RE: تمام کردن رابطه عاشقانه
از خوندن تاپیکتون خیلی ناراحت شدم.یه جورایی حستونو درک میکنم.میدونید منم یه نفرو دوس داشتم اونم خیلی منو دوست داشت ولی من به این نتیجه رسیده بودم که ازدواجمون منطقی نیست و میخواستم جدا شم ولی نمیدونستم چه جوری بهش بگم.هم دوسش داشتم و هم مدونستم جدایی داغونش میکنه.رابطه مون ادامه داشت و من نمیخواسام خودم تمومش کنم .دوست داشتم اونم به این نتیجه برسه که جدایی به نفعمونه.همین جورم شد ولی نمیدونم چی شد که دوباره قرار ازدواج گذاشتیم ولی من احساسی که چند وقت بود تو دلم بود رو بهش گفتم ، این که دیگه اندازه ی قبل دوسش ندارم.خیلی دلش شکست.بی هیچ حرفی یهو خطشو عوض کرد و الان چند روزه که ازش بی خبرم.ایمیلامو هم جواب نمیده.خیلی سخته.هم دوسش دارم هم اینکه فکر میکنم ازدواجمون درست نیست.هم اینکه از اینکه عذابش دادم داغونم.حقش این نبود.بد کردم
ببخشید که این حرفارو اینجا زدم.دلم پر بود.از یه طرف هم احساس شما رو درک میکنم(تقریبا) هم احساس دوستتون رو.
واقعا دوستیهای قبل از ازدواج چقدر اشتباهه
نیمدونم چرا.ولی دوست دارم شما خیلی زود بفهمید که دوسش دارید و میخواید باهاش ازدواج کنید و همیشه کنارتون باشه.ایشالا هرچی خیر و صلاح هردوتونه پیش بیاد:72:
موفق باشید
RE: تمام کردن رابطه عاشقانه
امیدوارم تو این 6 ماه عقلم بیاد سر جاش و واقعا بتونم فکر نفر دوم رو از ذهنم بیرون کنم.
ممنون از راهنمایی هایی که تو این مدت به من کردید. الان واقعا خودم هم حس میکنم که تصمیم درستی برای رابطمون گرفتم. اگه تو این مرحله یهویی تمومش می کردم قطعا بعدا حس عذاب وجدان و پشیمونی میومد سراغم و فکر می کردم شاید واقعا اشتباه کردم. اما بعد این 6 ماه فکر می کنم تصمیمی که بگیرم تصمیم عاقلانه تری خواهد بود که پشیمونی و تردید کمتری به دنبال خواهد داشت.
آره راحیل خانوم. واقعا دوستی های قبل ازدواج اشتباهه. من خودمم به این رسیدم. من با اصل قضیه دوستی مخالف نیستم اما به نظر من یا دوستی باید کاملا بی هدف باشه یا کاملا با هدف. وگرنه این دوستی های بینابین مثل مال ما اصلا چیز خوبی نیست. یا باید دو طرف فقط برای شناخت طرف مقابل و از اول با قصد ازدواج یه مدتی رو با هم باشن و تمام هدفشون از رابطه محک زدن طرف مقابل باشه و رابطه رو احساسی نکنن، یا این که دو طرف اصلا هدف ازدواج نداشته باشن و فقط به قصد با هم بودن دوست بشن و نسبت به هم تعهد پیدا نکنن. یه جورایی همون سوشال فرند یا دوست اجتماعی.
ممنون راحیل خانوم. ایشا.. شما هم هر چه زودتر بتونی با احساساتت کنار بیایی و هر چی صلاحته برات پیش بیاد:72:
RE: تمام کردن رابطه عاشقانه
بعد از 3 ماه تاپیکمو دارم بالا میارم. چند روز بود که تصمیم گرفته بودم بیام بنویسم و با شما مشورت کنم. تا این که امروز یه اتفاقی افتاد و دیگه مصمم شدم که بیام و راهنمایی بگیرم
تو این سه ماه من و دوستم کوچکترین ارتباطی با هم نداشتیم. خداروشکر این که بهش گفتم جز برای موارد خیلی خاص و ضروری تماس نگیر رو بهش توجه کرد و حتی برای تولدم هم تبریک نگفت.
البته یه بار همون اوایل قطع رابطه من یه مورد کاری پیش اومد که خیلی رسمی و سنگین بهش ایمیل زدم و اطلاع دادم و دیگه بعد از اون هیچ ارتباطی نبود تا امروز.
تو این مدت 3 ماه من اصلا دلم براش تنگ نشد. خیلی کم بهش فکر کردم و اصلا ذهنم رو درگیر نکرده بود. این قضیه خیلی برام نشونه بدی بود که هشدار می داد من دیگه نمی تونم روی عشقم به این پسر حساب باز کنم. هر چی زمان می گذشت بیشتر سرد می شدم و حتی وقتایی که می خواستم شرایطشو با خودم مقایسه کنم، بیشتر به نکات منفی و اختلافاتش با خودم فکر می کردم.
البته بهتره راجع به اون شخص سوم هم بگم. خیلی زود بعد از این که من رابطمو با دوستم قطع کردم، یه اختلافی بین من و این شخص سوم پیش اومد و دعوای شدیدی پیش اومد. تا حدی مقصر من بودم اما کاری که کرده بودم از قصد نبود. خیلی سعی کردم ازش عذرخواهی کنم اما آدم کینه ای است و بعد از اون رابطمون خیلی خیلی کمرنگ شد. بیشتر از 1 ماه این کشمکش به طول انجامید و من به شدت سعی داشتم رابطه رو به حالت قبل برگردونم و کاری کنم اشتباهمو ببخشه اما نشد. البته گفت بخشیده ولی دیگه رابطمون خیلی محدود شد و فقط از طرف من بود اونم وقتی مسائل کاری پیش میومد و مجبور بودم باهاش تماس داشته باشم. اگرچه رابطمون سرد شد ولی فکرش از ذهنم بیرون نمی رفت و مخصوصا تو اون یک ماه تمام شب و روزم رو فکر به اون شخص پر کرده بود. واقعا نمی دونم علت سرد شدن من به دوست خودم حضور این نفر سوم تو زندگیم بود یا رفتار دوستم. چون هر دوش همزمان بود. یعنی دقیقا زمانی که رابطه دوستم با من دچار بحران شده بود این شخص سوم هم به دلیل مسائل کاری خیلی بهم نزدیک شد و باعث شد اون احساس فروخفته ای که 3 سال بود تو قلبم حس می کردم و همیشه سرکوبش کرده بودم و اجازه نداده بودم بروز کنه، سر باز کنه و باعث بشه فکر کردن به اون شخص و علاقم بهش این قدر پر رنگ بشه و تو رفتارم نمود پیدا کنه. البته الان خیلی بیشتر روی احساسم مسلط شدم و به دلیل دوری ام از نفر سوم، خیلی تونستم فکرم به اون شخص رو کمتر کنم. مخصوصا تو این هفته های اخیر کلی با خودم کلنجار رفتم که این علاقه مخربه و الان هم که مطمئن شدم یه طرفه اس. اما احساسم به دوست خودم هیچ تغییری نکرده
خلاصه این که تو این هفته تصمیم گرفتم که اول با شما مشورت کنم و اگه تصمیمم درست بود دیگه منتظر نشم 6 ماه بگذره و همین حالا تصمیممو بهش بگم و الکی منتظرش نگذارم.
تا این که امروز دیدم برام پیغام گذاشته که یه چیزی می خوام بهت بگم. منم فکر کردم حتما مساله مهمی پیش اومده و خیلی رسمی گفتم که حرفشو بگه. اول در زمینه کار حرف زد که ظاهرا یه مورد کاری پیش اومده بود که می خواست بدونه من تمایل دارم برم یا نه. بعد گفت اگه بخوای با هم همکار میشیم. منم خشک و سرسنگین گفتم الان قصد کار تمام وقت ندارم. بعد گفت اگه موردی پیش اومد که پاره وقت بود بهم خبر میده. تشکر کردم به این امید که دیگه چیزی نگه. اما ادامه داد و زد تو فاز احساسی. گفت به خاطر این که گفته بودم حتی برای تبریک تماسی نگیره، تولدم بهم زنگ نزده و گفت الان دیگه نمی تونم و تبریک گفت. بعد گفت من تو این مدت خیلی فکر کردم و از رفتارهام پشیمون شدم و به غلط کردن افتادم. گفت فهمیدم که خیلی وابسته ات شدم اما وقتی بودی اینو نمی فهمیدم. خلاصه داشت ادامه می داد که گفتم اگه میدونستم می خوای از این حرفا بزنی جوابتو نمی دادم. عذرخواهی کرد و خداحافظی کردیم.
حالا واقعا نمی دونم. کاش جوابشو نداده بودم. تو این مدت همش خدا خدا می کردم که اونم نسبت به من سرد شده باشه اما امروز متاسفانه فهمیدم که اصلا این جور نیست.
به نظر شما آیا باز صبر کنم تا 3 ماه دیگه هم بگذره؟ یا دیگه امیدی به تغییر نیست و فقط اتلاف وقته؟
RE: تمام کردن رابطه عاشقانه
عزیزم به نظر میاد اگه چندبار دیگه از این رفتارا از شما ببینه اونم سرد بشه تجربه به من ثابت کرده که پسرها خیلی احساساتی نیستن(با عرض پوزش از آقایون) و خیلی راحت تر کنار میان با این مسئله.پس شما زیاد خودت ناراحت نکن مشکلی پیش نمیاد:46:
RE: تمام کردن رابطه عاشقانه
دوست عزیز سلام
جا داره برای رفتار عاقلانت در این سه ماه بهت تبریک بگم
دوست عزیز به نظر منم خیلی فکرت رو مشغول چرا جواب دادی نکن
سعی کن به زندگی خودت برسی
نگران نباش مشکلی پیش نمیاد:72:
RE: تمام کردن رابطه عاشقانه
واقعا واسه تصمیمت و اینکه تو این مدت روش موندی باید بهت تبریک گفت
به نظر من بهتره روی تصمیم قبلیت بمونی و نذاری با حضور مجد ایشون و حرفاشون به اشتباه برین.
کاش دیگه هیچ ارتباطی باهاش نداشته باشی مثل این مدت .
اینجا رو کلیک کن فکر نکنم دیگه بخوای باهاش رابطه برقرار کنی.و البته یادت باشه این رابطه بخاطر هر چیز و هر کس خراب شده فرقی نداره .
RE: تمام کردن رابطه عاشقانه
دوستای عزیزم ممنون از توجهتون
البته بهار جان، دوست من خیلی خیلی احساساتیه. جوری که واقعا این اواخر از احساساتی بودن بیش از حدش خسته شده بودم. اما مشکل من بیشتر تصمیم خودمه
گلنوش جان من همین طور که تا الان رو تصمیمم موندم بعدش هم خواهم موند. خدا رو شکر از این نظر به خودم مطمئنم و از این ترس ندارم که حرفاش منو وسوسه کنه و پا روی تصمیمم بذارم.
بعد از تموم شدن این 6 ماه هم دیگه باهاش دوست نخواهم شد. مهم ترین دلیلش هم جابجایی بین شهریه که ما داشتیم و دیگه با دوستم تو یک شهر زندگی نمی کنیم. البته شهرهامون نزدیکه ولی واقعا شرایطمون بعد از جابجایی ما دشوار شده بود و من دلم نمی خواد دوباره اون شرایط رو تجربه کنم. مخصوصا این که کلا از بلاتکلیفی خوشم نمیاد و خیلی هم تمایلی به دوست پسر داشتن ندارم. دیگه مسائل و مشکلاتی که دوستی ها برای دختر و پسر به وجود میاره جای خود داره. تاپیکی رو هم که معرفی کردید تا حدی خوندم و سرم سوت کشید.
الان دو تصمیم سر راهم هست که مرددم. یکی این که فکر می کنم دیگه دوستش ندارم و باید رابطه کاملا تموم بشه. حالا چه الان چه بعد از 6 ماه
دومی این که متاسفانه هنوز تردید دارم و پیش خودم میگم شاید دارم اشتباه می کنم. به خاطر همین فکر می کنم شاید بهتره بعد از تموم شدن این مدت بهش بگم دیگه نمی خوام باهاش دوست باشم و اگه می خواد بیاد خواستگاریم. اون موقع نظر خانواده ام رو هم می دونم. اما باز دو تا مشکل سر راهم هست. یکی این که من قصد جدی دارم از ایران برم و آدم واقعا نمی دونه با قرار گرفتن تو یه محیط کاملا جدید و با آدمهای جدید آیا هنوز من همون آدم سابق خواهم موند یا خواسته ها و علایق من هم تغییر می کنه. اونم با شرایطی که الان دارم و نسبت به دوستم سرد شده ام. اونوقت اگه قبل از رفتنم دوستم بیاد خواستگاری و خانواده ام هم خوششون بیاد، تکلیفم چی میشه. دوستم قبلا می گفت اونم حاضره بیاد ولی راستش چشمم زیاد آب نمی خوره (مخصوصا این که فکر می کنم اینجا دکتری هم قبول شده. مرحله اول که قبول شد ولی مصاحبه رو نمی دونم. از اطرافیان قبولی مرحله اولش رو شنیدم. من چون خیلی تو خط دکتری ایران نبوده ام اطلاع ندارم که نتیجه نهایی مشخص شده یا نه. دیروز هم تو حرفاش گفت تو این مدت چیزی راجع به من نشنیدی؟ اما من خودمو زدم به اون راه و طوری که نشون دادم اصلا کنجکاو نیستم گفتم نه. اونم دیگه ادامه نداد. ولی به نظرم راجع به قبولیش می خواست بگه). دوم این که با وجود سرد شدن من آیا اصلا جایی برای خواستگاری می مونه یا نه.
RE: تمام کردن رابطه عاشقانه
سلام.
این چندماه برای این بورد که شما به نتایجی برسید که بنظرم رسیدید.دیگه معلومه که شما سرد شدید و به هر دلیلی علاقتون ازبین رفته.
قصد رفتنم که دارید! خوب بهتره ایشون را هم بیخود امیدوار و در برزخ نگه ندارید و تکلیفش را مشخص کنید بره دنبال زندگی خودش!
و نکته دیگه: معمولا علاقه قبل از وصال مرتب بیشتر و بیشتر میشه و تجربه نشون داده بعد وصال علاقه معمولا حالت عادی وروزمره بخودش میگیره(جمله معروف ازدواج غروب عشقه) و الان که شما سرد شدی بعیدع بعد ازدواج گرم بشید و قطعا پشیمون میشید.:310:
RE: تمام کردن رابطه عاشقانه
(جمله معروف ازدواج غروب عشقه)
اول میخواستم بگم این جمله رو از کجا اوردید؟ اگه ازدواج غروب عشقه پس لزوم ازدواج چیه؟ فقط برای تجدید نسل؟
اما دوست عزیز این طور که معلومه شما دیگه کششی به این فرد ندارید و زمانی فردی رو به خواستگاری میپذیریم که حداقل کشش وجود داشته باشه.
ازدواج نه غروب عشقه و نه معجزه گر و شعله ور کننده عشق
برای ازدواج باید کشش احساسی و عقلی تو شما برانگیخته بشه اما در مورد شما صدق نمیکنه.
بهتره هر چه زودتر اون فرد رو هم از امیدواری بیهوده دربیارید
موفق باشی.
RE: تمام کردن رابطه عاشقانه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط keyvan
لطفا" در تایپک های تاریخ گذشته پست ارسال نکنید، توجه به تاپیکهای زنده موجب میشود،زحمات شما بی ثمر نباشد
RE: تمام کردن رابطه عاشقانه
به نظر من هم مسئله نیمیش بر می گرده به فکر شما نسبت به اون شخص سوم اما بهتره که مثل من که تصمیم گرفتم با زنی که یکسال از خودم بزرگتره و دوستش دارم ولی خوب نمی تونم باهاش ازدواج کنم بهش دیگه فکر نکنم گرچه مثل معتادی شدم که مواد گیرش نیومده و داره درد می کشه اما خوب بهتره که این ارتباط زودتر تمو شه چون فقط داغونت می کنه همین به نظر من اگه می تونی شماره موبایلت رو عوض کن .............
RE: تمام کردن رابطه عاشقانه
سلام. من یه مدت بود به اینجا سر نزده بودم و جوابای جدید رو ندیده بودم.
راستش تو این مدت چند ماه تصمیم گرفتم که بهش بگم تصمیمم رو گرفتم و نمی خوام دیگه ادامه بدم. ولی راستش نتونستم باهاش تماس بگیرم و بگم. از این که یک بار دیگه باهاش مواجه بشم و اون حالت التماس رو تو چشماش ببینم فراری بودم.این قدر این مسئله بگم نگم کش پیدا کرد تا این که هفته پیش موعد 6 ماهه به سر رسید.
انتظار داشتم خودش تماس بگیره و نتیجه رو ازم بپرسه. اما این اتفاق نیفتاد. یعنی تا امروز که خبری ازش نبوده.
خودم هم بهش زنگ نزدم.
پیش خودم میگم شاید اونم تو این مدت تونسته با جدایی کنار بیاد و شاید اصلا به من فکر نمیکنه. از طرفی بعید میدونم این طوری باشه.
به نظرتون الان چیکار کنم. خودم باهاش تماس بگیرم و نتیجه رو بگم. یا منتظر بمونم و ببینم آیا خودش دنبالشو میگیره یا نه؟ شاید همین که دیده بعد 6 ماه من باهاش تماس نگرفتم فهمیده تصمیممو. شایدم از ترس این که بهش جواب منفی بدم زنگ نمی زنه. (اینو هم بگم که مطمئنم تاریخشو یادش نرفته. چون تو حفظ کردن تاریخ ها حافظه خیلی خوبی داشت.)
راستش نمی دونم باید چیکار کنم. زنگ بزنم یا نه؟ راهنمایی ام کنید.
RE: تمام کردن رابطه عاشقانه
اگه بی صبرانه منتظر بود حتما با ی تماس یا اس ام اس یا ایمیل ازتون خبر میگرفت. شاید پذیرفته و شایدم یکی دیگه را پیدا کرده و سرش گرم شده. در هر صورت به نظر میاد اونم دیگه نمیخواد این رابطه یکطرفه را با اصرار و التماس بدست بیاره. بعیده دیگم زنگ بزنه. شما هم اصلا زنگ نزن.چون ممکنه دوباره واسش روزنه امید درست کنید و دوباره بهم بریزه!این رابطه دیگه تموم شدست و نبش قبر کردنش هیچ لزومی نداره:310: