نمایش نسخه قابل چاپ
مهسا جان سلام
خیلی نگرانتم چون داری به خط قرمز نزدیک میشی و متاسفانه باید بگم هیچ تلاشی واسه درست کردن رابطه نمیکنی.
دختر تو چرا قدر زندگیتو نمیدونی
ببین شوهرت دوست داره
باید بشینی حسابی فکر کنی اگر دوسش نداری که هیچ اما اگر دوسش داری و میخوای باهاش ادامه بدی باید دست به کار بشی
یک ماه آزمایش کن ببین چی میشه
اول اینکه سر دعوایی که شده زیاد کشش نده و سعی کن زودتر آشتی کنی
بعدشم ببین شوهرت رو چی حساسه
سعی کن این یک ماه به هیچ وجه سمت حساسیتای شوهرت نری
ببین رفتارش چه تغییری میکنه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط زانکو
سلام دوست عزیزم ، آره خودمم دارم همین حسو میکنم که دارم به خط قرمز نزدیک میشیم برای همون دیروز با شوهرم آشتی کردیم و صحبت کردیم و قرار شد دیگه بحث نکنیم و مشکلاتمون رو یه جور دیگه حل کنیم ...
همسرم خیلی حساسه که من تو گروه تلگرام فامیل های شوهرم فعالیت کنم و با برادر شوهرم شوخی کنیم اون مثل داداشم میمونه. خوب قبل اینکه برادر شوهرم باشه داماد خاله ام بوده و خیلی وقته میشناسمش ... اونم از سر در آوردن حرص من تو گروه قربون صدقه همه میشه و به من یه ذره هم محبت نمیکنه تا حالمو بگیره خوب همونو واضح بگه که دوست ندارم تو گروه باشی ...
واز من از لحاظ دیگه ای از شوهرم رضایت ندارم برای همون دل خوشی ازش ندارم حس خوبی بهش ندارم .... باهاش بد رفتار میکنم اونم که بهم بی توجهی میکنه .....
یک لیست از حساسیت های شوهرم نوشتم که حداقل تا یکماه رعایت کنم و بینمون بحثی پیش نیاد و هم اون هم من قرار شد یه کتاب در مورد مسائل زناشویی رو بخونیم تا رابطمون بهتر بشه ...
مهسا جون دقیقا میفهمم چی میگی
یه زن وقتی از شوهرش بی محلی میبینه شروع میکنه به گیر دادن منم همینطور بودم
مهسا جون خوبه که حساسیت های شوهرتو نوشتی
اما اینو بدون عمل کردن به تصمیمی که گرفتی یه اراده قوی میخواد و از این فرصتت استفاده کن
بابا تو هرچی حرصت میده از زندگیت حذف کن
خوب از گروه تلگرام لفت بده بیخیالش شو
بعدش انقد راحت میشی که نگو
لج بازی یکی از خطرناک ترین آفت های زندگی هست که شما از اون بی نصیب نیستید
مهسا جون سعی کن صبور باشی فقط آلان فرصت داری واسه درست کردن زندگیت بعدا ممکنه خیلی دیر بشه
مهسا فردا شل قراره حرفای آخرو با نامزدم بزنم و از خودم در برار اتهامایی که بهم زده دفاع کنم و بعدشم جدایی هست
واسم دعا کن بتونم محکم و قاطع همه حرفامو بزنم و گریه نکنم و ضعف نشون ندم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط زانکو
عزیزم تمام تلاشمو کردم یکماه تونستیم بحث نکنیم و به جدایی نکشیم ولی هم اینکه یکماه تموم شد دعوای بدی باهم کردیم و الان هم در آستانه جدایی هستیم داره عذابم میده و کاری میکنه که من بگم نمیخوامت تا اون خراب نشه جلو بقیه ....
میدونه از سردی رفتار متنفرم و بی محلی منو میکشه و داره دقیقا همین کارو باهام میکنه فقط شبها بهم شبخیر میگه و جوری وانمود میکنه که تو برام دیگه هیچی ... دارم ذره ذره آب میشم دیگه کم آوردم نمیدونم چکار کنم :54::47::grief:
سلام مهسا جون... من این روزا درگیر اسباب کشی ام... ای داد بیداد باز که داری به پله اول میرسی... یعنی اصلااااا رابطتون نسبت به روزهای اول بهتر که نشده هیچ بدتر شده؟؟
دقیقا بگو دعوای اخری سر چه مساله ای بود؟
برای چی بهت بی محلی میکنه؟ چه خواسته ای ازت داره که تو اونو براورده نمیکنی؟
میشه کامل تر بنویسی؟
تا حالا دوتایی پیش مشاور رفتید؟
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نارجیس
سلام عزیزم انشاالله به سلامتی باشه ...
نه رابطه مون درست بشو نیست هر راهی رو که میرم امتحان میکنم فایده نداره انگار تویه حصارش هستم وهرجور اون میخواد باید رفتار کنم وگرنه دیگه بهم بی محلی میکنه وتهدید و کاری میکنه که روزی هزار بار آرزوی مرگ کنم ...
مثلا اون انتظار داره اگه ناراحتم با یه بار عذرخواهیش همه چیو فراموش کنم ولی اگه من ناراحتش کردم هر موقع دلش خواست ببخشه و هرچی هم بازم بهم گفت من ناراحت نشم و عاشقانه رفتار کنم و به دل نگیرم و اون لطف کنه کم کم باهام خوب بشه و انگار من محتاج محبتش هستم ولی دیگه نیستم محتاج هیچی اون نیستم وخودم میتونم تنهایی از پس مشکلاتم بربیام ، اون حاضر نیست بریم پیش مشاور میگه خودت برو .
تو این تاپیکم از حال و روز الانم گفتم و علت دعوامون
http://www.hamdardi.net/thread-40741.html
مهسا جان من خوشحال بودم گفتم حداقل تو یه نفر داری به نتیجه میرسی
چی بگم نمیدونم چطور باید راهنمایی کنم. من آدم خوبی واسه مشاوره تو این زمینه نیستم. چون خودم جوابی نگرفتم.
امیدوارم به یه نتیجه درست برسی
سلام مهسای عزیز ...
" گاهی پذیرش تفاوت ها بهترین راه حل برای خوب زندگی کردنه ... "
البته نمیدونم تو فکرت چی میگذره و تصمیمت برای زندگی چیه که اون نمیذاره زندگیت جریان عادی رو داشته باشه ؛برای همین همینقدر خلاصه نوشتم ...
امیدوارم همه حال خوب داشته باشن تا بهتر تصمیم گیری کنن بری زندگیشون....