موضوع: دوس دارم بهم علاقه مند بشه

نوشته اصلی توسط elahenaz

خیلی ممنون اقای محمدرضا من میدونم قصد ازدواج نداره ولی دوست داشتم بدونم ایا راهی هست که اونو به خودم علاقه مند کنم یا نه و با نظرات شما و دوستام دیدم هیچ راهی نیس واقعا یه بن بست شده

ممنون اقای وهاب شاید همینجور باشه که شما میگید البته دیگه من مثل اون دوست دخترتون تابلو نکردم تو این یکسال حتی بارها باهاش بهم زدم قهر کردم که فکر نکنه آش دهن سوزیه که یکی دوبار هم خودش برای اشتی پیشقدم شد
ایشون میدونم از من بدش نمیاد ولی بخاطر ضربه هایی که از قبل بهش وارد شده یجورایی در قلبشو بسته مثل کوه یخ شده منم تصمیم دارم بعد عید این رابطه را تموم کنم ولی میدونم برام سخته

الهه جان بودن در رابطه ای که ارزش ادم رو زیر سوال ببره از قطع رابطه کردن سخت تره. خب مسلمه مدتی ناراحت هستی اما مطمین باش خودت از این کارت خ خورسند خواهی بود

در ضمن مگه نسل اقایون منقرض شده شما غصه می خوری . اییییییییییییین همه پسر


خودت رو هم شکست خورده نبین. تلاشتو کردی . از دید من ادم واسه دوست داشته شدن اشکالی نداره تلاش کنه ولی نباید بخودش فشار بیاره. اگردر پی ارتقا و تکامل هست اون رو بخاطر خودش نه کس دیگه ای انجام بده. اصلا همچنین ادمی خود بخود جذاب میشه. اقای مدیر همدردی حرف خوبی دارند میگن که دنبال کسی نباش که همه ارزوی بودن باهاشو دارند خودت کسی باش که بقیه ارزوی بودن باهاشو دارند. من مطمینم شما عاشق اون خصوصیتهایی در این اقا شدی که خودت از اون کم داری. چرا خودت در خودت ایجاد نمیکنی

در ذات ادمهاست ( چه مرد چه زن) چیزی رو که برای بدست اوردنش به چالش کشیده بشن بیشتر قدردان باشند.

یه سوال ازم پرسیده بودی: حقیقتش من از خاستگاری خوشم نمی اد. فک نکن تعداد خاستگار ارزشه. ادم نصفه خواستگار داشته باشه همونی که می خاد باشه

من جای شما بودم به جای طرح این سوال می پرسیدم چقدر هنر بخرج دادی همرو پروندی

من متاسفانه هیچ وقت ازدواج در اولویتم نبود ( باید می بود.) خ کمالگرا بودم و ... مهمترین عاملش هم سالهای زیاد بودن در محلی که ادماش رو خ نمی پسندم. ( محل کارم! اصلا نیاز بود من کار کنم؟ من بیشتر از درامدم به خانم بودنم نیاز داشتم و دارم .(محترمن اما متفاوتیم) یعنی غالبا ارزوهام هم خانی نداشتن با کیسام. واقعا مجبور به انتخاب یکی بین این دوتا بودم. واقعا همون طور که اقایون دوست دارند خانمشون در یک سری مسایل مثل تحصیلات و مادیات پایین تر از خودشون باشند خانمها هم دوست دارند که شوهرشون واقعا در این مسایل بالاتر از خودشون باشه ( حالا تحصیلات نه ولی درک و فهم اره) . یعنی یجورایی بهش بتونن افتخار کنن. یجورایی همراهشون باشه نه وزنه ای برای جلوگیری از حرکتشون.
هیچوقت فراموش نمیکنم خانمی که بچه هاش خ خوشبخت بودند میگفتند من واسه پسرم از خانواده ای پایینتر از خودمون دختر میگیرم و دخترمو به بالاتر از خودمون میدم. پسرم احتیاج داره بهش افتخار بشه دخترم احتیاج داره به شوهرش افتخار کنه.( البته خ تفاوت زیاد نبود )
مدتی قصد اپلای داشتم همین قضیه روی دامنه انتخابم خ تاثیر گذاشت

و عامل بعد اینکه اصلا سنتی را دوست نداشتم اما برای اصطلاحا مدرن هم خ سخت برخورد میکردم و عملا طرفم رو به این نتیجه می رسوندم که دوسش ندارم ( درحالیکه اینجوری هم نبود . یکی دومورد رو دوست داشتم. سو تفاهماتی پیش امد و غرور من اجازه برطرف شدنش رو نداد) ( کلا فنیستی به ازدواج فکر میکردم. اصلا یادمه سال اول دبستان بودم به دختر عمه ام میگفتم من می خام بزرگ شم مثل تو باشم ( تنها دختر مجرد بود فککک کنم از بچگی مشکل داشتم )

و در کل ارتباطاتم بالاست/ خوش اخلاقم/ به موقعش قطعا جدیم/ فاصله ام رو حفظ میکنم/ اگه محبت اضافی داشتم میریزمش تو جوب و صرف دوستان اقای اطرافم نمیکنم تا مبادا .../ اگه کاری را بتوانم امروز برایشان انجام دهم حتما با تاخیر انجام میدهم / خ باهاشون گرم نمیگیرم. هم هستم هم نیستم. به خودم فکر میکنم ( فکک کنم البته اینا رموز مجرد موندنه بیشتره تا متاهل شدن / البته با همه اقایون اینگونه نیستم/ اهل هنر و مطالعه و ورزش و ارایش( بیرون نه مهارت دارم) و شادی و بازی و تفریح و ... هستم. حقیقت حقیقتش الان هم بیشتر تو مود خود شناسی و شناخت نقاط ضعف و قوتم هستم. (هنوووز که هنوووزه نرفتم تو مود ازدواج. البته اعتراف میکنم خ تنهاام. می توانستم خ راحت تر از این زندگی کنم. مسیرم سخت بود. از رفتن تعدادی در زندگیم غمگین شدم از خاسته شدن توسط یه عده بسیار عصبانی اما در کل نتیجه اش این بوده که من نتیجه انتخابهای خودم رو دیدم. غ از این مسیر رو می رفتم حسرت بدل می موندم. من جای شما باشم. به تعدادی از اتفاقات زندگی که واسش تلاش کردن اما اون نتیجه دلخاهم رو نرسیدم خ احساس هزینه نمی کردم. من یجورایی اطمینان قلبی دارم واسه یه سری مسایل شما نیاز نیست خ زحمت بکشی. مثلا خ زحمت بکشی خودتو تو قلب کسی جا کنی. همون چراغ سبزی که نشون دادی اگه این اقا می خاست کفایت میکرد. بیشاتر ازاون خودت اسیب میبینی. شما درسته این اقا رو دوست داری اما واقعا نمی دونی باهاش خوشبخت میشی یا نه. همونی که فکر میکنی هست یا نه. پس واسه چیزی که انقدر مطمین نیستی خ احساس خرج نکن. خ چیزایی که خانمها در ازدواج به دنبال اون هستن مردها از دادنش ناتوان هستن. و این اغاز سرخورده شدن خ از خانمهاست.
اما با همه این حرفها اعتراف میکنم تنهایی حرکت کردن خ خ سخته. خ توان می خاد
برای تو دوست گلم ارزوی خوشبختی دارم


ببخشید اگه حرفام بیشتر حالت گفتگو داشت

نوشته اصلی توسط نازنین 2

عزیزم
حالا که یک سال تلاش کردی تا بتونی توجهشو جلب کنب الان وقتشه که ازش دور شی منظورم اینه که پسرا رو هر چی بهشون بیشتر بی محلی کنی بیشتر بهت جذب می شن
به قول یه دوست ،پسرا عاشق چیزای دست نیافتنیند ، من در مورد شوهرم تقریبا مشکل تو رو داشتم یه مدت خیلی بهش محبت کردم و یه دفه ازش دوری کردم خدا رو شکر تا حدی موفق بودم الان اونه که برای اینکه با من تلفنی حرف بزنه همه ی تلاششو می کنه (آخه اون خیلی ازم دوره)
بهت پیشنهاد می کنم امتحان کنی اگه جواب داد که بهتر
اگر هم جواب نداد باز هم ضرر نکردی

این قبیل توصیه ها که معمولا به همراه آن جملات مشهور "زن فقط باید ناز کند" و "اگر گریزون باشی آویزون میشه"، به خانمها میشود در مورد همه آقایان کارساز نیست، بلکه فقط در مورد آقایانی با همان صفت "آویزون" مفید و موثر است.
فقط مردی ارزش فکر کردن به عنوان یک گزینه برای ازدواج را دارد که علاوه بر داشتن تمام صلاحیت ها و خصوصیات و معیارهای دیگر، "بداند عزت نفس خودش بزرگترین سرمایه وجودی اش به حساب می آید"، مردی که این صفت را نداشته باشد یعنی همان "آویزون"ی که در بالا اشاره کردم واقعا موجود خطرناکی حتی به عنوان یک دوست یا همنشین میباشد چه رسد به عنوان یک همسر.
اما متاسفانه در بعضی از خانمهایی که به علت بعضی خصوصیات ظاهری و باطنی خیلی مورد توجه آقایان قرار میگیرند، آن غریزه میل به ستایش شدن و "به شدت خواسته شدن" که با درایت و منطق تعدیل نشده، باعث میشود که دم به تله چنین مردانی بدهند و با لذت بردن از این آویزانی طرف مقابل که گاهی با قبول شرایط غیر منطقی و ترکمانچای گونه این خانمها برای ازدواج خود را نشان میدهد، به آنها جواب مثبت دهند، ولی تازه بعد از اینکه ان آقایان وارد زندگی این خانمها شدند معلوم میشود که به بهای چند روز و چند ماه لذت بردن از آویزانی این مرد، خود را وارد چه جهنمی کرده اند.
چنین سرنوشتهایی که در جامعه ما کم تعداد هم نیستند موقعی رقم میخورند که آن آقایانی که با وجود داشتن شرایط و صلاحیت کافی برای ازدواج، با حفظ عزت نفسشان، به محض اینکه درخواست ازدواجشان از سوی همین خانمهای مورد توجه، فقط به دلیل ناز کردن غیر منطقی طرف مقابل رد شد، به سرعت او را از ذهن بیرون کرده و به سراغ گزینه بعدی رفته اند.
شاید همین تکرار و تواتر زیاد چنین سرنوشتهایی دلیل بوجود آمدن آن ضرب المثل معروف شده است که "همه چیز تمام ترین زنها، در ازدواج سیاه بخت ترینشان میشوند"

نوشته اصلی توسط اثر راشومون


آقایانی که با وجود داشتن شرایط و صلاحیت کافی برای ازدواج، با حفظ عزت نفسشان، به محض اینکه درخواست ازدواجشان از سوی همین خانمهای مورد توجه، فقط به دلیل ناز کردن غیر منطقی طرف مقابل رد شد، به سرعت او را از ذهن بیرون کرده و به سراغ گزینه بعدی رفته اند.


__________________________________________________ __________________

کاملاً درست و منطقی...

خیلی راحته شما با یه حساب ساده متوجه خواهید شد که یک پسر برای رسیدن به شرایط ایده‌آل زحمت‌های زیادی می‌کشه
-درس می‌خونه
-سربازی میره (یکی ار تأثیر گذار ترین سال‌های زندگی)
-کار می‌کنه
-مسئول امرار معاش در زندگی آینده خواهد بود
مسلماً خانم‌ها هم در دوران جوانی به واسطه‌ی وظایف شون توی زندگی برای پیشرفت بیشتر تلاش می‌کنن این رو انکار نمی‌کنم

اما همیشه آقایونی که برنامه داشتن و به هدفی رسیدن، تلاش و سختی‌ها به اون‌ها یادآور میشه که دختری که معیارهای عجیب و غریبی برای شروع زندگیش داره نمی‌تونه برای ادامه راه مناسب باشه

البته ببخشین از بحث خارج شدیم
به قول دکتر مجد شما اگر قرار باشد برای هر کسی در زندگی اینقدر وقت بگذارید که نمی‌شه...
حداکثر 3 ماه کافیه، توی این 3 ماه نیمچه علاقه‌ای شکل می‌گیره و به نظر من پسری که نخواد ازدواج کنه بعد از اون نیمچه علاقه هم نمی‌خواد ازدواج کنه... در حقیقت پی گیری ایشون از شما بابت ادامه رابطه دلیل بر دلبستگی نیست بکله ایشون وابسته شدن. احتمالاً
شاید خود شما هم فقط وابسته شدی... نمی‌دونم من روانشناس نیستم ولی این طور تصور کنید که شخصی با شرایط بهتری از شما خواستگاری می‌کنه (از همه نظر بهتر) آیا شما با توجه به شرایطی که در این رابطه دارین و آقایی که بارها به شما گفته قصد ازدواج نداره باز حاضرین به پای ایشون باستید یا به پیشنهاد جدید فکر می‌کنید؟

بنده از شرایط خانم‌ها برای نحوه قطع ارتباط خبر ندارم ولی اگر من جای شما بودم:
طی یک تماس تلفنی یا شایدم حضوری با ذکر دلایل به ایشون قطع رابطه رو اعلام می‌کردم اصلاً هم فکر نکنین این یه قطع ارتباط یک طرفه‌اس بلکه ایشون از مدتها قبل به شما گفته که قصد ازدواج نداره
شما در اون جلسه احتمال داره احساساتی بشین ولی این اصلاً دلیل نمیشه که رابطه قطع نشه
وقتی تصمیم بگیری از خدا کمک بخواه حله ایشالا.