-
دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
به نام خدا
سلام دوستان خوبم
به قول يكي از بچه ها داستان زندگي من شده سناريو
خلاصه تايپك قبلي رو تعريف كنم.دوست داشتن هم دانشگاهي
دو سال و نيمه دختري را دوست دارم كه هم دانشگاهي هستيم ايشون رشته برق و من مكانيك
ايشون نمره بالا (توي تحقيقاتي كه انجام دادم فهميدم) من متوسط
دوسال به خودم مي گفتم نه تو اهل دوستي هستي نه فعلا ازدواج (بچه ايي) پس بي تفاوت از كنارش مي گذشتم.
اما اين ترم ديگرنمي توانم آن حرف ها رو به خودم بزنم جوري شده اگر هفته اي يكبارم نبينمش از ناراحتي نمي دونم چيكار كنم.
به توصيه دوستان خوبم با خانواده در ميون گذاشتم مخالفت خانواده بخاطر شرايط جامعه بود مثل تمام نشدن درس، خدمت سربازي ،كار و مسكن؛ كه كامل درست هم هست. آمادگي براي خواستگاري دارند اما مي گن جواب نه معلومه و اگه بري و نه بشنوي ضربه مي خوري كه باز هم درست مي گن.(كلا خانواده موافقا اما يه سري موانع جلو روم هست)
مي خوام برم مستقيم با اين خانم صحبت كنم (بهش گفتم حقیقت رو بگو تا روشن شم ؛ولى وقتى حقیقت رو گفت:کلا خاموش شدم)
كه نظر اكثر دوستا اين بود كه نرم.
ديگه نمي دونم چيكار كنم.
يعني مي دونم بايد تمركز كنم رو درس ولي مگه مي شه؟ فكر اينكه اين هفته نبينمش ديوانم مي كنه.
يه مشكلي هم امروز پيدا كردم.
تا هفته پيش مي ديدمش انرژي مي گرفتم خوشحال مي شدم اخلاقم ده برابر خوب مي شد.
امروزم طبق معمول رفتم يه لحظه ببينمش سر كلاس آخه تا شنبه ديگه دانشگاه نمي رم بايد يه لحظه ام شده مي ديدمش اما باديدنش آنچنان بغض راه نفسمو بست كه دلم مي خواست بشينم زار زار گريه كنم.(جنس بغض من آنقدر ها هم خوب نیست ؛ تا اسمت را میشنود طفلک میشکند !)
ديگه كم آوردم دارم له مي شم تمام لحظاتم شده استرس (كلا آدم پر استرسي هستم) و اين مسئله ديگه داره خردم مي كنه.
سعي مي كنم ظاهرمو حفظ كنم مثل هميشه رفتار مي كنم عادي عادي اما حيف كه فقط تظاهر مي كنم و از داخل دارم داغون مي شم.(دســـت به صـــورتــم نـــزن…! می ترســم بیفتـــد؛ نقــــاب خنــــدانی که بر چهـــــره دارم..!)
به خودم مي گم بالا تر از سياهي كه رنگي نيست يك بار باهاش صحبت كن خودتو راحت كن اما يكي ازون ور ( كدوم ور؟ نمي دونم از همون ور ديگه...) مي گه تو اين كاره هم نيستي آخه مي ببينمش همه چي يادم مي ره آخه بد بختي هر بارم ديدمش چشم تو چشم شديم من اصلا هيچ كسي رو نگاه نمي كنم اما نمي دونم چرا...
در آسانسورو باز مي كنم پشت در ايستاده/ از تاكسي پياده مي شم مي ببينم ايشونم كل مسير همراهم بود و هم زمان باهم پياده مي شيمو خيلي جاهاي ديگه كه ناخاسته باهم رو به رو شديم.
اين قدر اين آخريا نا خواسته چشم تو چشم شديم كه هم ايشون به من حساس شده هم من به ديدن ايشون.
بچه ها يه راهي نشونم بدين، برم با خودش صحبت كنم؟
دلم برا صابر قبلي خيلي تنگ شده بيش از يك ماه كه هيچ كدوم از دوستامو نمي بينم عاشقه راه رفتنم خيلي وقته رمق راه رفتن هم ندارم عاشق موسيقي هستم اما حيف كه ديگه موسيقي برام معنايي نداره و ...
خيلي حس بدي دارم انگار مي دونم هيچ وقت بهش نمي رسم و اين داره عذابم ميده.( اينم جواب خودم( اگر میخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد ، باور محال بودنش را عوض کن ! ( امام علی (ع) ))
و من از اين مي ترسم
به کسی که دوستش داری بگو که چقدر بهش علاقه داری
و چقدر در زندگی براش ارزش قائل هستی
چون زمانی که از دستش بدی
مهم نیست که چقدر بلند فریاد بزنی
اون دیگر صدایت را نخواهد شنید
ببخشيد كه طولاني شد:72::72::72:
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط saber-g1
در آسانسورو باز مي كنم پشت در ايستاده/ از تاكسي پياده مي شم مي ببينم ايشونم كل مسير همراهم بود و هم زمان باهم پياده مي شيمو خيلي جاهاي ديگه كه ناخاسته باهم رو به رو شديم.
اين قدر اين آخريا نا خواسته چشم تو چشم شديم كه هم ايشون به من حساس شده هم من به ديدن ايشون.
بچه ها يه راهي نشونم بدين، برم با خودش صحبت كنم؟
این دیدن های اتفاقی وقتی که زیاد میشن میشه شک کرد که خیلی هم اتفاقی نیستند.ممکنه ایشونم خودشو داره عمدی هی سر راه شما قرار میده!!؟
بگذریم. به نظر من بهترین راه حل اینه که خودتون با ایشون صحبت کنید و واقعیت را بهشون بگید.وبگید به خاطر شرایطی که دارید موقعیت ازدواج ندارید و قصدتونم ازدواجه در نهایت.پس میخواید برای آشنایی بیشتر جهت ازدواج بیشتر هم را بشناسید تا وقتی شریط شما کمی روبراه شد رسمیش میکنید. احتمال زیاد قبول کنن و اگرم قبول نکن از زیر این فشار بیرون میایید. چون قطعا ایشون ی نه ساده نمیگه و رد شه بلکه شما را با منطق متقاعد میکنه.پس بجای نشستن و هی فکر کردن بهتره برید جلو.چون قصدتون خیره ایشونم منطقی برخورد میکنه. شایدم کسی را داشته باشه و بهتون بگه که در این صورت هم شما از این فشار خلاص میشید.:310:
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
ميشه دليل اينكه ميگين اگه بريد خواستگاري جواب منفي ميدن رو واضح بگين؟
دليلاشو برامون ميشماريد؟
شايد اين ذهنيت شماست!
موانع كار كجاست؟
دقيق و منطقي؟
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
دوست عزیز !
به نظر من اگر خودتون باهاش صحبت کنید احتمالاً به مشکل بر می خورید . با توجه به اینکه ایشون جزو شاگردان تاپ کلاستون هستن و با کسی هم دوست نیستن ، شاید فکر کنن که شما می خوای باهاش دوست بشی.
کلاً این شکل صحبت کردن ها به نظر من اصلاً درست نیست .
چون جامعه مون خرابه احتمال اینکه ایشون شما رو با این جامعه خراب مقایسه کنه زیاده .
به نظر من باید از یک فرد دیگه ایی کمک بگیرین ، استاد دانشگاه ، مدیر گروه و ...
اما در مورد مشکلاتت . من باز هم خدایا شکر می کنم که خانواده فهمیده ایی داری .
سربازی دیگه این روزها مثه گذشته ها سخت نیست .
کار رو هم از الان باید بیفتین دنبالش.
اما در مورد احساساتت . به نظر من این احساساتی که شما الان داری ، کار رو بسیار خراب می کنه .
دیگه رسماً شدی عاشق ها! :163:
این موضوع ممکنه حتی شما رو در مراحل شناخت با مشکل مواجه کنه.
چون ممکنه عیوب دختر و خانواده اش رو نبینی .
نظر من اینه که بری خواستگاری . نهایتش اینه که میگن نه .
اما در این مرحله نباید حرکات اشتباهی انجام بدی.
جلوی دختر رو گرفتن و ازش خواستگاری کردن بدترین کاریه که الان می تونی انجام بدی.
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kamrava
این دیدن های اتفاقی وقتی که زیاد میشن میشه شک کرد که خیلی هم اتفاقی نیستند.ممکنه ایشونم خودشو داره عمدی هی سر راه شما قرار میده!!؟
(اصلا اين امكان وجود نداره ما خونه هامون نزديك به همه وتقريبا مسير رفت آمد ما يكيه برا همين تو تاكسي و اتوبوس ايشون چند بار ديدم اما نمي دونم چرا هزار نفر ديگه رو مي بينم چشم تو چشم نمي شم يا نمي شيم (يعني معني چشم تو چشم شدن تازه فهميدم:311:)دانشگاه ما يكي از بزرگترين دانشگاه هاي استان هست و اصلا نمي شه خودتو با يه نفر هماهنگ كني هر ساعت ممكنه يه جا تو دانشگاه كلاس داشته باشي (هر درس تو يه كلاس و دانشجوهاي مختلف برگزار مي شه جاي ثابت نداره (شبيه مدرسه نيست))
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Hamdardi2
ميشه دليل اينكه ميگين اگه بريد خواستگاري جواب منفي ميدن رو واضح بگين؟
دليلاشو برامون ميشماريد؟
شايد اين ذهنيت شماست!
موانع كار كجاست؟
دقيق و منطقي؟
(1-درسم تموم نشده 2-بايد برم خدمت سربازي 3- كار ندارم 4-خانه ندارم 5- شايد بشه سن كم را هم اضافه كرد)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط omid65
دوست عزیز !
به نظر من اگر خودتون باهاش صحبت کنید احتمالاً به مشکل بر می خورید . با توجه به اینکه ایشون جزو شاگردان تاپ کلاستون هستن و با کسی هم دوست نیستن ، شاید فکر کنن که شما می خوای باهاش دوست بشی.
(منم دقيقا همين احتمال رو مي دم)
کلاً این شکل صحبت کردن ها به نظر من اصلاً درست نیست .
چون جامعه مون خرابه احتمال اینکه ایشون شما رو با این جامعه خراب مقایسه کنه زیاده .
(بله حق با شماست اما تو ذهنم بود با ايشون صحبت كنم و از شون بخوام با خانواده صحبت كنن و اگه با اين شرايط اجازه خواستگاري دادن رسمي اقدام بشه.اين اشتباست و با طرز فكرم بچه گانست؟)
به نظر من باید از یک فرد دیگه ایی کمک بگیرین ، استاد دانشگاه ، مدیر گروه و ...
(نمي خواستم اين موضوع رو بگم
بخاطر شغل پدرم يه جورايي زير ذره بين هستم، همه مرا مي شناسند هم داخل دانشگاه هم بيرون دانشگاه. يكي از مشكلاي بزرگ من اينه... برا همين هيچ حركت اشباهي نبايد انجام بگيره و...)
اما در مورد مشکلاتت . من باز هم خدایا شکر می کنم که خانواده فهمیده ایی داری .
(ممنونم بله خانواده خيلي خوبي دارم)
سربازی دیگه این روزها مثه گذشته ها سخت نیست .
کار رو هم از الان باید بیفتین دنبالش.
(راستش براي كار وقت ندارم بدجوري بايد درس بخونم تا به ايشون برسم و بخاطر رشته ام بايد در كلاسهايي شركت كنم كه ترم بعد شروع مي شود و وقتم پره اما با گذروندن اون كلاس ها هرجايي بروم به من كار مي دهند.)
اما در مورد احساساتت . به نظر من این احساساتی که شما الان داری ، کار رو بسیار خراب می کنه .
دیگه رسماً شدی عاشق ها! :163:
این موضوع ممکنه حتی شما رو در مراحل شناخت با مشکل مواجه کنه.
چون ممکنه عیوب دختر و خانواده اش رو نبینی .
(كاملا درسته بايد احساسم رو كنترل كنم ولي اگه اين دل بفهمه
ببین این اسمش دله..
اگه قرار بود بفهمه فاصله یعنی چی، اگه قرار بود بفهمه که نمیشه،
میشد مغز..
دله دیگه،ن م ی ف ه م ه..http://www.postsmile.net/img/19/1974.gif)
نظر من اینه که بری خواستگاری . نهایتش اینه که میگن نه .
فكر كنم اول و آخرش بايد برم خواستگاري كه بعد امتحانات اين ترم مي شه
(عقل گفت که دشوارتر از مردن چیست
عشق فرمود فراق از همه دشوارتر است)
اما در این مرحله نباید حرکات اشتباهی انجام بدی.
جلوی دختر رو گرفتن و ازش خواستگاری کردن بدترین کاریه که الان می تونی انجام بدی.
و باز هم حق با شماست
(يه راه عملي نشونم بدين كه حداقل بهم فكر كنه بعد بگه نه
نمي خوام بدون هيچ فكري جواب نه بشنوم نمي خوام پل پشت سرمو خراب كنم حداقل گفت نه بازم روم بشه برم جلو.)
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
با خانوادتون برین برای آشنایی نه خواستگاری رسمی...
اونجا بگو من برنامه هام ایناست... قشنگ و محکم!!! اینقد سربازیم طول می کشه و همه چیو بگو...
یه سری حرفارو هم خانوادت باید بگن مثلاً اینکه خواستیم صبر کنیم تا شرابط کاملاً ایده آل بشه و پا پیش بذاریم اما ترسیدیم دخترتون رو ببرن...
تا این مراحل خواستگاری بگذره... تو هم شرایطتت آماده شده.
دیگه خیلی قضیه رو حاد کردی!!! http://www.pic4ever.com/images/3ztzsjm.gif
از بین این مشکلاتت که گفتی:
(1-درسم تموم نشده 2-بايد برم خدمت سربازي 3- كار ندارم 4-خانه ندارم 5- شايد بشه سن كم را هم اضافه كرد)
برای درس و سربازی فرجه بگیر... برنامه ی کاریت رو هم بگو... و حتماً یه کار پاره وقت برا خودت دست و پا کن تا بفهمن عرضه شو داری... خونه و سن هم اصلاً مشکل نیست!
به هیچ عنوان هم سر راه دخترخانوم سبز نشو که اگرم بعداً باهم ازدواج کنین بذر شک رو تو دلش کاشتین اینجوری!
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
ممنون gole kaghazi
حرفاتون حرف حسابه و حرف حساب جواب نداره.
"به هیچ عنوان هم سر راه دخترخانوم سبز نشو"http://www.postsmile.net/img/20/2008.gif
مگه می شه؟http://www.postsmile.net/img/20/2034.gif
واقعا مگه می شه؟http://www.postsmile.net/img/20/2024.gif
من هر روز برا سلامتیش صدقه می دم چطور نبینمش دق می کنم http://www.postsmile.net/img/20/2023.gifمی افتم رو دستتون اون وقت بروبچ همدردی باید بیان جمم کننا
سعی می کنم کمتر تو دیدش باشمhttp://www.postsmile.net/img/20/2055.gif اما ندیدنش محاله...
مادرم پیشنهاد داد برو با خودش صحبت کن من گفتم بروبچ همدردی گفتن این کار اشتباه هست، مادرم گفت هرچی خودت می دونی...
راستی این خانم فقط دو ماه و بیست و پنج روز ازم کوچیکتره و جالبش باید روز تولد برادرم برا ایشون هم کادو بخرمhttp://www.postsmile.net/img/20/2086.gif (گرفتین چی شد) و یه نکته جالب تر من شناسنامه ام با تاخیر گرفته شده و از نظر شناسنامه هردو بچه یک ماه از سال هستیم و فقط بیست و پنج روز از من کوچیکتره.
آخ من چقدر سه روز اول هفته رو دوست دارم http://www.postsmile.net/img/19/1997.gifالان اینقدر خوشحالم که حد نداره باور کنید
می خوام با خانواده صحبت کنم بعد امتحانات پایان ترم برن برا آشنایی.http://www.postsmile.net/img/20/2059.gif
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
چقدر شکلک،بد ندیدم این مطلب رو براتون بزارم اگه نخوندین
موفق باشید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیر همدردی
( 26/1/1386)
همراه کردن احساس و منطق در ازدواج
یکم: همه ی ما این حق را داریم که در زندگی خود دست به انتخاب بزنیم، مخصوصا انتخابهای مهمی مثل ازدواج. هیچ کس نمی بایست مانع انتخاب ما شود.
