RE: خداحافظی های اعضایی كه از تالار می روند (2)
سلام
حیف است خانم بهار زندگی محترم بهترین اعضا تالار است از تالار برود جا در تالار خیلی خا لی است تالار به وجود شما نیاز دارد خیلی ناراحت شدم از تالار برای همیشه رفتی با این حا ل به تصمیم شما احترام می گذارم امیدوارم زودتر به تالار برگردید براتون ارزوی موفقیت سلامتی می کنم:72::72::72::72:
RE: خداحافظی های اعضایی كه از تالار می روند (2)
سلام بهار جان
جه قدر آدم دلش می گیره از رفتن اعضای تالار
برات آرزوی بهترین ها رو دارم ولی اگه نری خیلی خوشحال تریم.......
RE: خداحافظی های اعضایی كه از تالار می روند (2)
سلام به همه اعضای تالار همدردی
اومدم از تک تکتون مخصوصا جناب مدیر همدردی تشکر کنم.
اگر همدردی نبود الان همین اطلاعات هر چند کم رو برای زندگی کردن نداشتم.
وقتایی که کسی میومد خداحافظی میکرد همیشه پیش خودم فکر میکردم چطور دلش میاد از اینجا بره حالا خودم اومدم برای خداحافظی...
اینجا خیلی چیزا یاد گرفتم خیلی از همه تشکر میکنم دوست ندارم اسم ببرم چون ممکنه ناخوداگاه کسی رو از قلم بندازم و باعث دلخوری اون فرد بشه.
البته این خداحافظی همیشگی نیست مطمئنم یه روز دوباره بر میگردم .دیر یا زود بر میگردم
همتون رو دوست دارم و اگر خدای نکرده باعث دلخوری کسی شدم تو این مدت حلالیت میخوام.
امیدوارم به زودی مشکل همه حل بشه .
تا آنلاین بعدی خدانگه دارتون.......:72::72:
RE: خداحافظی های اعضایی كه از تالار می روند (2)
خوب آبجی چرا خدا حافظی !!!!!
برو کمی استراحت کن دوباره برگرد .
میدونم میایی چون تالار بدون گلنوش 67 رونقی نداره .
اگر مشغله داری کمتری میتونی به تالار سر بزنی کمتر بیا برنامه ریزی کن
روزی یا در هفته چند ساعتی تا به کارهاتم برسی . بقول معرف از کارو زندگی نیوفتی .
منتظر حضور دوبارتون در جمع دوستان همدردی هستیم.
RE: خداحافظی های اعضایی كه از تالار می روند (2)
خانم گلنوش،
از زحماتتون در تالار متشكرم.
خدا به همراهتون.
RE: خداحافظی های اعضایی كه از تالار می روند (2)
گلنوش عزيز...
شما از اولين كساني بودين كه من توي تالار شناختم،پيگيري مصرانه تون در ادامه دادن برخي از تاپيكها خصوصا تاپيكهايي كه حالت كارگاهي داشت به خوبي نشون دهنده ي روحيه ي جستجوگر و علم آموز شما ست...
اما اينجا توي تالار هنوزخيلي چيزا واسه يادگرفتن وياد دادن باقي مونده...
به هر حال اميدوارم در تمامي مراحل زندگيت موفق و پيروزباشي وان شالله به زودي در تالار دوباره ببينيمت:46::72::43:
RE: خداحافظی های اعضایی كه از تالار می روند (2)
سلام سلام
راستش نمیخواستم به این زودی خداحافظی کنم و دلم میخواست تا چند روز دیگه حداقل بمونم ولی می ترسم که شارژم تموم شه.
بچه ها همتون رو خیلی دوست داشتم :43:
من در این تالار راه عاشقی رو یاد گرفتم کنترل خشم رو یاد گرفتم صبر رو یاد گرفتم شکرگزاری رو یاد گرفتم و ... البته خیلی کندذهن بودم وگرنه باید خیلی چیزای دیگه رو هم یاد میگرفتم.
دلم میخواست مثل کامران 2007 خبر خوش ازدواجم رو بدم و بعدش خداحافظی کنم ولی نشد یعنی قضیه منتفی شد و برای همین هم یکمی زودتر از اون چیزی که فکرش رو میکردم دارم خداحافظی میکنم البته پیگیر تاپیک جدیدم هستم :
میخوام خودمو به زور بهش علاقمند کنم
و هر کس چیز جدید در اون بزاره نگاه میکنم و خیلی هم لطف میکنه.
شاید به حرفای بچه گانه و احمقانه ی من بخندید اما من خیلی در دل بستن بی پروام شاید بی پرواتر از هر کس دیگه ای که در زندگی دیدم نمی دونم شاید این عیب بزرگیه اما من عاشق این عیب بزرگ خودم هستم و بهش افتخار میکنم :43:
به خاطر همین روحیه به بچه های تالار واقعا دل بسته بودم:
به بهشت که خیلی دلم براش تنگ شده با اون عقاید منحصر به فرد و زیباش، به تسوکه که دلم واسه همسرش می سوخت مثلا!! :311: ،
به sisili ، به خارپشت و احوالات متناقضش که فکر میکردی چقدر شارژه بعد میفهمیدی اصلا اینطور نیست!!، به فرانک عزیزم و پاکی روحش،
به سارابانوی پراحساس نازنین، به آویژه ی دوست داشتنی و روشنفکر، به بی دل که واقعا در طنازی نابغه بود،
به آریکس که معلوم نیست کجا غیبش زد ، به مسلمان، به دخترمهربون، به آنی ، به شایانا ، به فرشته مهربان، به حامد65 و به خیلی دیگه که ممکنه الان یادم نباشه اما واقعا تا اسمشون رو میبینم خوشحال میشم.
دلم نمیخواد رفتنم رو با انتقاد کردن از مدیران تلخ کنم :72: به هرحال اونا هم زحمت میکشن وقت میذارند. ...
اما راستش دلم نمیاد هیچی هم نگم اصولا آدم درونگرایی نیستم پس حرفا مو میزنم اگه تنده، اگه بی ادبانه هست، اگه ناجوره، اگه احمقانه است یا اگه هر چی به بزرگواری خودتون ببخشین:72:
اول اینکه یکمی در ارتباط دختر و پسر با هم انعطاف بیشتری داشته باشید:72:
چرا تا کسی عاشق میشه سریع می ریزد روش و کتکش میزنید ؟ :302: خوب اینم یه مدل زندگیه دیگه یکی دوست داره کاملا بدون ریسک زندگی کنه یکی هم مثل من دوست داره عاشق بشه و ازدواج کنه حتی اگر ضربه بخوره هم یقینا پشیمون نمیشه چون این جوری زندگی میکنه با هیجان وشور. شخصا برای عشق و برای عاشق شدن ارزش قائلم و ناراحت میشم وقتی میبینم فرد به بوالهوسی محکوم میشه .
ابدا نمیگم که نظر منفیتون رو راجع به دوستی یا هر چیزی که اسمشو میذارین ندین اما این طوریم نباشه که فقط محکوم کنید و قفل کنید، محکوم قفل، محکوم قفل و ...
بابا هزار مدل آدم تو کره ی زمین هست! سخت نگیریم! :46: هر کسی دوست داره یه جور زندگی کنه وظیفه ی ما هم اینه که اون فردو تا حد امکان راهنمایی کنیم و چشمشو به روی حقایقی که ممکنه نبینه باز کنیم اما تصمیم گیری رو بر عهده ی فرد بذاریم و بعد هم به تصمیمش احترام بذاریم و براش آرزوی موفقیت و خوشبختی کنیم نه اینکه چون نظریه مون رو رد کرده براش آرزوی بدبختی و شکست در زندگی کنیم.
حیف که دیگه وقت نیست و راستش دیگه حوصله دارم وگرنه دلم میخواست یه مطلب از ازدواج عاشقانه ی پیامبران بذارم خیلیاشون عاشقانه ازدواج کردن مثل حضرت موسی (ع)، پیامبر اسلام (ع)، حضرت ابراهیم و همسرشون ساره و ...
دوم اینکه یکمی زیادی کنترل روی پستها صورت میگیره من نمیگم تالار همدردی باید نمونه ی کاملی از یک جامعه ی دموکراتیک باشه نه به هیچ وجه! اما میشه گاهی کمی سعه ی صدر رو بالاتر برد به قول حضرت علی (ع) که می فرمایند: آراء متفاوت خود را به هم بزنید تا چیز تازه ای از آن متولد شود . خودمونیش میشه تقابل افکار متفاوت در جامعه موجب شکوفایی هر جامعه ای می شود حتی یک شبکه اجتماعی. این طور نیست؟
سوم اینکه تالار و بخصوص مدیر خیلی در مورد اینکه افراد تالار اصلا با هم رابطه ای خارج از تالار نداشته باشن و به هیچ عنوان به هم ایمیل نزنن و اینا سخت گیری میکنن.
تالار گفتگو هم مثل هر شبکه ی اجتماعی دیگری متشکل از انسانهاست نه عاملهای هوشمند بی احساس. انسان ذاتا اجتماعیه ذاتا رابطه با همنوعانش رو میپسنده. ذاتا گرایش به برقراری ارتباط با دیگران داره. چه اشکالی داره آدم این همه دوست گل اینترنتی داشته باشه :43:
ازشن سراغ بگیره.دلش براشون تنگ شه. باهاشون شوخی کنه تا سرحال بیان براشون دعا کنه :323: و هزار تا رابطه ی انسانی دیگه که در شان انسانه و ویژگی اون .
به هر حال ما رفتیم هر خوبی بدی دیدین حلال کنین امیدوارم همه موفق باشن و به تمام آرزوهای خوشگلشون برسن
RE: خداحافظی های اعضایی كه از تالار می روند (2)
هی خانم کجا کجا ؟!
من هم کم مونده بود بیام سرود دلنواز " بای بای .......ما رفتیم " رو براتون بخونم :311: تا دل بعضی ها خنک بشه و بگه فیسسسسسسس !:311:
اما از اونجایی که خیلی دختر خوبی هستم و اهل گفتگوی تمدن ها :311:چارچنگولی نشستم پای درد دل مدیر همدردی جان جانان و از اعماق جان به مشکلاتی که براش ایجاد شده تا تالار را سرپا نگه داره گوش دادم .
خدا به سر شاهده مدیر جان هم اهل گفتگوی تمدن هاست .
گفتگوی تمدن ها در حالی که ترور به دلیل بچه پررویی ناموفق بود شکل گرفت و به مدیر جان گوش دادم و بدون پاس کاری توپ به زمین مقابل بهش حق دادم . اهل انعطاف پذیری و سعه صدر و بردباری و.......( پاس کاری هندوانه ای ! :311:)
آآآآما
من هم که بچه پررو مگه میشه جلوی این زبون رو بگیرم ؟!
خدا به سر شاهده فکر کن یه درصد جلوی زبونم رو بگیرم و با کسی تعارف بازی راه بیندازم :311:( اینو گفتم که حساب کار دستتون بیاد )
اما چرا این ها رو یاسا پشت بند پست تو نوشتم ؟!
به این دلیل که اگر دلیل رفتنت دلخوری از زمین و آسمان و تالار و مدیران و ....است و می خواهی سرود ملی بای بای ما رفتیم رو سر بدهی .........گفتم که بدانی مدیر همدردی و من باید قبل از تو جور و پلاسمون رو جمع کنیم و خداحافظی کنیم و بریم و البته قبل از من ،مدیر جان جانان !:311:
اما می مانیم .
دلائل مدیر را نمی دانم .( البته می دانم و نمی گویم .........:163:)
اما خودم با چهارتا هندوانه که زیر بغلم دادند تا به سر منزل مقصود برسانم . هندوانه هایی از جنس انعطاف پذیری و سعه صدر و ......هاهاهاها:311: ای پدر تائید طلبی بسوزه هی .........چه زود آدم گوش هایش دراز می شود :311:
RE: خداحافظی های اعضایی كه از تالار می روند (2)
یاسا جان:72:
عاشق شو,اما عاقلانه عاشق شو!
مثل من نشیاااااا,میسوزی,پای همه چیشم وایسادم اما خب تازه فهمیدم معنی عشق فقط حس ساده گذرا نیست,یه چیزیه که ترکیبی از شناخت خودت و احساسته,
یکی بیاد ترجمه اش کنه!!!
کلا خوبه آدم پای همه چی وایسه اما بهتره اول خودشو یادش نره,اینارو واسه خودم گفتم
یاسا جان,
اینجا هم خداحافظی نداره,من هستم,تو هستی,ما هستیم,حالا با عقاید متفاوت:)
واست بهترین ها رو آرزو میکنم,شادی و آرامش:46:
راستی آنی,یه دونه ای,حرف نداری;)
RE: خداحافظی های اعضایی كه از تالار می روند (2)
نه خانم آنی ابدا و اصلا و تحت هیچ شرایطی دلخوری از مدیران ندارم بله انتقاد دارم نه دلخوری.
و دلیل رفتنم این نیست. یعنی هنوز اینقدر ناشناخته ماندم؟ :302: که ممکن است فکر کنید این قدر لوس هستم که اخم کسی من را بشکند یا انتقاد و تذکر به حق کسی مرا فراری بدهد؟!
البته در حال حاضر کمی دلخورم اما نه از تالار بلکه از خودم و از غرورم و پسری که خیلی در حقم بی انصافی کرد :302: و تواضع من در مقابل ایشان باعث شد توهماتی مثل برتری بیش از حد به ایشان دست بدهد اما رفتنم برای این دلخوری هم نیست...
اگر اینقدر لوس بودم آن زمان که یکی از اعضای نام آشنای تالار مرا فرد بازیگوش احمق خوانده بود رفته بودم ...
یا آن زمان که اولین اخطار را از مدیر گرفتم :163:
یا آن زمان که برای اولین بار شکست عشقی خوردم اما آمدم و فقط نوشتم خدایا شکر برای تمام لحظات شادی و تمام لحظات ناامیدی. نمی خواهم همیشه شاد باشم فقط در لحظات ناامیدی تنهایم نگذار! :72:
یا ...
فقط به دو دلیل خداحافظی کردم
اول اینکه دانشجوی کارشناسی ارشد هستم آن هم در دانشگاهی که به سخت گیری معروف است و پروژه ام را به زودی انتخاب میکنم و واقعا تا دو سال فرصت تالار را ندارم چرا که فکرم را مشغول میکند. استاد راهنمایم نیز تا سه مقاله معتبر یا ژورنال ندهم اجازه دفاع به من نمیدهد.
دوم اینکه احساس میکنم به قدر کافی بوده ام اگر قرار به یادگیری بود در این دوسال باید می آموختم و اگر نیاموختم به هزار سال ماندن هم چیزی تغییر نمیکند و در ضمن احساس میکنم دیگر برای تالار مفید نیستم چون نه رشته ام روانشناسی است نه تجربه ی کافی دارم و نه هیچ ...
و اما شما خانم آنی! خواهش میکنم از تالار نروید حتی فکرش هم آزارم میدهد:302: حضور شما با من فرق میکند من فقط یک دخترک سرخوشم نه مجربم نه منطقی و نه حتی جامعه دیده اما شما نه!