خانمی عزیز نگرانتم چی شد؟
نمایش نسخه قابل چاپ
خانمی عزیز نگرانتم چی شد؟
خانمی جون بیا بگو چی شد نگرانتیم
سلام خانومی
صحبتهای بهارجان رو درست انجام بده.وسعی کن برای مدت کوتاهی نسبت به این رفتارش عکس العمل شدید نشون ندی.(مردها به مرز لجبازی خیلی نزدیکتر هستند نسبت به خانوم ها )بطوریکه ایشون اعتماد شما رو نسبت به خودش باور کنه .مردها زود جوش می یارن سعی کن رو آتیش بنزین نریزی چون هیچ مشکلی حل نمی شه عزیزم .همه کم وبیش از این مشکلات داریم منتهی شکلش فرق می کنه.:72::72::72:
سلام دوستای عزیزم.
ببخشید که نگرانتون کردم. 2 روزه با سایت مشکل دارم و نمی تونستم بازش کنم.
اون روز مادر شوهر و پدرشوهرم اومدن.
یه مقدار صحبت کردیم و مادرشوهرم کلی عصبانی که دیگه حق ندارید اینجوری با هم دعوا کنید شما که عاشق و معشوق بودید.
شوهرم خیلی قشنگ و ماهرانه صحبت رو برد طرف اینکه رفتار خانواده من در طول این مدت چه جوری بوده و اینکه شبا همین جوری خوابش نمی بره و همش فکرش می ره سمت اون اتفاقا. خانواده شوهرم هم که از خانواده من دل پری دارن و با هم الان قهرن، درد دل خودشون باز شده بود. بعدشم شوهرم خودش گفت سیگار می کشه، با این که من بهش 3 بار گفته بودم که از اون موارد چیزی نمی گم. گفت می خوام خلع سلاحت کنم. مامانش خیلی ناراحت شد و باباش هم همین طور و لطف فرمودن گفتم تو خونه خودمون طرف این جور چیزا نمی رفت و ما اینو از چشم تو میبینیم. بعدم شوهرم گفت مشکل دیگه اش هم اینه که می گه من ازش سرد شدم. مامانش هم گفت با مشکلات بین خونواده ها معلومه که آدم سرد می شه. منم یک کلمه هم توضیح ندادم که سرد شدن ایشون به چه شکلیه و چه سایتهایی تشریف می برن و چیکار می کنن و اجازه دادم شوهرم بطور کامل پیش خانواده اش خودشو تخلیه کنه و احساس برنده بودن بهش دست بده و تصدیق خانواده اش رو هم بدست بیاره. خیلی سخت بود ولی تحمل کردم. همینم باعث شد فردا صبحش بغلم کنه و آشتی بشیم تا حدودی.
البته من نمی تونم فراموش کنم اون لحظه ها رو. هنوز نمی تونم. خیلی سخته بدونی که طرف مقابلت بیشتر از تو مقصره ولی همه تقصیرا رو بندازن گردنت و نتونی کامل از خودت دفاع کنی. قبلم ضربه بدی خورده. هنوز نمی تونم مثل قبل دوسش داشته باشم.
دیشبم بهم گفته فردا باید مفصل حرف بزنیم و از دستت ناراحتم! می بینین تو رو خدا؟ واقعا خیال کرده همش من مقصرم؟ زنگ زدن به باباش شاید اشتباه بوده، چون مامانشم با شنیدن اسم سیگار فشارش اونقد بالا رفت که سرخ سرخ شده بود و بهش گفت اگه بازم از این کارا بکنی خونه من نیا. در مورد لگد زدن و اینا هم گفت دیگه هیچ وقت حق نداری دستت طرف این دختر بره. یا بخوای درو روش قفل کنی. اینا رو گفتن ولی آخرشم گفتم تو باید تو خونه محیطی فراهم کنی که شوهرت طرف این کارا نره. گفتم که من خیلی بهش گفتم، گفتم اگه نمی تونی بخوابی بیا فیلم ببینیم، پیاده روی بریم، لازم نیست سیگار بکشی که، ولی بازم گفتن تقصیرا رو از من می بینن!!
امروزم که قراره با هم دوتایی صحبت کنیم ولی دیگه اونجوری عقب نمی شینم. نمی خوام حمله کنم یا محکومش کنم، ولی از خودم دفاع می کنم.
دیشب بهم گفت می خوام سیگارو کمتر کنم، فعلا شاید یه شب در میون و تعدادشم کمتر کنم.