دوم: وقتی ما رشد می کنیم ، بزرگ می شویم ، مرز بلوغ را پشت سر می گذاریم، آنقدر استقلال پیدا می کنیم تا در زندگی دست به انتخاب بزنیم و همانطور که می دانید وقتی خودمان انتخاب می کنیم ، خودمان نیز مسئول انتخاب خود هستیم.
مسئول بودن یعنی اینکه هر گونه نتایج حاصل از این تصمیم گیری و انتخاب( چه مثبت ، چه منفی) به عهده خودمان است.
سوم: این نکته بسیار مهم است که شما هر انتخابی بکنید، مقداری سود و زیان به همراه خود دارد. ولی مهم اینست که در کل معدلی که به انتخاب خود می دهیم چند است؟! شما اگر یک شکلات را به مبلغ یک میلیون تومان بخرید، به اندازه یک شکلات نفع می برید ، ولی چقدر ضرر کرده اید؟! چه معدلی در کل به انتخاب خود در این مورد می دهید؟!
بله پول برای شماست ، شما انتخاب می کنید ، ولی گاهی لذت کوتاه مدتی ( مانند لذت یک شکلات) ، موجب ضرری غیر قابل برگشت می شود. پس لازم است قبل از انتخاب شروع به بررسی و حساب کردن سود و زیان ها ی ناشی از انتخاب خود بکنیم.
چهارم: یکی از مهمترین انتخاب های زندگی انسان، انتخاب همسر و ازدواج است. این مسئله وقتی مهمتر می شود که بدانیم در زمان ازدواج ، ما تحت احساساتی پاک و قوی هستیم که معمولا ما را به عجله وا می دارد، این احساسات یک جانبه نگر است، بی تفکر است و یا فکر را در اختیار خود می گیرد. و بسیار تشنه است.
احساس به هنگام ازدواج مانند آهنربایی هست که کنار یک قطب نما قرار گرفته است و قطب نما را منحرف می کند. عقل و فکر ما که چون قطب نما جهت صحیح زندگی را در مواقع غیر احساسی به ما نشان می دهد ، تحت تاثیر احساسات ما ، به اشتباه می افتد. لذا نقش یک متخصص دلسوز مثل یک مشاور خانواده، یا نقش دوستی با تجربه و مهربان، والدین فهمیده که در بیرون از گود احساسی ما قرار دارند ، نقش بسیار بسیار حائز اهمیتی پیدا می کنند .
نه اینکه به جای ما انتخاب کنند، بلکه به ما کمک کنند که همه جوانب انتخاب خود را به دقت بررسی کنیم.
*** البته اینها به معنی زیر پا گذاشتن گوهر عشق و احساس نیست.***
بلکه
برای اینست که گوهر عشق را به جای چند روز برای تمام روز ها ، فصول و همه سالیان عمر با خود حفظ کنیم. اصلا زندگی بی عشق و احساس پشیزی نمی ارزد. اتفاقا همه این مسائل که بیان شد برای اینست که گوهر مقدس عشق و احساس قربانی و لگد کوب نشود و بعد از چند روز متوجه نشویم ، آنچه که به خاطر تشنگی و عطش شدید ما ، به نظر آب میرسید، سرابی بیش نبود!
پنجم: آنچه که در هنگام انتخاب و تصمیم برای ازدواج قابل چشم پوشی نیست ، شرایط حاکم بر روان شماست و همچنین بررسی سایر معیارهای اساسی ازدواج است.
شرایط عاطفی شما مانع یک ازدواج موفق می شود.
شما ابتدا باید بر خود حاکم شوید تا بتوانید بر تصمیم ها و انتخاب های خود حکومت کنید.
:305:
شما وقتی می توانید خود را صاحب انتخاب بدانید که هم بتوانید بگوئید: « آری» و هم بتوانید بگوئید: « خیر».
وقتی همه انرژی، سعی و توان خود را بر جنبه ای مثبت و آری متمرکز کرده اید یعنی موقعیت مناسبی برای دیدن همه ابعاد ازدواج ندارید. لذا احساس ها و بیان جملاتی مثلِ « به طور دیوانه وار دوست داشتن...» مانع از ارزیابی صحیح شماست.
ششم:
مطلب دیگر اختلاف سنی بین زن و شوهر می باشد .چنانچه یکی از طرفین به لحاظ سنی و پختگی که نسبت به دیگری دارد بر وی مسلط باشد . او هست که در مورد میزان و چگونگی ارتباط ( فعلا) تصمیم می گیرد و طرف دیگر نیز به لحاظ تصمیم ایشان مشوش هست و فرمانبردار ( اما در آینده چقدر این تسلط را می تواند بپذیرد؟!).
البته طبیعی است این اختلافها، الان که در اوج احساس و عشق هستید ، خود را شیرین نشان می دهد، ولی از فردای ازدواج و شروع زندگی کم کم نگرش عوض می شود و مسائل واقعی زندگی جای خود را به تخیلهای عاشقانه می دهد. ( عشقی که به منطق تکیه نکرده است.)
هفتم: در نهایت به نظر می رسد هرکس توانایی خوشبخت کردن خود را از طریق همراه کردن احساس و منطق خویش را داشته باشد.
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
سلام صابر عزیز.
فعلا صبرکن.
اگر به معنیه اسمت نگاه کنی یعنی صابر : صبر کننده
خداوند هم صابران را دوست داره والله یحب الصبرین.
فعلا نرو جلو.
بپر هم بذار بپره.
حتما قسمت نبوده.
در ضمن یکمی هم هوش هیجانیت تقویت کن.Emotionally Inteligent(EQ)1
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
سلام
چرا اقدام نکنه H.M عزیز؟ به نظر من این فکر و خیالها داره روی درس خوندن و تمرکز صابر جان تاثیر منفی میذاره. به نظر من یک آشنایی مختصر توسط خانوده ها و فهمیدن مزه دهن دختر خانم اصلا هم کار اشتباهی نیست
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
از یلدای مهربان ممنونم
یلدا جان خواهر خوبم این تایپیکو خوندم بسیار خوب و مفید بود.
احساس خیلی بدی دارم یجورایی حالم گرفتس از بس تایپیک شکست خوندم از بس مقاله دیدم که فقط ترس در دل آدم می ندازه از بس اطرافیان و دوستان از زندگی می نالنن.
از اینکه همه دارن به دنیا فحش می دن دارن از خدا شکایت می کنن هیچکی مهربون نیست هیچکی یاد خدا نیست همه نماز می خونن اما به اندازه یه قرار ملاقات ساده براش وقت نمی زارن و براشون مهم نیست. همه فراموش کردن برا چی امدن خیلی دلم پره یه جورایی از همه شاکی هستم دلم می خواد داد بزنم بگم یواش تر کجا داریم می رین برا چی آمدین که دارین می رین...( شرمنده ربطی به موضوع نداشت اما دلم پره حالم گرفتس)
یه جورایی اصلا به اشتباه کردم افتادم اصلا پشیمون شدم بابا فهمیدم زندگی یعنی مشکل یعنی بدهی، دروغ، محدود شدن، عقب افتادن تنهایی، دعوا، فریب و...
فهمیدم و منصرف شدم
آخه یکی بگه صابر توکه از ازدواج متنفر بودی چرا توکه برا همه از بدی های ازدواج صحبت می کردی چرا
بخدا اینقدر تو این دوماه بهم فشار آمده دستم ب موی سرم می خوره می ریزه
اینقدر بهم فشار آمد که حد نداره
ولی
به چه زبانی بگم من این خانم را دوست دارم
بابا از ازدواج ترسیدم از دوست داشتن ترسیدم از دیدن ایشون تو دانشگاه می ترسم
گیج گیجم عصبی شدم
اصلا نمی دونم می خوام چیکار کنم
از یه طرف فکر ندیدن این خانم عذابم می ده از طرفی می بینمش غم های دنیا روم آوار می شه و میشه این حالی که الان دارم از طرفی دیگه من جون بی خیالی نیستم و از الان برا آینده برنامه ریزی کردم اما می ترسم از آینده نیومده می ترسم اصلا از خودم می ترسم یه جورایی ته دلم جواب این خانم رو می دونه و جوابشو نه هست نمی دونم چرا این حس رو دارم
خیلی حالم بده............................................ .....................................
کم آوردم درست فهمیدین کم آوردم
دارم کم کم به این نتیجه می رم که بهترین کارو دوستانم می کنن که با چندین نفر رابطه دارن و هیچ وقت این حال منو تجربه نمی کنن خیلی حس بدیه امیدوارم هیچکدومتون حتی یه لحظه حالمنو تجربه نکنین
سلام صابر عزیز. علیک سلام دوست بزرگوارم
فعلا صبرکن. چشم یه جورایی تصمیم گرفتم برا همیشه صبر کنم
اگر به معنیه اسمت نگاه کنی یعنی صابر : صبر کننده بله صابر یعنی صبور درسته ولی ای کاش منو از نزدیک می شناختی تا هیچ وقت اینو ازم نمی خواستی ...(دوستانم منو به صبر بیش از حدم می شناسن)
خداوند هم صابران را دوست داره والله یحب الصبرین. ماهم خداوند را دوست داریم خیلی زیاد
فعلا نرو جلو. چشم خودمم به این نتیجه رسیدم فعلا من موندمو یه بالشتو یه گریه بی صدا
بپر هم بذار بپره. دل ماهم به درگ کی به ما نگاه می کنه آخه
حتما قسمت نبوده. بله کلا ما هر جا کم می یاریم می شه قسمت بیچاره قسمت
و باز هم ممنون
سلام سلام بر شما
چرا اقدام نکنه H.M عزیز؟
به نظر من این فکر و خیالها داره روی درس خوندن و تمرکز صابر جان تاثیر منفی میذاره. به نظر من یک آشنایی مختصر توسط خانوده ها و فهمیدن مزه دهن دختر خانم اصلا هم کار اشتباهی نیست
درس خوندن و تمرکز منو داغون کرده چند کیلومتر اونور ترم رفته
وقتی جواب خودمو خودم می دونم چرا برم جلو.........
امشب خیلی دل گیرم نمی خوام از کلمه نا امید استفاده کنم که از رحمت خدا هیچ وقت نا امید نمی شم اما دلم گرفته بسیار زیاد....
از همه ممنونم یه دنیا آرزوی خوب دارم برای شما دوستان خوب
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
دوست عزیز
من متوجه نشدم شما اگه با ایشون صحبت نکردی وتنها دورا دور ایشون رو دیدی چطوری فکر می کنی بهش علاقه داری؟می تونم بپرسم شما چند سالتونه و ایا تجربه ایی این چنینی حتی بسیار محدود قبلا داشتید؟
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tamas
دوست عزیز
من متوجه نشدم شما اگه با ایشون صحبت نکردی وتنها دورا دور ایشون رو دیدی چطوری فکر می کنی بهش علاقه داری؟می تونم بپرسم شما چند سالتونه و ایا تجربه ایی این چنینی حتی بسیار محدود قبلا داشتید؟
قسمتی از اولین پست من در این سایت
"به نام یگانه مهندس گیتی
با سلام،
من پسری بیست و دو ساله هستم و ترم پنج رشته مهندسی مکانیک .
تا به حال با هیچ دختری رابطه نداشتم حتی در حد سلام علیک.
ترم یک سر یکی از کلاسا نا خداگاه چشم به دختر افتاد که نظر منو به خودش جلب کرد اما من بی تفاوت گذشتم.
حالا پنج ترم از اون روز می گذره و من ایشون رو زیاد تو دانشگاه دیدم اما هیچ حرفی بین ما رد و بدل نشده اما من به ایشون علاقه مند شدم.
تو دانشگاه هیچ کسی به جز ایشون به چشمم نمی یاد. پوشش ساده ایی داره مثل من با اتوبوس رفت آمد می کنه خونمون زیاد از هم دور نیست چند باری تو صف نانوایی دیدمش.
دانشگاه ما مساحت نسبتا بزرگی داره و دانشجو هم زیاد داره و اکثر دانشجویان با هم در ارتباط هستن ولی من ندیدم با کسی باشه.
حالا موندم چیکار کنم.
می خوام باهاش صحبت کنم اما تا حالا هیچ تجربه ایی نداشتم و راستش اصلا نمی دونم چی باید گفت برا آشنایی؟
به اخلاقش آشتایی ندارم بیشتر می خوام با اخلاق و نظراتش آشنا بشم وگرنه قصد دوستی ندارم شاید اخلاق و نظراتمون بر خلاف هم باشه."
هیچ دلیل منطقی نمی تونم براتون بیارم که چرا دوسش دارم اما بی نهایت دوسش دارم.
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
آقای صابر
کی گفته زندگی یعنی مشکل ازدواج یعنی ترس؟شما اینارو چه طوری نتیجه گرفتی؟
اینجا فقط دارن یه سری تجربیات رو به شما منتقل می کنند تا درست تصمیم بگیرید.چرا فقط این جنبه ها رو بهتون گوشزد می کنن:چون ما تا یه سنی که رسیدیم و به نظرخودمون بالغ هستیم دیدگاه درستی درمورد ازدواج نداریم چون هیچ کس درست و شفاف و در طی زمان همونطور که تربیت شدیم این موضوع رو برامون جا نداخته
چهار تا کتاب خوندیم چهار تا فیلم دیدیم تحت تاثیر چند تاحرف و سخن و تجربه دیگران به یه کلیتی رسیدیم خیلی کم هم در موردش حرف زدیم وتبادل نظر کردیم مگر اینکه احساسمون بیدار شده باشه
تو ازدواج هم کلی معیار هست شما باید عاقلانه برای یک عمررررررتون تصمیم بگیریدوصد البته باید احساس خوبی هم داشته باشید
میگیم شرایطش رو هم داشته باشید تا خودتون آسیب نبینید
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
دوست عزیز
من نوشته ی شما رو خونده بودم اما دلیله منطقی برای علاقه ی شما به ایشون ندیدم!
با تجربه ی اندکی که من دارم احتمالا می دونم دچار چه مشکلی شدی!
صادقانه بگم من هم مشکل شما رو داشتم و هم حرفهای ادمهایی که این مشکل رو داشتن شنیدم و با هاشون حرف زدم.بنابر این کاملا درکت می کنم
دوستانه می خوام یک توصیه بهت بکنم که می دونم گوش نخواهی کرد ولی میگم و ازت می خوام که گوش کنی.می دونم احتمالا یک عالمه دلیل برای خودت خواهی اورد که نه درست نمی گه اما بعدها که مثله که کمی پخته تر شدی به قضیه نگاه کنی گفته ی من رو بهتر درک خواهی کرد.
تو که اهله دوستی نیستی وشرایط ازدواج رو هم نداری (که این موضوعه بسیار مهمیه که اگر برفرضه محال همه چیز هم درست بشه سر این موضوع به شدت به مشکل خواهی خورد تا جائی که حتی تا بعد از ازدواج هم تا مرزه پشیمانی پیش خواهی رفت )وبیشتر دچاره یک حسه کاذب شدی(نگو کاذب نیست چون ما هم این مسیر رو رفتیم)،بنابر این
رهاش کن!
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
ببین صابر عزیز 22 سالته باید 1-درس بخونی 2-ارشد 3-سربازی 4-کار 5-سرمایه و .... هرکدوم از اینارو بخوای طی کنی یه7-8 سالی باید صبر کنی.
بی خیال شو پسر خوب.
[size=large]ناراحت نشو اینو می گم ولی اول بچه دندون در میاره بعد بهش نون میدن.
یعنی اگه دندون در نیاورده بهش نون بدن تو گلوش می مونه.[/size]
سرتو بنداز پایین درستو بخون.
نه مزاحم خودت شو نه مزاحم اون بنده خدا.
بالاخره اونم دختره.فرصت های زندگیشو خراب نکن.پسر نیست که شرایط داشته باشه.دختره.بهترین سالها های زندگیشه برای ازدواج.پس مزاحمش نشو و از این فاز بیا بیرون.
الکی هم برا خودت دردسر درست نکن.
رویا هم برت نداره.
عزیزم زندگی خاله بازی که نیست.
می دونم کار خودتو می کنی.....
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
saber-g1 گرامی
اقدام رسمی چاره کار شماست .
اگر فکر می کنید شرایط ازدواج را ندارید ، دمیدن در تنور احساسات ممنوع . همین جمله را سرچ کن تا مقاله اش را در تالار پیدا کنی و بخوانی .
موفق باشی .
.
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط tamas
دوست عزیز
من نوشته ی شما رو خونده بودم اما دلیله منطقی برای علاقه ی شما به ایشون ندیدم!
