saram جان شایدم بخواد هدیه ها تو برگردونه
ولی اون هدیه ها دیگه به درد تو میخوره؟
اگه میخواد این کار رو کنه تا خانمش متوجه رابطه ی شما نشه
یهتره بندازتشون آشغال
نمایش نسخه قابل چاپ
saram جان شایدم بخواد هدیه ها تو برگردونه
ولی اون هدیه ها دیگه به درد تو میخوره؟
اگه میخواد این کار رو کنه تا خانمش متوجه رابطه ی شما نشه
یهتره بندازتشون آشغال
ممنون .نفیسه جان اگه اون کادوها رو بمن هم بده بدرد من نمیخوره. حتما من هم میندازمشون سطل اشغال. البته این فقط یه حدسه. اول میخواست با تلفن بگه بعد گفت نه موضوع مهمی حتما رودرو باشه.
من نمیدونم چه حکمتی توشه.چند روز بود حالم خوب بود داشتم واسه ایندم برنامه ریزی میکردم.خیلی کم بهش فکر میکردم.میشه گفت اصلا بهش فکر نمیکردم.
تصمیم خودمو گرفته بودم که کلا از زندگیم و ذهنم بیرونش کنم. اما درست وقتی که این تصمیمو گرفتم زنگ زد.یعنی هر وقت اینجوری میشه و تصمیم میگیرم فراموشش کنم برمیگرده.
انگار اصلا نمیخواد تموم شه...
بخدا نمیدونم چیکار کنم.چرا اینجوری میشه؟؟؟؟؟؟
دوست عزيز
براي من خيلي عجيبه كه شما تقريبا هر روز با اين اقا مواجه ميشين
ايا شما خودتون تا به حال به اين موضوع شك نكردين؟ اين كه اين برخورد هاي به ظاهر اتفاقي شايد چندان اتفاقي هم نباشه اين كه ايشون از عمد سر راه شما قرار مي گيرن
در اينجا دو حالت بيشتر وجود نداره
يا اين اقا فقط مي خوان شما رو ازار بدن حالا از روي كينه ورزي يا به هر دليلي
يا اينكه هنوز نتونستن فراموش كنن
كه حتي اگر مورد دوم هم صادق باشه باز هم ايشون نمي تونن شما رو خوشبخت كنن مردي كه با وجود علاقش به يك نفر ديگه حاضر ميشه با اين خانوم نامزد كنه و اينطور با زندگيش بازي كنه مردي كه حتي ذره اي احساس تعهد نسبت به كسي كه قراره باهاش ازدواج كنه نداره و چشمش دنبال شماست مطمئن باشيد براي شما هم نمي تونه شريك خوبي باشه
اين همه دلتنگي و تب و تاب به خاطر اينه كه به اين اقا نرسيدي خصلت ادميزاد همينه وقتي چيزي رو ازش ميگيري حريص تر ميشه اما اگر به اين اقا رسيده بودي شايد بعد از چند وقت اين تب تند و اين هيجانات فروكش مي كرد و اونوقت خيلي از واقعيت هاي تلخ برات روشن ميشد واقعيت هاي كه اون موقع احساساتت پنهانشون كرده بود
شما بايد خيلي مراقب خودت باشي اگرنه دوباره ضربه مي خوري
شايد بهتر باشه چندوقت كمتر از خونه بيرون بري تا با اين اقا مواجه نشي
عزيزم به نظر من هم بهتره كه به ديدنش نري بهش بگو هر چي بين من و شما بوده تموم شده و شما الان در شرف ازدواج هستي و بهتره به خانومت وفادار باشي هيچ دليلي هم براي ملاقات من و شما وجود نداره
بهتره لحنت سرد و جدي باشه و وقتي مي خواي باهاش حرف بزني از لفظ شما استفاده كني ( براي اينكه متوجه بشه همه چي رو تموم شده مي دوني)
رفتن شما مثل يه چراغ سبز براي ايشون هست اينكه شما هم نسبت بهش بي توجه نيستيد اما يه مدت كه بهش بي تفاوت باشي خودش هم سرد ميشه
سلام
این آقا هم خدارو میخاد هم خرمارو.شایدم از اینکه میبینه شما اینقد عاشقشی و با دیدنش حالت دگرگون میشه لذت میبره!!واقعا هستن اینجور آدما.خوشش میاد یکی با دیدنش این همه حالش دگرگون میشه،ولی هرچیزی که هست از روی خودخواهیشه.به خاطر دل خودش و لذتی که میبره حاضره شمارو اذیت کنه.نمیدونم این حرفم چقد درست هست ولی بعضی از افراد از دوری و فراق معشوق لذت میبرن در ناخودآگاهشون.شاید حالشون خیلی بد بشه و همیشه غصه دار و غمگین باشن ولی از درون تمایل به سوزو گداز دوری از معشوق دارن.فکر میکنم شما هم اینطور باشی چون خودم گاهی این حالات رو در خودم حس میکنم.گاهی اوقات میشینم واسه خودم سناریوی یه عاشقانه غمگین درست میکنم و میشینم ساعت ها با یاد یه فرد خودمو داغون میکنم،با خودم میگم اگه اینبار اومد خیلی جدی برخورد میکنم و همه چیزو تموم شده میدونم از دید خودم.ولی با دیدنش دوباره ارادم سست میشه و با اینکه میدونم دوباره شروع این رابطه باعث دلشکستگیم میشه ولی بازم شروعش میکنم .اینا تخیلاتمه البته:دی
امیدوارم این با ر قوی و با اراده و بی رحم باشی و هرچقد اصرار به دیدار حضوری کرد به هیییییچ عنوان قبولش نکنی.کسی که از آزار دادن روحت خوشش میاد ازش بعید نیس باعث
آزار جسمت هم بشه.بهش بگو شما دیگه هیچ نقش و حضوری تو زندگیم نداری و اصلا تمایلی به دیدنتون ندارم.به قول یکی از دوستان هر کادو و یادگاری هم خاستن بهتون برگردونن میتونن بندازن سطل آشغال.دیگه بیشتر از این خودت رو اذیت نکن خانوم گل:43:
- - - Updated - - -
نسبت به اون آقا بی رحم باش تا نتیجش مهربانی و رحم به خودت باشه:43:
با سلام
به شخصه اگه جای شما بودم، نه تنها جوابشون و نمیدادم تازه بهش فکرم نمیکردم که چکار کنم برم یا نه!
بخاط اینکه اولا ایشون دیگه متاهل هستن
دوما اگه هم نبودن باز ارزش هم کلام شدن با منو ندارن پس علنا قرار که هیچی جواب تلفنشون هم نمیدادم.
عزیزم ارزش شما خیلی بالاتر از اینه که یک پسر، هروقت اراده کرد بخواد با روح و روان شما بازی کنه
بهر دلیلی که هست باشه! شما با نرفتتنون ثابت میکنین عروسک ایشون نیستین که هر چی نطق کردن شما هم انجام بدین.
با نرفتنتون هم ثابت میکنین که هیچ علاقه ای به ایشون ندارین، هم ثابت میکنین که ایشون علنا دیگه بر ای شما تموم شده اند.
تا ایشون هم متوجه بشن با وجود همسرشون دیگه حق ندارن به رابطه های گذشته اشون برگردن.
متوجه بشن نمیتونن هردو و باهم بخواین و اینکه دیگه ایشون انتخابشونو کردن.
گول این حرفا هم که کار مهمی داریم و نخورین.چون بعضی وقتا اینجور پسرا از این ترفند استفاده میکنند واسه اینکه راحت دخترا تو تله می افتند. هم بخاطر حس کنجکاویشون هم بخاطر اینکه میدونن تو اینجور روابط دختر دیر احساساتشون و فراموش میکنن خصوصا اگه تنها باشن و هنوز ازدواج نکرده باشن خیلی راحت دوباره با احساسات قبلیشون مواجه میشن و ته دلشون قبوول میکنن، مگه اینکه دختری باشه که غرورش اینقدر زیاد باشه که نتونه کارهایی که درحقش شده و فراموش کنه.
پس شما هم یاد غرورتون بیوفتین و اصلا دیگه با ایشون هیچ راه ارتباطی و پیش نگیرین مطمعن باشین اینطوری برای شما خیلی بهتره.
