RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
خاموش عزیز
این فقط یک حدس است. کسی که می تونه مشخص کنه حدس من درسته یا غلط شما هستید و همسرتون.
همسر شما از نظر جنسی با شما راضی نیست. ( ببخشید من نمی دونم این جمله را چطوری بنویسم که هم حریم ها رعایت بشه و هم حرفم را نوشته باشم. امیدوارم متوجه بشید )
اما از طرف دیگه اصلا دلش نمی خواد که شما را برنجونه یا حتی دلش نمی خواد که خیانت کنه و این نیاز را با دیگری جبران کنه. گهگاهی چشمش به خطا می ره، اما خودش هم ناراحته. خودش هم در فشاره.
پس قدر این خوبی همسرت را بدون. اینکه داره سعی می کنه با همه ی نیازش خودش را کنترل کنه.
به دنبال راه حلی برای سیراب کردن شوهرت از این نظر باش.
البته مهر و محبت در کنار این مساله بی تاثیر نیست. یعنی ایشون از یک خانم با کمالات و مهربان و فهمیده که حالا ممکنه از نظر جسمی و جنسی چند درصدی تا کمال مورد نظر ایشون فاصله داشته باشه، هیچوقت نخواهد گذشت. پس سعی کن مسائلی که با خانواده اش داری و درگیریهات را کمتر کنی. نذار کار به کتک کاری و فحش بکشه. اینها همه عواملی هست که همسرت را ناخواسته ازت دور می کنه.
شوهرت را از محبت و عشق و نیازهای جنسی سیراب کن.
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
خاموش عزیز؛ یه لحظه ایست؛ فقط یه لحظه به هیچی فکر نکن!
بیا از این به بعد این جوری فکر کن که خاموش کاملا خوشبینانه به مسائل و موضوعات نگاه کنه و اصلا چرا فکر می کنی که همسر خاموش بخاطر آزار روحی و فلان و غیره و عمدا داره این کارها رو میکنه؛ می دونی که این جوری فکر کردن به غیر از اینکه خودت رو آزار بدی نتیجه ای برات نداره!
خانوم گل؛ این جوری فقط و فقط خودت رو ذره ذره داری از بین می بری!
می دونی دکتر فرهنگ یه برنامه ای داره به نام تغافل؛ یعنی اگه همسرتون از روی عمدا؛ حتی نگاهی به زنی کرد یا دختر شما توی خیابون داره با یه پسر به طور واضح میره؛ شما حق ندارید که این مساله رو به روی ایشون بیارید! تنها؛ کاری که می تونید انجام بدید اینه که در مورد اون موضوع عمیقا فکر کنید! (یعنی اینکه چه اتفاقی افتاده که این عمل از سمت ایشون سر زده!) و در حدیثی از امام علی(ع) هست که اگر در زندگی خود رو در مواقعی به تغافل نزنید؛ نمی توانید که زندگی کنید.
بیا؛ نگاهت رو تغییر بده؛ حساسیت هات رو پایین بیار؛ و یه جور دیگه ببین! چرا همه باید به خاموش بی احترامی کنن؟ چرا همه دوست دارن که خاموش رو اذیت کنن؟
لطفا با دید مثبت مطالبم رو بخون!
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
به نام خدا
سلام خواهر گرامي
الهي من سرگيجه بگيرم اگه با نيتي بجز احترام و دوستي براي شما نظر نوشته باشم .
باور كنيد اصلا عصبانيتي در كار نبود فقط چون ديدم شما ادبي مينويسيد ادبي نوشتم .
حلاليت ميطلبم و اميدوارم كه يك بار ديگه در عين سادگي متني كه براي شما نوشتم رو بخونيد و در موقع خوندن اين حس رو داشته باشيد كه بنده اصلا عصبي نيستم .
البته در متن جديدتان بنده دوباره مشاهده كردم كه باز هم قانع كردن در نوشته شما مشاهده ميشه . به هر حال زندگي شما ، نياز به حركتي جوششي از خودتان دارد يعني فقط خودتان و بقيه بايد ثابت بمانند تا مدتي ، هماني كه هستند و هماني كه بودند . نميتوانيد تغييرشان بدهيد و روز به روز هم با تغيير نكردن شما مسير سخت تر ميشود .
با احترام . برادر كوچكتان
يامولاعلي
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
اولويتهاي زندگي مسائل روئي نيست بلكه زير ساخت رابطه است كه جزو اولويتها قرار دارد .
زير ساخت را كه درست كني حل كردن مسائل رويي و رويدادها ساده تر خواهد بود .
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
نقل قول:
فرض کنید که دچار آنفلانزا هستید و در پی درمان آن، در این حین ناگهان پایتان می شکند، آیا علم مدیریت، منطق و هرچیز دیگری می گوید که مسائل را قاطی نکنید، اول آنفولانزا را معالجه کنید و بعد فکری به حال پای شکسته می کنید.
علم مديريت ميگويد : اگر پايت شكست و همزمان آنفولانزا گرفتي : براي درمان پايت به سراغ ارتوپدي برو و براي آنفولانزا هم به سراغ دكتر مربوطه !
وقتي هم رفتي به سراغ اينها احتمالا پايت را گچ ميگيرند و براي آنفولانزا يك درمان دو هفته اي در نظر ميگيرند و يه سري قرص و شربت ميدن بهتون .
پس بهترين كار براي شما اينه كه در كنار استراحت به مصرف دارو ها بپردازي .
اما امروز و هم اكنون شما تشريف آورديد پيش متخصصين روح و روان و انديشه ؛
ميگويي من اين مشكلات در زندگي ام است و نظرم نسبت به گذشته با حرف هاي دوستاني چون شما عوض شده است و اينك آمادگي دارم تا درمان مرحله 2 را انجام بدهم . آمده ام تا بشنوم و انجام دهم .
متخصصين گرامي باقي مشكلات را فاكتور گرفته و ابتدا از درمان روح و روان و انديشه شما آغاز كرده اند .
آيا شما بايد به متخصصين بگوييد كه : نه اين راه به اين علت و نبود زمان يا شرايط امكان ندارد و نميشود .
اين حقير اصلا قصد حتي يه كلمه مشاوره ندارم ، چرا كه در مقام مشاوره نيستم .
برخي از ما به اين نيت اينجا هستيم كه زندگي هاي خود را نجات بدهيم . و برخي كارشناس . خب به لطف خدا اين مكان براي آبادي زندگي ما وجود دارد و قصد همه ما هم خير هست .
نيت كه خير باشد ، نتيجه هم خير مي شود .
حالا من و شمائي كه براي نجات دست به كار شده ايم بايد چه بكنيم ؟ اين جانب احساس ميكنم كه ما مامور هستيم تا زندگي خود را نجات بدهيم .
لحظه اي فكر كن ؛ چرا همسر شما مامور نشده است ؟ چون شايد ايشون ميومد اينجا حوصله نميكرد و همه رو مسخره فرض ميكرد ولي شما اومدي و غصه ميخوري ، حرص ميخوري ، تمرين ميكني ، دوست داري واقعا به جواب برسي .
اين ديدگاه من هست نسبت به اينجا . نگاه من هست نسبت به تك تك اطرافم كه همه دست به دست هم دادن تا دل من را شاد كنند و شاد ببينند .
اگر فردا روزي همسرت خانواده اش و هر شخص ديگري كه نسبت به آنها حساس هستي و ناراحت از تو بگيرند ، آنوقت هدفي باقي مي ماند تا زندگي كني ؟
مطمئن باشيم كه زندگيت را دوست داري كه انقدر حرص ميخوري ! عاشق زندگي ات هستي كه اينجايي .
به لطف خدا هوش فوق العاده اي داري و باهوشي .
از هوش خودت استفاده كن و آموزش ببين و ياد بگير . در زندگي خلاق باش و به ديگران خدمت كن .
ميدونم ، همه اينا كه گفتم رو داري ، اما من كه حرف بدي نزدم ؟ من بدون اينكه شما رو ديده باشم يه سري مسائل رو مطرح كردم تا اگر نداري جمع آوري كني و اگر داري با خيال راحت و با افتخار بگويي اينا كه گفتي رو انجام ميدم .
يعني همه چيز به شما و خود درونتان بستگي دارد . با خود درون روراست باش و با هم خود را و اعمال خود را وزن كنيد .
نه من و نه كسي ديگه حق نداريم تو رو بد يا خوب بدونيم اين تو هستي كه يا راضي هستي يا ناراضي . تو بايد واقعا بلند بشي و به خودت بگي ؛ چه اطرافم آدمهاي خوبي باشن چه بد من قوي هستم و بايد با قدرت اين همه موانع رو رد كنم .
چه شوهرم خوب باشه چه بد با اعمالم كاري خواهم كرد كه شوهرم بشه فرشته .
چه شوهرم نظر داشته باشه به كسي ديگه چه نه كاري خواهم كرد كه كولاك بشه ، اول از همه خودم براي خودم به به و چه چه راه بندازم .
واااااي فكرشو بكن كه تو يه روز از خودت راضي هستي و با افتخار صحبت ميكني كه امروز مورچه اي دستم رو گاز گرفت و من بجاي اينكه با دستي ديگه محكم بزنم روش و بكشمش ، با آرامش بخشيدم و گذاشتمش زمين .
بيا با هم به اين نقطه برسيم .
اون روز هست كه ما همه پيروز هستيم .
با تشكر
يامولاعلي
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
ببینید دوستان گلم
اعتراف می کنم که اصلا نمی تونم راهنمایی های شما رو به مشکلات زندگیم ربط بدم و نمی دونم کجا و چجوری باید ازشون استفاده کنم.
امروز پست اولم رو خوندم و بعد از گذشت 6 ماه بازهم سوالات و مشکلات من همان ها هستند.
پست 34# من را بخونید. یک سوال:
آقایون عزیز اگه شما و همسرتون در شرایط من بودید، چی باعث می شد که مثل همسر من رفتار کنید؟
خانمهای عزیز اگه شما و همسرتون در موقعیت من بودید و همسرتون مثل شوهر من رفتار می کرد، چه موضعی در پیش می گرفتید؟
ببینید این دست رفتارها بار اول نیست که از شوهرم سر می زنه و بار آخر هم نخواهد بود! برام شکنجه آوره! می خوام راه درست رو پیدا کنم که مانع از تکرارشون بشم.
نمی تونم مستقیم به روش بیارم چون قبلا امتحان کردم و نتیجه اش رو دیدم.
خواهش می کنم دقیقا خودتون رو تو موقعیت من و شوهرم بذارید و عکس العمل خودتون رو بگیید.
دوستتون دارم.
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
سلام:72:
خاموش عزیزاز لطفتون ممنونم هر چند که راهنمایی های دیگران رو خیلی زیبا تر و بهتر دیدم.
خاموش جان می دونی چرا بعد از گذشت 6 ماه هنوزم سوالت همونه و سر نقطه اول ایستادی؟
چون سعی نمی کنی راه حلهایی که بهت گفته می شه رو اجرا کنی.
عزیزم یه مدت واقعا خاموش باش نه اینکه حرف نزنی بلکه بد نبینی بد حرف نزنی و بد عمل نکنی.
خانمی بهتره یه مدت روی رفتارهای خوب همسرت متمرکز بشی. اینکه همسرت این همه ازت دلجویی کرده و خواسته علت ناراحتیت و بدونه این خیلی عالیه. اینکه که همسرت اولش وقتی رفتین بیرون باهات خیلی خوب رفتار می کرد این عالیه.
بیا یه شب با همسرت یه بازی انجام بده:
دو تا کاغذ بر دارین شما خصوصیات یک مرد خوب از نظر خودتون و بنویسید و همسرتون مشخصایت یک زن ایدال از دید خودش. و بعد به هم نمره بدید مثلا ببینید چند تا از خصوصیاتی که همسرتون از زن ایدال داره رو شما دارید و جلوش تیک بزنید و بر عکس. کاغذ رو نگه دارید و هر روز بخونید ببینید همسرتون چه چیزی می خواد و دوست داره که شما نداری. اونو و در خودت تقویت کن.
مدام بهش تذکر نده مدام بهش گیر نده مدام بهش نگو چرا این طوری رفتار کردی چرا اون طوری رفتار کردی چرا امروز یه ذره سردی و ...
تو یه مدت بهش گیر نده حتی اگه خودت تحت فشار بودی.
اگه هم دیدی نگاهش به خطا رفت تو جلوی خودت و بگیر و عکس العملی نشون نده نه اینکه قیافت تو هم بره و قاطی کنی.
ببین خاموش جان اگه همسر تو یا همسرهای ما بخوان خطایی کنن خیلی راحت می تونن این کار و بکنن. از صبح تا عصر بیرونن پس هر کاری می توننن انجام بدن چرا همسر شما چنین کاری نمی کنه چون شما رو دوست داره.
این فکر مزخرف و از ذهنت بیرون کن که همسرت می خوام تو رو خرد کنه و یا عذابت بده. مگه مریضه بخواد چنین کاری کنه خب دستت و می گیره می برتت محضر طلاقت می ده هم خودش و خلاص می کنه هم تو رو هم اینکه کاملا تو رو خرد می کنه. پس این رفتارها و امثال این ها یا حساسیت توست و یا کم هایی که براش گذاشتی.
به مدت 2 هفته گیر دادن ممنوع. محبت و عشق حتما.
مردان از یک زن زشت و بدون تحصیلات اما ارام و منطقی و بدون گیر دادن بیشتر خوششون میاد تا یک زن زیبا و خوش اندام اما ناارام خشن گیر بده و .....
پس به جای ظاهرت بیشتر به سیرتت توجه کن.
محبت و عشق و چاشنی زندگیت کن. حتی با عشق غذا بپز با عشق خونت و مرتب کن با عشق ازش پذیرایی کن با عشق ظرف بشو با عشق کنارش دراز بکش و بخواب. تاثیر اعجاب انگیزش و خواهی دید.ببخشید طولانی شد.
دخترک خوب, نخون و برو, عمل کن.
موفق باشی بازم میایم:72:
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
نقل قول:
آقایون عزیز اگه شما و همسرتون در شرایط من بودید، چی باعث می شد که مثل همسر من رفتار کنید؟
خانمهای عزیز اگه شما و همسرتون در موقعیت من بودید و همسرتون مثل شوهر من رفتار می کرد، چه موضعی در پیش می گرفتید؟
عزيز بزرگوار و گرانقدر
با اين دوتا سئوال خودت رو بيشتر گيج و پريشان ميكني .
به فرض كه آقايان بيان بگن كه به خاطر اين اينطوري ميكرديم و اگه خانم ها بيان بگن كه مثلا قهر ميكرديم ميرفتيم خونه پدرمون ! خب حالا چي ؟ شما دنبال اينا هستيد ؟ يه چند تا نظر داده بشه و بگيد خب همه اينطورين منم اينكارو بكنم ؟
باور كن بايد يه مدت بي خيال اينا بشي تا هم وسواس فكري پيدا نكني هم بتوني مديريت كني همه چيز رو .
به فرموده آني گرانقدر ؛ مسائل زير ساخت رو درست كني خود به خود مسائل روئي حل ميشه .
لطفا اين همه راهنمايي رو بكار بگير و سر نقطه اول درجا نزن .
شما داري در مقابل تغيير مقاومت ميكني و اين خودش خطرناك تر هست .
انگار اگه خودت تغيير كني يه جور توهين شده بهت . ميخواي فقط ديگران تغيير كنند .
انشالله كه خوشبخت باشيد . الهي امين
يامولاعلي
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
[quote=m25teh]
نقل قول:
انگار اگه خودت تغيير كني يه جور توهين شده بهت . ميخواي فقط ديگران تغيير كنند .
:104::104::104::104::104:
:104::104::104:
:104:
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
چرا هرچی می گذره باید به چیزهای بدتر و بدتری برسم؟
تا کجا قراره پیش بره؟
حق من تو این زندگی چیه؟
به کجا باید شکایت کنم؟
دیروز رفتیم خونه مادر شوهرم. دوتا کارتن از وسایل شوهرم رو اورده بودن که یا اینا رو ببر یا بریزیم دور.
شوهرم صدام کرد که بیا وسایل منو باهم ببینیم.
تو وسایل این آقا که مدام جانماز آب می کشه، اول عکس چندتا شهید و رزمنده و ... این چیزا بود. بین اینها یه دفعه عکس بی حجاب یه زن در اومد. داشتم نگاه می کردم، مادرشوهرم اومد پشت سرم گفت این کیه؟ منم معمولی گفتم ننمی دونم این کیه؟ شوهرم برگشت گفت این کتاب بچه ها بوده و منم نمی دونم کیه؟
باز داشتیم نگاه می کردیم که یه کتاب دیگه باز کردم یه زن دیگه بود اما این یکی با حجاب. این یکی رو هم همون حرفا زد و منم گفتم پس کتاب بچه ها رو می ذارم کنار.
تازه پر رو شده بود، جلوی خانواده ش می گفت فلان چیز مال اون یکی زنمه و از این جور حرفا. نشنیده گرفتم.
لای سر رسید عکس زن دیگه پیدا کردم. بازم خودم رو نگاه داشتم و فقط آروم گفتم که من کم کم دارم عصبانی می شم. اینا کین؟ بازم خودشم می پرسید اینا کین که عکس زیری...
دنیا رو سرم خراب شد.
همون خانمه و شوهرم کنارش، قلیون به دست....
گرفت و پاره کرد.
پا شدم رفتم طبقه بالا و بعد هم رفتیم. تو ماشین گفت چرا ناراحت شدی این زن قبلی داداشم بود. خیلی راحت بود. بابت همین چیزا داداشم طلاقش داد. گفتم من که اونو ندیدم ولی تعریف کرده بود که مینیاتوری بود؟ مینیاتوری یعنی ریز نقش، این که خیلی گنده بود؟ تازه آقا بهش برخورده، می گه صورتش قشنگ بود فقط یه کم چاق بود!
هیچی نگفتم. سکوت. رفتیم خونه مامانم اینا و برگشتیم. یه کلام حرف نزدیم. صبح زود هم گذاشت و رفت.
من باید چه خاکی به سرم بریزم. دیگه باید چی ازش ببینم. شوهرم با یه زن در هرحال قلیون کشیدن! به همین راحتی عکس گرفته بود و لای وسایلش نگه داشته بود. نمی دونم چه لحظه های دیگه ای خارج از اون عکس کنارهم داشتن؟
اون دو تا زن دیگه چطور؟
نمی دونم باید چی کار کنم؟
آنی گفتی انتخاب خودته. ولی این انتخاب من نبود. من چنین مردی انتخاب نکرده بودم.
این چیزا برای من خیلی مهم بود. تاکید داشتم که شوهرم تو دوران مجردی اش هرزه نباشه. هرچند که عکس آخریش خیلی جدید بنطرم اومد. نمی دونم اصلا قبل ازدواج بوده یا بعدش!
بخدای محمد تو تمام دوران مجردی ام، اطمینان کردم به آیه 26 سوره نور. گفتم خدای من سراغ هیچ مردی تو دوران مجردی ام نمی رم، حتی اگه تا ابد طول بکشه. اما من به اعتماد آیه قرآنت نمی کنم تا مردی مثل خودم پاک نصیبم کنی. من تو تمام مجردی ام حتی نذاشتم دست یه مردی به انگشتم بخوره. خدا خودش گفته بود.
تو قرآنش به مثال نقض رسیدم. یه مثال نقض برای اثبات دروغ بودن کلش کافیه! این قانونه!
من دیگه قرآن رو قبول ندارم. لابد بهشت و جهنمشم غلطه!
باید خوشحال بشم که شوهرم باعث شد که بفهم قرآن کلام حق نیست؟ اعتقاد چندین سالم؟
من این مردو نمی خوام. چی کار باید کنم؟
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
صبر كن ببينم دختر خانم
آرام باش .
تو باورهايت به خدا و پيغمبر و قران با چهارتا عكس كه واقعا هم نمي دوني داستانهايش چيست فرو ريخت ؟!
اين مسائل چه ربطي به هم دارد ؟!
تو اين چيزها را مي خواستي و اين باور و ديدگاه را قبل ازازدواج داشتي با عدم شناخت كافي اين مرد را كه امروز همسر توست انتخاب كردي .
پس اين مرد از مريخ بر تو نازل نشده . او زميني است و سهم تو از اين انتخاب اين است كه با عدم شناخت كافي او را انتخاب كرده اي .
عزيز من چاقو كه زير گلوي تو نگذاشته بودند كه بله بگويي . خودت كردي . سهم خودت را بپذير .
اينقدر در پي اين نباش كه همه را مقصر نشان بدهي و دامنه ي تقصير را به خدا و پيغمبر و قران بكشاني . ديدگاهت را عوض كن .
و امروز متوجه ي گذشته ي او شدي ( كه متذكر مي شوم اگر ريگي بر كفش داشت او مي توانست تو را بر سر اين جعبه ي بحث برانگيز نبرد پس اين رفتار نشان از اين دارد كه همسرت به تو اعتماد كرده قدري امانت داري بر گذشته ي همسرت نياز است و صبوري) .
چرا سعي مي كني همه چيز را براي خودت گنده كني ؟!
ديروز اين آقا اين بوده و اين خاطرات اوست كه پاره مي شود . چرا اينقدر حساسي ؟!
خوب يك فكري براي اين حساسيت هاي خودت بكن . اشكال از آدمها نيست كه گذشته اي دارند كه باب ميل تو هست يا نيست . اشتباه از توست.
تو اساسا در كميني كه از همسرت چيزي بفهمي و بگويي اين مرد را نمي خواهم .
خوب نخواه . فكر مي كني چه اتفاقي مي افتد ؟! طلاق مي گيري و به زنان بيوه ي جامعه مي پيوندي و زني با روحيه ي تو در جاي ديگر شروع به واكنش مي كند و در كمين مي نشيند تا از سايرين نقطه ضعفي پيدا كند و همان را پيراهن عثمان بكند . و يا از شرايط زنان مطلقه در جامعه ناله و شكايت راه بيندازد و سايرين را عامل بدبختي و ناكامي هاي خودش بداند . فكركردي چه چيزي د ر انتظار توست ؟!
براي خودت فكري بكن . بايد مشاوره بگيري .
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
خاموش عزيز مسآله اينجاست آدم وقتي از چيزي مي ترسه انگار سرش مياد. چون بهرحال موج منفي مي فرسته و موج منفي هم بالاخره نوعي انرژي هست. اين ربطي به قرآن و خدا و پيغمبر نداره و براي همه يكسانه. درثاني، درسهاي زندگي بيشتر وقتا آسون نيستن و ميان كه به ما كمك كنن تكامل پيدا كنيم.
اين پست مدير همدردي كه براي تاپيك دقايق زندگي گفته شده قابل تامل هست
http://www.hamdardi.net/thread-15438-page-2.html
نوشته مدير همدردي عزيز:
سلام بر دقایق زندگی
ورود شما را به تالار همدردي خوش آمد مي گويم.
واقعا رنج و شكستن شما را در مورد وقايعي كه شرح داديد درك مي كنم. تنهايي شديد و شكستن قلب مهمترين ضربه هايي است كه تحمل كرده ايد.
اما با شرحي كه داده ايد، الحمد الله گنجينه غني از آگاهي ها و مهارتها و خصوصياتي داريد كه به راحتي مي توانيد از اين مشكل بگذريد ، اگرچه با سختي
شكي نيست كه شما واجد اين توانمنديها و خصلتهاي بزرگ انساني هستيد، چون اگر چنين نبود ، هرگز شوهر شما نمي توانست چنين براي شما اعتراف كند.
اما نبايد اين مسئله منجر به خشكيده شدن منشاء زاياي خصوصيت غني شما شود. بلكه بايد با كمترين هزينه و آسيب اين دوره از زندگي را پشت سر بگذرانيد.
شبيه مشكل شما در تالار قبلا بارها مطرح شده است. اما مشكل شما متضمن مسائلي هست كه اقتضاء مي كند نكاتي را ذكر كنم.
يكم:
اگرچه اكنون ما روي شما متمركز مي شويم تا انشاءالله از اين بحران زندگيتون بگذريد، اما ريشه مشكل در شما نبوده است كه اين مسائل پيش آمده است.
به ديگر سخن: متاسفانه خطاها و اشتباهات و عدم خود كنترلي آقايان در قبال خانمها رايج هست. و اگر اين ضعف عمده آقايان بستر مناسبي بيابد(مثلا خانمي چراغ سبز نشان دهد)، لغزش آقايان شدت مي يابد.
در آقايان هم ميزان خويشتنداري متفاوت هست. تنوع طلبي ، فراهم بودن بستر، عدم پايبندي هاي اجتماعي، عدم پايبندي هاي مذهبي، داشتن امكانات، داشتن وقت بيكاري، شغل ها يا محيطها آلوده و ... ريسك لغزش آقايان را بالا مي برد.
خلاصه اين بند: همسر شما خودكنترلي ضعيفي دارد. به نحوي كه حتي اگر خودش با خودش قرار بگذارد نلغزد، اما اگر بستر و زمينه پيش بيايد مانند معتادان لغزش براي خودش ايجاد مي كند.
دوم:
همسر شما در دوست داشتن شما صادق هست.
معمولاً براي خانمها قابل درك نيست، كه شوهرشان در حاليكه ابراز عشق به آنها بكند، جمله عاشقانه به خانم ديگري بگويد.
ولي در موارد زيادي اينطور هست. از جمله موردي كه شما توضيح داديد.
لذت طلبي، تنوع طلبي ، هيجان طلبي در همسر شما و محيط آلوده زمينه لغزش برايش ايجاد مي كند، اما معنايش اين نيست كه همسرش را دوست ندارد، خانواده اش را دوست ندارد و دروغ مي گويد.
تست بررسي اين موضوع:
اگر شوهري لغزشي پيدا كرده و مثلا پيامكي عاطفي به يك خانم داد، بايد ساير رفتار شوهر بررسي شود.
- مسئوليت در برابر همسر
- مسئوليت در برابر فرزندان
- درگيري بي جهت با همسر يا فرزندان
- بي توجهي به والدين
- روي آوردن به اعتياد، مشروب، گعده هاي شبانه با دوستان
- ترك منزل.
- عدم تمايل عاطفي و ارتباطي با همسر
- بي توجهي به كار
- و ...
اگر در همه موارد فوق شوهر در انجام وظايفش اهمالكاري جدي كرده است، به نظر مي رسد كه او اساسا ديگر به اين خانواده فكر نكرده و دوست ندارد.
اما اگر همه موارد بالا را تا حد ممكن انجام مي دهد، يعني محور خانواده براي او اصلي هست.
بسان مردي كه به جاي خريد لوازم براي فرزندش ،مواد مي خرد و مصرف مي كند. اين به اين معنا نيست كه فرزندش را دوست ندارد، بلكه به معني آن است كه اعتياد به مواد دارد.
خلاصه اين بند:كار همسر شما غير اخلاقي ، اشتباه و غير قابل دفاع هست. اما شما بايد بينش داشته باشيد اين به معني بي توجهي به شما، يا دروغ گفتن به شما يا دوست نداشتن شما نيست. بلكه به خاطر ضعف اخلاقي و خودكنترلي اوست. او با دروغ ضعف و كار اشتباهش را مي پوشاند. اما در دوست داشتن شما صادق هست.
سوم:
كاهش حساسيت شما، و بي توجهي شما اگر همراه باشد با متدهاي ديگر مي تواند كم كم زمينه تغيير را براي او ايجاد كند. اما اين را بدانيد كه خيلي زمان بر بوده و شايد صددرصد هم رفع نشود.
متدهاي ديگر كه مي تواند به تغييرات مثبت همسر شما منجر شود:
فشار روي شوهرتان به نحوي كه باعث كاهش انرژي شوهر شما شود. البته اين مسئله غير مستقيم هست.
توضيح:
انرژي هايي رواني در شوهر شما مصرف مي شود، و مازاد آن خرج تنوع طلبي،هيجان طلبي و ... مي شود. حالا اگر اين انرژي ها زيركانه به راههاي صحيح هدايت شود و مصرف شود، به مرور زمان، مسائل منفي او كم مي شود.
تهيه ليست كانالهايي كه مي تواند منجر به مصرف انرژي شوهرت بشود به خلاقيت و دقت هوشمندانه شما نياز دارد.
مثال:
- با فراهم كردن آرايش هاي مختلف، لباسهاي محرك و ... زمينه تهييج جنسي او را بيشتر فراهم كنيد. و دفعات ارتباط جنسي خود را افزايش دهيد.
- مسئوليت هايي مثل خريد، سرزدن به مدرسه بچه ها، رساندن بچه ها به مدرسه و .. .را به او بدهيد.
- ميهماني بيشتر بدهيد، و ميهماني بيشتر برويد،مخصوصا اگر ميهماني ها از روي تمايل شوهرت باشد بهتر هست.
- برنامه براي سينما، پارك ، كوه و... بطور مشترك و مرتب داشته باشيد.
- از نظر مالي فشارهاي خود را به صورت تدريجي به نحوي افزايش دهيد،كه او وسعت مالي اش محدود شود. قرار گرفتن در معرض اقساط تعهد آور بهترين روش هست.
- ملزم كردن او براي جلسات مشاوره مستمر
- كارها را بيش از قبل روي دوشش بگذاريد، مثلا اگر خودتان دكتر مي رفتيد، يا خريد مي كرديد، يا بچه ها را مي رسانيد، يا ....، حالا با او هماهنگ كنيد. و بهانه هايش را نپذيريد.
براي اينكه كارهاي بالا منجر به تغيير احساسات او نشود، در همه موارد احساسات بيشتري به خرج بدهيد، او را بيشتر تاييد كنيد، بيشتر احترام كنيد، او را ببوسيد، هديه دهيد، و خلاصه هر چه كار رمانتيك و جنسي بلد هستيد انجام دهيد. با او هم حس و همراه شويد.
خلاصه:
در ارتباط زنانه و هم حسي، ماكزيمم باش
در ايجاد فشار مسئوليت روي او هم ماكزيمم باش
اما در غر زدن و گير دادن و قهر و ... مينيم باش
===
تصور مي كنم انجام اين كارها انرژي و وقت زيادي را از شما بگيرد.
البته مي دانم با اين روحيه اي كه داريد خيلي براي شما سخت هست. اما براي رسيدن به نتيجه بايد از اين راهها بگذري و نتيجه اش بسيار بهتر از روش و فكر شماست.(اينكه 15 سال خود را شكنجه كنيد)
پايان سخن مدير همدردي...
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
آیا حدسم درست است؟
ظاهرا که درست بوده. دیگه باید چی می دیدم ازش؟؟؟؟؟؟؟؟؟
کاش منم لااقل یکبار با یه نامحرم تفریح رفته بودم و خوش گذرانی کرده بودم. حالا تحمل دیدن گذشته همسرم اینقدر سخت نبود.
کم کم داره همه چیز معلوم میشه. علت رفتاراش! علت کتکاش!
اوایل عروسی مون چقدر داد کشید جلوی در و همسایه و گفت؛ ترشیده! کلاغ سیاه!
نگو دلش پیش خوشگل گیر کرده!
آخه مگه من زورش کرده بوده که زنش بشم؟!
سه ماه دوران خواستگاری بود، بدون هیچ رسمیتی!
امروز ازش خواستم منو با اون خانم روبرو کنه، گفت نمی تونم!
گفتم می دونم زن داداشت نبوده، هیچی نگفت! گفتم از کجا بدونم که مال زمان مجردی بوده و شاید مال وقتی که من تنها می ذاشتی، انکار نکرد! گفتم اگه زندگیت برات مهمه یکاری بکن که از این دل چرکینی در بیام، فقط سرم داد کشید و چرت و پرت تحویلم داد!
احساس می کنم به انتها رسیدم. جواب سوالای زندگیم داره پیدا می شه! و چقدر تلخن!
کاش منم اهل رفاقت با جنس مخالف بودم! لااقل الان کمتر می سوختم!
دارم آتیش می گیرم!
اما ازش فعلا طلاق نمی گیرم. خیلی طلاق براش کمه!
تصمیم ندارم که چی کار کنم ولی تا آخر عمر نمی بخشمش! به امید روزی زندگی می کنم که تلافی کنم!
کاش یکی دردمو می فهمید! یه آدم تحقیر شده، شکسته، خرد شده...
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
به نام خدا
با سلام
حال تو را همه درك ميكنند ولي متاسفانه نميدونم چرا و واقعا نميدونم چرا ، دنبال چيزايي كه خودت ميخواي بهشون برسي هستي . دلت ميخواد مهرش از دلت در بياد و خلاص بشي . خودت خسته شدي دوست داري بندازي سر ديگران تا تبرئه بشي .
نميدونم چرا اما بدان كه واقعا خدا اون قدر كوچيك نيست كه توي ذهنت ساختيش و محدودش كردي .
با ارزويي كه كردي بجاي اينكه به حال و روزت فكر كنم دلم به تنهايي خدا فكر كرد .
حالا بايد از تو گله كنم يا از تو شاكي باشم ؟ باور كن همه ما بد مي آوريم و همه ما هم امتحان الهي ميشويم . باور كن همه ما در مورد خدائي كه از او صحبت ميكني حساس هستيم . باور كن انصاف نيست بيايي و بنشيني از عزيزترين وجود زندگي ما بد بگي .
تو دوست مائي ؟ حرمت دوستي كجاست !
تو نميخواي بيدار بشي و همش داري روي خودت خلوار خلوار خاك ميريزي و به خيال خودت از زير خلوار ها خاك با ما صحبت ميكني .
سركار خانم خاموش ، لطفا روشن شويد .
روح و زندگي شما ، هم اكنون ، نياز به روشن شدن شما دارد.
همه چيز زندگيت به شوهرت ختم ميشه ؟ دين و ايمون و فرهنگ و نماز و آئين و رسم و رسوم و ... به شوهرت ختم ميشه ؟
پس براي حضرت لوط ع چه بايد گفت كه زنش با دشمنانش همدست بود ؟آيا جزو ناپاكان بود كه زني ناپاك داشت ؟
پس امام حسن (ع) كه همسرش با وعده ازدواج با دشمنش به ايشان زهر دادند چه بگويد ؟
مگر خدا حضرت ابراهيم (ع) را دوست نداشت ؟ پس چرا به او دير بچه داد و چرا در آخر هم درخواست قرباني كردن فرزندش را مطرح كرد ؟
سركار خانم خاموش ، لطفا روشن شويد .
در حال آزمايش الهي هستيد مراقب باشيد شكست نخوريد .
برادركوچكتان
يامولاعلي
RE: حالا که تصمیمم عوض شده، چی کار باید کنم؟
سلام خانوم خاموش.من موضوع شما رو از تاپیک قبلی تا این آخرین تاپیک که زدین خوندم. تقریبا 4 ساعت طول کشید. فقط برای این خوندم که در آخر داستان زندگیتون ببینم به چه نتیجه ای میرسه.بعضی تاپیک ها رو که میخوندم گریه میکردمو بعضیاشو که میخوندم خوشحال میشدم.این قصمت رو میخواستم آخر اون تاپیک اولی بزارم گفتم حتما نمیخونیدش پس اینجا براتون میزارم.
-----------------------------------
سلام.واقعا بعد از خیلی اتفاقات و تاپیکاتون دلم میخواست زودتر آمده بودم و میگفتم طلاق بگیرید.وقتی که ریز ریز کتک خوردنتون رو شنیدم اشک از چشام جاری شد.واقعا خیلی بهم ریختم.میخواستم بگم اینایی که اینجا میگن مدارا کن نفسشون از جای گرم در میاد و حالیشون نی چی میکشی.ولی وقتی دیدم بازم داری خانومی میکنی و داری رو رابطت کار میکنی خیلی خوشحال شدم.ایشالا که بالاخره یاد بگیرید چطوری با هم زندگی کنید. ولی من اگر بودم راضی بودم طرف دست و پا اصلا نداشته باشه که بخواد اینطوری ستم کنه.بیخیال مطمینم پاداش این صبوری ها رو اون دنیا میگیری.حرفم خنده دار نیست بخدا . وعده ی خدا حقه
ایشالا که بالاخره مشکلتون حل میشه
------------------------------------------------------------------------------------
اما حالا که تاپیک جدیدتون رو خوندم حرف دلم اینه.من خودم فرزند یه خانواده ای هستم که مادر این خانواده خیلی کتک خورد. مادر خودم.پدرم نظامی هستش.ولی مادر فقط بخاطر ما صبوری کرد و خانومی رو به حد اعلا رسوند.من 8 سالم بود که مامانم رو میدیدم جلوی پله ها دای از بابام کتک میخوره.خلاصه بهتون بگم که ما الان زندگی خوبی داریم.خدا رو شکر که بچه ی طلاق نیستم.خیلی هم خوشبختیم.همش بخاطر صبر و بردباری مادرم بود.از نظر من اینجا خیلی قاعده و قانون حاکمه و تا الان هیچکس نگفت بهتون طلاق بگیرین.ولی من با سراحت تمام اینو ازتون میخوام.چون کلا از نظر من شوهرتون یه مشکل جدی روانی داره. من تخصصی ندارم.ولی تا کی میخواین سختی بکشین؟ بخاطر کی؟؟ بخاطر بچه؟ بچه که نیست؟
نمیدونم از حرفای من چی برداشت میکنی ولی هچوقت به عدالت و وعده های خدا شک نکن که ضرر میکنی.اگر تصمیم گرفتی جدا شی هیچوقت قبلش انتقام نگیر. بازم صبور باش تا خدا برات انتقام بگیره اون دنیا.بزار عدالتشو یا همین دنیا یا اون دنیا نشونت بده خدا.مادر من 17 سال زجر کشید فقط بخاطر من و خواهرم. من 19سالمه. ولی خداییش به نظرت شوهرت درست میشه؟ تا کجا میخوای پیش بری؟ میخوای دیگه دیوونه بشی؟
--------------------------------------------------------------------------
از همه عذر خواهی میکنم که اینطوری پاسخ دادم که اصلا به قوانین توجه نکردم.حاضرم هر طور هم که دوس دارین مجازاتم کنید.ولی حرف دلم بود بخدا
یا علی