آقای خارپشت، اگر قضیه صندلی پیش نمی اومد، من صبح هم ناراحت شده بودم اما هیچی نگفتم. چرا؟ چرا بلد نیستم کجا ؟ چی؟ چه جوری ؟ بگم؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط آراام
این را می خوام بدونم.
نمایش نسخه قابل چاپ
آقای خارپشت، اگر قضیه صندلی پیش نمی اومد، من صبح هم ناراحت شده بودم اما هیچی نگفتم. چرا؟ چرا بلد نیستم کجا ؟ چی؟ چه جوری ؟ بگم؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط آراام
این را می خوام بدونم.
اما در مورد خودتون باید بیشتر توضیح بدین واینکه
1_ایا مواردی مثل این مورد جاهای دیگه و با افراد دیگه براتون پیش اومده ؟
2_ در اون موقعیت چه برخوردی داشتین ؟
3_باز هم سکوت کردین و احساس کردین دیگران دارن از شما سو استفاده میکنن؟
دوست عزیز میخوایم مشخص بشه که ایا این کوتاه اومدن و گذشت بی مورد شما همیشگیه و جز اخلاق ومنش شماست یا اینکه نه بی ملاحظگی این خانوم به حدی بوده که ناخوداگاه تذکر دادن رو بی فایده دونستین وترجیح دادین در سکوت حرص بخورین
اگر مورد دوم باشه که هیچ بحثی نیست جز تعیین کردن محدوده وحریم برای خودتون اما در غیر این صورت بگین بحث کنیم :72:
بله آقای خارپشت
من همیشه این مشکل را دارم. مساله این خانم نیست.
کلا دیگران خیلی راحت وارد حریم من می شن و من با اینکه ناراحت می شم بلد نیستم نذارم. یا اگر بگم مساله یه جورایی مدل بحث و دعوا می شه.
اولا عنوان تاپيكتون خيلي برام جالب بود. فكر كردم يه تست روانشناسي بود.:311: مثل كتاب "كي پنير منو برده." يا كتاب "كي قورباغه را قورت داد.":311:
در مورد اون خانوم: اين افكار منفي را از ذهنت بيار بيرون كه او تو را ... گير آورده و مي خواد سوار شه.:305: برخي از آدما اين جوري اند و اين مشكل شما نيست. در ضمن عمرا هم بتوني عوضش كني. اون يه عمر همين جوري بزرگ شده. تنها راه اينه كه يه جوري ازش فرار كني. اگه مي توني اتاقت را عوض كن. يكي از دوستان من كه يه ذره كمتر حموم ميره، يه بار خواست با من هم اتاق بشه، همچين پيچوندمش كه خودش نفهميد:311:. من نميدونم چرا برخي از اين آدما توي خوابگاه كه حموم مجانيه هم حموم نميرن. بابا، گوسفند، حالمو به هم زدي. پا شو برو خودت را بشور. اسب.:324:
اما تا وقتي كه هنوز اتاقت را عوض نكردي، اين كارها را مي توني بكني: خيلي راحت ناراحتي خودت را بهش بگو. اما محترمانه. بهش بگو كه ديگه دوست ندارم كه روي ميز من غذا بخوري. دوست ندارم به برگه ها دست بزني. اما يادت باشه اين حرفها را در كمال خونسردي و احترام بگي. اگه با حرص و عصبانيت بگي، بازنده اي، چون اون موقع از ديد يه ناظر خارجي، تو يه آدم عصباني ديده ميشي. اما اگه خيلي راحت بگي، اون مجبوره به تو حق بده.
در مورد استادت هم خوب كاري كردي نرفتي داخل، اگه رفته بودي كه فاجعه بود. استاد كه از گذشته ي شما خبر نداره. اگه ميرفتي با خودش فكر ميكرد كه شما چقدر بي شخصيتي. كلا اين مسئله را بايد سعي كني بدون كمترين آسيب به خودت حل كني. حرص بخوري و عصباني بشي و همش ذهنت را درگيرش كني و ... همش به ضرر خودته و اون داره حالشو مي بره.
يه نكته هم اينه كه شما ميگي كه هر وقت با كسي ميخواهي ناراحتي ات را بگي، دعوا راه مي افته. اين مشكل شماست. شما وقتي كمي ناراحتي، اونو نميگي. دوباره ناراحتت ميكنه، نميگي. سه باره و تو نميگي و همه را تو دلت نگه مي داري و اون وقت يه باره منفجر ميشي رو سرش.:163: حالا اون كه گذشته يادش نيست و فقط مسئله ي حال را مي بينه، درموردت فكرميكنه كه چقدر دنبال درگيري هستي. بايد هر مسئله را همون جا حل كني و تو دلت يه بمب ساعتي درست نكني.
تاپيك آينده ي اين رابطه را شما كمك كنين هم خيلي ميتونه كمكت كنه.
سلام دوست خوبم. سعي كنيد وقتي ميخواين از اتاقتون خارج شيد، در اتاقتون رو قفل كنيد بريد. اگر هم رو در رو خودتون اين كارو انجام دادند، با خنده و شوخي منظورتونو بهش برسونيد.
ex) يادمه جزومو دادم يكي از دوستام، وقتي برگردوند، روش يه لكه بود، با خنده رفتم طرفش گفتم: احيانا ديرز ظهر آبگوشت داشتين؟ گفت چطور مگه؟ گفتم آخه لكه اش رو دفتر من مونده.:311: بنده خدا خجالت كشيد و كلي معذرت خواهي كرد. بهش گفتم ، من يه مقدار رو وسايلم حساسم. دفعه بعد بيشتر احتياط كن. از اون موقع به بعد ديگه چيزي ازش نديدم.
تسوکه و شب بارونی عزیز ممنونم.
نه اینکه دعوا می شه، ولی مثلا مشخص می شه که عصبانی هستم. مث همین موردی که گفتم. وقتی تموم شد بهم گفت انگار عصبانی شدی !!نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
خب ببینید به هم ریخته بودن وضعیت اتاق و میز صبح من را ناراحت کرد و نگفتم. بعد مساله صندلی پیش اومد که گفتم. شاید اگه مساله صبح نبود، صندلی را تحمل می کردم. منظورم این است که یک عامل یا یک اشتباه باعث عصبانیت نمی شه یا ممکنه آدم بگه حالا مهم نیست. اما تکرارش ...
تشخیص این که کی باید گفت و چه جور یه کم برام سخته. حالا بازم تمرین می کنم که هر جا ناراحت شدم سریع بگم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tesoke
:311::311::311::311::311:
اگر هر وقت به هر كي اعتراض ميكني با عصبانيت است، بايد كمي روي كنترل خودت كار كني. اما اگر فقط همين خانوم گفته كه عصباني هستي كه اشكالي نداره.نقل قول:
نوشته اصلی توسط آراام
كي؟ بستگي داره. يه وقت به يكي كه بهت نزديكه و مثلا شوهر و ... بايد آدم بيشتر ببخشه و كمتر بگه. اما براي افراد دورتر قضيه فرق داره. هر چه طرف مقابل از آدم دورتره، ميشه بيشتر اعتراض كرد و كمتر تو دل نگه داشت.نقل قول:
نوشته اصلی توسط آراام
چه جور؟ با مهرباني و كنترل خشم. سعي كن همون موقع كه ناراحتي نگي. ميدوني كه آدما بنده ي محبت هستند و اگه كمي مهربون تر باشي حتما گوش ميده.
بگو ولي نه سريع. سعي كن كمي آروم شي و بعد محترمانه بگي. محترمانه گفتن چهره ي يه خانوم متشخص و خوب را بهتون ميده كه براي خودش ارزش قائله و با عصبانيت گفتن چهره ي يه خانوم قرقرو را بهتون ميده. حالا شما مي خواي كدوم باشي؟نقل قول:
نوشته اصلی توسط آراام
البته قر قرو مورد داره خانوم غر غرو قابل تحمل تره
حانوم ارام عکس العمل نشون دادن به رفتار اشتباه دیگران با حالت ها و روش های مختلفی میتونه صورت بگیره مثلا به قول تسوکه عزیز با مهربونی کنترل خشم و محترمانه
اما یه روش دیگه مقابل به مثله که البته این روش خیلی توصیه نمیشه چون تحمل شما باید خیلی بیشتر از شخص خاطی باشه اما خب وقتی طرف مقابل نتیجه رفتار غلطش رو در مورد خودش میبینه قطعا متوجه رفتارش میشه و به خاطر اسایش خودش هم که شده دست از رفتار نادرستش برمیداره
(چون جایی گفته بودین این خانوم صندلی خودشو برنداشت بلکه مال شما رو برداشت خب ادم اینجا توهین رو احساس میکنه :300:)
و یه روش بهتر و هنرمندانه بیان خواسته ها و نارحتی هاتون در قالب ارایه های ادبی مثل طنز وکنایه و ضرب المثل و حتی داستان کوتاهه !
یعنی غیر مستقیم اما کوبنده
دوز پایینش رو افرادی که گیرایی ادبیشون ضعیفه و مثلا این خانوم که با ادبیات شیرین پارسی چندان اشنا نیست ممکنه اثر نکنه اینجاست که رگبار جواب میده !
ساده بگم باهاش شوخی کنید و وسط خنده هاتون بی ملاحظگی و بی احترامیشو باز در قالب یه سوژه خنده تازه مطرح کنید
اینجوری بدون اینکه ناراحت بشه و یا شما رو یه دختر عصبانی و نق نقو بدونه حداقل متوجه ناراحتی شما شده
حالا اگه بازم رفتار غلطشو ادامه بده شما باید همچنان در شعفی بی پایان رگبار تیکه و کنایه رو ادامه بدین
نکته اینجاست سعی کنید واقعا شاد باشید
بعضی وقتا رفتار غیر منطقی و عجیب دیگران حتی اگه توهین به خودمون باشه خیلی خنده داره
پس بخندید چون تحقیر و توهین بی اساس دیگران عملا چیزی از بزرگی و بزرگواری شما کم نمیکنه
:305: اینم بگم که این روش فقط زمانیکه احترام و محبت ما در طرف مقابل بی اثره باید اجرا بشه چون کوچکترین بی احتیاطی از جانب ما ممکنه باعث شکسته شدن قلب یا شخصیت دیگران بشه
ادمای بی ملاحظه و بی توجه هم قلب و شخصیت دارن
کنایه های ما باید فوق العاده ظریف و اموزنده باشن و در جمع مطرح نشن و به سمت مسخره کردن نرن
موفق باشید ارام عزیز
در مورد این که باید آروم و بدون انتقال حس ناراحتیم مشکل را مطرح کنم، باید بگم که من خیلی خیلی در این مورد ضعیفم. اگه ناراحت بشم، نگام کنی مشخصه. اصلا بلد نیستم که این حس را پنهان یا کنترل کنم. تنها هنرم اینه که سعی می کنم حرف نزنم که مشخص تر بشه.
رفعش هم خیلی سخته. نمی تونم. ولی خب باز هم سعی می کنم.
متاسفانه یه اخلاق بد دیگه ای هم که دارم اینه که راحت با دیگران به بگو و بخند نمی رسم. توی فضای دوستی خودم و نزدیکانم پر سر و صدا و شلوغم و راحت. اما در فضای کاری و اجتماعی به این راحتی ها کسی را به حریم خودم راه نمی دم. حتی در حد شوخی و خنده. ما قراره با هم کار کنیم، پس فقط کار می کنیم. از دوست شدن با همکار اصلا خوشم نمی آد. از طعنه زدن و با کنایه و شوخی حرف زدن هم همینطور. کلا آدم سرد و خشکی هستم فکر کنم. تشبیهی که در مورد نارگیل و هلو استفاده می شه، من نارگیلم.
هر کاری و حرفی هست باید مستقیم بگم یا بشنوم. تازه اگه کسی با کنایه یا شوخی حرفی را بزنه بیشتر ناراحت می شم و از اینکه مستقیم و درست باهام صحبت نکرده بهم برمی خوره.
حتما الان می گید چه اخلاق مضخرفی :311:
خودم خیلی رعایت می کنم و از دیگران هم انتظار دارم رعایت کنند. مثلا به نظر من کامپیوتر روی میز من یک وسیله شخصی است که برای استفاده از اون حتی وقتی روشن است، طرف باید اجازه بگیرد. هیچ فرقی ندارد با اینکه بخواهد سر کیف من برود. اما متاسفانه افراد متفاوتی ( توی ایران که بودم ) دیده ام که به راحتی سر کامپیوتر دیگری می روند و البته این خانم هم!
معمولا وقتی جایی میرم کامپیوترم را خاموش می کنم که نتونه باز کنه. یکبار برای دو ساعت جایی می رفتم و کامپیوتر را برای کاری که یکساعتی وقت می برد تنظیم کردم و رفتم. وقتی برگشتم دیدم کنسلش کرده و ... گفت می خواستم یه چیزی را ببینم از کامپیوتر تو استفاده کردم :316:
کنسل کردنش یک طرف، با دستمال و ضدعفونی افتادن به جون کی بورد و موس و هر آنچه که ایشون احتمالا لمس کرده باشند یه طرف !!!
کلا اصلا توی قبیله شان من و تو تعریف نشده است. همه با هم اشتراکی از یک مسواک و قاشق و ... یعنی عصبانیم ها ...............
بعضی وقتها فکر می کنم باید تمرین کنم مثل بقیه بی قید و بند باشم. من زیادی درگیر مقررات ذهنی خودم هستم.