ولی مشکل اصلی ما فعلا سر جاشه.
دارم دنبال یه س ک س تراپیست تو شهرمون می گردم. شاید واقعا نمی تونیم و بلد نیستیم یه رابطه نرمال داشته باشیم.
هنوزم به کمکتون احتیاج دارم. تنهام نذارید.
ممنونم.
پ.ن. من خیلی به سختی می تونم سایت رو باز کنم. مشکل چیه؟
حالا که میخواد صحبت کنه شما برای اینکه حرفات موثر تر باشه آداب گفتگو رو که لینکش رو برات اینجا می ذارم رعایت کن و حرفاتو بزن
کارگاه آموزشی - آداب گفتگو را با هم یاد بگیریم
سلام خانومی عزیز
آفرین به تو که خودت رو خوب کنترل کردی و درست بحران رو مدیریت کردی! :104: :104: :104: :104:
معلومه یک مدیر و مربی فوق العاده میتونی باشی اگر خودت بخوای
یادته بهت گفتم مشکل شما عدم برقراری ارتباط صحیح و عدم آگاهی گفتگوی صحیح در زندگی زناشوییه؟
عزیز دلم یادته می گفتی همه چیز تموم شد بهت گفتم هیچی تموم نشده؟
گل من
زندگی ما یک مسیر پر پیچ و خمه! زندگی زناشویی بسیار حساس تر! چون فقط خودت نیستی! یک همراه هم داری
که باید تو شیب های تند و مسیرهای باریک مراقب اون هم باشی که صقوط نکنه!
یادته گفتم زن مربیه و پرورش دهنده مرد؟
بگذار برات یک مثال بزنم!
اگر یک مرد لباس کثیف یا چروک بپوشه میگن زنش شلخته است.
اگر یک مرد دائم مثلا سیگار بکشه بعد ازدواج میگن می بینی چه زنی داره؟
اگر یک مرد لاغر باشه و بیمار و ضعیف و یا بیش از حد تپل باشه میگن چه همسر بی فکری؟
میدونی چرا اینارو میگن خانومی؟
چون زن مربی یک خانوادست! مربی باید حواسش به اعضای تیم باشه! درست مثل یک مربی فوتبال!
اگر مربی ضعیف باشه و درست عمل نکنه بهترین بازیکن ها هم بد عمل می کنن!
البته که مربی خوب بازیکن خوب پرورش میده!
واسه همین از شما به عنوان یک زن! مقام والای طبیعت! مقاوم والای انسانیت و مادر فردا ها انتظار دارن!
پس ناراحت نشو از شنیدن این حرف ها!
این حرف ها اهمیت نقش شما رو و جایگاه شما رو نشون میده!
100 البته که شما باید با عمل مثبت ، مذاکره مسالمت آمیز و بهترین رفتار به راهش بیاری! غیر مستقیم با انجام
درست کارها توسط خودت اون رو تربیت کنی! اگر اعتیاد داری به دیدن فیلمهای پورن خلاش رو شناسایی کنی با
مراجعه به مشاورین و متخصصین این امر و درمانش کنی و برای زندگیت بجنگی و حفظش کنی!
یاد خوبیهاش و لحظات عاشقانتون بیافت تا بتونی ببخشیش! تا خودت راحت بشی از رنج و عذاب!
بهش اقتدار مردونه بده! تاییدش کن! مردها نیاز دارن به این اقتدار گلم
مربی زیرکی باش! برای حل مسائل به کارشناس مراجعه کن! پدر و مادرش که کارشناس نیستن!
بگذار موقع مذاکره گلایه کنه! توی گلایه هاش و لا بلای خرفهاش هوشمندانه مشکلاتش و ضعف ها رو شناسایی
کن تا بتونی بهبود بدی هم به خودت هم به همسرت!
دلگرمش کن!
زن چراغ خونه و شادی بخش و روشنایی بخش خونست! خونه رو پر از محبت و عشق و گرما کن و صبورانه به
خودت مشتاقش کن مثل یک دوست خوب بدون توقع! دقت کن گفتم صبورانه و بدون توقع!
تا بتونه خودش رو درمان کنه زیر نظر یک متخصص! در این مدت صبور باش ، بهش عشق بده و بهش سخت نگیر
من مطمئنم اگه مربی خوبی باشی تیمت برنده مسابقات زندگی میشه!
مقالاتی که لینکش رو اقلیما بهت داده بخون و مهارت های زندگی رو یاد بگیر و با عمل کردن به اونها به همسرت
هم یاد بده!
