-
سلام دوست عزیز ممنونم که واسم کامل توضیح دادی و همه حرف هات به جاست
من شوهرم رو خیلی دوست دارم ولی یه موضوعی که هست اینه که شوهرم از هر خرج کردنی واسه من در میره و من خیلی حرصم می گیره بقیه می دونن کجاست و به چه دلیلی رفته این منم که بهم می گه کار دارم و اگه بپرسم چی کار جوابش اینه که کار دارم
من دوست ندارم از یه آدم ناسالم الگو بگیره قبلا گفتم داداشش از کوچک ترین خریدی برای زنش دوری می کنه و دامادشون هم که پسر عمه منه همینطور و اون هم به پیروی از اون ها به من گفت لباس ها رو پس بده
درسته شوهر من شغلش آزاده و معلوم نیست کی دستش پره و کی خالی ولی اینو باید بدونه که زن مسئول بدهکاری های شوهرش و قرض هاش نیست
وقتی دستش پره فقط خودش می دونه وقته دستش خالیه به من می گه
منم واقعا حرصم در اومده
قول های وفا نشده دروغ ها ی ریز و درشت که دیگه هیچ اعتمادی به کوچکترین حرفش ندارم حتی اگه بگه خونه خواهرم هستم باور ندارم چه برسه به قول و قرار های بزرگ چون شوهرم خیلی دروغ می گه چند وقت پیش با هم حرفمون شد و شوهرم قهر کرد و 2 روز نیومد و وقتی اومد ازم قول گرفت که باهام آشتی کن و منو ببخش به جاش هر چی خواستی برات می خرم منم باهاش آشتی کردم و بعد گفت دروغ گفتم می خواستم دلتو به دست بیارم
و اینو بگم من خواهرم طلاق گرفته و شوهر دومش خیلی خیلی خوب شد و الان خانواده من هیچ ترسی از طلاق من ندارن و همش می گن جدا شو و این موضوع روی زندگی من بی تاثیر نبوده
فاصله بینمون افتاده اساسی تو این 3 هفته فقط 1 بار دیدمش و 1 روز آشتی بودیم
-
درود دگربار
شما کامل توضیح نمیدی که بیا یه کار یکنیم خصوصیات مثبت و منفیش رو کامل کامل بنویس اگه بتونی چنتا مثال هم بیاری خیلی بهتر میتونیم کمکتون کنیم
-
شوهرم
خوب :
مهربون و با محبت ، اهل دود و دم نیست و سالم سالم تفریحاتش هم همون شکار و کوه نوردی و اسب سواریه ، شوخ و بذله گو و اجتماعیه و هیچ چیزی رو جدی نمی گیره ، اهل کار و اگه شب تا 3 نیمه شب بیدار باشه و فرداش ساعت 6 باید بره جایی حتما می ره و به کارش می رسه یعنی تنبل نیست و اگه کاری که پول توش باشه رو قله دماوند باشه می ره دنبالش ، عاشق من بود الان رو نمی دونم ، تا الان کمتر از گل بهم نگفته و احترامم رو داشته ، هیچی به دلش نمی گیره و کینه ای نیست ، خانواده خوب و با اصل و نسبی داره از نظر ظاهری قد بلند و خوش قیافه است
بد: دروغ های خیلی بزرگ از جمله قتل و خیانت (تو تاپیک ها ی قبلیم هست )
به قرض و بدهکاری اهمیتی نمی ده و گاها چک هاش برگشت می خوره و علی الخصوص اگه با فامیل من خرید و فروش می کنه من قلبم تاپ تاپ می زنه بهش گفتم با فامیل معامله نکن ولی گوشش بدهکار نیست ، آبروی خودش و خانواده اش براش مهم نیست ( به خاطر گفتن دروغ هایی که گفته بود قتل و خیانت )، وعده های الکی زیاد بهم داده که اینو برات می خرم ولی نخریده ، چندین بار گفته می ریم مسافرت ولی منو نبرده ، چند ماه پیش یک ونیم میلیون پول بهم داد و بعد گفت که یه مسئله ای برام پیش اومده پولو بهم بده بعد بهت پس می دم هنوز بهم پس نداده ، لجبازه و روی حرف خودشه و به نصیحت هیچ کسی گوش نمی ده ، خیلی زود قهر می کنه ، همه چیز رو به شوخی می گیره و هنوز تو فاز مجردی هستش ، خودشو از همه بالاتر می بینه و به اصالت خانوادگیش خیل یافتخار می کنه ولی اصلا به حرف باباش گوش نمی ده
قرار بود بره درسش رو بخونه و ادامه تحصیل بده و لی تا الان نرفته
اینو بگم روز خواستگاری بهم گفت که من شغلم آزاده و یه روز دارم و یه روز ندارم و گفت سرم که خلوت شد می رم دنبال درس
خصوصیات خودم
خوب :
مهربون صادق و راستگو تا حالا کوچکترین دروغی نگفتم بهش ، نجیب و وفادار و مهندس ، شوهرمو دوست دارم و نمی خوام ازش جدا شم ،
بد : کینه ای و تلافی جو، همه چیز رو با پول می سنجم واسه این نمی رم باهاش آشتی کنم که واسم یه چیزی بخره چون در حالت عادی واسم نمی گیره ، لجباز و یکدنده و کاهی اوقان بد کلام ، عدم اعتماد به نفس ، ناامید از آینده ترس از ایندم ، گریه ای خیل یزود گریه ام می گیره ، بیش از حد عاطفی ، بی اعتماد به شوهرم ، مقایسه گر خیلی شدید ، خبر چین هر چیزی رو تو خانواده می گم البته قبلا اینطور نبودم چون یه جورایی به خودم اعتماد ندارم
- - - Updated - - -
-
بنظرم شما فعلا باید روی خودت بیشتر تمرکز کنی.خیلی خوبه شناختت نسبت به شوهرت اینقدر خوب و کامل هستش خیلی از رفتاراش بنظرم برمیگرده به مجرد بودن ایشالله متاهل شدین درست میشه.بنظرم سعی کن اول اولویت بندی کنی در مورد خصوصیات منفیش روی اونا زوم کنیم بهتره
اینکه میخوای طلافی کنی و کینه ای باشی اصلا خوب نیست زندگی مشترک رو نابود میکنه توی زندگی متاهلی گذشت کردن اولین قانونه همه ما انسان هستیم و احتما خطاکردنمون زیاده با لج و لجبازی فقط زندگیت خراب میشه.
دوسش داری خوبه ولی دوس داشتن فقط کلامی کافی نیست :72:
خودتون میگین کشاورزه خوب دختر خوب شاید الان دستش خالیه شاید الان نمی تونه چیز یکه دوس داره واستون بخره چرا نمیشینی با مهربونی بهش بگی عزیزم من دوس دارم بعضی وقتا واسم خرید کنی با سلیقه خودت یا باهم بریم قدم بزنیم خرید کنیم اونموقع خیلی حس خوبی دارم و از این حرفای زنونه باناز براش بزن مردا زود خام میشن
هیچوقت حرف زشت نزن حتی تیو دعوا نزار روتون به هم وا بشه که دیگه نمیتونی کاریش کنی اون یکچیزی میگه شما سعی کن آرومش کنی وگرنه شما هم جوابش رو بدی یکی دوتا کنین باهم کار به جای باریک احتمالش زیاده بکشه توی تالار مقاله زایده وقت بزار برو بخون برات خوبه
همه دخترا حتی خود ما پسرا از زندگی مشترک میترسیم از تفاوت هایی که بینمون هست از مسکلات مالی و .... هزار چیز دیگه مهم اینه بدونی تصمیمی که گرفتی عقلانیه و واقعا طرفت رو دوس داری و حاضری همه انرژیت رو براش بزاری.
سعی کن گریه کردن رو بزاری کنار یا حداقل کمش کنی وقتی جلوی مرد گریه میکنی یعنی بهش این حس رو میدی که ضعیفه بی عرضه هستش خودتم همسری نشون میدی که نمیشه بهش تکیه کرد کلا گریه کردن رو تمرین کن کم کنی
در مورد وابستگی :بشین ببین قبلا چیکار میکردی علایقت چی بوده چی رو دوس داشتی همونو ادامه بده سعی کن خودت رو دوس داشته باشی کاری که خوشحالت میکنه انجام بدی کاری که بهت اعتماد بنفس بالا میده انجام بدی کلا خیلی به شوهرت وابسته نباش از نظر عاطفی سعی کن وابستگیت رو کمتر کنی (من خودم کار فنی بلد نیستم اصلا ولی چون شغلم ایزوگام فروشیه همون کمشرو هم انجام میدم کلی روحیه میگیرم)
هیچوقت شوهرت رو با کسی مقایسه نکن شما دیگران رو میبینی فکر میکنی رفتارشون به به چقدر خوبه ولی یادت باشه شما ویترین زندگیشون رو میبینی نه خود زندگیشون که مردم سعی میکنن ویترین خوبی از زندگیشون نمایش بدن مقایسه کردن فقط باعث میشه خودت عذاب بکشی و اذیت بشی فایده ای واست نداره
خبرچینی رو کلا بزار کنار الان خودت دیدی نتیجه اینکه یه حرفی به خواهر شوهرت زدی چی شد بازم میخوای تکرار بشه؟
در کل مسئله مالی رو گفتم آقاتون میخواد خوشحالت کنه ولی فعلا شرایطش رو نداره ایشالله دستش باز میشه جبران میکنه.در مورد تفریحش مخصوصا کوه بزار اول رابطتتون ترمیم بشه بعدش باهاش بشین جدی حرف بزن ولی با احترام طریقه گفتگوی صحیح هم توی تالار بگردی در موردش مطلب هستش تا قبل عروسی سعی کن مشکلاتتون رو حل کنی میتونی پیش مشاورم بری و ازش کمک بگیری
-
سلام مجدد
من پا پیش گذاشتم و زنگ زدم به شوهرم گفتم بیا حرف هامون رو بزنیم شوهرم اخلاقش اینه اگه من پا پیش بگذارم و کوتاه بیام وام خط و نشون می کشه ولی دلم نمی خواست اینطوری سرد بیشتر از 4 روز با هم باشم
شب اومد و گفت من اینم که هستم تا نریم سر خونه و زندگیمون و عروسی نکنیم هیچی برات نمی خرم (منظورش لباس و طلا ) و به شدت طلبکار بود و گفت تا الان دیدی اخلاقی از من تغیر کرده باشه ؟ از این به بعد هم تغییر نخواهد کرد
واسه شب یلدا خانواده شوهرم واسم یه دستبند خیلی خیلی ارزون اوردن وقت طلا مثقالی 410 تومن بود اینو خریده بودن 390 تومن آخر فاجعه بود و به من گفتن که 600 خریدیم
همینکه دستم کردم و دستمو گذاشتم رو زمین 4 تا از حلقه هاش له شد
به قدری حرصم گرفته بود که می خواستم خودمو بکشم واسه اون عروسشون 7 سال پیش سرویس برلیان چندین میلیونی می خریدند (لطفا نگید هدیه بوده و مهم این بوده که به یادت هستن و...) دستبند 4 تا حلقه هاش شکسته بود و هر آن احتمال داشت از دستم بیفته و من به شوهرم گفتم که با خواهرت اینو می خوام برم و عوضش کنم و گفت نمی خواد و بعد که بهش نشون دادم گفت باشه فرداش با خواهر شوهرم رفتیم طلا فروشی و گندش در اومد که این دستبنده 390 تومن بوده و الکی گفتن 600 و یه انگشتری که پدر شوهرم سر عقد دستم کرده بود رو هم که گفته بودن 700 خریدیم دادم به طلا فروش و گفت 220 تومن قیمتشه خداییش خیلی حرصم گرفت مگه من با عروس اولشون چه فرقی داشتم که بخوان اینجوری فرق بگذارن سال 84 یه سرویس برلیان 6 میلیون تومنی هدیه به عروسشون و سال 92 یه انگشتر 220 هزار تومنی به من
خلاصه انگشتر و دستبند رو دادم و شوهر خواهرش هم یه مقدار گذاشت روی پول و من یک جفت گوشواره 870 تومنی خریدم قرار بود شوهرم بیاد و پولشو بده و من هر چی زنگ زدم گوشیش رو برنداشت و بعد 3 بار پسر عمه ام برداشت و گفت شوهرت گوشیشو پیش من جا گذاشته
حالا پریروز شوهر م میگه بابام زنگ زد به خواهرم و کلی چیزش گفت که به چه حقی دنبال این راه افتادی و براش گوشواره خریدی
و من عمدا به پسر عمه ات گفتم که جوابتو بده و بگه گوشیش جا مونده
شاید بگین چرا هدیه ها رو فروختی و ... ولی واقعا هر وقت می دیمشون اعصابم می ریخت به هم چرا اینقدر تفاوت ؟ چرا شوهرم واسه من ارزش قائل نباشه
همه این حرف ها که رو شد من احمق از بس دلتنگ شوهرم بودم بغلش کردم و بوسش کردم ولی الان بعد از دو روز نه بهم زنگ زده و نه اس ام اس و نه اومده خونمون
من هم گوشیم رو خاموش کردم وقتی قهره که نمی زنگه وقت من پا پیش می گذارم که بازم تحویل نمی گیره فقط وقتی نیاز جنسیش بهش فشار میاره یادش می افته که منم هستم ؟
دیگه نمی گذارم بهم دست بگذاره چطور واسه خرید کردن به من میگه تا عروسی نکنیم هیچی برات نمی خرم منم بهش می گم تا عروسی نکردیم نمی گذارم بهم دست بگذاری
دیشب زنگ زدم به پدر شوهرم گفته بود به ساناز بگین زنگ بزنه کارش دارم ، گفت شوهرت خسیسه واسه چیز هایی که لازم نمی دونه پول خرج نمی کنه !
شوهرم تنها چیز خوبی که برام خرید حلقه نامزدیم بود جواهر بود ولی همین که مزه با من بودن رو چشید از هر چیزی برام کم گذاشت
گفته بودم که از دوست خواهر شوهرم جنس خریدم و شوهرم گفت نخر من پول ندارم
هنوزم می گه من پولشو ندارم نمی دم خودم حقوقمو گرفتم به نظرتون اگه از حقوق خودم بدم بد عادت نمی شه ؟
-
درود
دختر خوب باز که داری لجبازی میکنی و باز خودتو مقایسه کردی با عروس قبلی؟!!!!
باز داری اشتباهاتت رو تکرار میکنیا خوب وقتی شکست بهش نشون دادی خودش قبول کرد میپرسیدی ازش چیکارش کنم گفتش بفروشش میگفتی با پولش چی بخرم؟ اینکه بهتون دروغ گفتن خیلی کار زشتی کردن ولی شما با مقایسه کردن چی نصیبت میشه؟الان اینکار کردی آخه چی بدست آوردی فقط شوهرت رو انداختی توی لجبازی.
ایشون هنوز کامل نمیدونه وظیفه یه شوهر نسبت به همسرش رو شما بجای اینکه با اخلاق خوب و با سیاست زنونه باهاش رفتار کنی باهاش لج کردی ؟یعنی چی نمیزارم بهم دست بزنه!!! من نمیدونم این چیه دیگه شما خانوما یاد گرفتین باهاش گرو کشی میکنین تا یکچی میشه جالبیشم اینه توی تالار این جمله رو همتون هم باهم میگین بقول خودتون : خوشم میاد سرو ته همتون یه کرباسین :311: نکن خواهر من اینکارو نکن چوبش رو میخوری شدید تا دلت بخواد توی تالار اینکارو کردن بعدا نتیجشم دیدن شوهرشون سرد شده دیگه تا مدتها حتی بهشون نزدیک نشده مسیری که داری میری لج و لجبازیه نتیجه ای واست نداره
اصلا بگو ببینم مگه قرار نشد بری رفتار جراتمندانه رو یاد بگیری؟مگه قرار نشد از روش درست گفتگو استفاده کنی؟مگه قرار نشد مقایسه نکنی؟به خانواده ها نکشونی همه رو داری انجام میدی توقع آرامش رو هم داری توی زندگی
مردا لجبازن نزار توی لج بیوفتن:161:
خوب برو پس بده همون اول باید جنسا رو پس میدادی مگه نگفتم اون جمله رو بهش بگو به شوهرت وقتی گفتش برو پس بده چرا نگفتی؟حالا میتونی با پول خودت بری بخری ولی مطمئن باش بهت یکچیزی میگه از ما گفتن بود گرچه فکر کنم حالا مجبوری بخری چون یه مدته جنسو ازش گرفتی از من میشنوی ارزشش رو نداره فوقش بده به مامان و خواهرت یا نگهدار بعدا بپوش جلوش یکوقت نپوشیا
بنظرم شما حتما حتما برو مقالات در مورد زندگی متاهلی رو بخون مشکلات و راهکارهای دیگران رو بخون کم کم متوجه اشتباهاتت میشی
زن توی خونه حکم مربی یه تیم فوتبال رو داره پس سعی کن اطلاعاتت رو بیشتر و بروز کنی
اینو بخون چگونه حرف زدن صحیح رو بهت آموزش میده رفتار درست
http://www.hamdardi.net/thread-30336.html
رفتار جراتمندانه
-
سلام مجدد رفتار من جراتمندانه نيست ولي رفتار شوهرم به شدت منفعلانه است و واسه يک چيزي اگه خلاف ميلش باشه اولش چيزي نميگه ولي يه دو هفته بعدش مثل بمب مي ترکه انتظار داره من توی ذهنش رو بخونم مي گه هر چي من گفتم بگو چشم تا من دنيا رو به پات بريزم ولي من خودم قدرت تشخيص دارم هيچ وقت بدون تجزيه و تحليل به هيچ کسي جواب چشم ندادم اون انتظار داره من مثل خواهراش که 5 سال يه بار يه تي شرت ساده مي خرن باشم من اون جنس هايي رو که خريدم دوتا لباس خواب خيلي خوشگل هم بود که وقتي خواهر شوهرم و جاريم ديدن گفتن ول کن بابا دلت خوشه ما که تا حالا از اين لباس ها نپوشيديم واسه شوهر هامون ... زن بودن و زندگي کردن واسه خواهر هاش و مادرش فقط پختن غذا و سوختن و ساخته ، زندگي براشون يعني شوهرت هرجا رفت ازش نپرسي کي مياي اينکه ندوني شوهرت کجاست اينکه فقط سرت به بچه ات گرم باشه اينکه فقط اسم يه جنس نر تو شناسنامه ات باشه اینکه اصلا به خودت نرسی و هر وقت شوهرت گفت ندارم بگی چشم امسال هم چیزی نمی خرم ولی شوهرت هر چی خواست خرج خودش و دوست هاش و خوش گذارنی هاش کنه و از بس خودت زشت و بد لباس باشی شوهرت دید زنای مردم رو بزنه و به خودت افتخار کنی که زن قانعی هستی من اينطوري نيستم من دوست دارم واسه شوهرم لباس خواب بپوشم دوست دارم موهام همش رنگ ومش باشه دوست دارم واسه شوهرم خوشکل باشم دوست دارم خوش تيپ باشم ولي شوهرم پولي رو که از جيبش بيرون مي ره رو مي بينه نه ارزش و احترامي رو که من واسه اون قائلم ، من که واسه بابام لباس خواب نمي پوشم واسه لذت اونه واسه اينکه بيشتر لذت بره پدرش به جای اینکه به پسرش نصیحت کنه که زن خرج و مخارج داره تازه به من می گه شوهرت خسیسه واسه چیز های الکی پول خرج نمی کنه اگه من اون رو تمکین می کنم وظیفشه که خرج و مخارج من رو به گردن بگیره و با زرنگ بازی نخواد از زیرش در بره دیروز به من می گه وام ازدواجتو به من وکالت بده من می گیرم بهت می دم بعد شبش می گه من ماشینم خراب شده 3 میلیون خرجشه بهم وکالت ندادی که برم بدم به مکانیک ماشینو بیارم بهش اعتماد ندارم حتی یک ذره
درمورد اینکه گفتین وقتی دستبند شکست باید بهش نشون می دادم
من این کار رو کردم و با خودش درمیون گذاشتم و قرار شد وقتی بهش زنگ زدم بیاد و به فروشنده چک بده
ما با هم سر این توافق کردیم
بعد که هر چی بهش زنگ زدم جواب گوشیش رو نداد و بعد 4 بار شوهر خواهرش جواب داد و گفت گوشیشو پیش من جا گذاشته
تازه بد تر از این پدرش رو هم بر علیه من شورونده بود که خواهرم اگه پول نداره چرا رفته همراه ساناز دستبندشو عوض کرده و باباش هم به خواهرش چیز گفته بود که چرا رفتی دنبال این تو خیابون و خودسر شدی
حالا پریشب بهش می گم با خونمون می گه من نمیام و دیگه پامو تو خونه نمی گذارم چرا ؟ چونکه قبلا بهتون گفتم مامانم 7 بار بهش زنگ زده بود یه زن 47 ساله و جواب نداد
بعد رفتیم خونشون و مامانم جواب سلامشو نداد و گفت هنوز کسی جرات نکرده که روی من گوشی جواب نده و ریجکت کنه
می گه مامانت اندازه یه نقطه ج جرات باشه بعد به من اینطوری بگه