RE: داشتم عشقشو باور مي كردم ... تنهام گذاشت بي دليل بدون خداحافظي رفت
محمد مهدي شايد اين پستم كمي به نظرت بيرحمانه و غير منصفانه باشه اما چيزي كه من تو پستهات ديدم اينه كه هنوز وقت ازدواجت نرسيده
هنوز درگير خودتي, ربطي هم به اتفاقات اين روزها نداره , انگار خودتو براي زندگي مشترك اماده نكردي
همينجوري يه رابطه رو شروع كردي و حالا وقت زياده و... گفتي و حتا به خودت زحمت ندادي بفهمي ازدواج يعني چي
حالا هم اومدي و همه چيزو قاطي كردي و من اصلا براي چي زندگي ميكنم , من براي چي ادامه تحصيل ميدم, من براي چي زنده ام و و و و
تو كه هنوز جواب اين سوالاتو پيدا نكردي براي چي به ازدواج فكر ميكني؟مشكلات بزرگ برات پيش بياد چه ميكني؟ چه اين خانم چه خانم ديگه اي بياد تو زندگيت اونم درگير ميشه, پدر اون دختر كار درستي كرد
حالا ديگه موافقم اول خودتو بشناسي و بسازي و بعد به فكر ازدواج باشي چه اين خانم چه دختر ديگه اي
وقتي تعريفت از ازدواج اينه كه ممكنه ديگه كسي مثل اون تورو دوست نداشته باشه يعني هنوز بلوغ فكري براي ازدواج پيدا نكردي
روشتو عوض كن برادر من تا هر تصميمي ميگيري دوباره پشيمونت نكنه
موفق باشي
RE: داشتم عشقشو باور مي كردم ... تنهام گذاشت بي دليل بدون خداحافظي رفت
التماستون مي كنم
ترو به خدا جبهه نگريد
من يه مرد هستم
به پاتون مي افتم ...
فقط كمكم كنيد
به خدا زندگيمو مي دم
فقط بگيد چكار كنم
من خيانت نكردم
اهلش نيستم
دلم براش تنگ شده
مگه شما قلب نداريد
مگه روح نداريد
فقط كمكم كنيد
RE: داشتم عشقشو باور مي كردم ... تنهام گذاشت بي دليل بدون خداحافظي رفت
برادر من...اینجا که با شما پدر کشتگی و خصومت نداریم! منم خیلی دوست داشتم بگم همین فردا بلند شو با خانواده برید منزلشون با گل و شیرینی و... ولی نمیشه...باور کن نمیشه...
بعضی اتفاقات که توی خانواده ها و زندگی می افته مثل زخم های عمیقی هست که باید با گذشت زمان و مراقبت کامل بهبود پیدا کنه!
اگه الان بخوای اقدامی کنی مثل دستکاری و کندن و عمیقتر کردن این زخم می مونه...
آروم باش و فکر کن و برای لحظه ای هم که شده درک کن که توی این مدت چه اتفاقات ناگواری توی این رابطه رخ داده...و یک شبه نمیشه همه چیز رو به حالت اول برگردوند
یه خورده صبور باش و منطقی به اشتباهاتتون فکر کن(بدون اینکه بخوای صرفا دنبال مقصر باشی...)
امیدوارم مشکلت حل بشه و به آرامش برسی...
RE: داشتم عشقشو باور مي كردم ... تنهام گذاشت بي دليل بدون خداحافظي رفت
اتفاقا داريم كمكت ميكنيم كه ميگيم ازين حالت بيا بيرون و يه كم خودتو بساز
داريم ميگيم چيكار كني اما تو باز حرف خودتو ميزني
قلب و روح رو همه مون داريم مگه ميشه نداشته باشيم!!!!!
اما اينقدر شلم شورباي احساس واسه خودت درست كردي كه نميتوني درست بخوني
يعني از خباثتمونه اومديم و داريم حرفهاتو ميخونيم و ميگيم درست فكر كن؟؟؟فكر ميكني من خودم تو موقعيت تو نبودم يا خيلياي ديگه مون اما ميدوني فرق مني كه دارم به قول تو بدون قلب و روح حرف ميزنم با توچيه؟ من به خودم فرصت دادم, اومدم اينجا و ياد گرفتم خودمو بسازم
تو اما تا خودت نخواي نميتوني اروم بشي
حالا هزار نفرم بهت بگن باز حرفت همونه:دلم براش تنگ شده و فكر ميكني ما نميفهميم دلتنگي چيه
محمد مهدي هيچكس جز خودت نميتونه ازين وضعيت بيارتت بيرون, تو از من كوچكتري و فكر كن خواهر بزرگت داره بهت ميگه: بس كن!!!!
نه خودتو مقصر ببين نه اونو
يه مدت اصلا فكرتو ازش منحرف كن, تا فكرش مياد سراغت خودتو سرگرم كن به كاري, بعد يه مدت ميتوني خودت افكارتو كنترل كني و ارومتر ميشي و راحت تر ميتوني تصميم بگيري
الان تو اين هيجانت باور كن بيراهه ميري
اول اروم باش بعد كه از هيجان و تنش رها شدي بيا و حستو بنويس
RE: داشتم عشقشو باور مي كردم ... تنهام گذاشت بي دليل بدون خداحافظي رفت
سلام آقا محمد مهدی،
به تالار همدردی خوش آمدی.
دوستان راهنمایی های خوبی کردند.
برادر من! همسن هم هستیم! من کاری به اشتباهاتت در گذشته ندارم و الآن رو می گویم.
چرا اینقدر ذهنت رو، فکرت رو و اعمالت رو دادی دست احساسات.
چرا این حرفها رو می زنی؟ قوی باش! مرد باش! خودت رو کنترل کن.
هر دو اشتباه کردید. شاید اشتباهتون قابل جبران باشد و شاید اگر صلاحتون در این بود بتوانید ازدواج کنید. ولی نه اینطوری!!! و نه از این راهی که پیش گرفتی! خیلی خیلی باید خودت رو تغییر بدهی.
به خودت فرصت بده تا آرام بشوی. بگذار این احساساتت فروکش کنند. شاید چند هفته طول بکشد. بگذار اون خانواده هم کمی به آرامش برسند. و بعد با مشورت بزرگتر یک تصمیم اساسی بگیر.
ازدواج حرف یک عمر زندگی هست. مهم ترین تصمیم زندگی هر دوی شماست.
هر دو باید خیلی منطقی تر از این حرفها عمل کنید.
تا اینجای کار رو کاملاً احساسی پیش بردی و آخرش این شد! از این به بعد رو حداقل منطقی باش!
موفق باشی.
RE: داشتم عشقشو باور مي كردم ... تنهام گذاشت بي دليل بدون خداحافظي رفت
ممنون از زهره خانم كه واقعا يه لحظه احساس كردم انگار همينجا هست و روبروي من داره منو راهنمايي مي كنه
و همينطور از حامد و مهرداد عزيز
ok صبر ميكنم و همه اينكارارو ميكنم
اما اگه نشد چي؟؟؟
مي شه بگيد از كجا شروع كنم و چيكار كنم
من نه به پروژم مي رسم
و نه به كارم
همينطور گيج شدم
ولي گوش مي دم به حرفتون به خدا گوش مي دم
فقط مي ترسم
نمي دونم از چي ولي مي ترسم
خوب يكي اينكه مي ترسم از دستش بدم
ولي باشه بهم بگيد چيكار كنم و از كجا؟
چون شما اين راه رفتيد مطمئنم مي تونيد كمكم كنيد
نمي دونم اگه كاري از دست منم بر بياد مطمئن باشيد جبران مي كنم
اگه بعد چند ماه گذشت و من به تمام حرفاتون گوش دادم بعدش چي؟؟
به هر حال ممنون از اينكه جوابمو مي دين چون احساس تنهايي نمي كنم...
موقعي كه ورزش مي كنم وقتي در حال دويدن هستم يه دفعه مي ياد تو ذهنم
بعدش مي ايستم تمام تمركزم بهم مي خوره
يا هر كاري
RE: داشتم عشقشو باور مي كردم ... تنهام گذاشت بي دليل بدون خداحافظي رفت
mohammad mahdi عزیز سلام
پست حامد عزیز را دوباره بخون و سعی کن بهش عمل کنی
نظر منم اینه به خودت فرصت بده تا ذهنت کمی آروم بشه تا بتونی مسلط تر تصمیم و عمل کنی
ورزش رو ادامه بده تا فکرش آمد ذهنت از تکنیک توقف فکر استفاده کن خیلی اثر داره
به خدا توکل کن از پسش بر میای نگران نباش:72:
RE: داشتم عشقشو باور مي كردم ... تنهام گذاشت بي دليل بدون خداحافظي رفت
اولين قدم اينه به خودت كمك كني ارامش روحيه ات برگرده و افكارت اينقدر به همت نريزه
توقف فكر بهترين راهه..يعني وقتي افكار منفي بياد سراغت ذهنت بهشون بي توجه باشه
لينكشو واست ميزارم
تكنيك توقف فكر
محمد مهدي فقط خواهشا بخون و انجام بده نه اينكه دوباره شروع كني به مرثيه سرايي
اولين قدمو كه برداري حالت خيلي بهتر ميشه , مطمين باش
يعني به اين فكر نكن اگه ازدستش بدم و ديگه نبينمش و ....
فقط به اين فكر كن بايد ارامشت برگرده
موفق باشي
پست من و ويدا همزمان شد
RE: داشتم عشقشو باور مي كردم ... تنهام گذاشت بي دليل بدون خداحافظي رفت
چه جالبه که بازم انتظار کمک اون دختر رو دارید!!! [
اما مي دونم وقتي از خودش خبري نيست
با خانوادم كه راضي هم بشن بريم اونجا
كه بماند به خانواده ما پدرش گفته پاتون خونه ما نگذاريد
ودر كل بريم و خود دختر اونجا بگه نه
و با اين حال كه من واقعا دوسش دارم
اونموقع چي براي من مي مونهquote]
چی میشه؟!! غرورتون میشکنه؟!!
اون دختز غرور نداره؟ ابرو نداره؟ پدرش غیرت و غرور ندارن؟
اقا محمد عزیز دختر نیستی شاید نتونی اونقدر درک کنی حس الان اون خانوم رو.ولی من مطمینم داره عذاب میکشه. نه فقط از دوری شماها.از دیدن شکستن غرور پدرش.شکستن دل مادرش.له شدن خودش.بی ابرو شدن خودش و ... .
دیگه نمی دونم واقعا جایی میمو نه که شما هم انتظاری از اون داشته باشی؟؟
حتما اقدام کن.حتما.حتی 100 بار. البته خودت اصلا.خوانوادت اقدام کنن ( طوری نباشه که حالت مزاحمت پیدا کنه و بیشتر تنش ایجاد شه).
خدایا به همه دخترا از جمله خودم کمک کن درست رو از نادرست تشخیص بدیم و از احساسات پاکی که به همه ما دادی درست و بجا استفاده کنیم:323:[/quote]
RE: داشتم عشقشو باور مي كردم ... تنهام گذاشت بي دليل بدون خداحافظي رفت
سلام دوست عزيز
به نظرت واقعا بي دليل رفت؟نميدونم شايد ناراحت بشي ولي تو در حق اون دختر خانم ظلم كردي بعد چهار سال اومدي ميگي عاشقشم پس اين مدت چيكار ميكردي ،ميدوني چيه ما آدما وقتي يكي هست قدرشو نميدونيم ولي وقتي ميره تازه مي فهميم كي بود الانم بذار به حال خودش باشه اين بزرگترين كمكيه كه ميتوني بهش بكني