برادر نازنینم سلام،:72:
اجازه بدید ابتدا دوباره و چندباره تحسینتون کنم. شما مرد خوبی هستید. علیرغم همه ی پستی و بلندی هایی که باهاش مواجه اید اما پشت به مشکلات نمی کنید بلکه باشجاعت تمام سینه به سینه با اونها روبرو می شید و از تمام توانتون استفاده می کنید برای حل مسائل.:104::104:
این ذهن ناقص من به من میگه مشکل عمده ما آدمها در بسیاری از موارد اینه که همیشه خودمون رو برحق می دونیم ،علاقه ای به شناسایی ایرداتمون نداریم و به تبع مقاومت می کنیم در برابر تغییر اما شما اینطور نیستید. کم هستند انسانهایی که اینقدر جدی توجه می کنند به این موضوع به حدی که حتی اگه در مسیر با سنگلاخ هم مواجه بشن دستاز تلاش برندارند..
و اما ..
با نظر برخی از دوستان کاملا موافقم که همسرتون باید نقش همسری خودش رو بپذیره و باور کنه ازدواج کرده و در برابر شما و زندگی مشترک مسئولیتهایی رو به عهده داره ، اما چه کنیم .. ما به ایشون دسترسی نداریم، ضمن اینکه شناخت ما از ایشون صرفا بر پایه ی اطلاعاتی ست که شما از ایشون به ما می دین ، در واقع ما ایشون رو از دریچه ی نگاه شما می بینیم.. چه بسا اگر پای صحبت ایشون بنشینیم ، ببینیم که ایشون هم در حد توان و ظرفیت خودشون فداکاریها و همراهی هایی با شما داشته اند که چشم شما و به تبع ما نیومده به همون اندازه که ایشون درک نزدیکی از حجم تلاش شما برای بهبود زندگی و بویژه حمایت ها و احساسی که نسبت به ایشون دارید، ندارند.
چرا؟چون به نظر میرسه نگاه ،طرز تلقی و تعریف ذهنی هر دوی شما از مفاهیم پایه زندگی و کارکرد عمیق این مفاهیم در زندگی مشترک اساسا متفاوت هست .. طبیعتا اگر شما یا ما فکر کنیم که در این شرایط به هم ریخته همسر شما حالشون خوبه و هیچ مشکلی ندارند در اشتباه هستیم. مطمئن باشیم که مواجهه با این تفاوتها روح و جسم او رو هم به اندازه ی کافی به هم می ریزه..
در چنین شرایطی طبیعی ست که زور و ارعاب و تهدید و کنترل و زد و خورد و خط کشی و وضع قوانین کمکی به تغییر اوضاع نمی کنه بلکه اون رو پیچیده و پیچیده تر و فاصلهها رو بیشتر می کنه .. و این چیزی ست که نه تنها شما بلکه هیچ کدوم از ما هم نمیخواهیم اتفاق بیفته ..
حالا سوال اصلی اینجاست : چطور میشه این نقصان رو که واقعا هم هر دو طرف رو علیرعم علاقه ای که به هم دارند به شدت رنج میده برطرف کرد؟ و اصولا چه باید کرد؟
به نظر من راه حل مساله در خود مساله نهفته است. یعنی باید تلاشها به سمتی هدایت بشه که نزدیکی فکری ایجاد بکنه بین دو نفر که تا این حد از هم دور هستند.. واین به هیچ وجه کار آسانی نیست..
البته شخصا فکر می کنم شما در حال حاضر در این مسیر قرار دارید چون
اولا متوجه شدید که یه جای کار می لنگه .
دوما با دقت و مسئولیت پذیری دنبال پیدا کردن اشکال رفتید.
سوما متوجه شدید بخشی از مشکلات به خاطر ناآگاهیها و بعضا اشتباهات شماست.
چهارما پذیرفتید که صرف نظر از همسرتون لازم هست که شما تغییراتی در خودتون ایجادکنید.
و پنجما مجدانه دارید تلاش می کنید برای بهبوذ اوضاع از طریق کار روی خودتون.. :72:
و تمام اینها واقعا آفرین و دست مریزاد داره ..
هر چند خیلی حیفه که همسر شماکنار شما نیست و شما دست تنها دارید در این مسیر گام بر میدارید که خودش باعث میشه سرعتتون پایین بیاد و گاهی حتی احساس شکست بکنید چون احساس می کنید تلاش شما یک جانبه ست و اونجور که مایل هستید نتیجه ای عایدتون نمیشه .. ولی واقعیت این نیست.. شما در حال تغییر هستید حتی اگر خودتون متوجه نباشید و حتی اگر کند و ملایم و گاهی نشدنی به نظر برسه .. و این فوق العاده ست..
البته این به این معنی نیست که فقط شما باید تغییر کنید و ایشون هیچ نقشی نداره.. نه .. اینطور نیست .. اما معتقدم نقش شما پر رنگ تره چون شما تشخیص دادید که نیاز هست چیزهایی تفییر کنه و بالاخره این شما هستید که به نوعی ابتکار عمل رو به دست گرفتید ..
از طرفی وقتی دیدگاه ما در مورد مسائل بویژه شروع به تغییر می کنه ناخودآگاه در ذهن ما ، ماهیت مسائل هم تغییر شکل میدن ، در نتیجه رفتار و عملکرد ما هم تغییرمی کنه .. و این در نهایت تغییر واکنش سایرین در پاسخ به کنش ما رو به دنبال خواهد داشت که البته حصول نتیجه درفرایندی تدریجی و زمان بر اتفاق خواهد افتاد و ما باید به این موضوع آگاه باشیم..
نکته ی مهمی که باید مورد توجه قرار بگیره این هست که در فرایند اصلاح رفتارها،اگر فقط نقش بازی کنیم و باور و اعتقاد لازم رو به ایحاد تغییر نداشته باشیم اینهمه زحمت و تلاش بی نتیجه خواهد بود. ضمن اینکه اگر انتظار داشته باشیم که با شروع گامهای اولیه از طرف ما ، طرف مقابل پا به پای ما بیاد و روی این موضوع حساب باز کنیم، بیشتر رنج خواهیم برد چون درک این همدلی و همراهی در افراد مختلف متفاوت است..
و چون مساله ی شما و همسرتون تفاوت طرز تلقی از زندگیست درصد احتمال اینکه ایشوناین حرکت شما رو متوجه نشوند و واکنشی خلاف انتظار شما داشته باشند بالاست، درنتیجه این انتظار شما بیشتر باعث ناامیدی تون خواهد شد.
پس کاهش توقع از طرف مقابل و پرهیز از فشار آوردن به ایشون و در عوض افزایش تمرکز روی خودمون عملا می تونه از اتلاف انرژی و ایجاد تنش های مضاعف جلوگیری کنه.
رفتار شما با خانمتون چگونه باید باشد؟
1. نمی دونم رابطه ی شما با قدردانی ، سپاسگذاری و تشکر چطوره بویژه در ارتباط با همسرتون؟ هم اینکه واکنش ایشون به تشکر چیه؟ اما می خوام بدونید قدردانی از هر کار کوچکی که زوجین در ارتباط با هم انجام میدن، گاهی اثری شبیه به معجزه داره .. اگر همسران بدونند ارزشگذاری و قدردانی از امور ریز و درشتی که درزندگی مشترک صرفا به عنوان وظیفه ی زن و شوهری برچسب می خوره تا چه حد در تقوبت احساس محبت طرفین به هم و استحکام زندگیشون اهمیت داره هیچوقت فرصت تشکر رو از هم دریغ نمی کردند و به تبع شاید با کمتر مشکلی در زندگی مواجه میشدند..
شما ببینیداگر همسر شما اندکی از تلاشهای صادقانه شما رو می دید و قدردانتون بود باور کنیدشما الان احساس پادشاهی داشتید ..و متقابلا ..
خاطرتون هست پرسیده بودید در مورد روشهای سرمایه گذاری روی نقاط قون همسرتون؟
قدر کوچکترین کارها رو دانستن یکی از موثرترین ابزار سرمایه گذاری روی نقاط قوت همسران در زندکی مشترک هست.
مثلا همین که گفته بودید همسرتون صبحها با شما بیدار میشده و صبحانه درست می کرده یا اینکه موقع ورودتون به منزل ازشما استقبال می کرده و .. موارد مشابهی که از طرف ایشون صورت گرفته و می گیره (که البته ضمن اینکه اصلا هم کم اهمیت نیستند بلکه اتفاقا کاملا قابل ارزشگذاری و قدردانی هستند) .. همه ی اینها می تونه محل سپاسگذاری قرار بگیره و تقویت کنه مسئولیت پذیری ایشون رو در رابطه با شما و زندگی مشترکتون..
به عبارت دیگه جایگزین کردن «رفتار انتقاد آمیز از مواردی که مورد دلخواه وتایید شما نیست و تلاش مستقیم برای تغییر اون رفتار» ، با «رفتار تشکر آمیز ازمواردی که محل خوشحالی و تایید شماست و تلاش غیر مستقیم در جهت تشویق و تقویترفتار مناسب» ..
2. سعی کنید نقشتون رو از ظاهر یک ناظم سخت گیر و خط کش به دست یا یک حاکم زورگو (عذر میخوام به خاطر این عناوین) تغییر بدین به نقش یک دوست همراه و همدل .. شاید ندونید در اغلب زندگی های موفق، ارتباط همسران بیشتر از هر چیزی همدلانه و دوستانه ست .. به روابط خودتون با صمیمی ترین دوستانتون دقت کنید .. چه چیزهایی باعث و ضامن دوستی و صمیمیت شماست؟ و در لطفا درمورد همدلی و مصادیقش فکر کنید.
3. همسرتون رو محدود نکنید ،به ایشون اعتماد کنید و به جای ایشون تصمیم نگیرید. اگر اشتباهی مرتکب شدبه جای انتقاد و سرزنش، او رو ببخشید و با او مثل یک دوست رفتار کنید. توجه داشته باشید که اینگونه رفتارها بیش از اینکه او رو نزدیک شما نگه بداره ، از شما دورترخواهد کرد.
و ....
حالا من از شما می پرسم :
امیر عزیز ، با توجه به همه ی مطالب بالا پذیرش همسرتون همونجوری که هست یعنی چی؟
............................................
خیلی سعی کردم طولانی نشه اما ببخشید نشد از این حد جمع و جورتر بنویسم.
در مورد بحث کمال کرایی و خطاهای شناختی هم حتما چیزهایی که به ذهنم میرسه رو درچند روز آینده براتون می نویسم.
دوستتون دارم و برای موفقیتتون دعا می کنم.:72::43: