نوشته اصلی توسط
زندگی خوب
به نظر من چون تو بچگی پدرتون فوت کرده ترس از بی پناه موندن رو داشتید ترس غریب و ریشه داری تو وجودتون هست. اینکه باید از لحاظ مالی هر طور شده خودتون رو تامین کنید براتون
یک جور فرار از مرگه.در واقع در ناخودآگاه شما چنین چیزی ثبت شده. شاید این یه دلیلش باشه من اسیب روحی وعاطفی زیادی بعد از مرگ پدرم بهم وارد شد چون به شدت به پدرم وابسته بودم وهمینطور ایشون خیلی به من علاقه داشت چون فرزند کوچیک بودم من با مادرم ارتباط خوبی نداشتم وندارم چون اخلاق تندی داشت ومحبت نمیکرد سرد وخشن بود. وهمیشه تو زندگیم کمبود پدر ومحبت پدرانه رو حس میکنم وجاش واقعا برام خالیه!
همه ی ما انسان ها به طور طبیعی از مرگ فرار میکنیم یکی با اعتقاد به جهان آخرت، یکی با به دنیا آوردن فرزند و ادامه دادن ژنش و یک نفر با هنرمند شدن و خلق آثار ماندگار.
حتی پزشک شدن یا نجات جان یه انسان دیگه و حمایت از کودکان بی سرپرستی که هیچ نسبتی با ما ندارن به نوعی فرار از مرگ قلمداد میشه. از دیدگاه علم انسان شناسی.
من با حرفای خانم میشل در مورد اینکه یه دختر نباید این همه به فکر درآمد باشه موافقم اما باید بگم این نکته برای دختری هست که در شرایط روحی مساوی با آبی بیکران عزیز نباشه.
کیه که بخواد تو این زمونه این نکته رو انکار کنه که پول مساوی زندگی نیست که واقعا داریم میبینیم که خیلی وقتا هست. پول نداشته باشی زندگیت با یک مریضی مختصر به اتمام میرسه.
خونه و پناه نداشته باشی بدترین اتفاق ها که حتی خوابشم نمیبینی برات رخ میده.
آبی بیکران عزیر شما چه ترس هایی از بی پناه بودن دارید؟ فکر میکنید عملکرد شما تو زندگیتون تا چه میزان در جهت ساختن سر پناهی مطمئن بوده؟ به نظر من که درصد بالایی.
از نظر این بنده ی حقیر نا متخصص شما چند اشتباه شناختی در مورد خودتون دارید: 1- شما فکر میکنید استعداد بسیار زیادی دارید. استعداد تو زمینه رشته خودم نه هر چیزی چون طول دوران تحصیل از ابتدایی تا دبیرستان توی مدرسه تو طراحی ونقاشی و کاردستی وخلاقیت از همه سرتر بودم همیشه اول بودم
2- شما خودتون رو فردی باهوش تر از دیگران قلمدادمیکنید من هیچ وقت همیچن ادعایی نکردم خودم فکر میکنم خیلی هوش معمولی دارم ولی بقیه این فکر نمیکنن میگن خیلی باهوشی شاید هم سر به سرم گذاشتن:)
میکنید. 3- شما خودتون رو بسیار توانا میبینید. اگه میدونستم که جایگاه خیلی بهتری تو زندگی داشتم الان اینجا نبودم
تنها گزینه ی درست در مورد شما و شخصیتتون اینه که دختری با هوش معمولی و با استعدادی جزئی و با توانایی محدود هستید. مرسی کلا منو با خاک یکسان کردید:)
شما تنها چیزی که از دیگران بیشتر دارید کمبوده. کمبود محبت کمبود اعتماد به نفس کمبود تکیه گاه کمبود انگیزه کمبود اراده بله این کمبودارو دارم
خانم بی کران عزیز بای بگم این کمبود های شما انگیزه ی بسیار قوی ای برای پیشرفت بوده و متاسفانه اون رو بسیار بد به هدر دادید. شاید غرور بیجای شما و اعتماد بیجای شما به توانایی
هاتون کار رو خراب کرده. این قسمت برام بیشتر توضیح بدین متوجه نشدم؟
به نظرم به مقدار زیادی به استعداد هایی که داشتید مغرور شدید برای همین نتونستید دختر روستایی ساده ای باشید که موفق هم بوده. خودتون رو تافته ای جدا بافته از دختران دیگه
دونستی و این اشتباه بزرگترین اشتباه شما از نظر من هست. باور کنید نیمی از همون دختر های روستایی ساده که الان دارن بچه داری میکنن استعدادهایی داشتن که شما حتی تصورش
هم نمیکنید ولی فقط به دلیل نداشتن انگیزه به اندازه ی انگیزه ی شما الان اونی هستن که شدن.من هیچ وقت نگفتم از اونا سرتر بودم اتفاقا بچه های روستا خیلی با استعداد وباهوش هستن فقط مشکل اینجا بود که دخترا به جای رفتن دنبال استعدادشون تو سن کم دوست داشتن ازدواج کنن یا مجبورشون میکردن یه دختر تو روستا خیلی مجرد بمونه تا سن 18 سالگیه. من نمیتونستم مثل اونا باشم چون هدف داشتم چون عاشق هنر بودم به تنها چیزی که فکر میکردم همین بود به خاطر همین از دخترای اون دوره من فقط من تونستم ادامه تحصیل بدم اون با مقاوت وسختی زیادی.
پس زیادی استعداد یا توانایی بالا انگیزه ی حرکتتون نبوده بلکه کمبودی بزرگ شما رو به
این سمت کشونده. کمبودی که الان با شکست در زندگی تون داره کم کم خودشو نشون میده.
حالا به جای صحبت از توانایی و انگیزه و گول زدن خودتون کمی به خودتون بیایید و با خودتون راحت باشید و اون ترسهای درونی تون رو درست مدیریت کنید. قطعا زندگی دلچسب تر میشه
براتون.کاش در مورد این کمبودها که چند بار تکرارش کردین بیشتر توضیح بدین برام سواله چرا من باید خودم گول زده باشم چرا باید اون چیزی رو که ندارم بخوام وانمود کنم به داشتنش وهمین باعث شکستم تو زندگی شده ؟
خیلی خیلی دوست دارم نظرتون رو در مورد پستم ببینم. راستش بگم وقتی پست شما رو خوندم حس کردم توی دادگاه هستم در جایگاه یه مجرم و شما دادستان هستین که هر طور شده میخواد منو محکوم کنه :sad: احتمالا شما حقوق قضایی نخوندین؟:)
امیدوارم کمکی بهتون کرده باشم. حتما همینطور مرسی که وقت گذاشتین:72:
همیشه از حرفهای شما تو تالار استفاده کردم و لذت بردم و شما رو لایق زندگی شاد و آزاد از هر
نوع زندان ذهن میدونم. برنامه ی حال خوب دتر علی بابایی زاد رو یکشنبه ها ساعت حدودا 9 شب ببینید فکر میکنم براتون مفید باشه.