با سلام و احترام
بنده پستهای شما را مطالعه کردم به نظر می رسد از نظر آگاهی مشکلی ندارید و همینطور که در این نقل قول آوردم شما حتی جمبعندی خوبی دارید ؛ که راهکار درست چیست؟ و حتی می دانید که همه این سایتها و مشاوران و افراد بیرون گود چه به شما می گویند؟
من در واقع این پست را در جواب شما نمی گویم. چرا که به کم نتیجه بودن آن آگاهم. اما چون اینجا فضای عمومی هست و طرح سئوالی شده است و ممکن است بعضی دیگران هم مبتلا باشند یا بشوند(که احتمالا به اندازه شما آگاهی نداشته باشند)، لازم دیدم به چند نکته اشاره کنم.
یکم:
اگر شما نپذیرید که راه حل مشکل شما قطع ارتباط هست. باید آگاهی ها و مطالعات خود را بازنگری کنید. در این مورد در تالار همدردی و سایر منابع اینترنتی مطلب زیاد خواهید دید.
اما اگر با وجود مرور آگاهی هایتان همچنان احساس کردید قطع ارتباط ، با حس های درونی و عشقتان سازگار نیست. و قصد دارید باز هم با این آقا ارتباط داشتبه باشید، باید
بند دوم را مطالعه کنید.
و اگر مطمئن بودید باید این رابطه را قطع کنید، ( چنانکه در نقل قول بالا اشاره کرده اید و صرفا دنبال راهکار قطع ارتباط هستید) به
بند سوم مراجع کنید.
دوم:
همه اعضاء سایت و بازدیدکنندگان توجه داشته باشند. ما انسان هستیم، خدا نیستیم. و چون انسان هستیم و محدود هستیم و علممان محدود هست. نمی توانیم هر بیماری صعب العلاجی را درمان کنیم. البته به مرور علم پیشرفت می کند و بعضی درمان ها می آید. اما باز بعضی بیماری ها ممکن است درمان نداشته باشد.
همانطور که در پزشکی مثلا برای ا یدز درمان قطعی پیدا نشده است. یا هنوز برای سرطان، درمان قطعی پیدا نشده است در حوزه مسائل روانی انسان هم بعضی موارد درمانی ندارد و ما روانشناسان جواب می کنیم و در این گونه موارد صرفا می توانیم برای درمان چنین فردی دعا کنیم.
اگر کسی دچار احساس شیفتگی بشود که با عقل و هنجارها سازگاری ندارد و مشورت ها در فرد موثر نمی شود و احساس آنقدر قوی شده است که قدرت عاقله را در راستای خواهش های خود مدیریت می کند. چنین فردی مقاوم تر از آنست که حرفی در او اثر کند. و تغییر یابد.
اینجا متاسفانه شاهد سقوط یک زندگی خواهیم بود. اما جای خوشحالی هست ، چنین فردی می تواند چراغ زندگی های زیادی شود. چنین مشکلاتی گرچه مثل ایدز درمان ندارد، اما پیشگیری دارد. در واقع ما می توانیم از زندگی چنین فردی که اینگونه به شکست می انجامد درس بگیریم و ما در این گونه موارد پیشگیری داشته باشیم. و سایر اعضاء تالار را کمک کنیم که در چنین ورطه غیر قابل برگشتی نیفتند.
می بینم که بسیاری مراجعان دلسوزانه می خواهند زندگی چنین مراجعی را نجات دهند.
بعضی عقلانی توصیه می کنند،
بعضی علمی،
بعضی احساسی،
بعضی با نرمش،
بعضی با تندی...
اما باید بدانیم چنین فردی مشکلش دو فاز عمده دارد. یک خود مشکل که فرد گزارش می کند و دومین مشکل (که اصل و مهمتر هست) اینست که سیستم ذهنی و عقلانی و تغییر پذیر فرد، هم در اسارت احساسش قرار دارد. چنین فردی خودش و به اراده خودش نیست که بخواهد پاسخ شما را بدهد و حرف شما را بپذیرد یا نه، خودش هم اسیر هست. در واقع ما با شیرین بانو صحبت نمی کنیم و این شیرین بانو نیست که به ما جواب می دهد. این احساسات قوی و حاکم شده اوست. که هم از زبان او با ما صحبت می کند و هم به شیرین بانو دستور می دهد.
توصیه ام اینست که سایر عزیزان زیاد آب در هاونگ نکوبند و اجازه دهند ایشان هم مانند چندین شمع دیگر در تالار که زندگی خودشان را با مشکل روبرو کرده اند ، اما تجارب خود را در تالار روشن نگه داشته اند. ایشان هم زندگی خود را همانگونه که احساساتشون می گویند پیش ببرند و شخصا احساس بدبختی کنند. اما این قول را به ما بدهند برای پیشگیری چنین مشکلاتی برای زندگی دیگران ،حوادث این انتخابهای غلطشان را در آینده برای اعضاء بازگو کنند. البته ممکن است نیاز به زمان داشته باشد. اما اشکال ندارد. (لینکهایی که ما به شما معرفی کردیم بعضی برای چند سال قبل هست.)
سوم:
(اگر به جای بند دو به سراغ این بند آمده اید، موجب خوشحالی و امید ما شده اید، و خدا را شاکریم که شما را تجربه ای برای دیگران نکرده است و با سختی قصد دارید روشهای برون رفت از این تله احساسی را به کار گیرید)
این گزینه بر اساس سئوال شما پیشنهاد می شود. یعنی فرض بر این باشد که شما قطع ارتباط را درمان می دانید اما روش کار را می خواهید.
در این مورد ما پستهای زیادی در مورد بستر زدایی، تمرکز زدایی و ... نوشته ایم که دوستان حتما لینک خواهند داد.
همچنین چندین پست و تاپیک در مورد کنترل احساس، دمیدن در تنور احساسات، انرژی احساسی و ... هست که می تواند در صورت عملی شدن به کارتان آید که از دوستان خواهش می کنم که لینک تاپیک را قرار دهند.
خلاصه:
هر کسی یکبار زندگی می کند و می تواند
الف) وجود محدودش را بی نهایت کند با گسترده کردن روح و روانش به همه هستی.
ب ) همچنین به عکس می تواند وجود بی نهایت و علائق و توانمندی و خصوصیات لایتناهی خود را محدود و وابسته کند به یک شی یا یک کس و اسم عشق را روی آن بگذارد.
شما در صورت ادامه ارتباط با یک فرد که زندگی خود را شروع کرده است (با همه توضیحاتی که داده اید)، بی نهایت خود را گره به یک فرد محدود زده اید و اشتباها برچسب عشق را روی آن می زنید تا زندگیتان ویران شود.
اما در صورت دوم با آزاد کردن خود از یک فرد، می توانید با همه هستی ارتباط پیدا کنید ، چنان که هست. و این معنای ارتقاء یافته عشق هست.
بیشتر در این مورد بدانید با این لینک:
تفاوت عشق و هوس در ارتباط دختر و پسر