همسرم رفتار بسیار ناشایستی باهمسر باردارش داره!!

سلام...عبادت تون قبول

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بانوى مهر

همسرم اصلا شرایط و وضعیتم رو درک نمی کنه از وقتی که خونه پیدا کردیم مدام سرم داد می زنه پنکه مونو شکوند امشب واسم گوجه پرتاب کرد به این دلیل که پسرم داشت ساعت یازده شب نان و پنیر می خورد (پسرم شامشو بالا خورده بود اومد پایین دوباره گرسنه ش شد) همسرم دعوام کرد و گوجه به پشتم پرت کرد که چرا به بچه شام نمی دی ؟!!! هر وسیله ای دستشه پرتاب می کنه قاشقو محکم به بشقاب می کوبه خیلی باهام بدرفتاری می کنه خیلی سعی کردم خودمو کنترل کنم اما نشد خودمو کنترل کنم اشکم سرازیر شد ناراحتی مو دید یه کمی کوتاه اومد
اما می دونم فردا هم همین آش و کاسه ست به مادرم می گه می خوایم از اینجا بریم دیگه دخترت نمیاد اینجا هی شعر امان از جدایی رو می خونه می گه اگر بار گران بودیم..... اشک مادرمو در میاره
نانوایی نمی ره می گه عادت کن چون از این به بعد خودت باید بری من با این وضعم خودم می رم صف نانوایی !!
گاهی وقتا به سرم می زنه اصلا بی خیال جدا شدن از خانواده م بشم و همین جا بمونم اما من با خانواده مم مشکل دارم نمی دونم واقعا باید چی کار کنم:47:

---

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بانوى مهر

امروز بابام با مامانم حرفش می شه مشت می زنه به مامانم و شمشیر اسباب بازی پسرمو می گیره می شکونه پسرم این شمیرش رو خیلی دوست داشت انقدر گریه کرد به هق هق افتاد
کارگر داشتیم بابام نردبون رو با سر و صدای زیاد از پله ها می کشه میاره پایین من ترسیدم:54:
همسرم کجاست ببینه من چه زجری دارم می کشم می ترسه جدا بشیم حمایت پدرم کم بشه
نخواستم پولشو من آرامش می خوام از همه طرف روم فشاره به همسرم می گم می گه درو قفل کن نگذار بچه بره بالا بهش می گم بعدازظهرا ببرش باشگاه نمی بره که!! خیلی تنبل و راحت طلبه تقصیر منه زیادی هوای همسرمو داشتم
همه ی کارها رو دوش منه هم زنم هم مرد هم پدرم هم مادر هستم
مدام باهام بدرفتاری داره امروز موقع سحر گفت بیا بی خیال جا به جایی شو منم گفتم امکان نداره هر جوری شده باید از اینجا بریم یه لیوان آب ریخت رو صورتم:47:
همسرم مرد خوب و مهربونی بود و چون اخلاقش عوض شده تحملش واسم خیلی سخته و اونم نقطه ضعفم رو می دونه داره عذابم می ده که بی خیال جا به جایی بشم

---

.اینو چند روز پیش نوشتم اما هم چنان رفتار زشت همسرم ادامه داره امروز با چوب تهدیدم می کرد یعنی حالت تهدید چه جوریه ؟!! منظورم اونه
من هم الآن خیلی ناراحت و عصبانی هستم نگاه به خنده هام نکنید می خندم تا بتونم تحمل کنم اما درونم غوغایی هست و داغونم...می خواد رو اعصابم راه بره بی جهت سرم داد می کشه...تمام حرفش اینه همین جا خونه ی من بمونیم چون می ترسه حمایت پدرم رو از دست بده از مسؤلیت ترس داره...لطفا حرف های کلیشه ای و کتابی نزنید که محبت کن و صبوری کن و از این حرفا !!! من الآن به شدت حساس هستم در ضمن باردار هم هستم لطفا پستی که می خواین واسم ارسال کنید اول شرایط منو بسنجید بعد...خیلی متشکرم

درود بر شما بانوی مهر
مادر شدنتان رو بهتون تبریک میگم و امیدوارم خداوند فرزند سالم و صالحی بهتون هدیه کنه.
1.شرایط روحی شما به دلیل بارداری بسیار حساس است به طوری که نسبت به شرایط عادی تحمل و طاقت کمتری پیدا کرده اید. در این شرایط شما بهتر است روی اهداف خودتون تمرکز کنید و انرژی تون رو کمتر صرف بحث و مذاکره کنید.سعی کنید تا جایی که ممکن است عکس العمل هاتونو کم کنید.یعنی اگه کسی چیزی میگه شما در جواب سکون اختیار کنید.هر چه کمتر ارتباط برقرار کنید کمتر درگیر خواهید شد.
2.سعی کنید به طور غیر مستقیم شرایط تون رو با اندکی غلظت به همسرتون نشون بدین.مثلا وقتی شوهرتون خونه است به یکی از دوستاتون زنگ بزنید و براش شرح حال جسمی و روحی رو تعریف کنید
3.سعی کنید نقطه ضعف رو تبدیل به نقطه قوتتون کنید .یعنی نسبت به هر چی حساس هستین بر عکس هیچ واکنشی نشون ندن
4.با این نگاه پیش برین که بعد از گذشت همه این شرایط سخت اوضاع درست خواهد شد و شما برای اینکه آرامش به زندگیت برگرده هر کاری از دستت بر اومده انجام دادی.پس بعد ها خودتو به خاطر منفعل بودن نسبت به مشکلاتت سرزنش نخواهی کرد
5.شاید به نظر شما این جمله من قابل پذیرش نباشه اما من نظر خودمو میگم.زمان بارداری زمانیکه مادر در وجود خدا غرقه تا معجزه خلقت اتفاق بیفته. و وقتی اینقدر به او نزدیکه دعاها و حرفاش بیشتر از همه عالم به اجابت میرسه.بگو خدا خیلی بهت نزدیکه. شبا تو بغلش آروم بخواب باهاش حرف بزن کمه کم دلت خیلی اروم میگیره
با آرزوی خوشبختی

سلام


منم با نظر کاربر ، آرامش باران موافقم :

شرایط روحی شما به دلیل بارداری بسیار حساس است . در این شرایط شما بهتر است روی اهداف خودتون تمرکز کنید و انرژی تون رو کمتر صرف بحث و مذاکره کنید.

الان به نظرم ، هدف اصلی شما و همسرتان باید نوگلتون باشه .

پس مراقبش باشید .

وقت زیاد هست ........


اگر اشکالی نداره یه نظر هم من بدم : (ببخشید )


دو تا کاغذ بردارید – روی کاغد اول اسم خودتون را بنوسید – و 5 دلیل برای آنکه باید منزل را عوض کنید بنوسید :


بانوی مهر : ( نظر شما )

1)
2)
3)
4)
5)

سپس برای هر مورد دلیل مورد نظر را بنویس
هر چی دلیل محکم تر – قانع کردن ، آسان تر.



سپس کاغد دوم را بردارید – و اسم همسرتان را بنوسید :
و به همسرتان بگویید 5 تا دلیل برای ماندن در جای فعلی بنویسد :

همسر بانوی مهر :
1 )
2)
3)
4)
5)

سپس ، بگویید برای هر نظرش دلیل مورد نظر را بنویسد.
حتما کتبی این را کار را انجام دهید .



حالا در آرامش کامل ، افکار همدیگر را بررسی کنید ( 1 روز – 2 روز .....)
سریع تصمیم نگیرید .

حالا نقاط ضعف دلیل همسرتان را در برگه بنوسید ( همراه با شاخه گل )
و به همسرتان بگویید نقاط ضعف دلیل شما را بنوسید .



با تفکر کردن + مشورت گرفتن و ..... احتمالا به یه نتیجه ای می رسید .
سعی کنید نقاط مشترک را پیدا کنید
مثلا اگر دیدید نظر شما به نظر همسرتان از 100 ، نمره 45 میگیرد
اونم خوبه
بالاخره شما بانوی مهر هستید .
بهشت زیر پای مادران هست.

اون نتیجه را دوباره در کاغد بنویسید و باز فکر کنید .
این قدر این کار را کنید ، تا به نقاط مشترک تر برسید .

همسر مهربانی دارید . بالاخره انسان بعضی موقع ها عصبانی میشه .


ان شالله به لطف خدا همه چیز درست میشه .

- - - Updated - - -

خوشا وقتِ سحر ، آواز بُلبُل

خوشا بر شاخ گل ، پرواز بلبل

گلستان محول عِش است آنجا

همه برگِ گل است تو ، سازِ بلبل

نوای چنگ و بانگِ عاشقان است

به هر شام و سحر ، دم سازِ بلبل

جهان در بزن نوروزی نشسته است


موفق باشید.

سلام
ممنونم از شما دو عزیز
راجب حساس بودن اتفاقا بارداری خیلی هم صبورم کرد با توجه به شرایطی که من دارم تو محیطی هستم که هر روزش استرس و دعوا و کتک کاری هست
از وقتی همسرم رفتار زشتی با من داره من بسیار به هم ریختم که حتی اینحا تحمل یک پست کاملا واسم غیرممکن هست و عصبانی و ناراحت می شم
من در مقابل رفتارش صبوری و سکوت می کنم که واسم شاخ شده !!! یه دونه غرش کنم حساب کار میاد دستش :)
فعلا منفعلانه گوش به فرمانش هستم و هر چی می گه و هر رفتاری داره پاسخش رو نمی دم...گاهی مواقع از کاراش پشیمون می شه و می بینه ناراحت شدم کوتاه میاد اما دوباره شروع می کنه
خانواده ش هم به شدت مخالف جابه جایی هستند...من کاملا علت مخالفت رو می دونم می ترسه حمایت بابامو از دست بده می گه وقتی جدا شیم من پولی ندارم گوشت و مرغ بخرم و تو باید شکمت رو با نان و چای شیرین سیر کنی :)
من قبلا که خونه اجاره ای زندگی می کردم نزدیک خونه پدرشوهرم بود همسرم خرج نمی کرد و مادرم دلش به حالمون می سوخت واسمون وسیله میاورد...
با اصرار همسرم از اون خونه اسباب کشی کردیم اومدیم نزدیک خونه مادرم
بابام یه مدت نمی خواست بهمون خونه بده آقا داشتند می ترکیدند :)
یه نکته بسیار مهم که همسر من مردانگی و اقتدار به هیچ وجه نداره مرد نیست :)
روحیه ی کاملا زنانه و لطیف دارند ایشون!! و اسمن و جنسند مرد هستند :) اگر به مردی باشه من بیشتر از ایشون مرد هستم :)
من بعد از ایجاد تاپیک پشیمون شدم چون واقعا راهی جز صبر و تحمل به من پیشنهاد نمی شه
من تا الآن خیلی تحمل کردم اما آقا روز به روز دارند بدتر می شند...نیاز به برخورد اساسی دارند:103: نه اینکه من منفعلانه ایشونو نگاه کنم و ایشونم گستاخانه به رفتارشون ادامه بدند

- - - Updated - - -
من خیلی خیلی عصبی هستم که طبق فرموده مشاور با دارو قابل درمان هست یه مدت دارو مصرف می کردم اما حالا با توجه به شرایطم من بدون دارو دارم این وضعیتو تحمل می کنم ....

همه ش دلم می خواد با یکی دعوا کنم :47:

عزيزم اگه ميدوني با دعوا ادب ميشه باهاش دعوا كن. بعضي وقتها مردا به يه تلنگر احتياج دارن. بعدشم از روز اول خودتون پر روش كردين چه معني داره كاراتون.؟

سلام
پریا آره عزیزم اگر عصبانی بشم کوتاه میاد ولی من نمی خوام عصبانی بشم آخه من دلم می خواد با آرامش زندگی کنم
آره اشتباه کردیم دقیقا خانواده م همین اشتباه رو روی داماد جدیدشون هم دارند پیاده می کنند
ولی دامادم خدایی مرده ها !! هر چند از رفتاراش خوشم نمیاد اما من مردانگی رو قشنگ توش می بینم
همسر من یا مرتب خوابه یا تبلت دستشه...البته خانواده ش هم خیلی مقصر هستند
از نظر فرهنگ و کلاس ما خیلی خیلی ازشون سرتریم :) من تربیتش کردم :)
رفته بودیم شام خونه ی عمه م اونجا مرتب سرش تو گوشی بود بهش sms زدم : عزیزم لطفا تو مهمونی با گوشیت کار نکن دوست ندارم کسی راجب تو فکر بدی بکنه عجقولم :) دقیقا همین متن پیام بود بعدش sms می زنه : زر نزن فضولیش به تو نیومده و تا آخر مهمونی اخم بود
چون من محبتش کردم و با مهربانی ازش خواستم واسم شاخ شد اما اگر روش سیاست می کردم این رفتارو با من نداشت
چون از اول عادت کرد من عین مادر باهاش برخورد کنم هی بکن ، نکن ، زشته ، خوبه مرتب دارم بهش آموزش می دم :) دو تا پسر دارم :)
پسر خودم انقده فهمیده ست به خودم رفت :) می دونه چه رفتارهایی زشت و ناپسنده حتی به پدرش هم تذکر می ده :)
همسر من با اینکه مذهبی خیلی متعصب هست اما گاهی فحش های ناموسی می ده :( حتی به من که همسرش هستم
خب من تو خانواده بزرگ با پدر سرشناس بزرگ شدم :) خانواده مادریم هم آدمای بزرگ هستند :)
اما ایشون پدرشون سواد آن چنانی ندارند و مادرشان کلاس دوم ابتدایی :) (البته من جونم در می ره واسه پدرشوهرم مثل اون دنیا پیدا نمی شه سرهنگ بازنشسته ست فداش برم)
نمی دونستند نارگیل و آناناس چیه ، برخی غذاها رو رنگشو ندیده بودند
من ژله درست می کنم عکسشو می فرستم واسه خواخواهرشوهرام دهنشون وا می مونه...غذاهایی که من درست می کنم مادرش و حتی خواهراش بلد نیستند
از نظر زیبایی من از همه شون برترم ، تکم :) از نظر رفتار و آداب معاشرت کل فامیل خودم و همسرم عاشق من هستند :)

اینا رو با حرص نوشتم :54:
دیگه نمی خوام تاپیکو ادامه بدم...ممنونم از همه

سلام بانوی مهر. من بهت حق میدم ناراحت باشی ولی به عنوان تجربه بهت میگم که نباید در مورد مردا همش دست رو ایراداتشون گذاشت. خوب که نمیشن بدتر هم میشه. سعی کن هر از گاه ازش تعریف کنی. وقتی یه کار خوب برات انجام داد ازش تشکر کنی. اگه یه وقتی جلوی جمع کاری کرد که خوشت اومد حتما بهش بگو که من از این رفتارت خوشم اومد. خیلی ببخشید ولی همین حرف شما که میگین خانواده من خیلی از اون بهتره این درست ولی هیچوقت این حرفا رو به شوهرت نزن. مردا زمانی که بدونن مورد تایید همسرشون نیستن خودشونو یه موجود ضعیف میبینن و برای جبرانش ممکنه هر کاری مثل پرخاشگری یا بدرفتاری انجام بدن.

فرشته مهربان عزیزم
لطفا تاپیکم رو از دسترسم خارج کنید جوری که چشمم به این تاپیک نیفته...خیلی ازم انرژی می گیره و حالمو خراب تر می کنه ...خیلی بهم ریخته م فرشته جون من خوب نشده م هنوزم همون آدم هستم...
خسته م کسی شرایط منو درک نمی کنه
ممنونم از همه

- - - Updated - - -

.....

بالاخره همسرم برنده شد...
از این زندگی و از این دنیا و پدر و همسر کل آدما بیزارم
مرحبا به همسرم:104:
ولی من نه دیگه می خندم نه حرفی می زنم خودش متوجه نابودی من خواهد شد
می خوام تاپیکو نابودش کنم لطفا پستی ارسال نکنید

سلام

قبل از آنکه تاپیک نابود بشه ، من یه چیزی ته گلوم گیر کرده بگم :

شما پیروز شدید – تبریک عرض می کنم .

:72:

به شما عرض کردم - همسر مهربانی دارید - از طرفی شما هم مهربانید - زندگی زیبایی را پیش رو دارید .( چون هر دو مهربانید و مومن )

بعضی موقع ها فشار زندگی و ... – باعث میشه کمی ناراحت بشیم – طبیعی هست ( همسر شما و دیگر آقایان )


منم اشتباه داشتم :

دوم راهنمایی بودم – یه معلم پرورشی داشتیم – اومد سرکلاس گفت بچه ها می خوام عکس شیطان را دو ماه
دیگه نشانتان بدم – منم گفتم – خدایا میشه عکس شیطان را ببینم – می خواستن ببینم این مارمولک چه شکلیه
آقا این بعد از دو ماه اومد عکس را نشان داد - گفت این عکس شیطانه
بهش گفتم : استاد این عکس شیطان نیست که – این عکس مجسمه آزادیه تو فلان جا

بنده خدا آمپرش رفت بالا ....... گفت برو بیرون ( البته آدمه خوبی بود و هست ) - منم منظور نداشتم ولی کاشکه بهتر بهش میگفتم

حکایت من – حکایت همسر شماست !


زن هست که مرد را می سازد - مرد ها همیشه بچه اند !


تمرکز و هدف اصلی الان بچه تون باشه - مراقبش باشید .

تغذیعه مناسب - آرامش کامل و .......

ببخشید

یا حق .

باغبان عزیزم پست های شما خیلی خیلی بهم آرامش می ده عین پست فرشته جون
اشتباه کردم تاپیک زدم
من فکر می کنم اول از همه باید رفتار جرأت مندانه رو یاد بگیرم...
جابه جایی منتفی شد...الآن اومد خونه انقده مهربون شد چسبیده به من بامیا و خوراکی خرید اومد خونه تازه می خواد بره واسه افطار حلیم هم بخره:311:
تا از جام تکون می خورم پا می شه دستمو می گیره می گه کجا می ری خودم ببرمت:311:
 اما من از اینکه شکست خوردم ناراحتم...

- - - Updated - - -

گریه در چشمان من طوفان غم دارد ولی...
خنده بر لب می زنم تا کس نداند راز من

درود بر شما
بانوی مهر شما همیشه برنده هستید.شما جرات مند هستید.چون مادر هستید .شما با تمام همه سختی ها مسیر زندگی رو ادامه میدهید.شما پیروز هستید چون در این شرایط که افراد با داشتن همه امکانات و آرامش نمیتواند فرزند سالم و مودب پرورش بدهند شما این کار را کردهاید.به قول باغبان باید میگفتم وگرنه ته گلوم گیر میکرد.
با آرزوی خوشبختی

ای جانم
یه خورده دیگه بیش تر ازم تعریف کنید من فرش زمین می شم
ادامه بدید من گوش می کنم:227:

چقده عقده ایم من :103:
واقعانی می گید یا خرم می کنید ؟! :)) هورررااا من برنده شدم جانمی جان چه حالی می ده:227::310:

- - - Updated - - -

همه ش چند ساعت بیش تر نمی گذره که همسرم باهام خوب شده و من تمام رفتاراشو فراموش کردم واقعا من چقده خانوم هستم اصلا هم کینه ای نیستم:310:
محبت کردنش رو دو چندان کرد :43::43:
به قول دختر بی خیال فعلا دست نگه می دارم
اون با زور به هدفش رسید ولی من سکوت کردم و صبوری کردم اگرم برنده نشده باشم اما کار من ارزشش بیش تره مگه نه ؟!! (جرأت دارید بگید نه ):311:

- - - Updated - - -

شما چهار نفر مهمان خسته نشدید انقدر تاپیکمو خوندید:43:
یعنی کی می تونید باشید ؟!!:biggrin:

بله معلومه که کار شما ارزشش بیشتره ،شک نکن،بعضی وقتها سکوت کردن از صدتا فحش بدتره و به مرور زمان،طرف مقابل رو از رو میبره.

سلام
اول ازهمه بگم که پست من شمارو به احتمال زیادعصبانی میکنه باتوجه به شناختی که ازتون دارم اگه دوست نداریددیگه بقیه اشو نخونید


شماهمون عبرت .ارام دل.ارام عشق سابق نیستید احیانا؟
من مدتی نبودم اماتااین تاپیک رو خوندم گفتم به احتمال زیادهمون هستیدچون همه تاپیک های شما یه جورن
شمابه حرف کسی گوش نمیدین وکارخودتونو میکنیدمن قبلاچندباربراتون پست گذاشته بودم ویادمه حتی بعدازسقط تون دوستان گفتن باردارنشید اماشمابازکارخودتونو کردین
تاپیک میزنید بعدپشیمون میشید به سرعت. یادمه بارهاازهمسرتون وپدرتون بدی میگفتید بعدمیومدید میگفتیدکه یه فرشته هستن
باعرض معذرت بنظرمن شماهیچ تغییری نکردین حتی باتغییراسمتون هم شمارومیشه ازنوشته هاتون شناخت
اگرم شمارو باخانم ارام دل اشتباه گرفتم معذرت میخوام پیشاپیش امابعیدمیدونم اشتباه کرده باشم

سلام
شاپرکم من که تو اولین تاپیکم خودمو معرفی کردم همون آرام دل هستم
هیبچ ترسی هم از کسی ندارم
اصلا تو امضام می نویسم منذهمون آرام دل سابق هستم
در ضمن من ناخواسته باردار شدم بدون برنامه ریزی

- - - Updated - - -

من بیمار روانی ام :)) ببخشید که تحملم می کنید
اینجا همه ازم متنفرند من خودم می دونم :)
از مدیر جونم تا بقیه کاربرا اما مشکل شماست :)

- - - Updated - - -

در ضمن می تونید منو فاطمه صدام کنید

- - - Updated - - -

من مستم از رو مستی تاپیک می زنم
کلانی خوشم میاد :)
من بهترین زندگی رو دارم کی می گه مشکل دارم زندگی من ایده آل و عالی هست:)
همین جوری حوصله م سر رفته بود تاپیک زدم :)

- - - Updated - - -

:54::54::54::54::54::54::54::54::54::54::54::54::5 4::54::54::54::54::54::54::54::54::54:

سلام

نقل قول:

---

من بیمار روانی ام

---

چرا اینگونه خودتون را توصیف می کنید؟:162:

نقل قول:

---

بالاخره همسرم برنده شد

---

میشه در اینباره بیشتر توضیح بدید؟ چگونه به توافق رسیدید که تغییر مکان ندید؟ با چه دلایلی؟

بانومهر عزیز, یک پیشنهادی دارم: عزیزم سعی کن وابستگی ات به دیگران را به تدریج کم کنی. سعی کن روی خودت و اهدافت و عزت نفس ات بیشتر کار کنی. من نمی خوام نصیحت کنم فقط انچه که به ذهنم رسید را خواستم بگم. عزیزم یعنی چی که خودت را اینگونه توصیف می کنی و....
ببین می دونم که شرایط سختی را تحمل می کنی و مشکلات خانواده شما را ازرده می کنه و دوست دارید که از این محیط دور باشید. اینکه از این محیط دور بشید و کمتر در جریان مشکلات قرار بگیرید یک راه و اینکه اینجا بمونید با وجود همه چیز به زندگی تون ادامه بدید یک راه. هر کدام نقاط مثبت خودش را داره. اگه برید خب سریعتر احساس ارامش می کنید ولی اگه بمونید و با وجود همه مشکلات به زندگی تون برسید و ارامش خودتون را حفظ کنید, نقاط مثبت خودش و ان اینکه بیشتر می اموزید که چگونه در شرایط سخت کنترل شرایط و زندگی را در دست بگیرید.
عزیزم کاری به دیگران نداشته باش و روی خودت تمرکز کن.
ببین به نظرم واقعا بیا یک هدفی را برای خودت انتخاب کن و بیشتر به خودت برس.
این تایپک را حتما بخون و بهش عمل کن. با عمل به دستورات این تاپیک خیلی از مشکلات همه مون برطرف میشه.
http://www.hamdardi.net/thread-38729.html
در این تایپک نوشته شده که:

نقل قول:

---

-اجازه نمي دهد در دام درماندگي و وابستگي بيفتيد تا براي رفع مشکلات خود نيازمند ديگران باشيد.

-نياز به يک " مراقب" يا " مدد کار" را براي تعيين آينده تان برطرف مي کند.

---

ببین برای چند دقیقه همه مشکلات و همه اطرافیان را از ذهنت بیرون کن و فقط به بانوی مهر فکر کن. ببین بانوی مهر از زندگی چی می خواد؟ هدفش چیه؟ چه چیزهایی را دوست داره داشته باشه؟ وقتی 50 سالش شد دوست داره در چه شرایطی باشه؟ و بعد که خواسته ها و نیازهات را پیدا کردی برای رسیدن بهشون برنامه ریزی کن.
عزیزم می دونم ناراحتی, تا الان مشکلات زیادی را تحمل کردی و...... ولی از همه اینها که بگذریم, از اینجا به بعد دوست داری چه شرایطی را تجربه کنی؟ درباره برنامه ها و اهداف زندگیت بیشتر فکر کن.
به نظرم یکی از دلایلی که به همدردی وابسته شدی اینه که وقت زیادی داری. برای زندگی برنامه ریزی کن. بخشی از وقتت را برای رسیدگی به امور منزل, بخشی برای رسیدگی به همسر و فرزند و بخشی برای رسیدن به اهداف شخصی ات و بخشی هم برای تفریح از جمله وبگردی و همدردی. البته الان که بارداری نیاز هست که بیشتر مراقب خودت و فرزندت باشی ولی دلیل نمیشه که از اهداف اصلی زندگیت دور بشی.
ببین واقعا بهت پیشنهاد می کنم که فکر کنی ببینی دوست داری در زندگی به چه چیزی برسی و برای ان برنامه ریزی و تلاش کنی.
مثلا اگر دوست داری همسر و مادر خوبی باشی, سعی کنی که ویژگی های لازم را کسب کنی.
بخشی از وقتت را برای رسیدگی به همسر و فرزند و امور منزل بذار و بخشی را هم برای خودت.
برای خودت اهداف جدید تعیین کن. مثلا مطالعه در زمینه های که دوست داری. الزاما برای علم اموزی نیاز به دانشگاه نیست. البته در صورت تمایل و داشتن وقت ازاد می تونی دانشگاه هم بری... مثلا می تونی برای افزایش اطلاعات و علاقه خودت در رشته ای که دوست داری در پیام نور ثبت نام کنی. یادمه می گفتی که به علوم تربیتی و علوم قرانی علاقه داری. می تونی در یکی از اینها ثبت نام کنی و به طور جدی و اکادمیک مطالعه کنی. یا هر فعالیت دیگه. کلا می خوام بگم که سعی کن که وقتت را با کارهای که دوست داری پر کنی و از عمرت استفاده کنی. و فکرت را از همه مشکلات دور کنی و روی مواردی که موجب پیشرفت و رشد خود و خانواده تون میشه تمرکز کنی.


:72::72::72:

با سلام، :72:

طاعات و عبادتتان مورد قبول درگاه حق تعالي قرار بگيرد . انشاءالله :203:


بانوي مهر عزيز ........... به نظرم با وجود اينكه خانمها در زمان بارداري زودرنج تر و شكننده تر مي شوند اما به قدرت خدا پرطاقت تر و مقاوم تر هم مي شوند ......... من اين مورد را در وجود شما حس مي كنم ......... شما چنين حسي نداريد؟


به ياد دارم سال گذشته حوالي همين ماه تاپيك مي زديد ...........من هم مدتي خواننده ي سايت نبودم و بعد از مدتي كه برگشتم و متوجه شدم همان كاربر يك سال پيش هستيد كمي تعجب كردم..........


تا جايي كه مي دانم چند تا نام كاربري تاكنون عوض كرده ايد اما اين نام كاربري جديدتان بانوي مهر خيلي بيشتر از نامهاي سابق با شما و شخصيتي كه در تالار از خود نشان داده ايد هماهنگي دارد.



اين را براي دلخوشي شما نمي گويم ........ اين باور من راجع به شماست ......... ماشاالله شما قلب بزرگي داريد كه با يك حركت مثبت از سمت كسي كه تا چند دقيقه قبل از دستش آزرده بودين دلتان از غصه و كينه خالي مي شود......... كاش همه مثل شما بودند .......



وقتي شادي خود را از مسئله اي در تاپيكهاي انجمن بيان مي كنيد، اين حس خيلي عجيب به خواننده متن منتقل مي شود ...............شما را نديدم و نمي شناسمتان ......... اما واقعا آرامش و شادي شما از نوشته هايتان در قلب انسان نفوذ مي كند......
از اين بابت بيشتر نوشته هاي شما را سعي مي كنم بخوانم ......



نسبت به سال گذشته تغيير و تحول عجيبي در شما حس مي كنم........ حتي تاپيك هايي كه به دنبال همدردي ايجاد مي كنيد با تاپيك قبلي شما تفاوت خاصي دارد ....... شايد براي شما و برخي از اعضاء محسوس نباشد اما من اين در مسير تغيير بودن شما را كاملا درك مي كنم ...... تغيير كردن به اين راحتي ها نيست ....... اما خدا را شكر شما هر روز بهتر از روز قبل مي شويد ........


در ضمن هر كجا برويد و هر جا زندگي كنيد مهم نيست ....... شما همسري خوب و مادري مهربان هستيد ......... شما مي توانيد تصميم بگيريد كه كجا زندگي كنيد و بر تصميمتان مصمم باشيد .........اگر حضورتان در محل زندگي فعلي به شما صدمه مي زند از اين خواسته دست نكشيد ....... چون آرامش هر خانه اي در گرو آرامش مادر خانواده است .


.آنچه براي خانواده امنيت مي آورد حضور گرم و پر مهر شماست ........ استقامت شما بيشتر از هر چهارديواري اي مي تواند آرامش خاطر ايجاد نمايد .......... اگر بيش از حد خود را درگير مسائل اطراف نكنيد هيچ ديواري به اندازه ي حضور شما براي خانواده امنيت به دنبال ندارد.


براي رفتارها و حرفهاي آزاردهنده و بر خلاف ميلتان تا جايي اهميت قائل شويد كه در زندگيتان تاثير گذار باشد . از ما غريبه ها تا نزديك ترين فرد به خودتان هر كدام چه تاثيري در زندگي شما مي توانيم داشته باشيم؟


آنقدر كه وجود شما براي همسر ......... پسرتان .......... جنين در وجود شما ............ خلاصه تك تك اعضاي خانواده تان مهم و حياتي است براي ديگران نيست.


جدا خيلي مهم است انرژي و روحيه ي لطيف و مادرانه ي خود را در كجا صرف مي كنيد ..........



در مورد اينكه بارداري شما غير منتظره بوده اين نكته را عرض كنم كه بسيار شاهد بوده ام فرزنداني كه به اين صورت وارد زندگي زن و مرد مي شوند بركت بيشتري با خود به زندگي آنها مي برند ......


اميدوارم به بركت اين ماه و به لطف ميزبان اين بزم عاشقانه اتفاقات زندگيتان مثل صاحب فرزند شدنتان شيرين و آرامش بخش باشد.


لطفا براي ما هم دعا كنيد ............. براي شخص من به طور ويژه دعا كنيد .......... اگر لازم دانستيد ليستي از خواسته هايم برايتان تهيه مي كنم .:311:


اميدوارم كه در تمام مراحل زندگي طعم آرامش حقيقي و شادي و خوشبختي را بچشيد :72:

من به حدی بهم استرس وارد شد و قلبم درد اومد که گریه م گرفته بود اما اعجاز عشق عزیزم با خوندن پست شما خیلی خیلی قلبم آروم گرفت مثل باغبان و شیدا و فرشته مهربان پست هاتون پر از آرامشه
چند دور ازش می خونم هی حالم بهتر می شه من لایق باشم حتما دعات می کنم مخصوصا این که لطف بزرگی به من کردی منو از اون حال داغون به آرامش رسوندی اصلا می سپرم خود داییم اجرتو بده مطمئنم به حرفم گوش می ده.
خیلی ضعیفم متأسفانه...حتی تحمل یک پست رو ندارم و به شدت بهم می ریزم طوری که تمام بدنم می لرزه می خوام راه برم پاهام همه می لرزه
بخدا من دروغ نمی گم که گاهی حالم بد می شه من خودمم دوست دارم حالم خوب باشه
اعجاز عشق ازت ممنونم کاش پررنگ می بودی و خصوصی ازت کمک می گرفتم مثل شیدا. راهنمایی هایی که می ده فکر نکنم دکترای روانشناسی هم بلد باشند.
ولی بعضی پست ها هستند خیلی خیلی عصبیم می کنه و قلبم تیر می کشه

- - - Updated - - -

صالحه جان من اتفاق تو خصوصی راجب همین غزت نفس تاپیک زدم اما آخرش سر از قضیه همسرمو جابه جایی در آوردم و کمک خواستم
قبول دارم اصلا عزت نفس ندارم...اعتماد به نفس ندارم
و به شدت وسواس فکری دارم چیزی که خیلی خیلی منو آزرده می کنه

آرام جان

روی آرامشت تمرکز کن.
اگه آروم نباشی اضطراب و استرسهات به بچه منتقل می شه و بچه ات هم ناآروم می شه.

بیشتر وقت خودت را بذار برای تمرکز و آرامش. نماز بخون قرآن بخون تمرینهای تمرکزی انجام بده دوش بگیر موسیقی آروم گوش کن
(یه بار گفتی همش هندزفری تو گوشمه، فکر کنم از دور بشنوی بهتر باشه تا همیشه این صدا تو گوشت باشه. سردرد نمی گیری؟)
با کسی در نیفت
به کسی هم کاری نداشته باش
مسئول کمک به هیچ کس نیستی. همه حواست را بذار روی این که خودت آرامش داشته باشی و این آرامش را به جنینت هم منتقل کنی.

سلام

به همسرت بگو به شرطی می پذیری فعلاً جابجا نشیم که دیگه هیچ کمک و ساپورتی از خانواده ام نمی پذیریم و میخوام فقط به خودت تکیه کنم .... میخوام مرد زندگیم باشی و بهم امنیت خاطر بدهی ... و قاطع با خانواده ات هم صحبت کن و بگو حمایت های شما او را ضعیف کرده و این آینده ما را به مخاطره میندازه و بگو دیگه نه آذوقه به ما بدهید و نه هیچ کار دیگری میخوام شوهرم روی پای خودش باشه و بگید که لطفاً برای واحد هم اجاره ای در نظر بگیرید و از همسرم بخواهید و اگر گفت خونه مال زنم هست بگید تا وقتی ما زنده هستیم به ما تعلق دارد و لذا باید اجاره بدید ... بگو خواهش می کنم کمک کنید اینجوری همسرم به وظایفش توجه کنه . محترمانه و عاشقانه اینرا از پدرت بخواه و بخواه که در برابر شوهرت از این نظر قاطع باشه

شما هم قاطع باش و به شوهرت بگو اگر حتی یک چوب کبریت انتظار داشته باشی و بپذیری از این خونه باید بریم .....

دعوا نکن ف بد دهنی نکن ... پرخاش نکن چون اونها ضد قاطعیت است ... بلکه در کمال آرامش در این موضوع صلابت داشته باش


موفق باشی

سلام
فرشته جونم همون طوری که تو پیام خصوصی هم بهتون گفتم پست های شما همیشه بهم آرامش می ده
من سوا از حمایت بیش تر از محیطی که توش هستم که پر از تنش و استرس هست دارم اذیت می شم
فهمیدم پدرم می خواد تو باغش خونه بسازه و قراره مثلا هفته ای چند روز اونجا زندگی کنند حداقل این بشه عالی میشه
حتی بابا اینجا هم ولم نمی کنه:311: می خواد پانصد متر از این زمین باغ رو بده به من تا خونه بسازیم من دلم می خواد :302: اما قبول نکردم همه ش تقصیر همسرم بود !!! :161:
من بیش تر از همه اینا به رفتار جرأت مندانه نیاز داذم اما فوق العاده منفعلم و وقتی هم عصبانی بشسم گریه مم می گیره
ای خدا چقدر ضعیفم من
ولی فرشته جونم از دیروز تا الآن همسرم هی می گه چی احتیاج داری واست بخرم ؟!! دیشب رفت خلیم خرید...بنده خدا دست و بالش نیست قسط می ده من کمکش می کنم مشکلی ندارم...من فقط و فقط آرامش می خوام همین

سلام


یه تکنیک هایی هست که شما می تونید کمتر از 10 ثاتیه
انتقاد را فراموش کنید .

این را به عنوان یادگاری از من قبول کنید :

1. ابریشم و قیچی
2. کتری و آب جوش
3. گرفتن آب در دست
4. تشکر کردن
؟
؟

ابریشم و قیچی :

اگر دیگران تو را می خواهند بِبُرند ، تو ، مثل ابریشم باش ، آنها را کند کن ، سنگ نباش و قیچی را نابود نکن
با آن ها مدارا کن – فرعون قیچی بود – خدا به موسی فرمود : ابریشم باش
یعنی با نرم و محبت با او رفتار کن . فرعون را کند ....کند کن . به طوری که یه تار مو را نتونه ببره !



کتری و آب جوش :

ارزش کتری به میزان آب درونشه
وقتی جوش بیاد آبِش کم میشه – ارزشش کم میشه
وقتی عصبانی بشیم این جوری می شیم
با این تکنیک دیگه از دست ( خانواده – دوستان –و ...) ناراحت نمی شیم .



(گرفتن آب در دست) :
شما بیشتر از این تکنیک استفاده می کنید مثل پست های قبل .
( خیلی خوبه - ولی باید توسعه اش بدی )


باید آب را جوری در دستت بگیری که همیشه آب در اختیارات باشد
هر چه مشت خود را محکم تر فشار دهید آب کم تری در دستتان باقی می ماند
اما وقتی در آرامش و آسایش کامل بسر ببریم
و حالت دست را به صورت آزاد در آب قرار دهیم
آب همیشه در اختیار شماست
( طرف مقابل را آرام کن .... مدیریت کن ....! )



(تشکر کردن)

از نظر ها و انتقاد هایی که خوشمان نمی آید
فقط تشکر کنیم یا like کنیم – یا دوست داشتید معذرت بخواید



تکنیک های زیادی هستند
مثلا تکنیک سیب زمینی – تکنیک نارنگی و .....
ولی 4 تای اول کفایت میکنه



حالا من از تکنیک های بالا استفاده می کنم
مثلا در یکی از پست ها این جا :


کاربر شاپرک منظور بدی نداشتند – می خواستند این شعر را برای شما بگویند :



سفر کردی که از ، یادم بری ، دیدم نمیشه

آخه عشقِ یه شاپرک ، با ندیدن کم نمیشه

غم دور از تو بودن ، بی بال و پرم کرد

نرفت از یاد من عشقت ، سَفَرَت عاشقترم کرد

در واقع منظور شعر و کاریر شاپرک اینکه شما همچنان پیش ما عزیز هستی
فقط نوع بیان ها فرق میکنه.


من این جوری پاسخ میدم : ( با استفاده از تکنیک ها )


دلم از ابر و بارون ، به جز اسم تو نشنید ( شاپرک )

تو مهتاب شبونه ، فقط چشمام تو را دید

نشو با من غریبه ، مِثِ نامهربونا

!



من بیشتر پاسخ های شما را مطالعه کردم
شما خانم قوی و با اراده و مهربانی هستید

تمرکز و هدف اصلی الان بچه تون باشه - مراقبش باشید .




غصه این صدا را ، به عمق قصه ها ، بسپار
باغبان


وقتی به سمت ستاره ها پرواز کنیم ، اون موقع دیگه آزادیم :310:



جاء الحق و زهق الباطل

- - - Updated - - -

دوستان عزیزم اگر می شه راجب رفتار جرأت مندانه کمکم کنید و هم چنین راههایی واسه بالا بردن عزت نفس و اعتماد به نفس
نمی دونم نیاز بود جدا تاپیک بزنم یبا نه
چون همه ی بهم مربوطند تو همین تاپیک
متشکرم

- - - Updated - - -

ماشاالله اصلا معلوم نیست چی نوشتم:311:
نقی ببینم میا م می نویسم:311:

بانوی مهر،:72:

کاری که فرشته مهربان گفت رو انجام بده...

دختر تو انسانی یا ماهی که اینقدر بی حافظه ای؟ نه گذشتت رو می بینی، نه آینده ت رو...

یکم فکر کن ....... این شوهری که امروز برات قاقا لی لی خریده، همون شوهریه که فردا کتکت می زنه (البته در جواب شرایط روانی و رفتارهای خودت). پدرت هم همینطور.

تو که خودت قربانی رفتارهای پدر و مادرت هستی، چطور می تونی نسبت به زندگی بچه هات اینقدر بی تفاوت باشی و روح و روانشون رو فدای لذت های آنی خودت کنی؟

دیگه وقتشه که مثل یه انسان بالغ بشینی و یه فکر اساسی برای زندگیت بکنی. با برنامه ریزی و درایت. قبل از اینکه به عصبانیت و غیره برسه.

در مورد رفتار جراتمندانه، رفتاری که فرشته مهربان برات نوشته، نمونه ی رفتار جراتمندانه ست. این دقیقا نقطه ایه که باید ازش شروع کنی.

همونطور که بارها بهت گفته شده، ریشه ی مشکلات تو، وابستگیت به خونوادته. و الان بهترین موقعیت برای قطع کردن این ریشه ست. شاید در آینده دیگه فرصتش دست نده. خصوصا با به دنیا اومدن بچه ......

سلام میشل خانوم خوبی؟!
منظور از ماهی همون خره دیگه ؟! بی حافظه هم همون خنگ دیگه :)
چقده پستت تلخ بود من مخفی شدم :)
میشل فرض کن همسر منو تو داشتی بابای منو تو داشتی تو این موقعیت ها چی کار می کردی؟!
تو بلدی رفتارت رو مدیریت کنی اما من نیستم...
یه چیز دیگه هم هست که شماها همه تون درس خونده اید کلی کتاب خوندید شاغلید همه چیز بلدید ولی من به قول خودت خنگم :)

من کجا به لذت های آنی دل خوش شدم منظورت کدوم لذته ؟! والا من که اینجا هستم هر روزش جنگ و دعوا و بزن بزن هست و زندگی پر تنشی دارم
قبول کردم اینجا بمونم چون همسرم منو تو این موقعیت قرار داد من می دونم اگر ادامه پیدا می کرد امکان داشت آسیب ببینم من الآن یه نفر نیستم
من عصبانیتمو نمی تونم کنترل کنم اما این بار همین وجود بچه تحملم زیاد کرد وگرنه همسرم بهم می گفت بالا چشمت ابرو هست باهاش درگیر می شدم
میشل من نزدیک 27 سال منفعلانه و بدون قاطعیت زندگی کردم من یه دفعه ای نمی تونم جرأت مند بشم
من یه نفر هستم کاری از دستم بر نمیاد من باید اول یاد بگیرم عزت نفس داشته باشم قاطع و با صلابت باشم
من مدام مورد تمسخر قرار می گیرم
تمرکز ندارم اصلا تو تلگرام از طریق پیام صوتی به مامانم پیام می دم توش پر از اشتباه هست
«پستمو با آرامش بخون اولش ناراحت شدم مخصوصا جریان کتک کاری رو گفتی اما حالا ناراحت نیستم دوست دارم کمکم کنی»
می دونم درکم می کنی چون تو هم زود عصبانی می شی و تو هم عین من کودکی خوبی نداشتی
البته من نه تنها کودکی بلکه بزرگسالی هم هنوز ادامه داره

- - - Updated - - -

ببین میشل یه نمونه از بی جرأت بودنم رو بهت بگم مثلا یه بنده خدایی واسم پیام فرستاد خنده دار بود و من در جوابش اسمایل خنده فرستادم بعدش برگشت گفت زهرمار هر هر غش نکنی !!! :) البته به شوخی گفت ولی من ناراخت شدم دوست داشتم بهش قاطع بگم که رفتارش زشت هست اما سکوت کردم ««پست های انجمن آزادی رو خواستم بیارم اینجا تا بهتر متوجه بشید»» می خوام بگم من رفتار جرات مندانه رو بلد نیستم به هیچ عنوان میشل یه چیز دبگه من خیلی خیلی خیلی وسواس فکری دارم و تو بارداریم این مورد تشدید شد متأسفانه

بانوی مهر عزیز.....من تمام پست هاتو خط به خط می خونم.....چند بار....عین یه پازل می مونه ...باید با دقت خوند.....حرف برای گفتن دارم ...اما قبلش
سوالی دارم..شما چند تا خواهر برادرید؟
سوال دومم رو نمی دونم بپرسم یا نه.....گفتید پدر شما می خاد 500 متر از یه باغ (نمی دونم کجا) به شما بده...پس پدر خسیسی نیست. و به فکر تامین فرزندانشه.....نمیشه از پدرتون بخاید یه خونه توی یه محله براتون بخره؟؟و به اسم شما یا خودش بزنه؟؟
یه نکته رو بگم خیلی نگران بدخلقی های پدرتون با پسرتون نباشید...اصولا فرزندان بیشتر جذب خانواده مادری میشن و اونا رو بیشتر دوس دارن حتی اگر بداخلاق باشن...چیزی که بیشتر روی پسرتون تاثیر می ذاره رفتار خود پدر و مادرشه که خدا رو شکر مشکلی نیست...

--------------------
ببخشید تو این پست می خواستم به (آقا یا خانم) باغبان-حدس میزنم آقا- نکته ای رو بگم....خواهشا متنتون رو وسط چین نکنید..من شخصا سرگیجه می گیرم می خونم.....ممنونم

سلام


قطره بارانی

فکر همراهی با ، سیل خروشانی

فکر تشنگی ِ گلها ، در گلستانی


منظور شعر اینکه شما به فکر :

( پدر و مادر و .....فرزند - همسر و ..... هستی )

اسم کاربری قشنکی انتخاب کردی

بهت می یاد.


من به صبح روشن فردا امیدوارم
شما چطور ؟
الخیرو فی ما وقع


راستی شما نقاشی بلدید !؟

- - - Updated - - -

افسونگرم دو تا خواهریم همه ش. من دختر بزرگم
من روم نمی شه خدایی !! به بابا بگم واسم خونه بساز !! وای نه
من که خونه دارم و اجازه فروش هم دارم همسرمه که کمکم نمی کنه خانواده شم حامی و پشتیبانش!!
نه افسونگر جانم بابا خسیس نیست و خیلی هم کمک می کنه اتفاقا همیشه به حسابم پول می ریزه هدیه بارداریم واسم انگشتر سنگین خرید


باغبان جان متولد ماه مهرم واسه همین این اسمو انتخاب کردم :)
نقاشیم زیاد خوب نیست از بچه گی تمرکز نداشتم اما دست خطم قشنگه
نقاشی پسرم حرفه ایه به خاله ش رفت

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بانوى مهر

نقاشیم زیاد خوب نیست اما دست خطم قشنگه
نقاشی پسرم حرفه ایه به خاله ش رفت

---

بی زحمت برید در سایت :

How to Draw Tweety Bird | Fun Drawing Lessons for Kids & Adults

آموزش کشیدن نقاشی یه جوجه ست .

بکشید - با موبایل عکس بگیرید - بزارید همین جا .

( به شرطی که آقا پسر گل شما نکشه ! )

پسر شما می تونه در حوزه ی انیمیشن و ..... خیلی مفید باشه .


ممنون .

http://www.hamdardi.net/imgup/607635588980682ca4.jpg

- - - Updated - - -

http://www.hamdardi.net/imgup/60763558898811913e.jpg

- - - Updated - - -

قبل و بعد :)
باغبان آقا معلم نمره م چند شد ؟! :227:

سلام


ممنون - خیلی خوب شده :104:

فکر کنم آقا پسر شما به خودتون رفته .


تمرین 2 :

ببخشید - بی زحمت برید به سایت زیر :

How to Draw a Squirell | Fun Drawing Lessons for Kids & Adults

همان کار دفعه قبل را انجام دهید . ( شکل یه سنجاب هست )

هر وقت شد بفرستید.

ممنون .

http://www.hamdardi.net/imgup/607635589186c3aab3.jpg

- - - Updated - - -

http://www.hamdardi.net/imgup/60763558917e6e5436.jpg

- - - Updated - - -

باغبان من که گفتم نقاشیم خوب نیست
بعدش امروز یکی با اعصابم بازی کرد تمرکز نداشتم :(
این همدردی هم عکسای کیفیت بالا رو قبول نمی کنه کیفیتشو آوردم پایین
بسه نقاشی خسته شدم :((

- - - Updated - - -

ولی نقاشی کشیدم دیگه عصبانی نیستم اما ازم انرژی می گیره چون هی باید پاک کنم :)

- - - Updated - - -

ای کاش انقدر زود رنج و عصبی نبودم
واسه اونی که منو ناراحتم می کنه هیچی کم نمی شه اما من قلبم و روحم درد میاد...
الآن با اینکه آروم شدم اما خیلی بی رمقم اصلا جون ندارم راه برم پاهام می لرزه
کاش قوی بودم طوری که بدترین حرف و رفتارم می دیدم اما بی خیال می بودم من حتی مجازی هم تحملم کمه
باور می کنید عین جنازه افتادم وسط خونه
تا امروز قبل از ساعت 9 -10 خوب بودم اما الآن خیلی به هم ریخته م هر چی ذکر می گم و قرآن می خونم آروم نمی شم مدام علت ناراحتیم میاد تو ذهنم

سلام

این دفعه هم خوب کشیدی مثل قبل .
اگر خوب نمی کشیدی ..... رُک بهتون می گفتم
ولی خیلی خوب کشیدی .

سخت بود تشخیصش از کار اصلی
ممنون.


حالا یه داستان تعریف کنم :

یک گیاه شناس در پای صخره ای ، نمونه ای از یک گل نایاب دید . او برای دست یابی به آن گل هیچ راهی نداشت .مگر آن که طنابی دور کمر کودکش ببندد و او را از بالای صخره به پایین بفرستد تا گل را بچیند .
از آن کودک پرسیدند : کوچولو ، آیا نمی ترسی ؟

او با اطمینان پاسخ داد : چرا باید بترسم، در حالی که پدرم یک سر طناب را در دست دارد !

سر طناب ما را خدا گرفته – پس به او اطمینان کامل داشته باشیم .

در زندگی مشغول هر کاری باشیم ( خواه درگیری با مشکلات و خواه فعالیتی دلپذیر ) اگر اندکی توجه کنیم در هر تجربه ای نکته ارزشمندی می توانیم پیدا کنیم .
و اگر از هر تجربه نکته ای و نظریه ای را دریابیم ، در آن صورت دائما در حال رشد هستیم.


خوب بریم یه خورده تمرین NLP کنیم : :82:

خاطره بد را باید یه جوری از ذهنمان پاک کنیم
یکی از نعمت های خوب خدا ، فراموشی ست ، که به انسان داده شده .
در حال عادی ما اگر یه اتفاقی بد برایمان بیافته ، شاید زمان ببره یادمان بره

اما راه هایی برای سریع تر کردن فراموشی اتفاقات هست :


راه اول این هست که اصلا ناراحت نشیم !

از پیاده رو داشتم رد می شدم – یه ماشین از کوچه جلوم ترمز کرد – هر چی دوست داشت بهم گفت !
جلوی این همه آدم ( مثلا گفت فلانی چرا حواست نیست !)

اولش تو دلم گفتم ( با 200 تا سرعت اومدی طلب کار هم هستی )

بهش نگاه کردم – گفتم ببخشید - سپس رفتم .

بنده خدا تعجب کرد !



راه بعدی اینه :

چشماتو ببند .
اتفاق و حرف بد دیگران ( مورد نظر ) .... در ذهنت بیار

سعی کن در ذهنت یه بار مرور کنی

تصویر را روشن روشن کن ( در ذهنت )

سپس به اتفاقی که افتاده لبخند بزن – و برای طرف مقابل دعا کن

سپس تصویر را کم رنگ کن – کم رنگ تر کن

حالا تصویر را در ذهنت سیاه کن .

حالا چشم خودت را باز کن - اون اتفاق دیگه از ذهنت پاک شده ( با تمرین می تونی )

حالا دو باره چشمانت را ببند – یه اتفاق خوب زندگی ات را در ذهنت بیار و ببین

مثلا روزهای خوبی که با همسرت داشتی – با فرزندت داشتی – با خانواده محترم داشتی و یا .....

آت تصویر را پررنگ کن ....پر رنگ پر رنگ

لبخند بزن .... به تصویر !


تمرین 3 :

تمرین بالا را انجام دهید . ( هر وقت سر حال بودید )



من استادم وقتی دلتنگ میشه نقاشی میکشه !

تمرین 4 :

وقتی سرحال بودید .

برید در سایت :

How to Draw Bugs Bunny | Fun Drawing Lessons for Kids & Adults
کار دفعه قبل را انجام دهید
بدون رنگ آمیزی هم قبوله !

شما خانم قوی و با اراده هستی ( جدی میگم )

راستی از از عزیز جانبازمان چه خبر ؟

خوب پیش ره .

ان شالله هر چی خیره اتفاق بیافته .


ببخشید .

ممنون .

موفق باشی.


من به صبح روشن فردا امیدوارم .

- - - Updated - - -

- - - Updated - - -

برای آرامش بیشتر :


حرف شیدا خانم را گوش بدید ( موسیقی آرام )


از طرفی :

دعای عهد - دعای ندبه - زیارت آل یاسین را با صدای استاد فرهمند گوش بدید


کجاست ...!

کجاست ، آن دری که ، تنها از او می توان ، به معبود رسید .

کجاست ....

کجاست ، آن وجه رب العالمین ، که اولیای حق ، تنها به او ذات حق را دریافتند.

http://uupload.ir/files/tev_img_%DB%...B%B4%DB%B1.jpg

- - - Updated - - -

http://uupload.ir/files/fncu_img_%DB...B%B4%DB%B1.jpg

- - - Updated - - -

یا علی عکس چقدر بزرگ شد :))رفتم سایت آپلود آپلودش کردم
باغبان جان می خوای یه تاپیک در مورد نقاشی بزنم :311:

- - - Updated - - -

باغبان فعلا داییم توی اتاق عمله عملش ده ساعت طول می کشه
صبح تلفنی باهاش حرف زدیم کمی آروم گرفتم

خیلی خیلی ممنونم از پست پر از آرامشت:72::43:

سلام

تشکر می کنم
فوق العاده شده – ممنون .

می دونستی وقتی داری نقاشی می کشی

به جنینت آرامش می دی !

چون مادر در آرامش باشه – جنین هم در آرامشه .


چون اگر کسی آرامش نداشته باشه ، یه خط صاف هم نمیتونه بکشه .
چه برسه به این نقاشی سخت .
نقاشی آسونی نبود – ولی شما از عهدش بر اومدی !

ان شالله هر چی خیره اتفاق بیافته ( برای دایی محترم شما و جانباز عزیز کشورمان )


وقتی جریان زندگی را به خداوند بسپاریم – و هم سو با کائنات حرکت کنیم
اون موقع دیگه آزادیم – اون موقع تمام حوادث را به نیت خیر می بینیم .
چون خداوند هیچ وقت بد انسانها را نمی خواهد .
فقط ما باید در مسیر خدا باشیم.....همیشه ......در حد توانمان.
و انسان توانایی زیادی داره ......می تونه از فرشته بالاتر باشه .
فقط باید خودمان را باور کنیم !


در واقع ما تلاش خودمان را میکنیم – ولی کار را به خدا می سپاریم ( معنی توکل )



من یه دوست دارم ، همیشه در جیبش یه چاقو و یه قیچی داره

این بشر دوست داره هر روز طناب خدا را پاره کنه

طناب را پاره میکنه ، وقتی داره سقوط میکنه ، میگه خدایا کمکم کن ....

خدا دوباره یه طناب می فرسته نجاتش میده

بعد گور به گور شده دوباره با چاقو می بره طناب را

بعد دوباره .....عین قبل.

( از دوستان نزدیکه )

من جای خدا بودم یه رعد و برق می فرستادم ....کارشو می ساختم .
خوب شد نیستم !



به عکس آواتار من نگاه کن :

هدف اصلی فقط الان باید بچه تون باشه – مراقبش باشید
( شما – همسرتان - آقا پسرت – خانواده محترم و ......)
فقط باید الان به فکر اون بچه باشید.
تغذیه مناسب – آرامش کامل و ....شاد بودن – قرآن خوندن – نماز و .....نقاشی کشیدن ! - موسیقی آرام و .....


همه ی این ها به بچه میرسه .




تمرین 5 ::82:

تمرین 3 را انجام دهید ( NLP)
ولی این بار فقط به خاطرات خوبتان فکر کنید و تصویر را روشن کنید
مثلا من دیشب داشتم ، روزی که رفتم کوه را در ذهنم روشن میکردم – چقدر کیف داشت !


اگر افکار منفی به ذهنمان آمد ، سریع بهش بگیم ، من وقت ندارم ! برو
ولی افکار مثبت را بگیریم – و 10 قفلش کنیم.
( هر وقت زمان داشتید ، این کار را انجام بدید .....ممنون )
اگر ارباب ذهنمان باشیم ..........زیباتر زندگی می کنیم .

با تمرین می تونیم .



من مادرم فشار خون داره – بهش گفتم دیگه تو فکرت نگو فشارم رفته بالا
تقریبا چند سالی هست که فشارش زیر 14
رعایت غذا + رعایت افکار == سلامتی کامل
سلامتی این نیست که ما مشکلی نداشته باشیم
یعنی با تمام چیز هایی که هستیم باز شاد باشیم . دنبال راه حل بگردیم .




تمرین 6 : ( هر موقع دوست داشتید انجام بدید )

باز برید در سایت :
How to Draw Goofy | Fun Drawing Lessons for Kids & Adults

همان کار دفعه قبل را انجام دهید (ببخشید )

البته من نقاشی ها را با منظور انتخاب می کنم .

می خوام مهارت انگشتان شما را ببینم .

بازم از شما تشکر می کنم .

ممنون .

موفق باشی.



کجاست آنکه ، پیوند میان زمین و آسمان است .

سلام
باغبان عزیز بی نهایت ازت ممنونم اگر بدونی با پستت با تمرین هایی که بهم می دی چقدر بهم آرامش می ده
از وقتی نقاشی می کشم حس خوبی دارم با اینکه وارد نیستم و به سختی می کشم اما واقعا آروم می شم
باغبان همسرم و پسرم انقده خندیدند نقاشی امشبم رو دیدند :311:
الآن واستون می گذارم...شرمنده من ناشی ام :311:

- - - Updated - - -

http://uupload.ir/files/p80_img_%DB%...B%B2%DB%B7.jpg

- - - Updated - - -

باغبان، شهدا اجرتو بدند...عاقبت به خیر بشی (الهی آمین ) :323:
ممنونم که کمکم می کنی باغبان عزیز:72::43:

- - - Updated - - -

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط بانوى مهر

من الآن متوجه شدم نشانه ی سقط دارم من امروز پسرم از پله ها افتاد دنبالش کرده بودند من هول خوردم دوییدم رفتم بالا تا الآن حالم خوب بود رفتم لباسمو عوض کنم دیدم......
من الآن دارم از استرس می میرم بچه م آسیب ببینه من خانواده مو نمی بخشم شما رو به خدا و شهدا قسم تون می دم التماس تون می کنم واسم دعا کنید
اصلا درد ندارم اما.....
یا فاطمه ی زهرا کمکم کن...اشکم بند نمیاد شما رو به امام حسین قسم تون می دم واسم دعا کنید
یا ابالفضل به فریادم برس

---

.

سلام

الحمد الله ، خوب هستید ؟

نقاشیت مثل قبل ، عالی شده

ممنون .

:18:


وقتی که کودک ضربان قلب پیدا می‌کند، احتمال سقط جنین به طرز چشمگیری کاهش می یابد .

حتما به پزشک مراجعه کنید .

خداوند هیچ وقت بد انسان ها را نمی خواهد ( معنی توکل )

امیدتون را از دست ندید .

:72:

دردم داره شدیدتر می شه و وضعیتمم افتضاح تر الآنم دارم می رم دکتر تو اینترنت همه جا نوشته نشانه سقطه حتی قلبم تشکیل بشه بازم امکان سقط هست استرس تمام وجودمو گرفته ... حتی حوصله اومدن به همدردی رو هم ندارم
بخدا اصلا رمق ندارم...من نذر حضرت ابالفضل و حضرت زهرا کردم
من نمی خوام از دستش بدم من صدای قلبشو مدام می زنم گوش می کنم از منشی پرسیدم گفت اگر قلبش نزنه دکتر با آمپول یا شیاف دستور سقط می ده
دعا کنید قلبش بزنه...ای خدا این دیگه چه جور امتحانیه من ظرفیت ندارم:54:

دکترم گفت نزدیک یک هفته ست قلب نمی زنه و رشد جنین متوقف شد دارو تجویز کرد تا بچه مو سقط کنم !!! خودم با دست خودم بچه مو سقط کنم !!!! نه امکان نداره این دکترش خنگ بود من بچه م قلبش می زنه من بچه نمی خواستم خدا گذاشت تو وجودم امکان نداره ازم بگیرتش من صدای قلبشو شنیدم
تو گوشیم ضبط کردم مدام گوش می کنم حالا برم بکشمش نه نه من از درد و خونریزی هم بمیرم این کارو نمی کنم.دنیا داره روی سرم می چرخه راحت گفت قلبش نمی زنه قلب پاره تنم وجودم نمی زنه
مگه می شه ؟!!! من به حضرت ابالفضل سپردمش به حضرت فاطمه سپردمش من نذر شهدای دست بسته کردم براشون صلوات می فرستادم سوره ملک می خوندم
دایی جون دایی خوبم تو همیشه بهم کمک می کردی هر چی خواستم بهم دادی دایی من بچه مو می خوام دایی دکترم دروغ گفته سواد نداشته خنگ بود مگه نه ؟! من بچه م قلبش می زنه
دایی جونم همه ش میومدم کنار عکست و بهت خیره می شدم دوست داشتم این بچه مم عین پسرم شبیه تو بشه دایی خوبم دایی جون نمی دونی چه کیفی می کردم وقتی همه می گفتند پسرم شبیه تو هست دایی به خدا بگو جونمو بگیره من خرابم صدامو نمی شنوه می خوام بیام پیشت دایی جون من این دنیا رو دوست ندارم دایی می خوام بمیرم

- - - Updated - - -

:54::54::54::54::54::54::54: