نوشته اصلی توسط
باغبان
سلام
حکایت شما ، شبیه حکایت یه فردی میمونه که داره برای پیدا کردن آب به کویر میره ،،،،و با بیل و کلنگ زمین را کاوش میکنه تا شاید به آب برسه
درسته تلاش قابل ستایشه ! - ولی یه کاوشگر باید با محیط جغرافیایی آشنا باشه تا زودتر به هدف برسه .
شما را درک می کنم - واقعیتش حق دارید ناراحت باشید و ما اینو می فهیم که شما شرایط سختی دارید .
و از طرفی درد ودل کردن خوبه ، ولی باید یاد بگیریم یه جایی ،،،این سیکل احساسی نادرست راقطع کنیم و گردش زندگی خودمون را دوباره فعال کنیم .
با توجه به پست آخرتون میشه فهمید شما خانم احساسی هستید و داری یه گارد دفاعی برای خودتون می گیرید و با اون گارد دفاعی از خودتون دفاع می کنید !
معمولا افراد ی که وارد فاز احساسی میشند ، به منطق و راهنمایی ها توجه نمی کنند و دنبال اثبات حرف خودشون و گذشته خودشون هستند و حاضر نیستند واقعیت را ببینند - امیدوارم شما این گونه نباشید .
.....................................
می خوام از مرحله نوجوانی شما برسم به زمان الانتون :
شما در دوران نوجوانی عاشق شدید
عاشق چی شدید ؟
عاشق ظاهر ؟
ازدواج کردند و در جستجوی معیارهای ازدواج بودند ،،،، فاکتورهای زیادی را می طلبه :
مثلا به دل نشستن - اخلاق ها – اعتقادهای دینی و مذهبی – فرهنگ ها – خانواده ها - هدف ها - سبک زندگی ها و ....
معمولا تو رابطه دوستی ، به مهم های بالا نمیشه پی برد - همان گونه که شماها نتونستید پی ببرید
کسانی که در نوجوانی و یا ... وارد این فاز میشند معمولا فقط یه معیار را در نظر م میگیرند ( به دل نشتن طرف)
و با اون معیار ، وارد فاز احساسی میشند بدون اینکه دیگر معیارها را توجه کنند !
و بار دیگر اشتباه دیگری هم انجام میدهند و حس وابستگی به هم ایجاد می کنند
این کار باعث میشه دوره شناخت تکامل پیدا نکنه !
امکان داره درآینده به هر دلیلی نتونند با هم ازدواج کنند ( عوض شدن سلیقه ها – اندیشه ها - اختلاف خانواده ها و ...)
و از طرفی اگر هم ازدواج کنند ، این ازدواج آسیب پذیری بیشتری داره ! .( معمولا سرد شدن در ازدواج – حس خیانت و ...)
معمولا تو مراحل ازدواج ( خواستگاری تا قبل عقد ) نباید حس وابستگی و احساسی ایجاد بشه ، چون امکان داره به هر دلیلی ازدواج اتفاق نیافته .
برای همین دوستان به شما گفتند نباید می ذاشتی وابسته بشی.
این حس وابستگی برای دختر خانم ها بیشتره ، چون ساختار ذهن و لطافت زن با مرد فرق میکنه
برای همین شما این تعهد را داری ( الیته شاید غیر واقعی – پایین تر توضیح می دهم ) ولی اون الان نداره .
شما این مهم را رعایت نکردید و بدون اینکه شناخت کاملی از هم داشته باشید به هم وابسته شدید. و سال ها این حس با خود حمل کردی
و الانم مشخصه داری زندگی میکنی با این حس !
برای همین کارشناسان رابطه دختر و پسر و ایجاد حس وابستگی را خطرناک میدونند
ولی ماها .....!!!!؟؟؟؟؟
ولی ماها،،، باید خود زندگی یادمون بده که داریم اشتباه میریم ، اشتباه رفتیم ،....
و موقعی که فهمیدیم اشتباه رفتیم حاضر نیستیم تلاش کنیم و جبران کنیم ( امیدوارام این گونه نباشید )
............................................
انسانها با گذشت زمان و رسیدن به بلوغ فکری و آینده نگری هاشون ،،، معیارهای ازدواجشون تغییر میکنه
نه که خدایی نکرده شما خانم بدی باشی !
اون پسر فقط معیار ازدواجش فرق کرده ،،، همین !
یا اگر بخوایم یه خورده منفی گونانه صحبت کنیم ، ایشون دوستی با دختر را با همسر آینده اش جدا کرده و گفته :
مادر بچه ها ی آینده من باید این گونه ویژگیها را داشته باشه ،،، دوست دخترم این ویژگی
برای همین گفته با شما ازدواج نه – ولی دوستی آره ( امان از دست این باغبان )
الان شوق زیاد داری !! ولی چند ماه – چند سال که از ادواجت بگذره ،،می فهمی که تمام زندگی زن اینکه همسرش دوستش داشته باشه !!( به عنوان همسر)
اون موقع متوجه میشی کجاها اشتباه کردی و معیارها را خوب آنالیز نکردی .
و به چه کنم چه کنم می یافتی ( خدایی نکرده )
مسیر که داری میری ، ،،، مسیر زیبایی نیست ( لج بازی با خودت ، خانواده - زندگی - و احتمالا :: با بچه های همدردی ! )
مسیرت را از مسیر کویری ،،،، به دشت های پر گل یاسین بهاری تغییر بده
اشتباهای خودت را قبول کن و دنبال چرا ها نباش !! – بلکه تلاش کن زندگی خوبی برای خودت بساز
با یه روانشناس بالینی اگر لازم دیدید مشورت کنید ،،، باشد که به هدفت برسی .
یا حق .:72: