-
سلام مینوش جان مرسی از حرفات صحبتات آرامش خاصیو بهم داد
غرور من اولین بار زمانی له شد که حق انتخاب شریک زندگیمو ازم گرفتن زمانی که منو کنار یه نفری که ازش خوشم نمیومد نشوندن گفتن شوهرته باید دوسش داشته باشیو باهاش بسازی شاید از نظر خیلی این نوع ازدواج ها دیگه وجود نداشته باشه و به حرفای من شک کنن اما واسه من وجود داشته مادرم با جنگ روانی که راه انداخت جواب بله رو به اجبار ازم گرفت میدونست ته دلم هنوزم میگه نه اما میگفت من دعات میکنم سر سفره عقد دید دارم زار میزنم اما فقط کنارم زیر لب دعا میخوندو فوت میکرد بیزارم از دعایی که بخواد دل ناراضی منو به ازدواج با یه آدم راضی کنه چرا هیشکی ندید دارم له میشم این وسط همه به فک آبرو بودن
نامزدم یه هیولا نیست نمیخوام ازش یه آدم بد بسازم اما یه سری خصوصیات بد داره که اینجا میگم
خانوادش مرد سالاره طوری که زن فقط نقش یه کلفتو تو خونشون داره و زنو فقط واسه رفع نیازای جنسیشون میخوان
آدم به شدت پرخاشگریه
بد دهنه
دست به زن داره البته رو من هنوز جرات نکرده اما خواهر برادراشو میبینم که میزنه
تحصیلاتش دیپلمه
قیافه خوبی نداره
سطح فرهنگیشم با من خیلی فرق داره
نمازاشو یکی درمیون میخونه
خیلیم بچگانه فکر میکنه
مشاوره قبل از ازدواج نرفتیم از نظر خانواده اونا که کلا نظر دخترم مهم نیست واسه عقدم اومده بودن که مثل زمان های قدیم با بله گفتن پدر عقد انجام بشه یعنی من هیچ دخالتی نداشته باشم که پدرم قبول نکرد اینجوری باشه خانواده منم نذاشتن مشاوره انجام بشه چون میدونستن اگه بریم مشاوره نامزدم میفهمه که دارن مجبورم میکنن کلا خانوادم هر کاری میکردن تا من پای سفره عقد بشینم
-
عزیزم خوب بداشو که گفتی :) حتما خوبی هایی هم داشته شوهرت که خونوادت فکر کردن خوبه.
راستی اگه عقد کردین دیگه میشه شوهرت نه نامزدت.
به نظر من مشاوره ازدواج هم برو. شوهرتو فقط خودشو به تنهایی بررسی کن ببین میشه شوهر مناسبی باشه یا نه.
اگه هم می خوای می تونی اشتراک آزاد بگیری تاپیک خصوصی بزنی و کارشناسا می تونن خصوصی راهنماییت کنن راجع به شوهرت.
http://www.hamdardi.net/payments.php
اینجا هم تاپیکاتو ادامه بده.
روی جراتمندی خودت کار کن. اون دو تا تاپیکو که برات گذاشتم بخون.
ببین وقتی ادم نمی تونه خودش تصمیم بگیره همه واسش صاحب نظر میشن و واسش تصمیم می گیرن.
موفق باشی.
-
مرسی مینوش عزیز
خوبیاش اینه که پاکه یعنی دوست دختر نداشته تا حالا
به بزرگتراش احترام میزاره
پولداره
و خانواده دوسته
مشاوره بعد از عقد زیاد رفتیم همشون تا ما دو تا رو دیدن به فاصلمون پی بردن
ایشون چون تحصیلاتش پایینه اصلن پیشرفت نکرده و سرش از تکنولوژی در نمیاد مثلا یه گوشی آیفون دستشه اما اس ام اس دادن باهاشو بلد نیست یه آدمیه که زندگی مشترک واسش توی سکس خلاصه شده وقتی باهاش بودم احساس میکردم خیلی بی ارزشم و حکم یه وسیله رو دارم
میدونم مشکل از رفتار منفعلانه من بوده اما الان دیگه نمیخوام منفعل باشم
قراره توی همین روزهای آتی خانوادش بیان خونمون تا در مورد مشکلمون صحبت کنیم البته اگه باز نپیچونن میخوام بدون چه رفتاری باید توی این جلسه داشته باشم که هم منفعل نباشم و از حق خودم دفاع کنم و هم بی احترامی به خانوادش نکرده باشم؟؟
-
پانیز جان شما از طرفی می نویسین خواهر برادراشو می زنه از طرفی میگین خانواده دوسته.اینها با هم جور در نمیان.
در ضمن به نظرم ارزش پسری که مثلا 5 تا دوست دختر داشته و با همسرش با ملایمت و مهربونی و عاقلانه رفتار می کنه خیلی بیشتر از پسریه که دوست دختر نداشته و به همسرش به عنوان یه وسیله نگاه می کنه و در مقابلش پرخاشگری داره.
به همین خاطر اگه ایشون احیانا چند تا ویژگی مثبت داشته باشن ویژگی های بدشون اونهارو کاملا خنثی می کنه.
شما اول باید با فکر کنین ببینین اصلا از بودن در کنار این فرد احساس رضایت دارین یا خیر.
در گام بعدی باید با مادر و برادرتون صحبت کنید و حمایت اونها رو جلب کنید.این خیلی مهمه که خانوادت از تصمیمت حمایت کنن.
این دوتا مرحله رو رد کنی ناخوداگاه مشکل جلسه ی صحبت هم حل میشه.
به نظرم چنین آدمی مناسب زندگی نیست.درسته که الان عقدین اما اگه الان با هم به زندگی برسین 5 سال دیگه باز بن بسته و اون موقع دیگه احتمالا با وجود یه بچه باید جدا شین.
این نظر شخصی من بود و حالا خودتون با توجه به شرایط بهتر می تونین تصمیم بگیرین.
-
هنوز باورم نمیشه دستام داره میلرزه
عصر زنگ زدن امشب میایم واسه صحبت اومدن دلخوریایی که پیش اومده بود گفته شد و در پایانم همه تصمیما رو به عهده من گذاشتن و صیغه طلاق جاری شد با اینکه از ته قلبم به این کار راضی بودم اما انگار خوشحال نیستم توی شکم انتظارشو نداشتم با این سرعت این اتفاق بیفته
-
تموم شد؟ طلاق تموم شد؟
مشخص کن تموم شد یا نه. اگه تموم شده حالا باید روی روحیاتت روی رفتارات مثل همین که جراتمند باشی و این چیزا کار کنی. و البته باید خودتو سعی کنی خوشحال نگه داری و سرگرم. با دوستات بری بیرون و تفریح و ورزش داشته باشی.
اگه تموم نشده هنوز شوهرته سمت و سوی راهنمایی ها میره به سمت اینکه شوهرت و ویژگی هاش و این چیزارو بهتر بشناسی و به سمت حفظ زندگی میره.
اینو مشخص کن.
:72:
-
برو توی اتاقت و گریه کن.
وقتی گریه ات تمام شد، برو دوش بگیر، یه لیوان شیر بخور. مسواک بزن. موهاتو شونه کن. موسیقی بدون کلام آروم گوش کن
به صحنه ای که دوست داری (دریا، جنگل ... ) فکر کن و سعی کن آروم بخوابی.
صبح که بیدار شدی، توی تخت نمون و فکر نکن.
سریع از تخت بیا بیرون و کارهای روزمره ات را شروع کن.
این حالت طبیعی هست.
هر کس دیگه هم بود این حس تردید و شوک و ناباوری و ناراحتی و ... همه را با درصدهای متفاوت داشت.
فقط باید تو این حال نمونی.
آروم آروم بیا بیرون از این فضا.
تو فقط 20 سالته.
خیلی فرصت برای یاد گرفتن، ساختن، لذت بردن از نعمت حیات و زندگی کردن داری.
-
آره تموم شد 2 سال لحظه های سخت تموم شد 2 سال له شدن تموم شد
میخوام از ته دلم گریی کنم واسه گذشته تلخی که گذشت اما بعدش میخوام بلند بشمو واسه آرزوهام تلاش کنم
مرسی شیدای عزیز حرفات مثه همیشه از جنس آرامشه
مینوش جان واسه رفع اشکالات خودم علاوه بر تایپیکایی که معرفی کردی چه تایپیکای دیگه ای خوبه به نظرت؟؟
-
-