RE: زندگی باخفت وخواری یاطلاق!!!!
pardis 1995 جان بازهم ممنون:خیلی سعی میکنم پیش همسرم غرنزنم ولی خودهمسرم هم پیش خانوادم احساس بدی بهش دست میده چون مرداهم تامیشینن کنارهم حرف پول وزمین وخونه و...میزنن وبه اصطلاح روی همدیگه رومیخوان کم کنن انگارمسابقه ی هرکی پول بیشتری داره برنده است گذاشتن:160:پیش خانوادم من به شوهرم خیلی میرسم ولی اون غرورش اجازه نمیده توجمع بهم زیادتوجه کنه(ازباباش یادگرفته) ومیگه من که دوست نداشتم باهات ازدواج نمیکردم ولزومی نداره توجمع احساسمونشون بدم .مردبایدمردباشه نه لوس:163:ولی شوهرای خواهرام همش توجمع نازهمسراشونومیکشن:302:دارم تودفترم خصوصیات مثبتشومینویسم:162: niloo 91عزیزم من خیلی باحساب وکتاب خرج میکنم اکثروسایل خوراکی خونمونو مامانم اینامیخرن ومیدن یاهم که خونه اوناییم من خودم هم یه شغل نیمه وقت دارم واکثرلباساموباپول خودم میخرم میتونم بگه تاحالاهمسرم برام یه ملیون هم خرج نکرده:exclamation: اندیشه22جان اون قضیه اش مفصله وبیشترمادرم منوبه این ازدواج سوق داد وپدرم ناراضی بود(شوهرم ازفامیلای مادرمه).مطمعنم که حق باشماست :72:ولی من نمیتونم باخودم کناربیام احساس میکنم تلف شدم فرسوده شدم کمکم کنین ازدست این دودلی وشک وافکاربدخلاص شم:316::325:
RE: زندگی باخفت وخواری یاطلاق!!!!
سلام
خانومی هیچ زندگی بی عیب نیست و مطمئن خواهرات هم یه مشکلاتی دارند که تو ازش بی خبری
ظاهر بینی پدر زندگی رو در می اره
داری اشتباه می کنی
هرچی زودتر از این افکار در بیا بیرون
RE: زندگی باخفت وخواری یاطلاق!!!!
ممنون اقلیماجان ولی بگین چه جوری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ .:72:sci _:72: bahar.shadi _:72::بی دل_:72:ویدا وبقیه دوستان:72:لطفابهم راهکارعملی نشون بدین :323:
RE: زندگی باخفت وخواری یاطلاق!!!!
سلام پروانه صورتی
چه اسم قشنگی داری :)
میشه بدونم چند سالته گلم؟
همسرت چند سالشه و شغلش چیه؟ میزان تحصیلات؟ چند ساله ازدواج کردین؟
امیدوارم از مثال هام و صراحتم رنجیده نشی اما این صراحت لازمه عزیزم.
میدونی چه رفتاری رو پیش رو گرفتی؟
رفتار یک دختر 5 ساله که عروسک داره و دوستش هم داره اما چون همبازی هاش عروسک های گرونتری دارن هی
پاش رو میکوبه به زمین و میگه من هم ازونا میخوام وخجالت میکشم از داشتن این عروسک.
خوب رفتار فامیل شما و خواهرای شما هم که همه زندگیشون تو خرید کردن و نشون دادن اموالشون به هم و
شماست مثل رفتار دوستان دخترک 5 ساله هست و عکس العمل شما هم عکس العمل همون دخترک.
از این بازی کودکانه خارج شو و تو وارد بازی خواهرات و همسرانشون نشو!
بهتر نیست رفتار انسان های بالغ رو پیش رو بگیری و سعی کنی به چیزهایی دست پیدا کنی که فانی نیستن و یک
شبه از دست نمیرن و از همه مهتر روحت رو بزرگ می کنن و پرورش میدن؟
تا وقتی بخوای نقش دختر 5ساله رو بازی کنی اوضاع همینه و همیشه عروسک های بهتری هست. اما اگر رفتار آدمهای
بالغ رو پیشه کنی به چیزهایی دست پیدا می کنی که هیچ کسی نداره و دیگه نه تنها این مسائل برات عذاب آور
نیستن ، بسیار هم بی اهمیت و مسخره هستن و طوری میشه که اونا حسرت زندگی تو رو میخورن.
برای بالغ شدن دست از مقایسه زندگیت بردار! تجربه نشون داده که آدمهایی که کمبود محبت و عشق دارن این
کمبود رو با خرید کردن و به رخ کشیدن ثروتشون میخوان به عرصه نمایش بگذارن! پس فکر نکنن اگر تو ظاهر همه
چیز خوبه یعنی اون افراد خوشبختن!
