خیلی برام عجیبه که انقدر احساساتم متغیره! حالا این چند روزه به نظرم خیلی بیشتر دوسش دارم!!!!!!!
یه روز ازش متنفرم ! یه روز معمولی ! الان قکر کنم دارم عاشقش میشم!!!!!!! یعنی هفته دیگه دوباره متنفرم!!!!؟؟؟ :325::325:
نمایش نسخه قابل چاپ
خیلی برام عجیبه که انقدر احساساتم متغیره! حالا این چند روزه به نظرم خیلی بیشتر دوسش دارم!!!!!!!
یه روز ازش متنفرم ! یه روز معمولی ! الان قکر کنم دارم عاشقش میشم!!!!!!! یعنی هفته دیگه دوباره متنفرم!!!!؟؟؟ :325::325:
عزیزم این کاملا به خودت بستگی داره.اینکه بتونی کدوم حالت رو در درون خودت گسترش بدی.بهش شاخه و برگ بدی.تنفر یا عشق؟؟
محتاج عشق عزیز
معلوم شد شما نیازه خودت را واکاوی کنی و بررسی بالینی نزد یک روانشناس روی خود داشته باشی . این تنوع احساس آن هم در دو قطب متضاد نیاز به بررسی دارد . بهتره مشاوره حضوری بروی . و از طرفی روی احساس مثبت و عشق به شوهرت بیشتر متمرکز بشوی و وقتهایی که منفی هستی بی تفاوت نسبت به احساس منفی ات باشی تا رفته رفته به خاموشی این احساس منجر شود . تنور احساس منفی را همیشه خاموش نگه دار و برعکس گرمای احساس مثبت را شعله ورتر کن .
موفق باشی
.
ببین عزیزم شما کاملا در اشتباهی که فکر میکنی هرکسی که ازدواج سنتی میکنه نمیتونه عاشق همسرش باشه ببین اگه میخوای شوهرت بهت عشق بورزه اول باید تو عاشق شوهرت باشی ببین مردا مثل بچه ها هستن مخصوصا اگه ازدواج کرده باشن مردها عاشق اینن که ازشون تعریف بشه عاشق توجهن و اینو بدون که مردا از زنایی خوششون میاد که واسشون جذاب و دست نیافتنی باشن سعی کن اونو جذب خودت کنی اونوقت میبینی چه جوری دیوونت میشه.
چکار میتونی بکنی؟این زندگی قرار است سالها طول بکشه.هرکاری میخوای بکنی تا بچه نیامده بکن....به نظر من قبل از هر تصمیمی اول روی خودت کار کن.خودت را بشناس.تو تانفهمی کی هستی و چی از زندگی میخوای نمیتونی شریک برای زندگیت انتخاب کنی....
شوهرت از بس آروم جرات میکنی سر و صدا بدی. همین آروم بودنش که حرصتو در آورده. ولی دلیل سرو صدات همین. چون من وقتی مجرد بودم هارتو پورت زیاد داشتم . اما الان شوهرم بقدری بداخلاقو عصبیه که من نه جرات میکنم سر و صدا بدم نه جا داره منم غر بزنم. منم خیلی دلم پر اما نه از سکوتش از بددهنیاش. همیشه حسرت دوستامو میخورم که جرات دارن از شوهراشون ایراد بگیرن. شوهر من هم از انتقاد بدش میات. هم خودش به اندازه ی کافی بهونه گیر هست.
خیلی خوشبحالت کاش شوهر منم آروم بود. صد شرف به مردایی که سرو صدا میدن. بخدا آرزوم . نمیدونم چرا قدر نمیدونی. در ضمن واضح توضیح ندادی چه چیزی رنجت میده. چه اشتباهاتی میکنه.
سلام دوستان
اتفاقي خواستم منم جايي درد دلم بزارم كه به اين تاپيك برخوردم
من ازدواح كردم ولي مشكل شما رو دارم
نسبت به خانمم هيچ عشقي ندارم
فقط به حسب مدتي كه با هم بوديم برام مهمه و دوست ندارم ناراحت باشه يك جورايي مثل عضوي از خانواده
ارتباط ما اصلا عاشقانه نيست
راستش ازدواح ما كاملا اتفاقي و سنتي بوده
قبلش كسي ديگه رو دوست داشتم كه به خاطر اينكه فكر مي كردم شرايطم نسبت به اون خوب نيست خودمو در حدش نديدم
غاقل از اينكه اونم دوستم داشت
هر بار كنار خانمم مي نشتيم همش با خودم مي گم چي مي شد كنار كسي بودم كه عاشقش بودم
با وجود اينكه آدم عصبي هستم هميشه سعي مي كنم كسي رو آزار ندم
بيشتر توي خودم هستم
واقعا از زندگي لذت نمي برم
هميشه از خدا گله دارم
نمي دونم چي مي شه آخرش چي مي شه نمي دونم به خدا
با وجود اينكه 3 ساله عقد داشتيم و 3 ساله خونه خودم هنوزم بچه دوست ندارم داشته باشم
خدا خودش راهي واسم بزاره
نمي دونم به خدا موندم
از این بچث خیلی چیزا یاد گرفتم..مرسی..من مجردم...یکیش اینکه فهمیدم که باید معیارم علاقه باشه نه چیزای دیگه..
سلام
خیلی ها مشکلاتی از این دست دارند.خیلی ها هم تونستن قدری مشکلشون را حل کنند.
باید دلایل این موضوع در مورد شما ریشه یابی بشه.که البته من فکر می کنم به دلیل مقایسه خانمتون با اون خانم قبلی باشه.
مقایسه آفت عشق است!!!
به نظرم بهتره یک تاپیک جداگانه بازکنید.
انجمن مربوطه بروید مانند طــــــــرح مشکلات خانواده: ارتباط مراجعان-مشاوران و موضوع مرتبط را انتخاب کنید و بر روی + ارسال موضوع جدید در قسمت بالا سمت راست کلیک کنید.
این تاپیک را هم بهتون پیشنهاد می دم:
دلسوزی در ازدواج و پشیمانی از ازدواج
باسلام
لطفادرتابيكهاى تاريخ كذشته ارسال نداشته باشيدومسئله خودرابطورمستقل درتابيكى مخصوص بخودارسال كنيد؛
بستهاى ارسال شده اخير؛حذف خواهدشد