نقل قول:
نوشته اصلی توسط
دختر بیخیال
سلام عزیزم خوبی؟سلامتی؟:18:
ببین دختر خوب ،میدونم دوستتشون داری و خب سخته فراموش کردن ، کاملا درکت میکنم ،من خودمم دختر احساساتی هستم،مطمعنا جای شما اگر بودم همین احساس ناراحتی و حسرت شمارو میداشتم، اما زندگی به من یاد داده که گاهی تو زندگیم باید احساسات و کنار بگذارم و عاقلانه تر راهی که دارم میرم و خواسته ای که دارم و بررسی کنم!
حالا من که مورد شما رو نمیشناسم اما از همینایی هم که میگی میشه حدس هایی از شخصیت این آدم مورد نظر شما زد.هرچند قضاوت در خصوص این اشرف مخلوقات از روی چهار تا پست و جمله درست نیست ، اما شما که با ایشون مدتی زندگی کردین میتونین به درستی و غلطی این صفات پی ببرین و خودتون تصمیم درست و بگیرین !ما فقط اینجا میتوانیم هشدارهای لازم و به شما بدهیم که ممکنه درست باشند ممکنه درست نباشد چون براساس چند کلام شما در همینجاست.
1- ایشون مسولیت پذیر و متعهد نیستند چون خیلی راحت با روبرو شدن با یک مشکل کوچک جا زدن ، ما همه میدونیم هیچ زندگی ای بی مشکل نیست ،اگر قرار باشه با دیدن یک مشکل ، یک حرف ناراحت کننده اون زندگی و از پایه و اساس نیست و نابود کنیم که اصلا به بلوغ لازم جهت ازدواج و قبول مسولیت نرسیدیم.
2-ایشون در شرایط بحرانی بلد نیستند واکنش درستی نشون بدهند، قهر کردن واکنش درستی برای یک مرد پخته که قراره مسولیت یک زندگی و قبول کنه و در آینده الگوی فرزندانش باشه نیست. شما اگر تصمیم گرفتین با ایشون زندگی کنین تا آخر عمرتون باید قبول کنین که چه شما اشتباه کردین چه ایشون این شما هستید که باید برین منت کشی و ازشون عذر خواهی کنین !
چشم هاتون و ببندین و کمی فکر کنین ، آیا در تمام مشکلاتی که در زندگیتون با این اقا پیش آمده شما مقصر بودین؟
در تمام این قضایا کی پیش قدم شده برای آشتی و بهبود رابطه؟ شما یا ایشون؟
آیا ایشون تا حالا یکبار اعتراف کردن که اشتباه کردن و عذرخواهی کردن؟
اگر جواب سوال آخر بالا خیر است، پس یک لحظه تصور کن با همچین آدمی باید سالها زندگی کنی ، بنظرت چقدر میتونی تحمل کنی؟ یک سال ؟ دوسال؟ سه سال؟ چهار سال؟ ده سال؟ چقدر؟ حوب فکر کن ، به مشکلاتی که پیش میاد! به احساسی که بعد این مدت طولانی بهت دست میده! شاید اولش انرژِی داشته باشی ولی بعد سالها چی باز هم میتونی تحمل کنی؟
3- این آدم کاملا مشخصه که گذشت در زندگیشون معنا و مفهومی نداره، شاید شما درست بگید ایشون دوستتون داشته باشند ایشون واقعا الان پشیمون باشند، اما یک آدم برای اشخاصی که براش تو زندگیش ارزشمند هستند گذشت داره، غرورش و برای این آدم ها میذاره زیر پا!
ولی این آدم چی ؟ شما چندین مرتبه غرورتون زیر پا گذاشتین ولی این آدم حتی حاضر نشدن با شما صحبت کنند! در صورتی که بحثی که بینتون پیش آمده کاملا پیش افتاده و کوچک است، بنظرم آدمی که برای همچین مسله ی کوچکی گذشت نداره، فردا روز در برابر مسایل بزرگتر میخواین چکار کنند؟
4- فرد مورد نظر شما متاسفانه قدرشناس خوبی نیستند، با مادر خودشون دعوا کردند و اصلا متاسفانه روحیه انتقادپذیری ندارند، اگر کسی ازشون انتقاد کنند اون شخص و کامل کنار میذارند. حتی اگر اون اشخاص مادرشون و خانوادشون باشه!
ایشون خانواده دوست نیستند فرض کنید براحتی مادر و پدر و خانواده خودشون و میخواهند ترک کنند و خونه مجردی بگیرند. خانواده ای که به اندازه سنش باهاش زندگی کردن و زحمتشو کشیدن !
5- انسانی که دمدمی مزاج هست ، بنظرت زندگی کردن باهاشون ساده است؟ بنظرت به کسی که در تصمیماتش ثبات درستی نداره و میشه اعتماد کرد؟
عزیزم شما اگر با ایشون ازدواج کنین چقدر باید تلاش کنی تا تلاش ها ت و محبت هات اندازه مادر ایشون بشه؟ چند سال باید باهاشون زندگی کنی تا حداقل به اندازه تعداد سالهایی بشه که با خانوادشون زندگی کردند! تازه بعد این مدت هیچ تضمینی وجود نداره ایشون در کنار شما باشند چون ممکن هر لحظه شما رو هم مانند خانوادشون ترک کنند! به همین راحتی!
دوست داشتن تنها که کافی نیست! پس اعتماد چی میشه؟ گذشت و فداکاری در زندگی چی میشند!؟ دوست داشتن بدون این صفات هیچ ارزشی نخواهد داشت.
کمی فکر کن ، آیا تو تمام این مدت که با این آدم نامزد بودی آرامش داشتی؟
آیا از ایشون گذشت دیدی؟
آیا ایشون توانستند اعتماد شما و جلب کنند؟ میتونین بهشون اعتماد کنین که یک روزی با یک بچه ترکتون نکنند؟
آیا ایشون ثابت کردن تکیه گاه خوبی از نظر مالی و روحی و روانی برای شما در زندگیتون خواهند بود؟
اگر ایشون از زندگیتون حذف بشوند چه چیزی و از دست میدهید؟ و چه چیز هایی و بدست می آورید؟(منظورم مالی نیست ، از نظر روحی و معنوی هم میتونه باشه.)
و اگر در زندگیتون حضور داشته باشند چی چیزی و از دست میدهید و چه چیز و بدست می آورید؟
پ ن: پیشنهاد میکنم تاپیک های خانم sahar51 حتما بخونی ، ببین همسرشون چطور آدمی بودند ، تاپیک هاشون اصلا پیشرفتی نداشته ، فقط سرشار از خواهش و التماس به مردیه که خودش مقصره ، و زندگیش و نیست و نابود کرده، ایشون به اشتباه فکر میکنند اگر قهر نمیکردند اینظور نمیشد ، تو هر تاپیکی مانند شما متاسفانه همین ها و میگویند اما اولا هیچکس حرف های ایشون و تایید نمیکند.
دوم اینکه با خوندن تاپیکشون متوجه میشوید که دیر یا زود این اتفاق می افتاد . چون ایشون تا آخر عمر که نمیتونستند تحمل کنند بالاخره یروزی صدای اعتراضشون بلند میشد ، همسر ایشون هم اهل شنیدن اعتراض نیستند.متاسفانه!
سوم اینکه انسان اگر اشتباه کرد اشتباهشو میپذیره و قبول میکنه و عذرخواهی هم میکنه ، اما اگر انسان خودش مقصر شرایط پیش آمده نیست نباید عذرخواهی کنه و محبت کنه، چون عذرخواهی بیجا و محبت بی مورد بیشتر باعث توقع و وظیفه میشه. باز هم خود دانی.
سلام راستش نه خوبم نه سلامت
من یه نامزدی ناموفق دیگه هم داشتم و از لحاط روحی خیلی داغونم
اره درسته تو مواقع بحرانی تصمیمایی که میگیره یا جداشدنه یا بی تفاوت شدنه یا لجبازیه
و اره هیچوقت نمیتونه گذشت کنه و ادم به شدت کینه ای هست
خیلی شده از رفتاراش معذرت بخاد اما نه همینجوری نه اینکه من ازش دلخور بشمو هیچی نگم خودش بیاد عذرخاهی نه ولی اگه با مهربونی بدییاشو میگفتم عذر میخاست و پشیمون میشد
من همیشه الکی عذر خاستم و بعدش اونم عذر خاسته
اما بشدت شکاکه حتی نگاه منو تو خیابون دنبال میکرد که ننکنه گذری چشمم به پسری بخوره:47:
آرامش رو فقط وقتایی داشتم که تنها بودیم و کنترلم نکرده :47:
و اصلا نمیتونم اعتماد کنم که یروز نره
تایپیکی که گفتین رو خوندم
متاسفانه همسر ایشون خیانتکار بودنو ب توجه ملوم بود علاقه ای به ایشون نداره
اما نامزد من بشدن چشم دل پاک بود و زمانی که باهم خوب بودیم مثل پروانه دورم میچرخید باورتون نمیشه همش مارو چشم میکردن انقدر ه من میرسید حتی نمیزاشت در یه بطری اب رو خودم باز کنم هرجا که بود ول مبکرد منو برسنه هرجایی که میخام همش دنبال غافلگیر کردنم بود دوجا کار میکرد شب تا صب تا هین تابستون عقد عروسی یکجا بگیریم و عاشقانه منو میپرستیدو تو اوونهمه کار همجوره بفکرم بود اما خب این صفات بد رو هم داشت
من دختر شادی بودم اما بعد نامزدیم اقفسرده شدم و دچار تنگی نفس!
منم همچین خوب نبودم
منم وقتی اون قهر میکرد سر هرچی اعصابم خورد میشد پرخاشگری میکردم و اون ازین رفتارم متتنفر بود:47:
همیشه میگفت وقتی همچیت خوبه با اینم کنار میام
اما ای بار اخری بهم گفت تو تو خیابون چشمت دنبال کس دیگست...
من بعد اینکه وسایلام اورد ازش عذر خاستمو دوروز بعدش هم دیدمش تو خونه فامیلشون دوباره عذر خاستم اما قبول نکرد اما منم ددیگه نرفتم سمتش
نمی خام بزور شوهرم بشه..
با همه وجودم دوسش دارم و روز شبم شده گریه
ااگرم عذر خاستم واسه این بود که حرفای بدی زدم با اینکه اونم کم نیوورد اما نمیتونم کار بدی کنمو عذر نخام
دارم دیوونه میشم :47:
دیوونه دارم میشم که انقدر راحت منو گذاشت کنار
من دیگه نمیرم سمتش و یه هفتس ازش خبر ندارم
تو این یه هفته به همه پرخاشگری کردم
دارم میمیرم اصن!
نمیدونم اگه رگرده که اصلن امید ندارم!چی بهش بگم؟
نمی خام برم سمتش :47:
مطمنن دیگه کسی رو مثل اون که انقدر دوسم داشته باشه پیدا نخاهم کردو فقط زخم زبون اطرافیانم باید تحمل کنم
اما نمیخام مثل سحر باشم:47:
ولی چیکار کنم...چرا مردا انقدر سنگدل شدن..کاش یکار بدتر کرده بودمو میرفتت اونجوری دلم نمیسوخت..
کاش مثل شوهر سحر سنگدل بود دختر باز تا دل میکندم اما وقتایی که بهم گیرنمیداد و یادم میاد بهترین مرد روی زمین بود دلم میسوزه
میدونی وقتی یچیزه کوچیک پیش میومد میشد سنگدل و لجباز و کینه ای که منم بلد نبودم مدیریت کنم و پرخاش میکردم اما شکاکیاش حسودیاش حتا به خاهرام...اما اگه این چیزا نبود بهترین و خوشبخترین زن دنیا میکرد
خوبیاشم گفتم که بهتر قضاوت کنی...
بدیای خودمم گفتم که بهتر قضاوت کنید..
الان بهم خبر رسیده چندروزه خونست و کارش غصه خوردنه...میدونم هنوز دوسم داره
هرچنر میگن سوطن و شکاکی قابل درمان نیست
اما ایا امیدی نیست بهش؟
- - - Updated - - -
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
شیدا.
سلام
چند سالتونه؟ هر دو.
وضعیت کار و تحصیلاتتون چطوره؟ هر دو.
چطور آشنا شدین و چند وقت از آشنایی و عقد و ... می گذره؟ نحوه آشنایی و ازدواجتون و پیشنهاد و ... ؟
من 25 سالمه نامزدم 26 سال من دانشجو هستم و اون دیپلم داره چون پدرو مادرش ازهم جداشند درس ادامه ندادو کارکرد که زودتر به من برسه حتی کنکور شرکت کردم اما چون قرار بود این تابستون عقدو عروسی یجا بگیریم نرفت دانشاه دوجا کار میکرد تا خرجمون دراره چون میگفت دیگه نمیتونه دوریم تحمل کنه:47:
قبل این مدت 9 ماه باهم اشناشده بودیم در کل دوسالی هست که میشناسمش
دوست همسر دوستم بودن ایشون
:47:
اما الان جداشدیم...
.................................................. .................................................. .................................................. .................................................. .........................................
عزیز من یه کم واسه خودت ارزش قایل باش درسته توی احساس منطق گمه ولی با خودت خلوت کن ببین اگه قبل از نامزدی ودرگیری عاطفی یه همچین فردی بهت پیشنهاد میشد قبول میکری؟؟؟؟؟؟؟این که نشد زندگی هی اون قهر کنه تو بری منت کشی.............خانمی لطفا این سری پیش قدم نشو عکس العمل اونم ببین.......
اگه میفهمیدم انقدر شکاکه نه قبول نمیکردم..
اما شرایط الان با قبل فرق داره بدجوری واستشم و صفات خوب هم کم نداره
اما به هیچ عنوان نمیخام خودم تحمیل کنم
:47:میدونم که دوسم داشت که عذر خاستم...
.................................................. .................................................. .................................................. ............................................
سلام سمیراه عزیزم
نگران نباش،برمیگرده.فقط خیلی بد عادتش کردی.عزیزم،این دفعه رو شما
صبر کن.بذار یه بار اون پیش قدم بشه که این عادت از سرش بیفته و فکر نکنه همیشه کسی هست که نازش رو
میکشه.تا الان که خیلی کوتاه اومدی و همیشه پیش قدم بودی،اگر بخوای این دفعه هم کوتاه بیای هیچ حسابی رو این زندگی باز نکن.
محکم باش.مطمئنا چون همسرت رو بد عادت کردی،همسرت منتظره که پیش قدم بشی.
فعلا کاری نکن،نه حرفی از طلاق بزن،نه هیچی.ببین همسرت میخواد برا زندگیتون چیکار کنه...
نگفتم و یه هفتس ازش خبر نداشتم اما همچیرو تموم کردو رفت همچیو....
.................................................. .................................................. .................................................. ...
ایشون در تاپیک قبلیشون گفتن که هنوز در مرحله نامزدی هستن.نامزدی برای شناخته و این اتفاق هم یه مشکل مهم رو از ایشون به شما شناسونده، با این وجود من فکر میکنم مظمون همون اس ام اسی که در تاپیک قبلیتون بهتون پیشنهاد ارسالش رو دادم، بیشترین اثر رو در به فکر واداشتن یه آقایی که هنوز در مرحله نامزدی هست، میگذاره و با واکنش ایشون به این چنین اس ام اسی میتونید به اونچه که در ته دلشون میگذره پی ببرید و بفهمید که آیا هیچ دلبستگیی به شما دارن یا نه؟
هر ادمی روش تهدید جواب نمیده این بشدت ادم لجبازیه و این روش عمل نمیکنه من تو بحثمون گفتم اصلا ما از هم سرد شدیم و اونم واسه اینکه لج منو دراره گفت اره جدا بشیم.. و جدا هم شد حاضره جون بده و سختی بکشه اما زیر بار تهدید نره
هیچ ترسی ام نداره هرچیزی و بگم واس اینکه لجم در بیاره اجرا میکنه الانم همچی تموم شد جدا شدیم