نوشته اصلی توسط
nahid72
خانم سوگند مرسی از جوابتون .من اگه میگم رتبم فلان شده واسه کلاس گذاشتن نیست چون رتبه سه رقمی که کلاس گذاشتن نداره. واسه اینه که تنها کاری که تو زندگیم کردم درس خوندن بود بعد میبینم یه نفر دیگه که هیچ غلطی تو زندگیش نکرده هیچی تلاشی نکرده میاد همون دانشگاهی که من درس میخونم همون رشته را میخونه . شما را نمیدونم ولی من واسه اینکه رتبم این بشه خیلی تلاش کردم پس حق دارم به خدا بگم این چه وضعشه ؟؟ چرا نکته را نمیگیری من میگم آخه این عدالته؟ آخه این عدالت که بابای من این باشه بعد بابای یکی دیگه هم پولدار باشه هم باسوادهم بافرهنگ ؟؟ اینم که من رتبم را میگم واسه مشخص شدن بی عدالتیه خداست میگم این دختره همه چی داره ( ماشین، خانواده خوب ، قیافه خوب) و تازه توی کنکور که باید واسش تلاش کنه بدون تلاش موفقه . میفهمی . این کجاش عدالته؟ اینم فقط یه مثال بود از بی عدالتی خدا که به یکی همه چی داده به من بدبخت هیچی نداده. بازم ازاین مثالها میتونم بزنم نمونش همین دختر دایی خودم تمام دوران تحصیلش را دانشگاه آزاد درس خونده ، بعد پارسال باباش میخواست بفرستش آمریکا واسه ادامه تحصیل!!! اون وقت بهش میگم چرا نمیری : اشکش دراومد گفت دلم واسه مامانم اینا تنگ میشه . همانطور که میبینی مشکلات پولدارای عزیز در همین حد عزیزم . وقتی میرن خارج دلشون واسه هم تنگ میشه. الهی آخی !!!!! دلم براشون کباب شد...چرا واقعیت را نمیپذیری ؟ انقدر میتونم از این مثالا واست بزنم . یه دوستی دارم باباش دندانپزشکه ، مامانش استاد دانشگاهه . انقدر پدر و مادرش مهربون و خوش خنده ان که نمیدونم چی بگم . خودشم خوشحاله هر کاری خواسته تو زندگیش کرده. اتفاقا شکر داشته هاشم همیشه میکنه و منو سرزنش میکنه چرا تو نمازهام کاهلی میکنم ؟؟؟ نتیجه چیه اون شکر داشته هاش را میکنه و میره بهشت و من که بد بختم هر روز بیشتر و بیشتر گلایه میکنم و میرم جهنم.!!!!!!!! بازم خانم سوگند تکرار میکنم اینا مثاله برای اینکه به بی عدالتیه خدا پی ببری ، مشکل من نیست. من میگم چرا خانوداه اون اینه و خانواده من اینه و این مسئله روی کل زندگی و سرنوشت من تاثیر میگذاره و بعد من را به خاطرش بازخواست میکنند...
به خاطر اینکه مسئله بی عدالتی خدا را بفهمی بذار اونو برات درقالب یه تمثیل بیان کنم: سه تا بچه بودن که 8 تا گردو داشنتد. واسه اینکه که گردوها را بین خودشون تقسیم کنند میرند پیش یه پیر فرزانه و بهش میگن این 8 تا گردو را بین ما تقسیم کن. پیر فرزانه ازشون میپرسه: دوست دارید گردوها را براساس عدالت زمینی بین تون تقسیم کنم یا عدالت خدایی؟ بچه هام که پیش خودشون فکر میکنن عدالت خدایی بهتره ، میگن: عدالت خدایی. بعد پیر فرزانه براساس عدالت آسمانی وخدایی شروع به تقسیم گردوها میکنه. به این صورت که به پسر اول 5 تا گرده میده، به پسر دوم 3 تا گرده میده و به پسر سوم گردو که نمیده هیچ، یه پس گردنی هم بهش میزنه!!! حالا اگه این تمثیلم مثل مسئله اون همکلاسی ام ( رتبه 5000) متوجه نمیشی، بذار خودم روشنت کنم : پیر فرزانه تمثیلی برای خداست و 3 تا بچه ام نماینده بنده های خدا هستند، که به یکی همه چی داده به یکی هیچی نداده تازه یه پس گردنیم بهش زده و من دقیقا حکم همون بچهای را دارم که خدا بهش هیچی نداده تازه بهش یه پسگردنیم زده.
من میگم من اعتماد به نفس ندارم به خاطر خانوادم و ظاهرم ، میخوام برم کلاس پول ندارم، میگی تو اتفاقات خنثی را به بدترین شکل ممکن برا خودت ترجمه میکنی . میگم زشتم میگی طبق برنامه روانشناسی فلان بهمان ... خانوم عزیز مشکلات من در برابر مشکلات کیا چیزی نیست ؟؟ حاضرم لال بودم و این خانواده و قیافه را نداشتم . مگه من چی میخوام ؟ مثه بقیه آدمای هم سن و سالم میخوام چهار تا کلاس برم پولشو ندارم . مگه همه زندگی خوردن و خوابیدنه منم میخوام چیزای جدید یاد بگیرم خسته شدم همش کتاب خوندم وفیلم دیدم مگه تفریح فقط ایناس . حسرت یه مسافرت مونده به دلم اون وقت تو میگی مشکلاتت در برابر مشکلات دیگران هیچه .میگی شکر کن که که سالمی باید بگم سالم نیستم و واقعا روانی وعقدهای هستم. وهمش هم از کودکیم و خانوادم وقیافم و شرایطی که توش هستم ناشی میشه. .
آقا مهدی مرسی از جوابتون در مورد مسئله چاقی من الان خوب شدم . الان قدم 164 هستش و وزنم 58 هست . دیگه چاق و تپل نیستم حتی وقتی به بعضیا میگم من چاقم میگن تو که لاغری . ولی به یاد مسخره شدنام که می افتم اذیت میشم . کلا یه چیزایی از بچگی تو ذهنم مونده که نمیره مثل همین قضیه مسخره شدنم سر توک زبونی بودنم یا مسخره شدنم سر چاق بودنم. از همشون کینه دارم. برعکس شما من کاملا به وجود خدا اعتقاد دارم و میگم هستش . میگی همه چیز را گردن خدا و محیط اطرافت ننداز ، میگی ارده کن سبک زندگیتو عوض کن، مگه اراده آدمی در چه حده ؟؟؟. مگه سرنوشت چیه ؟ به نظر من انسانها در سرنوشتی که براشون پیش میاد هیچ تاثیری ندارند ، چون سرنوشت عبارت است از دو فاکتور ژنتیک و محیط. آیا سرنوشت شما چیزی جز این است؟ شما فردی را تصور بکنین که در جایی زندگی میکنه که دور و برش جز جنایت و جرم چیزی اتفاق نمیافته. محیط و خانواده تاثیر وحشتناکی بر انسان میگذاره. فرد اون چیزی که در خانوادش و محیط اطرافش اتفاق میافته را طبیعیترین روش زندگی میدونه و فکر میکنه این روش اون را به رستگاری میرسونه. آیا بچهای که در یک خانواده با سواد و فرهیخته و کتابخوان به دنیا اومده با بچهای که تو یه خانواده فقیر بیفرهنگ به دنیا اومده فرقی نداره؟ آیا کسی که در ولنجک به دنیا میاد سرنوشتش با کسی که در یه نقطه پرت شهر به دنیا اومده یکسانه؟ یقینا آدم اولی این فرصت را داره که مدارج بالا را طی کنه در صورتیکه دومی هیچ کدوم از فرصتهای فرد اول براش فراهم نیست تازه ممکنه به راههای بد هم کشیده بشه. البته استثناهایی هم وجود دارند و نمیگم همه اینجوری میشن . مسئله من فقط فقرمالی نیست مسئله من فقر فرهنگیم هست . ....یا ژنتیک : کسی که عقب مانده به دنیا میاد چه لذتی از زندگیش میبره . آیا میتونه از خوندن 2 صفحه کتاب لذت ببره؟؟؟؟ من که زشتم چی ؟ آیا دست من بوئ که زشت باشم؟ پس همونطور که میبینید در اکثر موارد مخصوصا در مورد زندگی من همه چیز جبریه. بازم میگم استثنائاتی هم وجود داره .من همه چیزو مطلق نمیبینم شاید استثناهایی هم باشن ولی اون چیزی که من از زندگی خودم و اطرافیانم و از خواندن آثار ادبی فهمیدم اینه که خانواده و ژنتیک روی سرنوشت آدم تاثیر میگذارن.