سلام.
سحر جان، خیلییی ممنونم. خیلی ذوق کردم. ممنوون . خودت گلی عزیزم....
من همیشه از پستهات و حضورت کیف میکنم.
امیدوارم همیشه سلامت و موفق باشی .
نمایش نسخه قابل چاپ
سلامی به زیبایی دل های آسمانی
طاعات و عبادت همه ، قبول درگاه حق
ان شالله همه بتونیم از روزها وشب های باقیمانده این ماه عزیز ،،استفاده کنیم .
مرسی
من خوبم :)
ان شالله احوال شما هم خوب باشه
شادی ها و غم ها ، سختی ها و خوشی ها ، جز زندگی هست و باید باشه ،،،
ولی حال خوب یه تعهده
خب ، همه رهگذرند ....یه روزی می یان و یه روزی می رون
آیندگان می آیند ، همون طور گه گذشتگان آمدند
...........................
تو رنگین کمان رنگ ها در آسمانی،
تو شب های همدردی را چراغی،،،
تو در جستجوی احوال بچه هایی
تو فریاد خموشان را صدایی
تو در سختی ها هم کریمی
کی گفته تو غلومی،،، تو آقا غلامی
قابل نداره ،،،حسابت داره میره بالا ها
:biggrin-new:
در پناه حضرت دوست .:72:
کرای جان بیا بابا یه جیغی بزن دوباره برامون :18: دلم سیت تنگه انصافی. بیا و درخشان کن اینجا رو. آخرشم نفهمیدم آقایی یا خانم.
نه بابا اینکه پیش پا افتاده است:)
شما را از عاقبت این کار برحذر میدارم
باشد که پند گیرید:305:
:311:
دور از شوخی
اتفاقا از وقتی گفتین که خوشتون نمیاد اقای کرای مدام داره
از دلتون درمیاره...میدونیم شمام شوخی میکنید ها...
بالاخره به قول خودتون دورهمیه دیگه....شاید ی سال دیگه اینحا باشیم.....
تا اینجا اومدم اینم بگم ی وقت لال از دنیا نرم:)
اسکار با جنبه ترین کاربر تالار هم میرسه به
اقای کرای:104::104::104:
به قول خودتون انصافی:) اقای کرای جز معدود کسانیه که خیلی با جنبه اند
من خودم اصلا اینجوری نیستم
جای قدردانی و تقدیم لوح داره
آقا غلام سوسول بازی در نیار دیگه :)
برادر c.r.y عجب شعری گذاشت برات ...این همه معنی قشنگ توش داشت ( آسمان - رنگین کمان - مهربانی و .....) :)
مصراع آخر میگه که : شما غلومی نیستی ...بلکه آقا غلامی :))
در واقع شاعر می خواد بگه کسایی که به شما غلومی میگن ، اشتباه می کنند ...شما آقا غلامی :applouse:
عجب دوره زمونه ای شده :)
:chargrined:
ممنون خانم الهه زیبایی ها :)
داشتم جدول طراحی می کردم بذارم اینجا
پشیمون شدم - به صلاح نیست :)
...................
بچه ها در این روزها و شب های آخر ماه مبارک رمضان ، ما را از دعای پر مهرتون بی نصیب نگذارید
عیدتون هم پیشا پیش مبارک :72:
سلام :)
بچه ها یه منظره ای هست تو این عکس خیلی قشنگه ، که یه معنی قشنگی را می خواد برسونه ،، خواستم اینجا اشتراک بذارم
من که خستگیم میره باتماشای این منظره :72:
http://www.hamdardi.net/imgup/659065ec6cc4f9df44.jpg
در پناه خدا :72:
سلام دوستان عزیزم ؛
امیدوارم حالتون خوب و عالی باشه :72:
نماز و روزه هاتون مورد قبول حق باشه ان شاءالله .
یه کم دلم خواست صحبت و درد دل کنم گفتم بیام تالار ... اینجارو خیلی دوست دارم ... میدونید مدت ها پیش وقتی برای اولین بار تلگرام رو نصب کرده بودم و با دوستام ارتباط نوشتاری داشتم خیلی مهربونتر از اونی بودن که در واقعیت وجود داشت .... یعنی زمانیکه از از نزدیک میدیدمشون زیاد باهاشون ارتباط صمیمانه نمیتونستم برقرار کنم و بیشتر رسمی بود ولی زمانیکه توی تلگرام صحبت میکردیم با خودم میگفتم : ای هفت ! اینا چقدر توی فضای مجازی لحنشون و طرز صحبت کردنشون بهتره تا در واقعیت ... آدما واقعا عجیبن ...
حالا غرض از اینکه امشب دلم حال و هوای نوشتن کرد این بود که توی شبای قدر داشتم به شبای قدر سال پیش فکر میکردم و اینکه شب 23 میرفتم احیا و دعای جوشن میخوندم و بخوام واقعیت رو بگم هیچ سالی نتونستم یه دعای درست و درمون بکنم ...چه برای خودم و چه برای دیگران ...انگار حضور قلب زیادی نداشتم ...
خلاصه اینکه به این یه سالی که گذشت خوب فکر کردم ... روزای خوب اندک ...روزمرگی های زیاد و روزای تلخ اندکی داشتمم که با اینکه زمانشون کوتاه ود ولی انرژیمو جوری میگرفت که احساس میکردم ماه ها در فشار روحی بودم ...
ولی در کل با خودم گفت : اگر سال جدیدی که قراره برات رقم بخوره به همین منوال هم باشه خیلی بهتر از اینه که روزای پر اتفاق و پر هیجان و همینطور تلخ رو تجربه کنی .... بعضی وقتا یه حالتی میشم که دلم میخواد بشینم و برای خودم باشم ...توی تنهایی خودم باشم ...سکوت باشه و به هیچی فکر نکنم ... اغلب روزام اینطوری میگذره .
دلم یه اتفاق خوب میخواد ... سالهاست که احساس میکنم توی همین حالت موندم ...همین گوشه گیری و در خود بودن ...سکوت کردن و بیشتر شنونده بودن ....
یاد حرف جول اوستین افتادم که درباره گیاه بامبو صحبت میکرد ...اینکه تا 5 سال فقط ریشه میدوانه و اصلا پیدا نیست ولی یه دفعه بعد از 5 سال همه متوجه رشد عمیق ریشه های اون میشن اون میشن ...
من هم به همین حرفا دلمو خوش کردم ... شب میخوابم ...صبح بیدار میشم و زندگی من به همین سادگی میگذره ...
خیلی از چیزایی که قبلا خوشحالم میکردن الآن باهاشون ذوق زده نمیشم ...مگر در موارد اندک .
تنها موردی که همیشه فکر و ذکرمه اینه که همیشه سلامت باشم ...هم روحی و هم جسمی ...
همین دیگه ...سرتونو درد آوردم ... من توی واقعیت کم حرف ولی در نوشتار الاماشاءالله مینویسم و خودمم بعضی وقتا نمیدونم این همه حرف از کجا میاد .
شما هم بیاین بگین این روزا چکار میکنین ؟ زندگیتون چطوریاس ؟ از خودتون و زندگیتون رضایت دارین ؟
در پناه حق باشین .
فعلا :43:
سلام سون، خوبین؟ خیلی خوب درد دل کردین. عالی بود. خوبیش اینه که ادم خالی میشه
در مورد تفاوت دنیای واقعی با مجازی بگم که منم در دنیای واقعی انصافی کم حرفم. خیلی حرف نمیزنم و بیشتر گوش میدم. ولی در ارائه کردن و پرزنت یه موضوع بخصوص تبحر دارم. در دنیای مجازی هم که میبینین پرحرف و پیگیر.
خودم قبلا منتقد شدید فضای مجازی بودم، ولی خب انصافی یه سری مزیتها داره. میشه ادم راحتتر صحبت کنه.
فقط من یه چیزی رو میخاستم بگم، ماشاالله همتون از کرای بگیر تا شمیم الزهرا و سون و .... همتون ماشااله مذهبی و شدید معتقدین. من حقیقتش تعجب کردم. اخه خودم که اینقدر مذهبی و معتقد نیستم و اطرافیانمم واقعا اینقدر معتقد شدید نیستن. یکم تعجب کردم اخه هر کسی توی اینجا دیدم معتقده.
من خودم با اینکه خیلی معتقد شدید نیستم، ولی دوستانی که واقعی معتقد هستن بهشون قبطه میخورم. چون در سختی ها خیلی خوب میتونن توکل و توسل کنن و خودشونو سرپا نگه دارن.
اذان روز ۲۸ رمضان
چه زود دیر میشود
چه فرصتها که نصیب است و چقدر تنگنای زمان گریبانگیر.
سلام
طاعات وعباداتتان قبول
دیدم آخرین گذرم بر تالار یکم اردیبهشت بوده.. باورم نمیشد ... یکماه به سرعت برق وباد گذشت و....
این روزها حرفها دارم ولی.....
گویی وسعت آنچه بر دل وذهن است را سخت میتوان بر بال کلمات نشاند وبر سبیل قلم فرود آورد و بر صفحه نقش نمود و من مانده ام در پس سکوت....سکوتی سرشار از ناگفته ها.... والبته زیبا.
دعا گوی همه همراهان و یاران همدردی بوده وهستم.
بطور ویژه میشل حضوری از جنس پیوستگی برایم داشته... سرآن چیست ؟؟؟؟
چه می دانم از نمی دانم ها.
در این واپسین ساعات مهمانی رب العالمین ... از شما مهمانان خوب خدا چشم امیدی به دعا دارم ....سفارش مرا به مهماندار یکتا بکنید ،ای شماها که قربی دارید.
سلام آقا غلام روزتون بخیر ؛
یه چیزی اول از همه بگم ... البته مزاح میکنم و بنظرم بامزه و جالب میاد ... وقتی متن شما رو میخونم یاد یه مرد سیبیلو و لوتی می افتم :))
اینکه از واژه ی انصافی توی نوشتارتون استفاده میکنید جالب بود برام .... اینکه گفتید : انصافی منم کم حرفم ... کلا ذهنیت مثبتی ازتون دارم ....بشرطی که آقای c-r-y رو اینقدر اذیت نکنید ...آخه بنده خدا جز خیر و خوبی هیچی ازش ندیدیم و واقعا من توی تالار ازش حمایت میکنم :18:
حالا گذشته از این حرفا ...آقا غلام اشتباه نکنید من خودم بشخصه و کاری به بقیه ی دوستانم توی تالار ندارم چون بقیه شون واقعا احساس میکنم قلب پاکی دارن مثل آقای c-r-y ، شمیم زهرای عزیز ، زلال و ...
من خودم اول از همه به جای اینکه آدم معتقدی باشم آدم با وجدانی ام و وجدان بنظرم خیلی مهمه و لازمه ی ایمانه .... فکرشو بکنید یه نفر نماز میخونه و روزه میگیره و خلاصه به واجبات الهی عمل میکنه ولی در لحظات زندگیش به بقیه زخم زبون میزنه و یا غیبت و دروغ و تهمت ...
تعریف از خود نباشه ولی توی زندگیم بیشتر از همه از نعمت وجدانی که خدا بهم داده راضی بودم ...اینکه حرفی نزنم تا دل کسی بشکنه و از این قبیل کارها ...
من خودم از اون آدمایی بودم که متآسفانه یه روز نماز میخوندم چند ماه نمیخوندم و میشه گفت کاهل نمازی .. میشه گفت بیشتر دین باور بودم تا دیندار .
ولی خب اون وجدان همیشه با من بوده ...
اگر آقا غلام وجدان توی درونت زنده است برو خداروشکر کن .
من هم طی ماجراهای مختلفی که برام پیش اومده بیشتر وجود خدارو توی زندگیم حس کردم ...البته هنوزم کارمون خیلی باقی داره .
اینکه شبای 23 گفتم میرم احیا بخاطر اینکه دوشب دیگر قدر هیچ عمل عبادی انجام نمیدادم و برای اینکه انگیزه ای بشه میرفتم مراسم .
مراقب خودتون باشید .
در پناه حق :72:
یه کاری خدا بکنه ایشالا بقیه سال رو هم مثه این ماه، میزان گناهها بیاد روی مقدار مینیمم. آشوبها و نگرانیها کم بشه. خدا اسباب آرامش رو برامون مهیا کنه. استرسها کمتر بشه. ما آدم بدی نبودیم، توی دلمونم چیزی نبود انصافی! نمیخاستیم کسی رو اذیت کنیم. اصلا اینجوری نیستیم...
ممنون خانم سون، لوتی و سیبیلو نیستم :311:. اسمم گمراه کننده هست. خوش به حالتون که وجدانتون بیداره. دوستانی که دستی بر مناجات دارن؛ ما رو هم دعا کنن. دوستان مقید همدردی التماس دعا...
سلام دوستان، عیدتون مبارک باشه.
سلام فرشته مهربان،
شاید رازش در این باشه که در لحظات طوفانی زندگیم، در لحظاتی که امتحان می شدم، در لحظاتی که خدا مستقیما با من حرف می زد و من در تلاطم فهمیدن و در ترسِ نفهمیدنِ منظورش بودم، به شما پناه آوردم. معنای وقایع رو از شما سوال کردم، چون این حس و باور رو داشتم که قلبت با سرچشمه ی معانی انس داره.
همین می تونه در شما حس مسئولیتی نسبت به من ایجاد کرده باشه، و توجهی به اینکه راه رو پیدا کنم.
چقدر خوب که برای من دعا کردی. و چه خوب تر که اینجا نوشتی...
چون این دو سه هفته ی اخیر، داشتم فکر می کردم دیگه اون معنایی که براش شروع کردم، وجود نداره. عهدی که با خدا بستم، در یه رودخونه ای شسته شده و رفته. درِ این زندگی رو باز کردن و می گن کارت خوب بود، آفرین، دیگه می تونی بری. و من، در سکوت، و در آرامش و سکونی که این زندگی بالاخره بهش رسید، شروع کرده بودم به برنامه ریزی برای طلاق.
اما پستت رو که خوندم، فکر کردم تو که من رو از پنجره ی گذشته نگاه می کنی، از پنجره ی روزهای آغاز، چه دعایی توی ذهنت نقش می بنده؟ اینکه راحت بشم؟ یا اینکه کم نیارم؟ ...
این شد که الان شک کردم.
شاید هنوز نمی خواد این بنده ای که دستِ من سپرد رو رها کنم.
نمی دونم.
به هر حال، ممنون که به یادِ من بودی. و برات خوشحالم که خلوتی با خدا داری. http://diszitok.lapunk.hu/tarhely/di.../kepek/053.gif
سلام عیدتون مبارک، طاعات و عبادات قبول.
برنامه ریزی برای طلاق؟!!!!
سلام
عموما که تاپیک های همدردی و کاربرانش رو بررسی میکردم،یکی از کاربران همیشه به نظرم میومد ذاتا انسان عمیقی هست، عمقی که در بند ظاهر نیس و به باطن فرود امده.
شاید به خاطر همون عمق بوده که حرف هاش از راه بعید به گوش میرسید، حرف هاش برای خیلی ها غریب بودند، آشنای کمی رو ملاقات میکرد و ............
همیشه میگفتم اگر ایشون قدر خودش رو بدونه، به طور مبالغه آمیزی یه روز به معراج میره،
شاید بعضی وقت سختی هایی که داره تحمل میکنه رو نگاه کنی، استقامتش رو نگاه کنی، متوجه این عمق بشی،
بعد ها یکی بهم گفت همه ما دنبال ازدواج با یه شخص خیلی با خدایی هستیم که باهاش به خدا برسیم، غافل از اینکه خدا اینقدر دوست داره که همسری سره راهت قرار میده که باهاش میانبر بزنی. نه تنها در راه رسیدن به خدا کمک ات نمی کنه. بلکه مصائبی باهاش برات بوجود میاد که تو کار خودت هم میمونی. این میشه که استقامت و حفظ روحیه و توکل دائمی برات میشه نعمت خدا که از تو فقط اینو خواسته.
حالا امروز متوجه شدم اون انسان عمیق، نمی گه من کم آوردم، میگه اگر کم بیارم چه طور میشه؟ باز هم به خودم میگم عجب انسان با استقامتی!!!!!!!!
یه جا خوندم یه مادر همه درد و سختی رو تو دوران بارداری تحمل میکنه با هدف دیدن نوزادش که سلامت به دنیا بیاد. ما هم اگر هدفمون رو خدا بگذاریم، درد های زندگی برامنون طعم حلوا پیدا میکنه و نقش آسانسور برای لقا الله که بالاترین هدفه.
حالا ای انسان عمیق حواست به خودت باشه، البته مثل همیشه که بود.
راستی اون داستان بارداری مادر رو از اینجا خونده بودم
https://article.tebyan.net/460965/%D...9%D8%B1%D8%AF-
سلام، عید فطر تون مبارک. یه سری به دوستان واقعی زدم. دیدم اونام درگیر کارای خودشون هستن. دیگه واقعا ادما فاصله گرفتن. وقتی احوالشونو میپرسی، تعجب میکنن :311: میگن کارت چیه؟ میگم بابا اومدم احوالاتتو بپرسم، دلم تنگ شده بود برات :18:
دیگه رفاقتهای قدیمی کمرنگ شده انصافی. آدما دیگه درگیر زندگیهای خودشون شدن...
اینجا چطورن بچه ها؟ احوالاتتون؟ خوبین؟ حس و حال درونیتون چطوره؟
منم خدا رو شکر، خوبم.
سلام خوبین؟
یکی به من بگه لامصب چه مرگته که دیر میخوابی؟ شیش صبح چجوری میخوای پاشی...
خیلی دلم پره ولی حرفم نمیاد! گرفتار شدیم :hopelessness:
__________________________________________________ ______
آهنگ گوش بدیم ببینیم چی میشه
http://dl.musicdam.com/Downloads/mp3...shgh%20128.mp3
عشق به شکل پرواز پرندهست
عشق خواب یک آهوی رمندهست
من زائری تشنه زیر باران
عشق چشمه آبی اما کشندهست
من میمیرم از این آب مسموم
اما اونکه مرده از عشق تا قیامت هر لحظه زندهست
من میمیرم از این آب مسموم
مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز پرندهست
تو که معنای عشقی بهمن معنا بده! ای یار!
دروغ این صدا را بهگور قصهها بسپار
صدا کن اسممو از عمق شب از نقب دیوار
برای زندهبودن دلیل آخرینم باش
منم من بذر فریاد خاک خوب سرزمینم باش
طلوع صادق عصیان ِ من، بیداریام باش
عشق گذشتن از مرز وجوده
مرگ آغاز راه قصه بوده
من راهی شدم نگو که زوده
اونکسی که سرسپرده مثل ما عاشق نبوده
اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده
سلام.
آدم همه خواهر و برادرهاشو دوست داره. امع حسش به خواهر و برادرهای بزرگترش، درجه زیادی از شکل احترام داره... اما نسبت به کوچکترا یه محبت متفاوتی حس میکنه. من که اینجوری ام.
تا حالا عمه و خاله شده بودم، و خیلی هم دوسشون داشتم و دارم. اما واقعا وقتی برادر کوچکترت بچه دار میشه حس خاصیه. یعنی به طرز عجیبی دلم برای این نورسیده ضعف میره.
یا مثلا برای ازدواج خواهر و برادرهای بزرگترت هم خوشحال میشی، ولی وقتی برای داداش ته تغاری میرید مهریه برون، یه مدل ذوق دیگه ای داری.
کلا من روی این دو تا داداش کوچکترم خیلی غیرت داشتم. با اینکه خیلی هم اذیتم میکردن، ولی اگه کسی بهشون میگفت بالا چشمت ابرو، خونم به جوش میومد.
آخی، چقدر زود میگذره... انگار همین دیروز بود که تو کوچه فوتبال بازی میکردیم، یا مشقای عقب موندشون رو مینوشتم و سریع میرسوندم مدرسه و میبردم در کلاس و به معلمشون میکفتم داداشم دفترشو جا گذاشته بوده خونه... یا امتحاناشونو چک میکردم و اگه جایی معلم بهشون نمره کم داده بود میرفتم مدرسه به معلمشون میگفتم داداش من اینا رو درست نوشته چرا نمرشو ندادین و احقاق حق میکردم و میومدم. یا تابستونا که توی زیر زمین با ایزارهای بابا هر چی به مخمون میرسید میساختیم، یا وقتی به هوای اینکه مثل زورو یهو یکی ازسنگهای خونه رو فشار بدیم و یه فضای مخفی باز بشه، تک تک سنگها رو امتحان میکردیم و اخرش هم خودمون یه جای مخفی توی باغچه درست کردیم که همیشه بینمون راز موند و سالها بعدش بابا موقع کاشتن درخت کشفش کرد.....
حالا هر کدوم آقایی شدن برای خودشون ...خدایا شکر.
امروز با اون یکی برادرزاده ی ۱۰ سالم، خلاف جهت باد، مسابقه دو گذاشتم. توی اون هوای ابری، خیلی چسبید.
خدا رو شکر این چند روز زندگیمون بوی طراوت و رنگ نشاط داشته.
انشالله که خواهر و برادرهای اینجا هم همگی خوشبخت باشن و مثل من شاهد خوشبختی خواهر و برادرهاشون باشن.
Pooh جان، انصافا پستت رو که دیدم، یه حس خوب و مثبتی گرفتم. توی این موج انرژی های منفی، همین موجهای کوچبک مثبت هم خیلی کیف میده!
همین الان کل پستت رو برای برادرزادم خوندم، هشت سالشه و اینقدر معصومانه به پستتون گوش داد، که خیلی حس خوبی گرفتم.
خوش به حالتون که برادرزاده و خواهرزاده هاتون دور و برتون هستن و میتونین کلی لحظات قشنگ بسازین باهاشون. منم همینجوریم، یکی از دلخوشیهام حضورشون،لبخندشون و صحبتاشونه. معصومن و بی غل و غش. دوست داری باهاشون صحبت کنی و بهشون محبت کنی.
کیفکرشو میکرد که منی که پوستم کلفت بودم، حالا منتظر موج مثبت و حس خوب و ... باشم :311:
- - - Updated - - -
سلام اسکارفیس بزرگوار ، باز یه آهنگ قشنگ، اینبار از فرامرز اصلانی. اهنگهایی که میذاری رو گوش میدم، این یکی هم خیلی قشنگ بود انصافی.
هر چی درد دل داری، بگو تا هم خالی و راحت بشی و هم اگه چیزی به نظرمون اومد بگیم
......................
اون موقع که شما خواب بودی ما خوابدیم و اون موقع که خواب بودی از خواب بلند شدیم :)
کجایی شما :))
دنیا را آب برد :)
سه ساعت خواب بسته :)
ریتم تاپیک و ادامه داستان از دستم رفت ،،چند داستان دیگه باید می ذاشتم :))
ای غلومی
تو تاپیک حال و احوال برو - وسط تاپیک ها نذار .( همون پارازیت )
:biggrin-new:
منتظر یه شعر سنگین باش .
:biggrin-new:
الان باید یه داستان دیگه بذارم چند دقیقه دیگه وقت بیشتر ندارم :)
داستان قبلی و بعدی ها را هر شب قبل خواب 5 دقیقه بخون و بخواب :))
..............................
روزی یک مرد ثروتمند، پسر بچه کوچکش را به ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آنجا زندگی می کنند، چقدر فقیر هستند.آن دو یک شبانه روز در خانه محقر یک روستایی مهمان بودند. در راه بازگشت و در پایان سفر، مرد از پسرش پرسید: نظرت در مورد مسافرتمان چه بود؟پسر پاسخ داد:
عالی بود پدر! پدر پرسید آیا به زندگی آنها توجه کردی؟پسر پاسخ داد: بله پدر! و پدر پرسید: چه چیزی از این سفر یاد گرفتی؟پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت: فهمیدم که ما در خانه یک سگ داریم و آنها چهار تا. ما در حیاطمان یک فواره داریم و آنها رودخانه ای دارند که نهایت ندارد.
ما در حیاطمان فانوس های تزیینی داریم و آنها ستارگان را دارند.
حیاط ما به دیوارهایش محدود می شود اما باغ آنها بی انتهاست! با شنیدن حرفهای پسر، زبان مرد بند آمده بود. بعد پسر بچه اضافه کرد : متشکرم پدر، تو به من نشان دادی که ما چقدر فقیر هستیم.
سلام آقا cry و غلام ...صبحتون بحیر و خوبی .
چقدر با مزه است وقتی دوتایی با هم بحث و کل کل میکنید .... آقا غلام روی شما حساس هستن آقا cry ...باید مراقب باشید :101: ( یعنی در این حد )
آقا cry چقدر نام قبلیتون بهتر بود ...خیلی سختمه این اسم رو وقتی مینویسم ...مخفف چیه حالا ؟
راستی داستان هاتون هم قشنگ بودن :72:
......................
سلام خانم 7
صبح شما هم متعالی و زیبا
ممنون
بچه ها خواهشا در تاپیک هایی که مطلب جریان داره ،، در چارچوب اون تاپیک پست گذاشته بشه
مثلا اگه خواستید تو این تاپیک ( تاپپک داستان های آموزنده و حکایات ) منو هدف قرار بدید ، بدید ،،فدا سرم :)) ،،،، یه داستانی بگید نام c.r.y توش باشه :)
هم مرتبط با تاپیک هست و هم لطف شما :)
این چند پست اخیر جاش تو تاپیک باغ همدردی و حال و احوال هست ...
خب تاپیک باغ همدردی که نیست .. ولی خواستید تاپیک حال و احوال بذارید ،،،
لذا بچه ها حواسمون باشه .
آقا غلام هم مثل داداش ما هست و بزرگ ما و بچه های تالار :)
تغییر اسم ما با اجازه مدیران تالار صورت گرفته و در جریان هستند این بزرگوارن
اسم قبلی Cry بود که کردیمش C.R.Y :)
بچه ها می گفتند کرای گریه معنی میده بهت نمییاد :)
منم گفتم اگه کرای بخونی ،، فریاد معنی معنی میده نه گریه :))
فکر کنم یه بار هم پرسیده بودید و بهتون گفته بودم علت را !!!
ولی بهر حال ،،C.r.y را از ،،کرای گرفته تا سی آر وای ، یا چیزی شبیه نام کاربریم( C.r.y ) ،،، خواستید بگید :)آقای برادر هم گفتید ...گفتید :)
ولی قادعده ادبی وزن اسم کاربریم ، بخوره بهش :))
گزارش میدم به تاپیک حال و احوال منتقل بشه .
..................................
کرای جان، برای پاسخ به یک سوال یک سریال پانصد قسمتی رو معرفی کردی؟؟! خب اگه سریال رو دیدی، تحلیل خودت رو بذار که اون بنده خدا این قدر وقتش گرفته نشه.
ضمن اینکه من اینجا یه چیزی بگم، حذف کردن پستی که آدم میذاره، به نظرم کار درستی نیست ای دوستان مدیر! اگه اعتراضی دارین به یه پست، اطلاع بدین و بعد شیفت دلیتش کنین. موفق باشین دوستان مدیر
- - - Updated - - -
کرای جان، برای پاسخ به یک سوال یک سریال پانصد قسمتی رو معرفی کردی؟؟! خب اگه سریال رو دیدی، تحلیل خودت رو بذار که اون بنده خدا این قدر وقتش گرفته نشه.
ضمن اینکه من اینجا یه چیزی بگم، حذف کردن پستی که آدم میذاره، به نظرم کار درستی نیست ای دوستان مدیر! اگه اعتراضی دارین به یه پست، اطلاع بدین و بعد شیفت دلیتش کنین. موفق باشین دوستان مدیر
نابرده رنج گنج میسر نشود ،،
چیزی که آدم خودش با تحقیق پیدا کنه به نظرم بهتره ،،،
به نظرم هر پستی می بایست در تاپیک خودش باشه و تلاش بشه سایت از محیط چت گونانه خارج بشه و بیشتر عملیاتی بشه ،،،
مثلا بحثی که در این تاپیک داره میشه ( تاپیک دعا ) خودش چند تاپیک جداگانه می خواد ( هر چند امکان داره مباحث آموزنده ای از طرفین گفته بشه - بعضی موقع ها شاید ضرورت بشه آدم بگه )
ولی اگه قرار باشه هر تاپیک منحرف بشه از هدف خودش شاید نظم تالار به هدف بخوره ،،،
از طرفی علاوه بر مورد فوق ،، بعضی موقع ها در تالار پست های اسپم زیاد از حد خودش میشه و شالوده تاپیک را به نظرم بهم میریزه و خودم چند باری هم گزارش دادم ...
لذا هر تاپیکی یه هدفی داره ،،،تاپیک انتقاد و پیشنهادها - تاپیک دعا ،تاپیک حال و احوال و یا تاپیک روانشناسی و ....
او مسائل را تو تاپیک حال و احوال گفته بشه به نظرم بهتره
به نظرم مدیران تالار هم سعی میکنند در این راستا باشند .
درخواست میدم انتقال بشه به تاپیک حال و احوال ( پست های اخیر )
شما هم دقت کنید در تاپیک مرتبط مبحث گفته بشه .
متشکرم .
باشد که رستگار شویم :)
سلام.
دلمون برای مدیر همدردی، خاله قزی، اقا حامد، فرشته اردیبهشت، مریم، پاییزه، بی نهایت، دختر مهربون و .... تنگ شده.
امیدوارم همگی اعضا هر جا هستن حالشون خوب باشه.
..........................................
شدم آش شعله قلمکار... قاتی پاتی
به طرز عجیبی سر خودمو شلوغ کرده ام و خودمم نمیدونم چرا نمیتونم اولویت بندیشون کنم.
حس میکنم وقتم تنگه! برای خیلی چیزا فکر میکنم داره دیر میشه و باید ی کاری کنم قبل از اینکه خاموش بشم. گرچه نمیدونم میخوام و باید چیکار کنم.
راستییی..... همه ادمها وقتی از سی و خورده ای رد میکنن، دیگه نه شاد میشن نه غمگین؟
دلم برای هیجان و ذوق تنگ شده.
به خودم امید میدم که این ترم هم که درسا رو پاس کنی، دیگه بارت سبک میشه و یکم ارامش بیشتری میگیری. بعدش هم اگر کار پیدا کنی حتما حس مفید بودنت بهتر میشه.
احساس کوچک بودن میکنم! ولی به همون اندازه هم انگار دنیام برام تنگ شده!
خودمم درست نمیفهمم چمه.
سلام
ان شالله احوالتان آسمانی
وقت که تنگه ...راست میگید
انگار همین دیروز می رفتیم دبستان
ولی خب ،، در حالت کلی وقت که برا همه انسانها یکی هست ...یعنی 24 ساعت در شب و روز
البته مریخ میگن 48 ساعته شب و روزش ،،البته میگن :)
بچه های ناسا می خوان برن اونور ( مریخ )
نمی دونم چرا ما آدم ها می خوایم زمین را نابود کنیم بریم مریخ یا ...
بمب های هیدروژنی زمین را شبیه بیابان می کنه ...و سئوال اینکه اصلا این بمب ها چرا ساخته میشه و خدا نکنه روزی استفاده بشه ( یعنی عقله باشه )
بگذریم
به نظرم کتاب اثر مرکب بهتون کمک می کنه
کتاب نیروی حال اکهارت تول هم خوبه
کتاب جامع و همه فن حریف می خواید ، قرآن بهترین کتابه ،،بهتون آرامش میده .
به نظرم سن 20 یا 30 مهم نیست درمورد از دست دادن شادی
موقعی که امید کم رنگ بشه دیگه سن مهم نیست
به نظرم هر انسانی باید برا خودش یه عصایی داشته باشه ( امید )
امید چیز خوبیه و چیزهای خوب همیشه باقی می مونه
فیلم رهایی از زندان شاوشنک نکته ای خوبی میشه ازش کشید بیرون
موفق که هستید ،،ان شاالله درس دانشگاه هم پاس کنید ، دغدغه ها تون از دانشگاه کم تر میشه و می تونید با تمرکز بیشتر مسیر جدیدی را با قدرت ادامه بدید
البته درس که همیشه هست ،،به قول به بنده خدایی همشیه باید دانشجو باشیم
یه مطلبی را در تاپیک خودتون را براتون گذاشتم ( تسلیم زمان حال ) ....خیلی مهمه
دغدغه ها هست و از شکلی به شکل دیگر منتقل میشه .... این برا همه هست و هر فردی یه جوری آغشته هست به مشکلات ،،، حتی پیامبران و ائمه
به نظرم نگاه ما و آرامش درونی ما خیلی مهمه و اینکه به این دنیا اعتباری نیست .
اندکی صبر ، سحر نزدیک هست .
موفق باشی
التماس دعا
زنده باد آقا غلام ... یکی توی این تالار پیدا شد منو درک کنه ... تازه آقای برادر میگن نابرده رنج گنج میسر نشود ...در حالیکه من مدام در حال تلاش هستم تا معماهای اطرافمو پیدا کنم ... ولی خب وقتی نظر هر کسی متفاوته من هم دنبال یه منبع خوب میگردم برای سوالام که دیدم آقای برادر هستن ....ولی نمیدونم چرا پاسخگو نیستن .
میدونید چرا آقا غلام چون کمرنگ شدم دیگه ابهتم توی تالار حس نمیشه :301:
فعلا همتونو به خداوند منان میسپارم همدردی های عزیز .
وه
بخش سالم وجودت قدرتمند شده و مثل یه آینه داره توانمندی ها و ارزشمندیت رو بهت نشون میده. بهش توجه کن. به احساس این روزات توجه کن.
سردرگمیت ممکنه بخاطر پرفکشنیسم یا همون کمال طلبیت باشه. در مقابلش مقاومت کن. به نظر میاد همیشه نرسیدن به پرفکت ها تو رو خاموش میکنه و همین ترس از خاموش شدن، داره سردرگم و مضطربت میکنه.
تو همین حالا هم انسان مفیدی هستی. چون داری به ارتقای خودت کمک میکنی. قدم بعدی استفاده از توانمندیهات در جامعه هست.
................
سلام
ممنون شما لطف دارید
با تاپیک زدن ها و نظرهای عمومی ، تاپیک منتقل نمیشه به انجمن آزاد ( اگر روال آن طبق قوانین باشه )
مگر اینکه بخواید مشورت خصوصی یگیرید از مدیر همدردی .
از اینکه نظر منو می خواید بدونید ... مرسی ..شما لطف دارید
اگه تاپیک عمومی باشه نظرهای مختلف جمع میشه ....کلا دو تا عقل بهتره از یه عقله ...همین جور برو ( سه تا عقل بهتره از دو تا عقل ...4 تا عقل بهتره از سه عقل و ....)
:))
خب من در این مورد تو این سال های گوناگون ،،، مطالب مختلفی را از جهات مختلف در تاپیک های متنوع مورد بحث قرار دادیم ، چه با محترمه شما و چه با بچه ها ی دیگه
تاپیک اجابت دعا یادتونه ...کامل بحث شده - کاربرهایی زیادی شرکت کردند و اندیشه های مختلف و زیبایی توش هست .
http://www.hamdardi.net/thread-39086.html
با دقت بخونید - شاید باید ماها تو این تاپیک کار کنید
معنویت یه چیزی هست که امکان داره همین امشب بهش برسیم،،، شاید 50 سال بعد بهش برسیم ،،، شاید هم هیچ وقت بهش نرسیم !
بستگی به درون ما داره و اینکه چقدر مفهموم تسلیم خدا بودن برا ما آشناست .
همه باید کار کنیم و از قبلمون ، بهتر بشیم ....ته نداره
امروز ما مهمه .
حرف ها ی من شاید تکراری شده باشه ،،
اگه بخوامم بگم ،، طولانی و خسته کنند میشه ،،، و تاپیک جداگانه می خواد .
تاپیک اجابت دعا که براتون گذاشتم را را یه بار دیگه بخونید از اول ،،، و روش تفکر کنید ،،، احتمالا قسمتتون باشه پاسخ را پیدا می کنید
خب ،،گفتم یه تنوع بدم با یه فیلم و جور دیگه :)
فیلم تنهایی لیلا نکات زیادی داره توش .....با دقت توش کار کنید
توش انسانهایی مختلفی هستند که سرنوشت ها ی گوناگون پیدا می کنند ،،با اعمالشون ، با نیت هاشون ،با رفتارشون ،،،،
حداقل باید یه ماهی تو این فیلم کار کنید و جداگانه تحقیق کنید در راستای اون
فیلم ها را جابجا نبینید ،، نرید فیلم رهایی از شاوشنک را ببنید :)
چیبس و پفک هم بگیرید ...با کف و صابون ضد عفونی کنید ..بعد بریزید تو بشقاب با فیلم ببنید و میل کنید
منم برم فیلم ارباب حلقه ها و هاپیت ها را ببنیم باز ،،ببنیم قضییه چی به چیه تو این زمونه و چه ارتباطی با زمونه ما داره :))
ازدواج مفهوم و مسئله ای هست که به خود فرد و اندیشه هاش - جامعه و.... ارتباط نزدیک داره
سرنوشت قومی تغییر نمیکنه مگر اینکه خودشون بخوان
از خدا همیشه خوبی ست
تو تاپیک اجابت دعا مفصل توضیح داده شده .
موفق باشی .
سلام آقای برادر وقتتون بخیر ؛
خیلی ممنونم از راهنماییتون ...اگر هم حرفی میزنم شوخی میکنم یه کم جو عوض شه :stupid:
باشه سریال تنهایی لیلا رو میبینم و اون تاپیک رو حتما مطالعه میکنم دوباره ....
چیزی که بیشتر از همه تعجب منو برانگیخت این بود که شما هم فیلم ارباب حلقه ها و هابیت رو دوست دارید ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
من عاشق الف ها بودم .... فیلم هابیت ها خشنه یه کم ...یه جوری که وقتی میدیدم خسته میشدم از این همه جنگ و کشت و کشتار ...
نبینید آقای برادر برای روحیه ی لطیف خوب نیستا ....از من گفتن بود ....
من اگر با فیلم چیبس بخورم حواسم میره به خوردن و فیلمو نمیفهمم ....فعلا دارم سریال لیسانسه ها 2 رو میبینم چون به زمان خودش ندیدم سریال رو ...خیلی قشنگه .
سلامت باشید .
در پناه حق باشید .
ممنون خانم 7
خواهش می کنم
ان شا الله در مسیر تعالی موفق باشید
اگه دنبال حقیقت باشیم و براش تلاش کنیم ، پیداش می کنیم ،،
یه رمز کلی هست .
فیلم ارباب حلقه ها و هابیت + فیلم 2012 و ،، را سال ها دارم درباره اش تحقیق می کنم
الحمد الله به جاهای خوبی دارم میرسم ،،
روحیه من بیشتر این تیپی هست ( ارباب حلقه ای , و هابیتی ) و مایل به سمت هیتلر :))
خب این روحیه خیلی روحیه لطیفی هست :))
ممنون.
سارومان و ارتشش شخصیتی دارند که برام جالب اند در فیلم :)
از طرفی برام خیلی جالبه جنگ جهانی دوم ارتش هیتلر چطوری اون تجهیزات را ساخته بودند ،،و باز جالب اینجاست که یه شباهتی بین فیلم ارباب حلقه ها و هیتلر و ارتشش هست ( مفهوم حکومت )
:)
یه برنامه ریزی 3و 4 ماهه انجام بدید خانم 7 ،، و درباره سئوالاتون ، علاوه بر اون تاپیک و مطالب مورد نظر که بهتون گفته شد ،،تحقیق کنید
بعد اون تحقیقات اگه صلاح دیدید مشورت بگیرید ( برا توسعه تحقیقات خودتون )
به نظرم اینجوری یه مفهوم ، در ذهن و قلب آدم نهادینه می شه ( چون هم خودش تلاش کرده و هم مشورت گرفته )
مطمئن باشید به جاهای خوبی می رسید
که ان شالله همه اینگونه باشیم و در مسیر تعالی و پیشرفت .
شاد باشید
در پناه حق .
سلام بهاره جون جان....
کم پیدایی.... خوبی؟
ممنون برام نوشتی. امیدوارم اینجور باشه که میگی.
کمالگرایی رو میگن دارم. هر چند به نظر خودم دنبال فقط رسیدن به یه مرحله ی امن هستم که یکم نگرانیم کم بشه. به نظر خودم زندگیم رو هواست.
دعا کن امسال کار جور بشه و این دویدن ها به یه جایی برسه.
سلام آقای برادر وقتتون بخیر ؛
خدایی کجای سارومان و ارتشش (ارگ ها ) براتون جالب بود ؟؟؟؟؟؟ اینا وحشتناک بودن که ... فیلم سرگذشت نارنیا رو هم ببینید جالبه ... و دیگه اینکه من خودم فیلم آلیس آسوی آینه هارو هم دوست داشتم چون درس خوبی داشت ...
اگر انیمیشن هم تماشا میکنید کورالین هم قشنگه .
روحیه ی لطیفتون هم که کاملا به همه اثبات شد :)
البته دلیل نمیشه من خودمم گاهی فیلمای خشن دوست دارم ...البته تریپ خون آشامی و گرگینه ها ...
راستی سریال تنهایی لیلا رو دانلود کردم 5 قسمتشو دیدم ...قشنگه فیلمش و خب غمگین هم هست ولی ارزش دیدن داره ..ممنونم که معرفی کردید .... اگه بازم سریال های زیبا سراغ داشتین بیاین بگید ....من نمیدونم چرا به وقتش سریالارو دنبال نمیکنم :47:
سلام دوستای من
مشاور و روان درمانگر خیلی خوب و توانایی از 8سال پیش به مدت 3سال توی زندگیم بود و بهم فوق العاده کمک کرد اما بعد که از دانشگاه فارغ التحصیل شدم دیگه دوری راه مانع از دیدارش شد اما همچنان در آرزوی دیدارش بودم. دوهفته هست که تو فضای مجازی پیداش کردم و جلسات مشاورم رو دارم به صورت آنلاین پیش می برم. خیلی خوشحالم از دیدار مجددش. دارم روانم رو از نو میسازم و همین پرداختن به خود حس خوبی بهم میده.