خانم الهه ناز من این شرایط رو تحربه کردم بعنوان یک پسر .یکی دوسال پیش یه جایی کلاس میرفتم یه دختری حاضر بود توی کلاس .ایشون جز ظاهر زیباش دیگه هیچ توجه منو جلب نکرد و منم هیچ حسی بهش نداشتم .سر یه اتفاقات و مباحث آموزشی که بعدا خودش گفت همش بهونه بوده شماره منو بدست آورده بود و کم کم با هم دوست شدیم .من هم اونقدر قوی نبودم که از این وسوسه چشم پوشی کنم .تا بعد یه چند وقت بهم ابراز علاقه کرد و خواست که برای ازدواج و رسیدن به هم تلاش کنیم. من اصلا ایده آلم نبود و میدونستم برای ازدواج مناسب هم نیستیم . هر چقدر سعی میکردم بهش بفهمونم نمیخوامش و نمیتونم باهاش ازدواج کنم اون میگفت خودمو تغییر میدم و ایده آل میشم برات. با این کاراش و رفتارش بیشتر و بیشتر بدم میومد ازش. حتی از اون حربه خواستگار دارم این هفته هم استفاده کرد که من حسابی باهاش دعوا کردم و گفتم من دارم میگم نمیخوام به ازدواج باهات فکر کنم تو هی حرف خودتو میزنی.آخرش به بدبختی و هزار جور فیلم تونستم بپیچونمش .هر چند از یه واسطه خبر رسیده هنوزم امید داره.خلاصه حرفم اینه همون طور که شما خانم ها دوس دارید پسر با شخصیت باشه با صلابت باشه بشه بهش اعتماد کرد..ما پسرا هم دوس داریم دختر مورد نظرمون خانومی کنه متانت داشته باشه با رفتارش علاقشو نشون بده با رفتاری که دو روز بشینیم تفسیرش کنیم که به نتیجه برسیم این قدر پیچیده باشه نه اینکه مستقیم بگه دوستم داره و بیا خواستگاری .در بهترین حالت ما فکر میکنیم اون دختر بی شوهر مونده و فقط داره برای رسیدن به شوهر تلاش میکنه و حالا من نباشم کسی دیگه. خانم الهه شما همون موقع که باهاش دوست شدی میتونستی با یه رفتار خوب مثل یک خانم جوری علاقمندش کنی که به پات بیوفته ولی با این رفتاری که توی این یک سال به خرج دادی دیگه امیدی بهش نداشته باش و باید رابطتو باهاش قطع کنی اون وقت شاید علاقه بهت پیدا کنه و بیاد سمتت.