و اما در مورد همسرت. تو دوستش داشتی که انتخابش کردی. گلایت هم سر همون گلایه های کودک درونه! وگرنه
بالغ تو میدونه زندگی مشترک یعنی محبت و آرامش و هیچ چیز از این مهمتر نیست.
بهت چیزهایی رو نشون میدم که اگر بهشون با کمک همسرت برسی همه حسرت زندگیت رو میخورن!
1- کسب علم و دانش کنار هم. هیچ چیز به اندازه کسب علم به آدم اعتبار نمیده! ضمنا فانی نیست و پایداره در این
عالم. برعکس ثروت که ممکنه 1 شبه از بین بره! خواهرات اگر شوهرانشون ثروت نداشته باشن بازم حاضر به زندگی با همسرانشون
هستن؟ یا همسر برادرت؟
2- تعیین اهداف مالی دقیق و تلاش کردن در جهت رسیدن به اون اهداف. با همسرت یک برنامه مالی دقیق با جزئیات کامل بریز و در
جهت رسیدن به اون اهداف مالی تلاش کنین با برنامه مشخص و پس انداز کنین برای آینده.
3- دست از مقایسه همسرت با دیگران بردار و اون رو همینطوری بپذیر. خیلی خوبه که دوست داره در جمع مردی
مقتدر به نظر برسه و در خفا به تو محبت و عشق ورزی می کنه. بهت تبریک میگم بابت داشتن همسری به این
مقتدری. همسرت راست میگه مرد باید مقتدر باشه نه لوس! تو رفتی زندگی خواهر برادرات رو از نزدیک ببینی که
چقدر بهشون محبت واقعی میشه؟
4- سعی کن با مطالعه و افزایش دانش و آگاهیت سطح درک و ذائقه و سلایقت رو از زندگی تغییر بدی و سطح
روحت رو ارتقا بدی!
5- با جماعتی رفت و آمد و نشست و برخاست کن که اهل پز دادن و به رخ کشوندن و فخر فروشی نیستن.
وقتی عنوانت رو خوندم گفتم معلوم نیست چه زندگی ای داره اما واقعا وقتی خوندم تاپیکت رو فهمیدم ناشکری.
زندگی بچه های فروم رو بخون و خدا رو شکر کن به خاطر داشتن همسری مهربون ، تنی سالم ، زندگی خوب و
سالم. می بینی چه مشکلاتی دارن؟ باز هم به زندگی خودت میگی خفت؟
میدونی چند نفر تو حسرت داشتن یک همسر خوبن؟
میدونی چند نفر دوست دارن بچه دار شن و نمیتونن؟
میدونی زندگی های بعضی های چه جهنمیه و چطور برای ساختنش تلاش می کنن؟
پس بهتر نیست شیوه زندگیت و طرز فکرت رو تغییر بدی؟
چیزی رو بدست بیار که روزگار نتونه ازت بگیره!
برای بدست آوردن و تغییر طرز فکر بهت خوندن کتاب های انسان شناسی و فایل های صوتی دکتر محمد شجاعی
رو توصیه می کنم تا معنای زندگی رو بهتر درک کنی و خودت رو ارتقا بدی.
توی این تاپیک هم شرکت کن بسیار مفیده برات.
منتظر پاسخ هات هستم.
:72:
RE: زندگی باخفت وخواری یاطلاق!!!!
دوست عزیز به نظرم اینجور وقتا بهترین کار تمرکز بر داشته هاست.
خاطرات قشنگ و عاشقانه من و همسرم (2)
ازالان تو لینک بالا پست بذار..خاطرات عاشقونتو بنویس و مرورشون کن.
مشکلاتت رو دسته بندی کن.یه سریاش قابل حلن..مثلا همسرت میتونه ریزش موش رو درمان یا حداقل کنترل کنه..میتونی با لطافت بهش بگی اینکارو کنه اما نه جوری که لج کنه یا غرورش بشکنه.
وقتی تو جمعی قرار میگیری ازتوقف فکر استفاده کن.یعنی اگه فکرت سمتای منفی رفت به خودت بگو بعدا بهش فکر میکنم و مدام این فکر کردن رو عقب بنداز.
چیزایی که میخوای صاحب باشی رو بنویس و پیشاپیش ازخودت تشکر کن که صاحبشون شدی..با جزئیات و دقیق بنویس..یعنی حتی مدل و رنگ ماشینی که میخوای رو بنویس و قسم بخور تا صاحبش نشدی کنار نکشی.و به کمترش هم راضی نشی.(البته خواسته هات در حد معقول باید باشه).و پیشاپیش بابتشون خدا رو شکر کن.
مدام از ته دل،نه زبونی برای دیگران طلب خیر و برکت کن.مطمئن باش بیشترش به سمت خودت برمیگرده.
بذار یه موضوعی رو بگم:زندگی کاتالوگه.یعنی چی؟
یعنی اگه زندگی بهت زندگی های مرفه و ... رو نشون میده انگار داره بهت کاتالوگ نشون میده و میگه تو میتونی اینا رو صاحب بشی.انتخاب کن.
تو یه دفترچه بنویس اگه خدا به خواهرم ماشین فلان داده میتونه به من هم بهترش رو بده در جهت خیر و صلاح همگان.
مثبت فکر کن..یعنی به این فکر نکن چرا ماشین ندارم؟؟چرا فلان چیزو ندارم بلکه بگو من صاحب یه ماشین فلان میشم.خدایا ممنونم.
باور کن تو و همسرت هم لایق داشتن یه زندگی مرفهین اگه بخوای.
موفق باشی
RE: زندگی باخفت وخواری یاطلاق!!!!
یه دنیاازت ممنونم bahar shadiعزیزم چی میشداگه خواهری به دانایی ومهربونی توداشتم !؟ :228: من بیست وهشت سالمه همسرم سی سالشه هردومون لیسانسیم وهمسرم کارمنده دوسال نامزدبودیم دوسال وچندماهه که ازدواج کردیم .راهکارهاتوحتمااجراخواهم کرد درضمن من خیلی اهل مطالعه بودم یه چندوقته بعدازدواج مطالعاتم کمترشده.ازصراحت حرفات رنجیده نشدم بلکه باخوندنشون ازخواب بیدارشدم وتونستم ازاین بازی هاوتلاطم خودمو یه لحظه بیرون بکشم وازبالاوچشم فردسوم به زندگیم وکارام نگاه کنم:163:میخوام حسابی روی نوشته هات فکرکنم :303:
RE: زندگی باخفت وخواری یاطلاق!!!!
بهارزندگی عزیزم ممنونتم که بازتنهام نذاشتی:72:همین الان میخوام تواون تاپیک یه خاطره بنویسم.تکنیک توقف فکری که یادم دادی خیلی جالبه بایدتمرین کنم.من ازموضوع((((((((راز)))))))))))باخبر :303:وتاحالاخیلی روش کارکردم ولی خیلی وقتافراموشش میکنم یاتنبلی درادامه راه وکوتاهی وناامیدی مانع دستیابی به اهدافم میشه ولی یاداوری موضوع انگیزه ای برام ایجادکردکه حتماازاین به بعدادامه بدم:104:
RE: زندگی باخفت وخواری یاطلاق!!!!
آفرین به تو دختر خوب
:R:R:R:R:R:R:R:R:R
شروع کن ببینیم چی کار می کنیاااااااااااااااااااااا ااااااااااااااااااااااااا ا
بیا اینجا برامون بگو که چی کارا کردی
RE: زندگی باخفت وخواری یاطلاق!!!!
پروانه صورتی
الان خاطرات عاشقانه شما رو خوندم. واقعا همسر به این خوبی از میلیاردها تومان ثروت با ارزش تر نیست به
نظرت؟ کی تاحالا همچین کادویی گرفته که عشق هم چاشنی کادوش باشه؟
به نظرت نباید خدا رو شکر کنی واسه داشتن این همسر؟
شوهر خواهرات تاحالا عشق خالص رو به خاهرات کادو دادن؟ بهش فکر کردی که چقدر دوستت داره و براش عزیزی؟
خوبه الان بیام مثل یک خواهر شوهر غرغرو دعوات کنم؟ :160: ;)
هوای شوهرت رو داشته باش گلم
RE: زندگی باخفت وخواری یاطلاق!!!!
سلام دوستان واقعاازتون ممنونم اومدم تاازکارایی که کردم بهتون بگم.1یه دفتربرداشتم وازروی لینکی که bahar shadiعزیزدلم برام گذاشته بودروی خودم کارمیکنم امیدوارم شاگردتنبلی نباشم.2رفت وآمدم روباافرادفخرفروش وپزبده کم کردم3شروع کردم به خوندن کتابهای خوب خوب4رفتارم روباهمسرم تاحدودی بهترکردم وسعی میکنم اعتمادبه نفسشوبالاببرم 4بهش دارم ثابت میکنم که زندگی مشترکمون مهمترازروابط فامیلیه وبخاطرحفظش روابطموبانزدیکترین افرادخانوادم کم کردم:310:
یادم رفت بگم داریم باپس اندازمن ووام ماشین میخریم ومن بایدبیشترکارکنم تاقسطاروبدم :46:خدایاشکرت که یواش یواش میتونیم روپاهای خودمون بایستیم:323:درسته هنوزاون احساسابازم میادسراغم ولی کمتروکم رنگ ترن ودیگه احساس بدبختی ندارم ممنون بازم تنهام نذارین:72: