RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم
ما همین الان هم رابطمون قطعه و فقط در حد اس ام اس و یا زنگ برای کارهای ضروری هست (چون هر دو در یک جا کار می کنیم، مثلا امروز مشکلی پیش اومد که باید بهشون خبر می دادم تا برن بانک و...)
محل کاری مون هم تقریبا جداست و هم رو نمی بینیم.
من الان خواستم اینه که اگر به نظرتون درست میاد، یک سری مقاله در مورد اینکه خوانوادش رو بیش از حد (به هر دلیلی) به خودش ترجیح میده و حتی در مورد بقیه افراد هم تا حدی همین طوره، به میلش بفرستم تا کمکش کنه. این که این اخلاق اذیتش می کنه رو مطمینم؛ چون حتی قبل از بروز این مشکلات هم بارها گفته بود این اخلاقش اذیتش می کنه و همش فکرش رو درگیر می کنه ، بهش هم می گفتم برو پیش مشاور، اما کو گوش شنوا؟! هی امروز فردا می کرد.
آیا صلاحه این کار رو بکنم یا حتی این کار رو هم نکنم؟
RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم
با توجه به مواردی که گفتین این موارد جزء خصوصیات خودش هست و اینکه شما بخواین با خواندن چند تا مقاله اون رو عوض کنین یا تغییراتی در اون بدین امکان خیلی کمی هست.ببینین این ادم اول از همه خودش باید که بخواد .ایا خودش این رو پذیرفته که این مشکل رو داره یا نه؟و یا اینکه به عقیده خودش داره درست عمل میکنه و مشکل نیست ؟؟؟اگه چنین عقیده ای داشته باشه که تمام مقاله های دنیا رو هم بفرستی فایده نداره
میدونین مشکلی که اون دارده اول محتتاط بودن خودش به مقدار زیاد هست که دچارنوعی وسواس شده و احتمال خیلی زیاد این خصلت در خانواده او هم یعنی بین مادر و پدرش هست .و دیگری وابستگی بیش از حد و تحت نفوذ بودن زیاد خانواده اش هست اینکه پسری در این سن بخواد توسط پدرش کنترل بشه و یا اینقدر تحت نفوذ خانوادش باشه خوب یه مقداری عجیبه
پس اول از هر چیز اون خودش باید مشکل خودش رو بپذیره و سعی در حلش داشته باشه نه به اصرار شما
و تازه زمانی هم که پذیرفت راه سختی برای تغییر دادن این موقعیت داره و همینطور باید که یاد بگیره که مستقل تر باید عمل کنه نه اینکه به دلیل احترام به والدین تمام رفتارها و حرفهای اشتباه انها رو بپذیره ....
اینها هم زیر نظر یه مشاور و رفتن به جلسات اون هست و به اراده قوی برای عوض شدن میخواد...:72:
RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم
بسیار عالیست که رابطه را قطع کرده اید.
تاکید بر این است رابطه ای نداشته باشید اما از آن جهت که شما می گوید ایشان به کمک نیاز دارند و بخاطر آرامش افکار خودتان می توانید برای آخرین بار (سعی کنید وقتی خودشان تماس گرفتند) با ایشان سخن گفته و بگوید:
محمد عزیز بخاطر آرامش روحی خودمان بهتر رابطه را کلا قطع نماییم... چند مقاله هم معرفی می کنم به نظرم برایت جالب باشند. .......همین ولسلام
اعتماد به نفس
آموزش اعتماد به نفس
قدرت تصمیم گیری
نگاهی بر اشتباهات والدین
موفق باشید:72:
RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم
ممنون از کمک و همیاری تمامی دوستان.
نقاب عزیز، مقاله ها رو خودم اول می خونم و اگه دیدم با توجه به شناختی که ازش دارم، براش کافی نیست یا اونی نیست که اون لازم داره، مزاحمت میشم دوباره.
فعلا امتحانات شروع شده و وقت به اندازه کافی نیست.
موفق باشید.
RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم
با سلام دوباره
اینجانب به این کشف رسیدم که دلیل اصلی مخالفت خانواده محمد اینه که فکر می کنن من پسرشونو دزدیدم!
خوب حالا ممنون می شم از رهنمود های شما استفاده کنم.
RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم
سلام.