اگه خیلی اصرار کردن فقط یک جمله بنویسین که من با مرد متاهل هیچ کاری ندارم. کاری دارین به همسرتون بگین ایشون به من بگن.همینو بگین خصوصا که پای اسم همسرشون و آوردی وسط دیگه مزاحمتون نمیشن.
ببین دو حالت داره :
1. یا وقتی میری میخواد یادگاریاتو بده، که در اینجا اگه بری درواقع همدست ایشون شدی برای تخریب شخصیت خودت. یعنی واقعا ارزش خودت و همینقدر میبینی که ایشون با اینکارش بخواد اینقدر خوردت کنه؟
بنظر من اگه این باشه، پس درواقع ایشون بعد شیرینی و لذت زندگی متاهلیش که کمی براشون یکنواخت شده حتما میخواد کمی با شما سرگرممم بشه کنجکاو شده که ببینه شما هنوز بهش علاقه داری یانه؟
تا این تو ذهنشون بمونه تا هروقت دلشون خواست و با همسر به مشکل خوردن شما هستین که ساپورتشون کنین.
2. یا اینکه ممکنه وقتی بری ایشون الکی آه و ناله سر بده بگه راضی نیستم و پشیمون شدم، بیا با من ازدواج کن همسرم و طلاق میدم. خب در اینجا هم بنظرم هم شما خودت، خودت خورد کردی.
هم با یک مرد همدست شدی که یک زن دیگه و بدبخت کنی.
هم اینکه این مرد اصلا ارزش داشتنتون و ندارن.
اشتباهه با اول اشتباهه ولی بار دوم انتخابه نه اشتباه!
مراقب باش، ممکنه الان پر از خشم باشی بگی نه اگه همچین چیزی خواست قبول نمیکنم ولی مطمعن باش هم اون خوب بلده باهات حرف بزنه، هم شیطان خوب کارشو بلده که چکار کنه که شمایی که هنوز فراموش نکردین دوباره گولش بخورین.
پس بهتره اصلا نری تا در برابر همچین شرایط خطرناک و فریببنده ای مواجه نشی.
من واقعا متاسفم ولي اون آقا از رفتار شما چراغ سبز ديده كه همش داره رفتارشو ادامه ميده و هي پيشرفت ميكنه تهشم ميخواد باز باهات رابطه داشته باشه چرا چون خودت اين اجازه رو بهش ميدي واگرنه اون اول كه قيد شما رو زد چرا تا شيش ماه خبري ازش نبود ولي الان بعد از يكسال فيلش ياد هندوستان كرده موضوع اينه كه متاسفانه شما اعتماد به نفس و غرور لازم رو نداري من پيشنهاد ميكنم اگه انقد سست اراده هستي باهاش قرار بزار خيلي عادي باهاش وارد رابطه شو و دلتنگيتو رفع كن خودتو كوچيك كن و اينبار كه دوباره براي بار دوم كنار گذاشته شدي بازم داغونتر شو و غصه بخور من اگر جاي شما باشم تهديدش ميكنم كه به نامزدت ميگم اگه فقط يكبار ديگه ببينمت و اونو تو قلبم هميشه دوست خواهم داشت دعا ميكنم كه خدا بهم برش گردونه با دعا و رازو نياز خودمو اروم ميكنم ولييييييي تحت هر شرايطي و با هر سختي غرورمو حفظ ميكنم حتي اگر هر رو بشكنم از خدا ميخوام اگه اين ادم قسمت من نيست منو زودتر با شاهزاده زندگيم روبرو كنه كه منم طعم خوشبختي و عشق و تعهد رو بچشم ولي هرگز هيچ چراغ سبزي نشون نميدم پر از اعتماد به نفس و خيلي عادي رفتار ميكنم خيلي خيلي معمولي
شما خودتو جای خانومش تصور کن
آیا دوست داشتی همسرت در حالی که هنوز نوعروس هستی بره با دوست دختر قبلیش قرار بذاره ؟
کارهایی که آدم انجام میده یه روزی یه جایی جوابش رو میبینه
سلام دوست عزیز
خیلی رک میخوام باهات حرف بزنم
پس میرم سر اصل مطلب
اگه در حال حاضر اون آقا داره باهات بازی می کنه می تونم بگم مسبب اصلیش خودتی . توی این یک سال جدایی آیا جوری رفتار کردی که این آقا فک کنه شما بهش توجهی نداری و فراموشش کردی؟؟؟؟؟؟میری با خط ناشناس باهاش تماس می گیری و حتی بعد از اون به جای خاموش کردن سریع خطت اونو روشن میذاری و حتی جواب می دی تا برادر این اقا متوجه بشن که شما بودی تماس گرفته بودی.خوب واقعا چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟منم اگه جای این اقا بودم با خودم می گفتم خوب این دوست دختر قبلیم هنوز تو فکرمه که حتی واسه شنیدن صدام ی همچین کارایی می کنه پس بذار منم تو نخش باشم!!!!!!!!!!!!!!!!
تو حتی اینقد بهش توجه می کنی که کاملا حواست هست وقتی با زنش بوده چه لباسی تنش بوده و وقتی اومده تو رو ببینه چه لباسی تنش بوده !!!!!!!!!!!!!!!!!!
برای چی اس ام اساشو جواب می دید؟یا چرا وقتی زنگ می زنه رد تماس نمیکنی ؟یا چرا شماره ی این آقا رو یا احیانا هر شماره ی ناشناسی که با گوشیت تماس می گیره رو توی بلک لیستت نمیذاری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
حتی از نظر من تو خیلی راحت می تونی شمارتو عوض کنی و با ی اس ام اس به تموم کسایی که توی لیستت هستن شماره ی جدیدتو اعلام کنی و حتی می تونی نام خودتو پایین اس ام است قید کنی تا همه متوجه بشن که شماره جدید شما اینه ؟؟؟؟؟؟؟کما اینکه خیلی از دوستای خودم بنا به خیلی دلایل این کارو کردن و مشکلیم واسشون پیش نیومده و هر کسی که می خواسته باهاشون در تماس باشه ازون اس ام اس متوجه تغییر شماره شده
ببین
ی کم به راه حل هایی که من بهت گفتم فک کن
چرا تا حالا تمام مسیرهای ارتباطیتو با این آقا باز نگه داشتی ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ایا غیر ازین بوده که خودتم می ترسیدی آخرین روزنه های ارتباطیت با این آقا بسته بشه؟؟؟؟؟؟؟
به نظر من تو امروز نباید از این اقا عصبانی باشیو از رفتارش تعجب کنی
من نمیگم کارایی که این پسر می کنه درسته اما رفتارای اشباه خودت بوده که نتیجش شده کارای غلط این اقا
تو هنوزم بعد یک سال داری با این قضیه احساسی برخورد می کنی نه منطقی و تا وقتی خودت تغییر نکنی مطمئن باش بازم همین آش می مونه و همین کاسه
عزیزیم دوست من
شما بیستو هفت سالته پس من فک نمی کنم وقت زیادی واسه ی اشتباه دوباره و ی شکست دوباره داشته باشی
به خودت بیا
با منطقو عقلت رفتار کن که اگه تا حالا درست رفتار کرده بودی ماه ها قبل داستان این اقا برای تو تموم شده بود
به هیچ وجهم سر قرار نرو که بازم نتیجش می شه اتیش خوردن زندگیت
اون زن داره پس شما هیچ حقی نداری که از در احساسی باهاش وارد بشی
شما برو به آینده و ازدواجت فک کن و مطمئن باش اگه این روشو در پیش بگیری و بازم راه و برای این اقا باز بذاری تمام زندگیتو خواهی باخت
اگه رک نوشتم و بدون رو دربایسی فقط می خواستم بفهمی که با خودت چند چندی و بدونی چقد مقصری
مواظب خودت باش
درود عزیزم
ببخشید این حرف رو میزنم.ولی لطفا یه کم غرور داشته باش.
تو لیاقتت خیلی خیلی بیشتر از اینی هست که یه مرد متاهل بخواد اینجوری حال تو رو بد کنه.
زندگیتو بکن دختر خوب.
تو اگه با غرور و با بیتفاوتی با این آقا رفتار کنی،اون دیگه به سمتت نمیاد.در هر صورت نذار روت هیچ تاثیری داشته باشه.
اون آدم یه زمانی تو رو میخواسته ولی خانوادش مخالف بودن.اونم نتونسته جلوی خانوادش بایسته و رفته با یکی دیگه نامزد کرده.همه چیز تموم شده رفته.
تو یه همچین آدمی رودوست داری؟
همچین مردی که با وجود تعهد به یکی دیگه سعی داره تو رو تحت تاثیر قرار بده لیاقت یه لحظه مشغول کردن فکر تو رو داره؟
نمیدونم چند سالته.ولی دیگه وقتشه بزرگ شی و مثل یه آدم بالغ برای خودت و زندگیت تصمیم بگیری.
کوچکترین اهمیتی نداره که این آقا قصدش چیه و میخواد چه کار کنه.از زندگیت بزارش کنار و لطفا نذار همچین آدمی این قدرت رو داشته باشه که تاثیری روی افکار و
احساسات تو بزاره.
من اون آقا رو نمیشناسم ولی با توجه به حرفهای شما،رفتارهای ایشون بیشتر شبیه رفتار یه پسربچه هست تا یه مرد بالغ.
یه بار برای همیشه پرونده ایشون رو توی ذهنت ببند و تمومش کن.بدون توجه به اینکه اون چه رفتاری نشون میده.
مگه saram جان تو واقعا این کارها رو می کنی؟
خوب اگه اینطوره نباید انتظار داشته باشی اون آقا مزاحمت نشه
شما که مدرس دانشگاهی
بعدشم چرا اصلن به فکر دارو درمانی نیستی
منم مدتی بعد تموم شدن رابطه حالم خیلی بد بود
رفتم دکتر و الان داروهای خیلی ساده ای استفاده میکنم و حالم خیلی بهتره
ممنون از دوستانی که راهنمایی کردنو اونایی که سرزنش کردند
- - - Updated - - -
ببینید من فقط موندم بعضی دوستان چطوری با چندتا جمله من داستان سرایی کردند و تونستید قضاوت کنید بعضی دوستان فقط مونده بود حکم اعدام منو صادر کنند.
تنها گناه من اینه که دوسش دارم که اونم شما ها درک نمیکنید.
چون دوسش داشتم نمیخواستم پامو کچ بذارم واسه همین اومدم اینجا مشورت بگیرم.اما اینقد دوستان توپیدندو به قول خودشون رک حرف زدند که من واقعا ناراحت شدم.ترجیح میدم دیگه هیچی نگم.
دوستان توجه کنید من فقط گفتم همچین تقاضایی ازم کرده.نه گفتم رفتم سر قرار نه گفتم میخوام ادامه بدم نه ....
به اندازه شماها هم خدا رو میشناسمو وجدان دارم.
خدا هوامو داره از خودش کمک میخوام .بازم مثه همیشه کمکم میکنه.
خواهش میکنم ازتون که کسیو قضاوت نکنید.دل شکستن واقعا خیلی راحته.خیلی بهتر هم میتونستید راهنمایی کنید
تو چون ناراحتی و دلشکسته، حرفهای دوستان را سرزنش وار دیدی.
من که خوندم اونقدر که دلسوزی و تلاش برای منصرف کردن شما، حفظ عزت نفست و حرمت و غرورت، توی پستها دیدم،
سرزنش ندیدم.
دل نازک شدی و زود رنج. مواظب خودت باش.:72:
بعضی وقتها ما احتیاج به تلنگر یا شوک داریم که تصمیم بهتری بتونیم بگیریم.این خیلی میتونه کمک کننده باشه که شما نظر افراد بی طرف که از بیرون به
قضایا نگاه میکنن رو بدونید.
الان شما درگیر احساسات متفاوت هستین که همین شما رو سردرگم کرده قطعا شما در موقعیتهای دیگه تصمیمات منطقی و درستی میگیرین.
برای شرایط فعلیتون نیاز به مشورت دارین.پس از راهنمایی های بقیه ناراحت نشین و این رو سرزنش ندونین.
راستش خود من که نظرم رو مینوشتم با عصبانیت بود از دست اون آقا که با وجود ازدواج یا نامزدی با یه خانوم دیگه،یه دختر معصوم و احساساتی رو بازیچه قرار میده.
و این قدر نسبت به تاثیر منفی که کاراش روی شما میذاره بی توجهه.
به نظر در خوش بینانه ترین حال رفتارهای ایشون بسیار بچه گانه هست.
من مطمئنم همونطور که خودتون گفتین خدا هواتون رو داره.
فقط لطفا خودتون هم هوای خودتون رو داشته باشین و اجازه ندین بیشتر از این درگیر احساسات آسیب زننده بشین.شما میگین دوستش دارین و بقیه نمیتونن
درک کنن.بله،در شرایط عادی کسی نمیتونه این رو درک کنه که دختری،مردی رو که با یکی دیگه ازدواج کرده و هنوز داره باهاش بازی میکنه رو دوست داشته باشه.
خود شما هم اگه خودتون درگیر نبودین درک همچین چیزی براتون سخت بود.
من فکر میکنم اگه شما خودتون رو بیشتر دوست داشته باشین و از دسترس اون آقا خودتون رو دور نگه دارین،شرایطتون خیلی بهتر میشه.
شما یه بار موفق شدین،پس دوباره میتونین.
بازم میگم،من فکر میکنم رفتار ایشون ناجوانمردانه هست که با وجود تعهد به یکی دیگه دارن به طرق مختلف شما رو درگیر میکنن.
شما بهتره بی توجه به ایشون و کارهاش و بدون سعی در این که نیتشون رو از همچین رفتارهایی بدونین،خودتون به خودتون کمک کنین.
مشغول کردن خودتون،کمک گرفتن از مشاور،تمرکز روی اهداف و برنامه ها و فعالیت های لذت بخش و توکل به خدا میتونه خیلی بهتون کمک کنه.
ممنونم .
ببینید من یه ادم منطقی و از نظر بقیه ادم خودساخته ایه که اصلا درگیر احساسات نیستم.اگه به یکی بگم دلم تنگ شده یا یکیو دوست دارم همه تعجب میکنند.
الانم به جز چندتا از دوستای نزدیکم کسی نمیدونه من این اقا رو دوست دارم.حتی خونوادم...
چند سال پیش قبل از اینکه با این اقا رابطه برقرار کنم.یکی از دوستانم درگیر یه رابطه بی هدف شده بود و من هم مثه شماها با منطق کامل براش توضیح دادم که این اشتباهه.اون روز دوستمو درک نمیکردم چرا عاشق همچین فرد بی تعهدی شده!
شاید خدا خواسته بهم بفهمونه که تو هم اینقد ادعای منطقی بودنت میشه تو هم خودتو اینقد تاپ ندون که اشتباه نمیکنی این برای همه ممکنه پیش بیاد.
در جواب اون دوستمون که گفتند چرا بعد یکسال بهش زنگ زدی صداشو بشنوی یا ...
باید بگم اینطور نبود که اول من بعد یکسال دوباره یاد این اقا بیفتم و بخوام بهش زنگ بزنمو صداشو بشنوم.داشتم زندگیمو میکردمو کم کم با این موضوع کنار اومده بودم.تو این مدت هم اصلا ندیده بودمشون.
تا اینکه متوجه شدم میاد تو کوچمون ، خب هر کی دیگه هم باشه وقتی ببینه کسی رو که دوست داره اونم هنوز بهش فکر میکنه.حالش دوباره بد میشه دوباره بهش فکر میکنه.
خیلی حالم بد شده بود جوری که فقط بفکر خودکشی بودم.اگه بهش زنگ نمیزدم ارووم نمیشدم.اونموقع هنوز نمیدونستم نامزد کرده.
با یه شماره ناشناس زنگ زدم(فقط یکبار این کارو کردم) البته حرف نزدم. وقتی صداشو شنیدم اشکام ناخوداگاه میومدن. بعد دیگه خودش کنجکاو شده بود که ببینه من کیم که به داداشش گفته بود پیگیری کنه و داداشش بمن گفت که نامزد کرده....
بعد متوجه شدم بعد اینکه نامزد کرده اومده تو کوچمون...
من بعد اینکه متوجه شدم نامزد کرده نه بهش زنگ زدم نه هیچی دیگه.ایشون خودشون بمن پیام میدادند.اما من جواب نمیدادم.
هر وقت منو میدیدن عکس العمل نشون میدادند. من هنوز دوسشون داشتمو دارم.
(با اینکه خیلی بهم بدی کرده، خیلی بهم نامردی کرده، خودش میدونه چقد اذیتم کرده. نمیدونم این چه علاقه کوفتیه که من به ایشون پیدا کردم.حتی ازشون متنفر نشدم.
داداششون هم میگفت فقط تو خونه از خوبیت گفته.میگفت دوست داشته و خونوادش نذاشتن.)
وقتی ایشون بمن زل میزدن و نگاه میکردن یا لبخند میزدن تنها کاری که من میکردم فقط نگاه میکردم البته نه اینکه زل بزنم.زود نگاهمو برمیگردوندم.ولی نگین حق نداشتی همونقدر هم نگاه کنی (من دوسش داشتم نه میتونستم باهاش صحبت کنم نه ببینمش نه زنگ بزنم نه اس بدم).وقتی نگاهمون تو هم قفل میشد کاری نمیتونستم بکنم.
نمیدونم بقیه تو موقعیت من بودن چیکار میکردن.
گفتید چرا خطتو عوض نکردی.من دیگه مطمئن بودم بمن زنگ نمیزنه. یعنی منتظر زنگش نبودم. و بنا به دلایل شخصی نمیتونستم خطمو عوض کنم.
من هنوز بعد این مدت اگه بشنوم یه اتفاقی برای یکی از اعضای خونوادش بیفته کلی ناراحت میشم.اصلا دوست ندارم اتفاق بدی براش بیفته.
اون دوستی گفتند من اگه جای تو بودم دعا میکردمو از خدا کمک میخواستم .ولی غرورمو حفظ میکردم.
از کجا میدونید من اینکارو نکردم.این بین منو خدای منه.
خیلی دوست دارم تمام حرفامو بهش بزنم. حرفایی که تو دلم مونده.دردو دلامو بهش بگم. بگم چقد اذیتم کردی.
اگه گفتم ازم خواسته ببینمش و نمیدونستم چکار کنم.نه اینکه مردد بودم به رابطه باهاش ادامه بدم یا نه.نه این نبود.
فقط همون رفتن و دیدنش و شنیدن حرفاشو شنیدن حرفام بود.شاید اینجوری بغضی که تو دلمه بالاخره تموم شه...
شاید بتونم راحت بفکر شروع یه زندگی تازه بیفتم.دیگه وقتی خواستگار برام میاد اولین چیزی که یادم میاد این نباشه یکی دیگه رو دوست دارم.
دیگه ....
من اگه باهاش هم حرف بزنم دوست ندارم به خانمش خیانت کنه.اونم مثه خواهر خودم دوست ندارم زندگیش خراب بشه.
ببخشید پرحرفی کردم وقت شماها رو هم گرفتم
کاش یکی از کارشناسای سایت میومدند و راهنماییم میکردند چقد این دیدن میتونه تو اروم کردن روح من تاثیر بذاره.دیدار احساسی نیست چون قرار نیست چیزی شروع شه.
فقط میخوام حرفامو بگمو همه چی تموم شه
دوست عزیز:72:
من راهنمایی رو برای دوست دیگه ای کردم که مثل شما درگیر یک رابطه نادرست بود که متاسفانه نمیتونست در
ذهنش بایگانی کنه فکر میکنم این راهنمایی بتونه کمکت کنه تا آتش درون شما هم کمی سردتر بشه و اروم تر بشید انشاالله:323:
:72::72:
به نظر من متاسفانه طیف وسیعی از آقایون این رویه رو دارند و گویی با این کار حس قدرت و نفوذ خودشون در قلب:310:
دیگران را بالا می برند و اعتماد به نفس نداشتشون رو جبران میکنند.:81:
به نظر من یک قلم و کاغذ بردار و هرچی میخواهی به ایشون بگی رو درش بنویس کامل کامل....:303:
این کار کمک میکنه مغزت از این افکار مزاحم خالی بشه:161:
یکی دو روز صبرکن و اون نامه رو بخون و اگر خواستی ویرایشش کن:227:
اگر تا حداکثر یک هفته دیگه این احساسات منفی رو نداشتی نامه رو بسوزون یا پاره کن و در جوی بی بریز بره :160:
و با یک عبادت:323:
و یک استراحت کامل به مغزت آرامش بده :82:
اگر بازم احساسات بدی داشتی از رفتار اون اقا و نتونستی این موضوع رو در ذهنت بایگانی:97:
کنی با ایمیل یا پیام اون نامه یا همون دغدغه های ذهنیت رو برای اون آقا ارسال کن و آخرش تاکید کن:
من منتظر هیچ جوابی از شما نیستم و فقط خواستم به عنوان یک وظیفه اخلاقی و انسانی از شما بخوام که دیگر هیچوقت
چنین رفتار نامناسبی را با دخترخانمی که سالم زندگی کرده و اهل رابطه نادرستی با هیچ فرد غریبه ای نبوده نداشته باشید.:81:
خیلی محترمانه و مودبانه آرزوی موفقیت کن و خداحافظی
با اینکار نتنها روح و روانت رو آروم میکنی به اون آقا هم درس ادب و احترام میدی:81:
التماس دعا موفق باشی:323:
لینک مربوطه http://www.hamdardi.net/thread34196-2.html#post338653
ممنونم از راهنماییتون
با سلام
این تاپیک از حد مجاز عبور کرده ، لطفاً یک جمع بندی از راهنماییها داشته باشید و تاپیک را برای قفل شدن آماده کنید و دوستان هم دیگر پستی ارسال نفرمایند تا جمع بندی صورت گیرد .
در ضمن هروقت نیاز به راهنمایی بیشتر را احساس کردید تاپیک دیگری باز کنید و لینک این تاپیک را در ابتدای آن وارد کنید .
با تشکر
من تا حرف دلمو بهش نزنم اروم نمیگیرم.
سرقرار نمیرم. ولی شاید بگم پشت تلفن حرفاشو بهم بزنه.منم حرفامو بهش بزنم. ایمیل فعال نداره.که ایمیلش کنم. فیسبوک هم دیگه نمیرم.یعنی اکانتمو غیرفعال کردم.
فقط تنها راه همین تلفنه.
نمیدونم چجوریه وقتی میبینمش تا یک هفته حالم خوبه یعنی دلتنگش نمیشم.یک هفته که تموم میشه اینقد دلتنگ میشم که خودمم کلافه میشم.بی قرار میشم.اعصابم خرد میشه و...
سلام جواب سوالمو متوجه شدم.دلیل این رفتارشو نمیدونم بعد از یکسال جدایی!!!!
امشب باهاش صحبت کردم.گفت هیچوقت عقد نکرده.گفت حاضرم شناسنامه بیارم نشونت بدم. گفت دلیل عکس العمل هام این بود که دوست داشتم و دارم.
بهم گفت حلالم کن. میگفت 20تومن از دست دادم همون موقع یاد بازی با احساس تو افتادم و اشکات اومد جلوی چشام.
گفت خیلی سختی کشیدم. و میدونم همش برای کاری بود که باتو کردم.
گفت ببخشم شرمندتم.توقع ندارم ببخشی.اما ببخشم.
گفت کسایی که بهت زنگ میزدن فقط یه ابزار بودن ازت خبر بگیرم
گفت حق با تو.هر چی میگی حق داری
گفتم نمیبخشمت وقتی اینقد اذیتم کردی باید جواب بدی و...
گفت دوست دارم گفتم حرف خنده دار نزن. هنوز فکر میکنی خرم که این حرفو میزنی.اونیو دوست داشتی که رفتی خواستگاریش، نه من که داغونم کردی.
اخرش گفت میبخشی
گفتم نه.
گفت ارزو میکنم خوشبخت شی و ....گفت نمیدونم چرا بعد از یکسال باز دوست دارم
منم همه حرفامو زدم.
بعد اینکه گفتم نمیبخشمتو ...
بعد گفتم میبخشمت اما الان نه.خوشبخت بشی.
اینم اخر قصه من...
ممنون از همه دوستانی که کمکم کردندو راهنمایی کردند
- - - Updated - - -
دعا کنید خدا بهم صبرشم بده بتونم دوریشو تحمل کنم
با سلام
راه ندادن به او و رها کردنش کار عاقلانه ای بوده سعی کنید قوی باشید تا دیگر گرفتار این روابط و آسیب هایش نشوید.
این تاپیکر از حدمجاز عبورکرده و به نظر میرسه یه نتیجه هم رسیده لذا قفل می شود
موفق باشی