سوالی بود بپرس!
موفق باشی گلم
:72:
به نظرتون واقعا من مقصرم؟
خانواده من الان رابطه شون با شوهرم خوبه، ولی بابام خیلی آدم عجیبیه. خیلی چیزا رو هم رعایت نمی کنه. مثلا زمانی که گفتن باید تو این شهر بمونین، خانواده شوهرم گفتن پس شما هم باید مواظبشون باشید. ولی باورتون می شه بابای من نمی دونه دفتر شوهرم کجاست؟؟؟ تا حالا یه بارم نرفته پیشش ببینه چیکار می کنه کارش چیه دردش چیه. بعدم خانواده من اصلا اهل مهمون بازی و اینا نیستن، ولی خانواده شوهرم خیلی اهل آداب و رفت و آمد. تو عروسی مونم یکی از بحثای اصلی این بود که بابام گفت عروسی باید اینجا باشه، ولی مهمونای اونا که از راه دور اومده بودن همه شون، خانواده من هیچ جایی برای اسکانشون فراهم نکرده بودن و خودشون هتل گرفتن برای فامیلاشون، در حالی که می گفتن ما اگه شهر خودمون مراسم می گرفتیم لازم نبود این همه خرج هتل بدیم. حق هم با اونا بود، قبول دارم. منم به خانواده ام گفتم. ولی خب چیکار کنم؟ دردسره که بین خانواده و شوهر گیر بیفتی. پیش شوهرم طرف اونو می گیرم ولی انتظار داره به خاطرش مستقیم جلوی خونواده ام بایستم. الانم همینارو بهانه می کنه که می گه ما از هم دور شدیم.
لینک اقلیما جان رو خوندم و مطالب واقعا مفیدی بودند. ممنونم.
امیدوارم بتونم عملی شون کنم.
نه. اگه تقصیری هم باشه فقط مال شما نیست. شوهرتونم سهیمه.
ضمن اینکه متاسفانه توی کشور ما اغلب همه ی بار تقصیراتو روی دوش خانم می ذارن. اقا رابطه جنسی اش بده می گن خانم کم گذاشته. اقا ممکنه با یکی دیگه رابطه داشته باشه می گن خانم واسش کم گذاشته. اقا می زنه می گن خانم عصبانیش کرده. اقا اشتباه می کنه می گن خانم جلوشو نگرفته. موقع کتک خوردن خانم میشه یه موجود نفهم که باید ادب بشه و موقعی که اشتباه و مشکلی پیش میاد خانم می شه یه موجود قدرتمند با قدرت درایت فوق العاده که باید از پیش می دونسته چه اتفاقی ممکنه بیفته و جلوی این وضعیت رو باید می گرفته و اگه اینکارو نکرده بازم اونه که کم گذاشته و کوتاهی کرده! تازه از اینم می تونه قدرتمند تر فرض بشه. اونم وقتیه که همه چی رو یه عده دیگه به هم می ریزن و بعدش می گن تو درستش کن!! خلاصه خانمها از نظر خانواده ها و همسران اغلب اوقات از طیف صفات یه بچه ی خیلی کوچیک ضعیف رو دارن تا صفات یه ادم بالغ و خیلی قدرتمند که بر اساس نیاز هر کدوم از اینا ازشون طلب می شه! پس ناراحت نباشید از حرفای بی جایی که شنیدین.
خیلی خوبه که برای رابطه اتون می خواین مشاوره بگیرین.
در مورد صحبت دونفره ی شما و شوهرتون بله باید هر چیزی که لازمه بگین. خواسته هاتونو و گله هاتونو. اما باید آرامش داشته باشید و زیاد عصبانی نباشید تا بتونید درست و دقیق بگین. باید با ارامش و لحن ارام و با خیرخواهی خواسته ها و مشکلات رو بگین که هم کنترل صحبت دست شما بمونه و به نتیجه ی مناسب برسین.
یه چیزایی هست که واسه من خیلی درست قابل درک نبود و شاید اگه روش پیش خودتون فکر کنین بشه به یه نتایجی رسید. لازم نیست اگه دوست ندارین اینجا جوابشو بنویسین. پیش خودتونم فکر کنین خوبه.
- نوشته بودین قبل از ازدواج با هم بیشتر از یک سال دوست بودین. توی این مدت هیچ مشکلی نداشتین و هیچ رفتار عجیبی از ایشون ندیدین که حالا بگین نشونه ی این اخلاق فعلیشونه؟
- همدیگه رو قبل از ازدواج دوست داشتید؟ چی شد و کی و برای اولین بار کی بود که بینتون احساس بد ایجاد شد؟ خانواده ها نمی تونن به تنهایی باعث ایجاد فاصله بین دو نفر بشن. مشکل اصلی از کجا بود؟
- ایشون اولین بار کی دست روی شما بلند کردن؟ همیشه لگد می زنن؟ شما هیچ پاسخی بهشون نمی دین؟ در چه حالتی این کارو می کنن؟ مثلا تا حالا شده که این رفتارو در روز بکنن و به جز اوقاتی که فیلم ها رو می بینن و سیگار می کشن این رفتارو بکنن؟
- نوشته بودین که ایشون موقعی که شما رو می زدن می گفتن که نه ماه از زندگیشونو به گند کشیدین. چی باعث شده که اینو بگن؟ چرا بعد از اینکه ایشون این رفتارها رو با شما داشتن و به نوعی ایشون زندگی شما رو به گند کشیدن از شما شکایت می کنن؟ مشکل از نظر ایشون چیه که فکر می کنن شما زندگیشونو به گند کشیدین؟
- ایشون مشکل اصلیشون اون فیلم نگاه کردناس یا ممکنه مشکل چیز دیگه ای باشه که هنوز نمی دونین؟
- مشاوره و روانشناس تونستین برین هردوتون؟ شاید یه سری حرفارو که نمی تونه به شما بزنه بتونه به مشاور بزنه.
- ایشون احساس مسوولیت می کنن در قبل شما؟ مثلا اگه مشکلی داشته باشین کمک می کنن؟
خانومی جون به خاطر مشکله همسرت و خانوادت این تاپیک آداب گفتگو رو بخون و برا یخودت یادداشت بردار
خداییش اینها درس زندگی واقعا اگه بتونیم تو ی موقعیت های مختلف به کار ببریم وشرایط رو مدیریت کنیم خیلی از مشکلاتمون حله عزیزم
در مورد سوالاتتون:
- 3 سال با هم دوست بودیم و هیچ مشکلی نداشتیم. اختلافامون وقتی شروع شد که پای خانواده ها این وسط باز شد!
- ایشون تا حالا 3 بار برخورد فیزیکی داشته با من که هر سه بارش زمانی بوده که دعوای خیلی شدیدی کردیم. دعواهای معمولی هم زیاد داشتیم، حتی تو دوران عقد، ولی این کارو نمی کرد. هر 3 بارش بعد ازدواج و تو خونه خودمون بوده.
- همیشه موقع این دعواهای شدید می گه که من و خونواده ام زندگیشو خراب کردیم، مثل بچه آدم داشت زندگیشو می کرد و مشکلی نداشت و از زندگیشم راضی بود. الانم مواقع محبت آمیزمون همش تحویلم می گیره و نباشی من نمی تونم و از این حرفا. ولی دعوا که می شه اونم از نوع شدید و پر سر و صدا، اینو می گه.
- به نظر من مشکل اصلی فیلم دیدنه و باعث می شه از هم دور بشیم و زن و شوهری معنی شو از دست بده. به نظر اون، مشکلات ما همش به خاطر مشکلات زمان عقد و رفتارای خانواده منه و همینا باعث شده از من دور بشه.
- روانشناس یکی دو بار گفتم بریم ولی خجالت می کشه می گه چی بگم؟ روم نمی شه. بعدم اونقد مهارتهای کلامی و ارتباطیش خوبه که تو بحث منو شکست می ده همیشه، یا فوقش ادامه نمی ده، ولی می دونه جلوی یه فرد متخصص نمی تونه همش خودشو توجیه کنه.
- احساس مسئولیتش زمان دوستی مون خیلی بیشتر بود. حتی وقتی با هم بیرون می رفتیم تا دم در خونه مون دنبالم میومد که تنها نباشم. ولی الان یه کم کمتر شده یا من اینطوری احساس می کنم. مشکلاتمو سعی می کنه کمک کنه معمولا. ولی تو کار خونه مثلا، خیلی بی خیاله. من هم کارمندم هم درس می خونم اونم شهر دیگه و هم کار خونه انجام می دم ولی برای شستن ظرفا هم کمک نمی کنه. در حالی که کارش اکثرا تلفنیه و گاهی فقط 4 ساعت یا 5 ساعت می ره دفترش. بقیه شو تو خونه یا جلوی تلویزیونه یا گیم بازی می کنه یا اینترنت!