یک تاپیک خوندم به اسم "بابام الکی گیر می ده" و یک سوال برام مطرح شد که بعد از گذشت چندین روز، کسی جواب نداد. با توجه به این که سوالم کاملا در مورد موضوع این تاپیک هم هست، اینجا هم مطرح می کنم، امیدوارم در یافتن جواب سوال کمکم کنید.
"آقای امیر (نویسنده اون تاپیک) شما طی این سه سال، موضوع را مداوم مطرح کردید یا اینکه بعد از بحث و تلاش و شنیدن پاسخ غیر منطقی اما قطعی پدرتون؛ چند ماهی فرصت دادید (اصلا در بارش حرف نزدید) و بعد از سر گرفتید؟"
کلا دوستانی که تجربه دارند و شنیده و دیده اند؛ در زمانی که خانواده ها مخالفت بی جا می کنند، به نظرتان زمان دادن و فرصت دادن (یعنی اصلا حرفش رو نزدن)چقدر می تونه موثر باشه؟
RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم
دخترجان...حالتت در مورد این آقا مثل پرنده ای هست که مدام خودشو به قفس می کوبه بلکه راه نجات پیدا کنه. اینکارو نکن. به ضررته. اصلا این کار تو نیست که به اون یاد بدی چطوری با خوانوادش تا کنه یا اینکه بخوای بهش مسایل مربوط به اعتماد به نفس رو یاد بدی. اگه کسی به تو همچین مقاله هایی بده ناراحت نمی شی؟ درواقع تو داری روی نقطه ضعفش کلید می کنی. تنها راهت اینه که به حال خودش رهاش کنی. همه اون چیزهایی که تو می دونی اون خودشم می دونه. تو فقط بهش این اطمینان رو بده که بهش اعتماد داری و به نظرش احترام می ذاری.بذار خودش باشه. تنها کسی که می تونه درمقابل خواست خوانوادش بایسته خودشه. دخالت تو کارو خراب می کنه. امیدوارم به توصیه نقاب عمل کنی. راه درست اینه.
موفق باشی
RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم
سلام و ممنون از جوابتون.
الان بیشتر از یک ماهه که این رابطه از حالت دوستی خارج شده و کاملا رسمیه. و البته نه تنها اون، من هم این خصوصیت رو دارم که عیب های هم رو با مهربونی به هم می گفتیم (و میگیم). چون خودش این چند وقته خیلی سرش شلوغ بوده ، من گفتم یه سری مقاله براش پیدا کنم که بخونه. و مطمین بودم و هستم که ناراحت نمی شه.خودش هم به شدت دنبال جوابش هست. (البته من اولا فکر می کردم نیست و کم آورده )
می دونید، الان سوال من بیشتر جنبه ی روان شناسی آدم ها رو داره. مسلما این اتفاق برای خیلی های دیگه اتفاق خواهد افتاد. پس فکر می کنم جواب به این سوال راه گسای خیلی ها باشه.
سوال من همونیه که در بالا مطرح کردم.
RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم
چرا کسی جواب این سوال رو نمی ده؟؟
RE: تمام شدن رابطه؛ به دلیلی که نمی دانم
سلام، reihaneh خانم ، امیدوارم خوب و خوش باشی
صادقانه بگم خیلی ازت خوشم اومد مخصوصا از اینکه انقدر دختر منطقی و جستجوگری هستی
راجع به مشکلت...نظز من اینه که زمان دادن به والدین هیچ تاثیری نداره، اونا قطعا خودشون رو دارای تجربه کافی می دونن و انتظار تغییر داشتن از اونا تقریبا کار بیهوده ایه، "حتما به نظرشون دلیل مخالفتشون صحیح بوده که این کار رو کردن چرا هیچ کس بیشتر از اونا صلاح فرزندشون رو نمی خواد!" البته ابن موضع اوناس و کاری به درست و غلط بودنش نداریم و نمی تونیم داشته باشیم، راه حل این موضوع هم به دست همون فرزند خودشونه که با قاطعیت و منطق کافی تصمیم خودش رو اعلام کنه و در عین حال بتونه از نظرش دفاع کنه
خلاصه این که بی تعارف بهت بگم امیدت رو از اونها ببر، و به خدا توکل کن، اگر خیر و صلاحت در این باشه که رابطه تون ادامه پیدا کنه خودش راهش رو جور می کنه و اگر نشد هم مطمئن باش خدا "حتما" برات تقدیر بهتری در نظر گرفته:43::46::72: