، 4 ساعت عجز و ناله!
این شما بودین که استادتون رو انتخاب کردین...
وقتی به شما میگه که این من بودم که تو رو به اینجا رسوندم بهش بگید که من با توجه به شناختی که از شما داشتم ،
شما رو برای استادی ِ خودم انتخاب کردم چون بهتون ایمان داشتم. شما الگوی من بودید و هستید...
اگر شما من رو دانشجوی نالایقی میدونید و فکر میکنید که قدر زحماتتون رو نمیدونم ، میتونید همین الان از استادی ِ من انصراف بدین و من رو رد کنین...
بهش گوشزد کنین که خیلی براش احترام قائلید... نذارید بیشتر از این تند بره!!! بهش بگو که از حرفایی که بهت زده ناراحتی و اصلا ً ازش انتظار ِ همچین حرفایی رو نداشتی....
بهش بگو که خیلی دلت میخواست به کار و فعالیت در کنارش ادامه بدی اما با وجود اتفاقاتی که افتاد و با اینکه در این اتفاقات قصد و نیتی نداشتی ، شاید مجبور بشی که ازش جدا بشی...
بذار بفهمه که تو جرأتشو داری زیر ِ همه چیز بزنی.... البته باید حساب شده پیش بری.... چون با منت کشی در مقابل ایجور آدما فکر نکنم بتونی شخصیتتو بهشون ثابت کنی... مگر با نشون دادن استقلالت...
ممنون. حتما نکاتی که گفتید رو مد نظرم قرار میدم و تو برخوردم باهاش ازشون استفاده میکنم
الان هم در حال تنظیم اون ایمیل هست. از حرفای همه دوستان هم کمک می گیرم که یه ایمیل خوب تنظیم کنم. البته تا 2-3 روز دیگه که بفرستمش بارها میخونم و از راهنمایی های دوستان هم استفاده می کنم.
انقدر هم الان هول برم داشته هی دلم می خواد دکمه send رو بزنم. ولی چون میدونم تو این شرایط کار اشتباهیه جلوی خودمو می گیرم تا 2-3 روز بگذره و عصبانیتش فروکش کنه و بدون موضع گیری ایمیلمو بخونه
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
سلام دوست عزیز به همدردی خوش اومدی!
راستش داشتم صفحه رو میبستم چون دوستان حرفهای خوبی زدن و حرف های من میشه تکرار مکررات!
به عنوان کسی که در دانشگاه هستم و با پروسه های پژوهشی آشنام باید بگم حتی اگر حق با شما بوده، روشی که عنوان کردی روشی غلط بوده.
بار ها از آدم هایی که سن و سالی ازشون گذشته شندیم و دیدیم که با چه علاقه و احترامی از معلم های خودشون تعریف میکردن و همه ما با این سخن امام علی (ع) آشناییم که :" هر کس کلامی را به من بیاموزد من را بنده خود ساخته است".
درسته رابطه استاد و شاگردی هم یه جورایی رابطه کاری هست!! اما جنس این روابط ناخود آگاه با دیگر روابط کاری که مثلا بین دو تا شریک تجاری هست متفاوته. چون تحت هر شرایطی ایشون به واسطه استادی به گردن شما حق دارند!!!
اما مسلما هم شما در مقابل به عنوان یک انسان حقوقی دارید!!!
مثلا به عنوان یک انسان مستقل و دارای حریم خصوصی باید چارچوبی تعیین میکردید که بر اساس آن ایشون اجازه نداشته باشه نیمه شب به شما اس ام اس بزنه!!! (یعنی ایشون تا اون موقع از شب نمی دونستند که فردا امکان برگزاری جلسه با شما رو ندارند؟؟؟!!!!)
فکر میکنم هر دو در تعریف چار چوب رابطه بی تجربه عمل کردین!
این تاپیک رو بخون فکر میکنم به درددت بخوره:
کلیک کن
فکر نکن اینا بی ربط به مشکل شماست، شما قدم به قدم در بعضی مسائل کوتاه اومدی (یا بهتره بگم بی سیاستی به خرج دادی) و ایشون پیش روی کردند.
خیلی خوبه که سعی در بهبود و باز سازی رابطه ات با استادت داری چون تصمیم و درست و انسانی همینه به نظرم بنابر این بهت به توصیه ها رو می کنم :
1) برای مدت نسبتا طولانی و تا فروکش کردن تمام خشم و عصبانیت ایشون، هیچ صحبت تحریک کننده ای با ایشون نداشته باش! هیچ ایرادی نداره اگر دیر جواب دادی ولی حتما رو حرفی که میزنی فکر کن!
2) پر واضح است که ایشون هم در برقراری رابطه مشکل دارند و به نظر زود رنج هستند اینو حتما مد نظر قرار بده.
3) خیلی چیزا رو لازم نیست به زبون بیاری مثلا! " استاد این هدیه پاچه خاری نیست!!!" بذار بعضی چیزا رو در رفتار شما ببینه
4) ایمیل فکر خوبیه ولی اصلا لحنت عجز و لابه نداشته باشه!! لحنی قدرشاسانه با تاکید بر لطفی که ایشون در تمام این سال ها بهت داشته.
5) حتما تا به حال استاد رو شناختی، یخورده بیشتر سیاست داشته باش
این رو هم مطالعه کن:
کارگاه رفتار جرات مندانه
و در آخر اینکه همیشه برای کم کردن فاصله ات با دیگران وقت داری!
اما اگر نزدیک شدی دیگه فاصله گرفتن 100% تحت اختیار تو نیست!!
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
[quote=دانوب]
[color=#000080][b] سلام دوست عزیز به همدردی خوش اومدی!
اما مسلما هم شما در مقابل به عنوان یک انسان حقوقی دارید!!!
مثلا به عنوان یک انسان مستقل و دارای حریم خصوصی باید چارچوبی تعیین میکردید که بر اساس آن ایشون اجازه نداشته باشه نیمه شب به شما اس ام اس بزنه!!! (یعنی ایشون تا اون موقع از شب نمی دونستند که فردا امکان برگزاری جلسه با شما رو ندارند؟؟؟!!!!)
فکر میکنم هر دو در تعریف چار چوب رابطه بی تجربه عمل کردین!
[color=#2F4F4F]خیلی خوبه که سعی در بهبود و باز سازی رابطه ات با استادت داری چون تصمیم و درست و انسانی همینه به نظرم بنابر این بهت به توصیه ها رو می کنم :
1) برای مدت نسبتا طولانی و تا فروکش کردن تمام خشم و عصبانیت ایشون، هیچ صحبت تحریک کننده ای با ایشون نداشته باش! هیچ ایرادی نداره اگر دیر جواب دادی ولی حتما رو حرفی که میزنی فکر کن!
2) پر واضح است که ایشون هم در برقراری رابطه مشکل دارند و به نظر زود رنج هستند اینو حتما مد نظر قرار بده.
3) خیلی چیزا رو لازم نیست به زبون بیاری مثلا! " استاد این هدیه پاچه خاری نیست!!!"
4) ایمیل فکر خوبیه ولی اصلا لحنت عجز و لابه نداشته باشه!! لحنی قدرشاسانه با تاکید بر لطفی که ایشون در تمام این سال ها بهت داشته.
5) حتما تا به حال استاد رو شناختی، یخورده بیشتر سیاست داشته باش
این رو هم مطالعه کن:
کارگاه رفتار جرات مندانه
ممنون از همه راهنمایی های ارزنده تون. آره وقعا پایه های اشتباه رابطه اس که الان داره ضرر رو متوجه هر دومون میکنه. خوشحالی بیش از حد من اول رابطه و رضایت استادم از داشتن دانشجویی که تا این حد علاقه مند به کار و استادش بود هر دومون رو از پایه گذاری صحیح دور کرد.
صمیمیت خیلی زیادی که بینمون به وجود اومده باعث شده که تقریبا حریمی بینمون نمونه.
مثل اس ام اس دادن که من هیچوقت اعتراض نکردم چون اون رو علاوه بر استادم دوست و همراه خودم هم می دونستم.
بگذریم از اشتباهاتی که در گذشته داشتم.
یکم بیشتر در مورد آینده راهنمایی ام کنید. من تاپیک رفتار جرآت مندانه رو مدت هاست مد نظرمه که بخونم اما مشغله زیاد کاری تا به حال بهم فرصت نداده. انشا... هر چه سریع تر این تاپیک رو هم می خونم و سعی میکنم یاد بگیرم. چون میدونم که این نقطه ضعف رفتار منه و همیشه ازش ضربه می خورم
چون نمی خوام بی گدار به آب بزنم و می خوام ایمیلم کاملا حساب شده باشه از دوستان می خوام بیشتر راهنمایی ام کنن.
الان فهمیدم که باید محترمانه و به دور از عجز و لابه قدر شناسی خودمو نشون بدم و پشیمونیمو از رفتار پرتوقعانه ام.
من کلا از نظر سیاست رفتاری ضعف دارم. بیشتر راهنمایی ام کنین که چه جور حرف هایی رو بهتره بزنم و از گفتن چه چیزهایی پرهیز کنم.
راستی من صبرم هم خیلی کمه. اگه دست خودم باشه همین الان ایمیل رو می فرستم اما دارم جلوی خودمو می گیرم. به نظر شما چند روز صبر کنم. (البته به این نکته هم توجه کنید که ما کارمون تو این یکی دو هفته خیلی فورس ماژور بود چون باید سریعا مقاله دوم رو تکمیل می کردیم. حتی با وجود این که این هفته ما اسباب کشی داشتیم من تمام مدت روی مقاله کار می کردم که اول هفته یعنی امروز و فردا نتایج رو بدم به استادم که نهایی اش کنیم. و می ترسم اگه زیاد وقفه بیفته به خاطر عقب افتادن کار عصبانیتش بیشتر بشه. با توجه به این که خیلی آدم اهل برنامه ریزی ایه و همه چیز باید به موقع و طبق برنامه انجام بشه. این مرحله از کار که نهایی بشه هم باید مقاله بره دست استاد مشاورم که اون هم گفته تا دو هفته بیشتر فرصت نداره و بعدش سرش شلوغ میشه و نمیتونه وقت بگذاره! استادم هم عجله داشت که قبل از این که فرصت آزاد مشاورم تموم بشه حتما مقاله رو به دستش برسونیم که فرصت کنه راهنمایی کنه. با توجه به این که مشاورم هم نقش خیلی تأثیرگذاری تو مقاله ها داره و به دلیل سطح خیلی بالای علمی نظراتش خیلی کارساز خواهد بود. آخه یکی نیست بگه دل سوخته ی احمق الان که انقدر کارا فشرده بود وقت این خراب کاری بود؟:302:)
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
دوستان من دوباره استرس گرفتم. می ترسم چون قبل دعوا گفته بود برای جلسه یکشنبه بیا و فردا هم یکشنبه اس و من اصلا سراغی از جلسه نگرفتم بدتر عصبانیتش تشدید بشه. کلا آدم خیلی پرمشغله ایه و به غیر از دانشگاه هزار تا کار دیگه هم داره و همیشه با بدبختی برای جلسه ازش وقت می گیرم.
خدایا خودت به خیر بگذرون.
:316:
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
یه کم شرایط سخت شد دلسوخته عزیز... اینکه میگی شاید بعد بگه سراغی از جلسه نگرفتی...ولی من از این نظر گفتم نرو چون می ترسم بد برخورد کنه چون جریان تازه بوده... ولی اگه روحیاتش رو می شناسی و می دونی حضوری بد برخورد نمی کنه و بهت فرصت حرف زدن می ده، و می تونی با صحبت قائله رو فردا خودت ختم کنی که خیلی بهتره، فکرت خیلی زودتر راحت میشه...
فردا اگه شد دانشگاه برو... دورا دور استادت رو زیر نظر بگیر، ببین شرایط مساعدت هست یا نه اگه بود که برو و حرفاتو بزن... اگه احساس کردی شرایط مساعد نیست... نرو جلو... اگه یه روز هم گفت چرا یکشنبه نیومدی بگو استاد اومدم دانشگاه یا تا دم دفترتون اومدم ولی هر کاری کردم بیام حضورتون نتونستم یا روم نشد...
برات دعا می کنم ان شالله که به خیر و خوشی تمام شه :323:
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ستاره خوشبخت
یه کم شرایط سخت شد دلسوخته عزیز... اینکه میگی شاید بعد بگه سراغی از جلسه نگرفتی...ولی من از این نظر گفتم نرو چون می ترسم بد برخورد کنه چون جریان تازه بوده... ولی اگه روحیاتش رو می شناسی و می دونی حضوری بد برخورد نمی کنه و بهت فرصت حرف زدن می ده، و می تونی با صحبت قائله رو فردا خودت ختم کنی که خیلی بهتره، فکرت خیلی زودتر راحت میشه...
فردا اگه شد دانشگاه برو... دورا دور استادت رو زیر نظر بگیر، ببین شرایط مساعدت هست یا نه اگه بود که برو و حرفاتو بزن... اگه احساس کردی شرایط مساعد نیست... نرو جلو... اگه یه روز هم گفت چرا یکشنبه نیومدی بگو استاد اومدم دانشگاه یا تا دم دفترتون اومدم ولی هر کاری کردم بیام حضورتون نتونستم یا روم نشد...
برات دعا می کنم ان شالله که به خیر و خوشی تمام شه :323:
قربونت برم ستاره جان اما شرایط از اینی که فکر می کنی هم پیجیده تره. ما قرار بود روز دوشنبه اسباب کشی کنیم ولی به خاطر چند مساله که امروز پیش اومد اسباب کشی مون افتاد فردا. و من واقعا نمیتونم پاشم برم شهری که دانشگاهم هست. چون باید خونه باشم و کمک کنم. از طرفی ما جلسه رو با هم هماهنگ نکردیم و استادم اونطوری نیست که روزا تو دفترش بشینه. استادم دو تا دانشگاه درس میده و اون یکی دانشگاهش که شهر دیگه ای بود راحت تر میشد پیداش کرد چون تو اون شهر سرش خلوتتر بود ولی الان که تابستون شده دیگه اون شهر نمیره و اینجا هم شهر خودشه و زیاد تو دانشگاه نمیاد مگر این که جلسه داشته باشه که سر ساعت میاد و بعد جلسه هم میره به کارای دیگه اش برسه. یعنی من حتی اگه فردا پاشم برم دانشگاه هم نمیتونم گیرش بیارم.
مگر این که از قبل باهاش هماهنگ کرده باشم و بدونم کی و کجا باید ببینمش. حتی خیلی وقت ها جلسه هامون رو خارج دانشگاه و تو دفاتر دیگه اش می گذاریم.
بدجوری استرس گرفتم. فقط واسم دعا کنید. دیگه دیر شده و کار از کار گذشته
الان که دارم فکر میکنم تو دعوای سری قبل من بعد یک هفته رفتم دیدمش. اما همچنان عصبانی بود و آروم نشده بود. البته تو این یک هفته دائم با هم در ارتباط بودم یعنی من هی زنگ می زدم و سعی می کردم آرومش کنم. یا اس ام اس می زدم که اکثرا بی جواب می گذاشت.
حالا هم تو این شرایط فشار کاری نمیتونم یک هفته ول کنم قضیه رو چون اون موقع حتی اگه رفتارمو ببخشه فرصتی که برای فرستادن مقاله به مشاور از دست دادیم رو نخواهد بخشید. مشاورم کشور دیگه ایه و خیلی مشغله کاریش زیاده.
خدایا چه گیری کردم. کاش امروز بهش زنگ میزدم برای جلسه. حتی اگه سرم داد می کشید و قطع می کرد اقلا دیگه می دونستم که خودش خواسته نه این که من بی توجهی کرده باشم.
شاید فردا صبح بهش اس ام اس بزنم و بپرسم قراره امروز جلسه داشته باشیم؟ ببینم چه جوابی میده. می ترسم بهش زنگ بزنم
اگه گفت بیا که با یک بدبختی خودمو میرسونم دیگه. با این که الان هیچ چیزم سر جاش نیست و نمیدونم وسایلم کجاس.
ستاره جان لطفا کمکم کن. الان من انقدر استرس وجودمو گرفته اصلا مغزم کار نمیکنه و نمیدونم چه کاری منطقیه:302:
RE: کمک کنید این دعوا رو مدیریت کنم و حقم رو از استادم بگیرم
توکل به خدا، ان شالله که خیر است، دیگه اینقدر به خودت فشار نیار، به خدا بسپار بقیه جریان رو و ازش بخواه به خیر و خوشی تمام شه
می دونی همه مشکلات بزرگ حتی وقتی ظاهرشون خیلی سخت و پیچیده است وقتی یه مدت ازش می گذره می بینی که واقعا به صلاحت بودن، من تقریبا حالاتی مثل تو رو تجربه کردم البته سر یه سری موضوعات دیگه که با استادم پیش اومده بود برام... که از بعد از اون جریانات باعث شد من کنترل بیشتری روی یه سری حرفا و رفتارام با استادم داشته باشم
استادت آدم فهمیده ای است قطعا و اسم تو رو به راحتی از مقالاتی که روش کار کردی حذف نخواهد کرد، و اول و آخر خودت باید کار این مقالات رو تمام کنی، از این بابت نگران نباش، حالا یه کم شاید دیرتر، برو الان استراحت کن، فردا هم با خیال راحت اسباب کشی کنین به سلامتی، اس ام اس هم به استادت نمی خواد بزنی، اگه احیانا احساس کردی ممکنه بد قولی بشه تماس بگیر باهاشون و عذرخواهی کن و جریان اسباب کشی هم بگو، تماس بگیری فکرت راحت تره، اس ام اس بزنی باز ممکنه جواب نده، بازم فکرت درگیر میشه، تماس بگیر و خیلی آروم شروع کن و اون چیزایی که احساس می کنی لازمه بیان بشه رو بیان کن، مطمئنم با دقت گوش می کنه و قبول می کنه حرفت رو نگران نباش:72:
برات آرزوی موفقیت دارم
شبت بخیر