RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
سلام شيرين بانو جان
در رابطه با مشكلت دو تا مطلب خيلي مهم هست اول اينكه اگر عشق اتشيني بين شما بود اون اقا تحت هيچ شرايطي نبايد ازدواج مي كرد حالا هر چقدر هم واسه به هم رسيدنتون مشكل و مانع بود!1
دوم وضعيتي هست كه الان درش هستيد برا يه لحظه خودتون رو جاي اون زن بذاريد شوهرش همزمان دوست دختر داره !!!
پسابطت رو به كل قطع كن حتي به نظر من از اون اقا هم نخواه كه بره با زنش صحبت كنه و اون رو راضي كنه يا نامه و دست خط بده كه راضي به زن دوم گرفتن هست چون هيچ زني از ته دل راضي به تقسيم كردن شوهرش با زن ديگه اي نيست و از طرفي اگه شما اينو از اون اقا بخواي شايد اون اقا اينقدر زندگي رو به اون خانم زهر كنه كه خودش تقاضاي جدايي كنه كه خوب باز هم شروع كننده اين جدايي شما بوديد و ايا بعد از جدايي اونا شما حاضريد با همچين مرد خودخواه و بي عاطفه اي باشيد؟؟؟
خواهشا رو خودتون كار كنيد كه به هر قيمتي هست اون اقا رو فراموش كنيد
نميخوام از ياس و نا اميدي حرف بزنم ولي بايد قبول كنيم بعضي از اتفاقات تو زندگيمون مثل اب ريخته ايه كه نمي شه جمعش كرد ازدواج اين اقا هم به هر دليل كه بوده يكي از هموناست به اين فكر كنيد كه شما به هيچ قيمتي نمي تونيد به ديروز يا پارسال برگرديد و دوباره از اون روزها استفاده كنيد
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانوب
از جنبه های دیگر زندگیت بگو... بگو چقدر تو شغلت موفقی؟... چند تا دوست داری؟... تو خانواده ات چه موقعیتی داری؟... چقدر خودت رو دوست داری؟
سلام:72:
من دختري اجتماعي، گرم و خوش برخورد و در عين حال سختگير در رعايت اصول اخلاقي و شرعي هستم. فارغ التحصيل رشته اي عالي و در كارم موفقيت نسبي دارم. موقعيتم در خانواده ميشه گفت مدبر و رابط بين والدين و ساير اعضاي خانواده ام هستم. كلا خودم رو مي بوسم:46::43::311:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط blue sky
چرا؟ میشه بگید دلایل مخالفت خانواده ها چی بود؟ چی شد که این آقا در اون زمان قانع شدند که خانواده ها حق دارند و تلاش جدی و مصرانه برای وصلت با شما نکرد؟ چی شد که مصمم شد شما مناسب ازدواجش نیستید و با فرد دیگری ازدواج کرد؟
ايشان براي ازدواج ما اقدامات جدي انجام دادند كه باز هم خانواده ايشان راضي نشدند تا بالاخره نتيجه يكي از آن اقدامات، ازدواج ايشان و همسرشان بود كه البته نهايتا خانواده آقا راضي به ازدواج ما شدند اما خود آقا نظرش برگشت.
ولي اين نكته رو هم اضافه كنم كه آقا وقتي كه ديدند همه چيز جدي شده و تا ساعاتي ديگر متاهل ميشوند، پشيمان شدند و اين پشيماني در حالتي بود كه ديگر خودشان را به دست سرنوشت سپردند و كار را تمام شده فرض كردند.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بالهای صداقت
تاپيك خانم دانه را خواندم و احساساتش را با عمق وجود درك مي كنم، ما هم تابحال سه بار روابطمان را قطع كرديم اما باز هم نشد چون هنوز من مجردم و شعله اميد در درون هر دونفرمان شعله ور است.
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط نادیا-7777
عزیزم شما چند سالت هست؟
تا به امروز براي ديدن 26 بهار خدا را شكر ميكنم.:72:
الله اعلم. آه دل بنده حتي اگه مومن هم نباشه خانمان سوزه و من واقعا در جهنم هستم از اين كه وجودم آتش بر زندگي كس ديگري است.
اما نميتونم مثل خانم دانه تن به يه ازدواج بدون عشق بدم.
از همه دوستاني كه راهنمايي ام كردند كمال تشكر رو دارم ولي حجم سوالات و نظرات كمي زياد بود و من هم سعي كردم خلاصه و مفيد مطالبي رو خدمت دوستان عرض كنم.
باز هم منتظر راهنمايي هاي شما هستم.:72:
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
شیرین بانوی عزیز سلام
خواهر خوبم میدونم الان عاشقی و حرف هیچ کدوم ما رو درک نمی کنی اما ما که بیرون گود هستیم داریم می بینیم
طبق تجربه که این ره که شما میروی به ترکستان است!
آقا پسر اگر تو را واقعا میخواست هرگز ازدواج نمی کرد و به ظاهر خودش رو به دست تقدیر نمی سپرد دختر خوب!
چقدر نامزدت منو یاد خواستگار سابق خودم میندازه که ادعای عاشقیش گوش فلک رو کر کرده بود و بعد قسم خورد
که هرگز ازدواج نمی کنه و بعد 1 سال و نیم نامزد کرد و داره ازدواج می کنه!
دلیل ازدواج نکردن ما هم مخالفت خانواده ایشون بود و امروز من به یاری همدردی میدونم بزرگترین لطف خدا بوده
ازدواج نکردن من با ایشون!خوب عزیزم این کار اون با ادعای عاشقی منافات داره! من همیشه به خودم می گم اگر
دوباره این آدم به فرض مثال برگرده من نباید دست و دلم بلرزه چون کسی که حاضر نشد پای عقیده و عشقش
بایسته هیچ بعید نیست من هم دلش رو به فرض در آینده روزی بزنم!
پس شیرین جان از خواب عاشقی لطفا بیدار شو و خودت رو گول نزن که تقدیر نگذاشت و نشد!
مردی که نتونه پای عقیدش بایسته و بعد خودش رو به سرنوشت بسپره و ازدواج کنه و بعد که با سرنوشت یک
دختر بیچاره بازی کرد برگرده دوباره سمت شما اصلا قابل اعتماد نیست و ممکنه روزی حس کنه چون کس دیگری
بهتر از شما هست خودش رو به تقدیر بسپره و دوباره بره به سمت عشق و عاشقی!
شیرین جان
راه عاقلانه جدا کردن قاطعانه راه خودتون از ایشونه! ایشون متاهلن و باید تاوان انتخاب سهل انگارانه شون رو بدن!
یک لحظه و فقط یک لحظه خودت رو جای اون دختر بگذار! اگر کسی دیگه با تو این کار رو بکنه چه می کنی؟
شیرین بانو ، دوست عزیز
اون دیگه به تنهایی مال خودش نیست پس با بزرگواری از تخریب زندگی دیگری جلوگیری کن و مطمئن باش خداوند
این کار خیر تو رو میبینه و آینده زیبایی برات رقم میزنه!
بهر حال عاشق همه حقایق رو جوری که دلش میخواد می بینه پس اگر ما رو ذی صلاح دیدی برای مشورت و
مشاوره بدون بهتره پات رو از زندگی یک مرد متاهل - حتی اگر عاشقت باشه واقعا - بکشی بیرون!
ببخش که انقدر صریح حرف زدم! چون دوست ندارم آینده خودت و اون زن رو خراب کنی!
مطمئنم اونقدر عاقلی که خودت درست ترین تصمیم رو میگیری!
موفق باشی گلم
:72:
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
متاسفم که این حرف را می زنم اما نموداری که از این آقا به تصویر کشیدی این آقا نسبت به خودش هم خائن است چه رسد به شما و خانم همسر .
شما مردی را به تصویر کشیدی که به جای حل مشکل راه فرار و مسیر انتخاب های غلط را طی می کند و باز آنچه به تصویر کشیدی مردی بدون مسئولیت که انتخاب می کند که گذران کرده باشد و زندگی خودش و سایرین را یک بازی می داند که در این بازی نه تعهد و نه وفاداری و نه حتی مسئولیت - عشق و احترام و.........نقشی ندارد .
اما مسئله این آقا نیست . مسئله ی زندگی او به خودش مربوط است که از ابتدای زندگی ، زندگی خودش را به سراشیبی و مسیر باخت هدایت می کند و دست چند نفری را هم در این سقوط آزاد با خودش گرفته که یک تنه نبازد .
مسئله شما هستی که چرا به این سقوط آزاد فکر می کنی در حالی که خودت می دانی این انتخاب حدیث مفصل است .
اگر از سر ناآگاهی اینکار را می کردی بحثش جدا بود و باید کلی باهات حرف زده میشد . اما فقط فکر کن . واقعا چرا ؟!
و باز اگر واقعا تعریفی که از خودت و نقش خودت در خانواده کردی ، درست باشد ( والد حمایتگر و بعضا بالغ ) دنبال تغذیه ی کودکت از کودک آزرده ی بی مسئولیت - بی اراده و...............این آقا هستی و او هم چون در قبول مسئولیت - تعهد و وفاداری دچار مشکل است به دنبال تغذیه از بخش حمایتگر و بالغ وجود شماست .
خب به جای اینکه زندگی انگلی و تغذیه از کودک این آقا را انتخاب کنی خودت کودک خودت رو تقویت کن و حالش را ببر . دیگه مجبور هم نیستی نقش بزرگتر برای یه آدم بی مسئولیت - بی عشق - بی احترام - بی تعهد - ............بازی کنی . مگر اینکه خودت از این بازی کیف کنی و سود ببری . تصمیم نهایی تو نشان خواهد داد که واقعا تعریف تو از خودت درست بوده یا نه .
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
آقا پسر اگر تو را واقعا میخواست هرگز ازدواج نمی کرد و به ظاهر خودش رو به دست تقدیر نمی سپرد دختر خوب!
ممنون از راهنمايي شما.:72:
گفتم كه ما سريعا موضوع را با خانواده ها مطرح كرديم، و اعتراف ميكنم كه اون زمان من عاشق ايشان نبودم و ايشان هم عاشق من نبودند چون آشنايي ما به ماه هم نكشيد كه من خواستم كه ادامه آشنايي، رسمي و از طريق خانواده ها و با خواستگاري باشه.
اما الان شرايط خيلي فرق مي كنه و دوست داشتن ما بهم اثبات شده. و ايشان هم كارهاي جدي رو واسه بهم رسيدن ما دارند انجام ميدند.
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شيرين بانو
اما الان شرايط خيلي فرق مي كنه و دوست داشتن ما بهم اثبات شده. و ايشان هم كارهاي جدي رو واسه بهم رسيدن ما دارند انجام ميدند.
شیرین بانوی عزیز ، دوست خوبم
دنبال تایید هستی یا راهنمایی؟
اگر دنبال تایید هستی خوب تا اینجا همه شما را از این رابطه نهی کردند اما اگر دنبال راهنمایی و
عواقب این ازدواج هستی ما آنچه شرح بلاغ است با شما گفتیم! خواه پند گیر خواه ملال...
ضمنا نازنینم
خودت رو فریب نده خانم گل...وقتی کسی بعد ازدواج عاشق دیگری میشه بی وفایی و بی تعهدی
خودش رو اثبات کرده نه علاقه اش به شما رو!
شما که میگی عاشق نبودی اولش ، چه اصراری داری که وارد زندگی کسی بشی که سابقه عشقی
بینتون نبوده و حالا که اون مرد برای تنوع با رنگ و لعاب عاشقی سراغت اومده بری و زن دومش بشی؟
واقعا میتونی عشقت رو با یک زن تقسیم کنی یا میخوای زن اولش بگذاره و بره و تو بمونی با عذاب
وجدان...کدومش؟
خود دانی عزیز دل...ما همه جوانب رو بهت گفتیم...اما صلاح مملکت خویش خسروان دانند
یا حق
:72:
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
و باز اگر واقعا تعریفی که از خودت و نقش خودت در خانواده کردی ، درست باشد ( والد حمایتگر و بعضا بالغ )
ممنون از راهنمايي شما.:72:
آني، من در اين فضاي مجازي چرا بايد براي شما، توصيف دروغي از خودم را بنويسم؟ چه سودي از دروغگويي عايدم خواهد شد؟ در حاليكه با گفتن درست ماجرا مي توانم از راهنمايي هاي دوستان بهره بيشتري ببرم تا با دورغگويي.
در اجتماع و در برخورد با افراد غيرخانواده ، در محيط دوستان و همكاران هم اين توصيف و تعريف را زياد شنيدم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
خب به جای اینکه زندگی انگلی و تغذیه از کودک این آقا را انتخاب کنی خودت کودک خودت رو تقویت کن و حالش را ببر .
ولي زندگي انگلي؟؟؟ يعني من انگلم!!! :33::311: ببخشيد ولي كودك درونم خيلي شيطونه.
ولي شخصيت ايشان يك شخصيت محكم و برجسته اي است و به هيچ عنوان با تعاريف شما سازگار نيست.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط bahar.shadi
دنبال تایید هستی یا راهنمایی؟
اگر دنبال تایید هستی خوب تا اینجا همه شما را از این رابطه نهی کردند اما اگر دنبال راهنمایی و
عواقب این ازدواج هستی ما آنچه شرح بلاغ است با شما گفتیم! خواه پند گیر خواه ملال...
بهارشادي، خب من به دنبال گرفتن راهنمايي هستم و ميدانم كه ازاين سايت هم نتيجه اي جز قطع ارتباط نخواهم گرفت. ولي همه فقط مرا نصيحت مي كنند و كسي راه و روش را به من نمي گويد.:325:
RE: ازدواج دوم، تو خود حديث مفصل بخوان از اين مجمل.
گارد نگیر و فیلتر و سد سازی نکن .
متهم به دروغگویی نشدی .
این حرف برای این بود که اگر تشخیص درست باشد و حمایتگر و بعضا بالغ باشی به شکل غیر ارادی و ناخودآگاه دنبال تغذیه شدن از بی مسئولیتها و رفتار و افکار و احساسات و واکنش های کودکانه ی این آقا هستی . ( به جای قصه سازی و برداشت های غلط دنبال چرایی و پاسخ و راه حل و علت های ریشه ای مشکلت باش )
به حرف همه مدعی بالغ و حمایتگر هستیم اما به عمل و احساس و افکار ردیابی که بشویم یک خروار آزردگی های کودکانه مثل دمل چرکی سرباز می کند .