RE: از هرچي مرد تو دنياس نااميدم
از خانوم فرشته مهربان و ديگر دوستان واقعا تشكر ميكنم .حرفاشون بهم اميد تازه اي داد .فقط يه سوال
مني كه از داشتن چنين رابطه اي پشيمونم و حتي اجازه به برقراري هيچ دوستي با جنس مخالف نميدم مگر به قصد ازدواج و آگاهي والدين...بايد به خواستگار بعديم بگم كه اين رابطه رو داشتم.تاپيك صداقت به چه قيمت ؟ آيا صداقت هميشه خوبه ؟ رو كامل خوندم ولي خداييش بيايم واقع بين باشيم آخه كدوم پسريه كه با داشتن رابطه حالا اونم اشتباه طرف رو قبول كنه و پشيمونيشو واقعا درك كنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بخدا دورو برم كم نديدم كه دختر صادقانه گفته اما پسره برچسب ناپاكي بش زده و رفته درست مثل من.
امثال ما كه تو دوره خامي زندگي كرديمو حالا ميفهميم كه اون رابطه ها اشتباهه محض بوده بايد چيكار كنيم؟
راستي با اون شخصي هم كه آشنا شده بودم به هم زدم :160:.و هدفم ديگه دوستي بچه گونه نيست .
از دوستان ممنون ميشم اگه جواب سوالمو بدن:323:
با خوندن اون تاپيك اضطراب عجيبي تو دلم افتاده :316:من اصلا نميتونم دروغ بگم.و گذشته ي طرفم هم واسم مهم نيست اصل حال و آينده اي كه با هم خواهيم داشت اما هيچ پسري قبول نداره اين حرف رو:302:
RE: از هرچي مرد تو دنياس نااميدم
اگر دروغ بگویید یا پنهانکاری کنید، احتمال این زیاد است که بالاخره یک روز شوهر شما قضیه را بفهمد. آن وقت ممکن است حتی زندگی شما از هم بپاشد!
برای مثال این تاپیک را بخوانید:
فریب یا دروغ زنم
فریب یا دروغ زنم 2
به نظر من اگر از شما سوال شد، واقعیت را بگویید. توضیحات اضافه ندهید. ولی پنهان کاری هم نکنید و دروغ نگویید.
مردهایی هستند که با این قضیه کنار بیایند.
RE: از هرچي مرد تو دنياس نااميدم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Hamed65
اگر دروغ بگویید یا پنهانکاری کنید، احتمال این زیاد است که بالاخره یک روز شوهر شما قضیه را بفهمد. آن وقت ممکن است حتی زندگی شما از هم بپاشد!
برای مثال این تاپیک را بخوانید:
فریب یا دروغ زنم
فریب یا دروغ زنم 2
به نظر من اگر از شما سوال شد، واقعیت را بگویید. توضیحات اضافه ندهید. ولی پنهان کاری هم نکنید و دروغ نگویید.
مردهایی هستند که با این قضیه کنار بیایند.
آقا حامد يعني من بهشون بگم كه من رابطه جنسي مختصري داشتم كه از روي سادگي و خامي بوده و پشيمونمو توبه كردم؟؟؟
تو اون تاپيكا خوندم كه مرد نميتونه اين رو قبول كنه كه دسته مرد ديگه اي به خانومش خرده
اين واقعا واسم ترسناكه كه بگم.100% مرد پيش خودش 100000000 تا فكر ميكنه
من از اون دسته دخترايي هستم كه اگه مردي دوسم داشته باشه و واقعا منو بخواد جونمو فداش ميكنم و از هيچ چيز براي آرامش اون دريغ نميكنم اما اين مردي كه مياد خواستگاريم و با پرسيدن همچين سوالي و شنيدن پاسخش به من حتي اجازه ي نشون دادن احساسم رو نخواهد داد چه برسه اينكه زمان بذاره براي شناخت بيشتر من:302:
RE: از هرچي مرد تو دنياس نااميدم
سلام
شما هدفتون دقیقا چیه؟دوستی یا ازدواج؟یجا نوشته بودین دوستی بچه گانه هدفتون نیست.به نظرم دوستی بچه گونه یا بزرگونه نداره.کلا ماهیت دوستی بی هدفه.شما ببینین در بهترین حالت این دوستی ها منجر به ازدواج میشوند ولی چه ازدواجی؟ازدواجی که دو طرف تنها همدیگر رو تحمل میکنند و علاقه بینشون ک در دوران دوستی بوده فروکش کرده و برای هم تکراری شدند!این تازه بهترین حالتشه
اما اگه هدفتون واقعا ازدواج باشه به نظرم این راهش نیست.شما هروقت تصمیم قطعی برای ازدواج گرفتید نیت کنید و از خدا بخواهید که فرد مناسب شما رو سر راهتون قرار بده.مطمئن باشید با کمک خدا عواقب دوستی های گذشته پاک خواهد شد
به نظر من صداقت کامل داشته باشید حتی اگه به ضررتون باشه.شاید اولش سخت باشه ولی بعدها به نفعتون تغییر خواهد کرد
RE: از هرچي مرد تو دنياس نااميدم
ستایش جان بنظر من ، قرار نیست جزییات رابطه گذشته تان رو بازگو کنید چون کمکی نمی کنه... هر ادمی ممکنه اشتباه کنه ولی همیشه فرصت جبران براش هست ...
کلیت مطلب رو براش توضیح بدید و بگید که در رابطه قبلی احساساتی با موضوع برخورد کردید و اون پسر رو درست نشناختید... از افکارتون در مورد زندگی سالم براش بگید... و از اهدافتون که در زندگی بدنبالش بودید و هستید
حالا اگر طرفتون هم ادم منطقی بود انشالله که حرفتون رو میفهمه
:72:
RE: از هرچي مرد تو دنياس نااميدم
سلام ممنونم از پاسخ هاتون دوستان.من هدفم ازدواج هست از اولم همين هدف رو داشتم اما مثل بقيه دوستام فكر ميكردم بايد با كسي دوست بشم.خب من تو شهرستان بزرگ شدم و واسه دانشگاه به شهر ديگه رفتم .محيطي كه قبلا توش بودم و زندگي كردم خيلي كوچيك بود و بسته و چون يكي يه دونه هم بودم پدر اجازه هيچ كاري بهم نميداد .رفت و آمد هم نداشتيم خب من فريب اون پسر رو تو يه شهر غريب خوردم و تاوان پس دادم.نميدونم الان چند مورد از دوستي هاي دوستام رو ميبينم كه الان باهم ازدواج كردن و خوشن شايد اونها باهم تفاهم دارنو خيلي همو دوس دارن اما من ديگه فريب اين دوستي هارو نميخورم.به خدا قسم اون زمان من واقعا ساده بودم اما كدوم خواستگار باور ميكنه كه من اشتباه كردم ؟پسري كه مثلا من عشق اولش بودمو واسم اون همه سال صبر كردو واسم ميمرد منو گذاشتو رفت.نميدونم چي بگم.
بازم از دوستان واسه دلگرمي هاشون تشكر ميكنم