با تجربه ی اندکی که من دارم احتمالا می دونم دچار چه مشکلی شدی!
صادقانه بگم من هم مشکل شما رو داشتم و هم حرفهای ادمهایی که این مشکل رو داشتن شنیدم و با هاشون حرف زدم.بنابر این کاملا درکت می کنم
دوستانه می خوام یک توصیه بهت بکنم که می دونم گوش نخواهی کرد ولی میگم و ازت می خوام که گوش کنی.می دونم احتمالا یک عالمه دلیل برای خودت خواهی اورد که نه درست نمی گه اما بعدها که مثله که کمی پخته تر شدی به قضیه نگاه کنی گفته ی من رو بهتر درک خواهی کرد.
تو که اهله دوستی نیستی وشرایط ازدواج رو هم نداری (که این موضوعه بسیار مهمیه که اگر برفرضه محال همه چیز هم درست بشه سر این موضوع به شدت به مشکل خواهی خورد تا جائی که حتی تا بعد از ازدواج هم تا مرزه پشیمانی پیش خواهی رفت )وبیشتر دچاره یک حسه کاذب شدی(نگو کاذب نیست چون ما هم این مسیر رو رفتیم)،بنابر این
رهاش کن!
چند تا از پست های شما
"دوست عزیز
می دون حرفی که میزنم رو قبول نمیکنی و اخر کار خودت رو میکنی!
رهاش کن! و خودت رو الکی عذاب نده و زندگی خودت رو خراب نکن وقتی میگی شرایطش رو نداری پس چه اقدامی می خوای بکنی؟ببین اگر همه چیز هم درست باشه اون یک دختره و نمی تونه که به پای تو صبر کنه بنظر هم نمیاد از نظر ذهنی امادگیش رو داشته باشی
این تالار پره از ادمهایی که مشکل شما رو داشتن کارشناسها و دوستان جوابهای خوبی دادن بگردی پیدا میکنی.فقط این رو بگم اخرش چیزی گیرت نمیاد و وقت و زندگی درست رو سر این کار میگذاری!این جذبه اییه که برای خیلیها پیش اومده و موندگار هم نیست چون ناشی از فکر نیست بعدها به خودت خواهی خندید."
"دوست عزیز
خیلیها این راهی رو که شما می خوای بری رفتن و تجربه اش کردن!
اینهایی که برای شما تجربه است برای بعضیها خاطره است.دوست من یکبار پستهایی رو که زدی از یک زاویه ی دیگه بخونی به حرف من پی می بری،تنها با شناخت بسیار اندک و سطحی تا ته ماجرا رو برای خودت تجسم کردی!
من هم مثل تو پسرم و حرفهات رو درک میکنم وبه خاطر اینه که میگم رهاش کن!
دخترها بسیار بسیار پیچیده هستن و با این مواردی که شما گفتی ...
از صحبتهات اگر هم نمی گفتی معلوم بود که اصلا دخترها رو نمیشناسی.اگر هم شرایطش رو داشتی بازهم برای هر فکری بسیار بسیار زود بود چه برسه به اقدام.
شاید اگر کسی این حرفها رو چند سال قبل به من هم میگفت میگفتم نفسش از جای گرم در میاد برای همین هم اگر چنین حرفی بزنی سرزنشت نمیکنم.
گذشته از اینها بنظر من سن شما برای انتخاب همسر و به دنبال اون تشکیل زندگی بسیار کم و بی تجربه است و از اونجایی که اهل دوستی بی هدف نیستی دیگه دلیلی برای اقدام نمی مونه،اگر اهل دوستی با هدف هم بودی برای شما زود بود (جدای از عوارض این دوستی ها که جای بحثش اینجا نیست زندگیت رو از این افکار بیرون بیار و خودت رو توی دردسر ننداز این به اصطلاح عشق (که می دونم عشق نیست)مثل اب دریا می مونه هرچی بیشتر ازش بخوری بیشتر تشنه ات میکنه!"
"
سلام کلا شما سه تا پست برام فرستادین تو این دوماه که کلمه راهش کن در همه مشترک هست.
ممنون که وقت گذاشتین:72::72::72:.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط H.M
ببین صابر عزیز 22 سالته باید 1-درس بخونی 2-ارشد 3-سربازی 4-کار 5-سرمایه و .... هرکدوم از اینارو بخوای طی کنی یه7-8 سالی باید صبر کنی.
بی خیال شو پسر خوب.
[size=large]ناراحت نشو اینو می گم ولی اول بچه دندون در میاره بعد بهش نون میدن.
یعنی اگه دندون در نیاورده بهش نون بدن تو گلوش می مونه.[/size]
سرتو بنداز پایین درستو بخون.
نه مزاحم خودت شو نه مزاحم اون بنده خدا.
بالاخره اونم دختره.فرصت های زندگیشو خراب نکن.پسر نیست که شرایط داشته باشه.دختره.بهترین سالها های زندگیشه برای ازدواج.پس مزاحمش نشو و از این فاز بیا بیرون.
الکی هم برا خودت دردسر درست نکن.
رویا هم برت نداره.
عزیزم زندگی خاله بازی که نیست.
می دونم کار خودتو می کنی.....
ممنون
نه اتفاقا همیشه به نظر جمع گوش می کنم.
بخاطر همین الان اینقدر پشیمونم
روز اول امودم گفتم چی کار کنم
جناب mahsa pirooz آمدن گفتن ( در پست 2)
"به نظر من براي شناخت بيشتر بايد زير نظر بزرگتر ها بود."
که بزرگواران "ویدا@ , فرشته مهربان , gole kaghazi" نظر ایشون رو تایید کردن.
جوری شد جو تایپیک که به خودم گفتم آره می رم صحبت می کنم (هیچ وقت قصد نداشتم تا از اون خانم مطمئن نشم با خانواده صحبت کنم تو پست های اول هم گفتم با اون خانم صحبت کنم اگر اخلاق شبیه بود سری اقدام می کنم) همه امدن گفتن نه اینکا رو نکن.
حالا رفتم با خانواده صحبت کردم (مطمئن باشید نگاه خانواده چه بخوان چه نخوان عوض می شه نسبت به فرزندشون) میام می گم بعد امتحانات می خوام بگم برا آشنایی برن جلو.
حالا حرفا عوض شده ما شدیم بچه بی دندون....
ای کاش یا حرف ویدا رو گوش می کردم (پست 5) "درک میکنم که نیت شما خیر و خوب هست اما اگه شرایط ازدواج ندارید بهترین گزینه صبر و پرداختن به امور دیگه زندگی هست"
یا حرف yasa و ...let it go عزیز را؛ (پست 12) "اگر نظر من به عنوان یه دخترو بخوای بدونی نه کارشناس بهش بگو! به خودشم بگو خیلی مودبانه و محترمانه بگو برای آشنایی و ..."
یکی از پست های بالا پاک شده توسط مدیران.
از کسی که پست زده بود تشکر می کنم که وقت گذاشت اما دوست من، من نه اهل دوست دختر پیدا کردن هستم و نه هدف از این تایپیک دوستی من با اون خانم بود. و ممنونم که صادقانه برام نوشتی خوشحال شدم.:72:
جا داره از همه دوستان خوبم تشکر کنم و ممنونم برا یه بچه اینقدر وقت گذاشتین کلا دمه همتون گرم زنده باشین الاهی.:72::72::72:
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
سلام
چرا بیچاره رو گیج کردین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:324:
صابر جان تو هم چرا یه کم فکرتو کار نمیندازی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟/:324:
چند تا مسئله هست:
1- بهت جواب مثبت میده
الف:برای ازدواج آماده ای
ب: آماده نیستی
2- بهت جواب منفی میده
الف: میتونی فراموشش کنی
ب: نمیتونی فراموشش کنی
اول به این موارد جواب بده بعد جواب مناسب رو ارائه بدیم
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
سلام
ممنون که برام وقت می زارید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kamr
سلام
چرا بیچاره رو گیج کردین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:324:
صابر جان تو هم چرا یه کم فکرتو کار نمیندازی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟/:324:" بخدا این قدر دوسش دارم نمی خوام فرصت رو با ندونم کاری و یه حرکت بچه گانه از دست بدم.
مادر دیشبم بهم گفت: برو با خودش مستقیم صحبت کن باز گفتم: نه اما الان می بینم بهترین کاره"
چند تا مسئله هست:
1- بهت جواب مثبت میده "زیاد امید ندارم شنیدم خواستگارای خیلی پول دار داره ما هم وضع مالی مون خوبه اما بابام پرادو نداره"
الف:برای ازدواج آماده ای " اگر منظور عقد هست بله اما اگه جدا شد کامل از خانواد یا همون عروسی منظورتونه نه وقت می خوام دو تا سه سال وقت می خوام"
ب: آماده نیستی
2- بهت جواب منفی میده
الف: میتونی فراموشش کنی "فراموش می کنم اما نه به راحتی خوندن این نوشته هر کسی برا خودش حق انتخاب داره " چیزی که به مادرم دیشب گفتم اینجا هم می گم من اصلا به فکر ازدواج نبودم یجورایی برا همه از بدی های ازدواج می گفتم مثل محدود شدن ، هزینه ها، مشکلاتی که در زندگی مشترک وجود داره، قبول مسئولیت و....
اگر این خانم نشه هیچ وقت سمت ازدواج نمی رم چون نه می تونم فراموشش کنم نه می خوام فراموشش کنم و هیچ علاقه ایی به ازدواج ندارم و بعد از گرفتن لیسانس و سربازی برا همیشه از اینجا می رم."
"شاید بگین فکر بچه گانه ایی داری و یادت می ره اما تا کسی را نمی شناسین در بارش قضاوت نکنید من همیشه سر حرفام می مونم."
حین پیاده روی برایت می گویم که قصد دارم کتاب بعدی ام را در باره تو ‚فقط در باره تو بنویسم و اولین جمله اش هم این است: "من اگر این زندگی را پاس می دارم ‚برای آنست که تو هستی ". می ایستی و می پرسی : "اگر من دیگر در این زندگی نباشم ‚آن وقت چه می نویسی؟".
من ....می گویم : "اگر تو نباشی ‚من باز زندگی را پاس خواهم داشت و باز هم آنرا دوست خواهم داشت"..
ب: نمیتونی فراموشش کنی
اول به این موارد جواب بده بعد جواب مناسب رو ارائه بدیم
گاهی دلم میخواد وقتی بغض میکنم خدا از آسمون بیاد پایین اشکامو پاک کنه دستمو بگیره
وبگه:اینجا ادما اذیتت میکنند؟بیا بریم........
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
سلام
ممنون که برام وقت می زارید
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kamr
سلام
چرا بیچاره رو گیج کردین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:324:
صابر جان تو هم چرا یه کم فکرتو کار
نمیندازی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟/:324:" بخدا این قدر
دوسش دارم نمی خوام فرصت رو با ندونم کاری و یه حرکت بچه گانه از دست
بدم.
مادر دیشبم بهم گفت: برو با خودش مستقیم صحبت کن باز گفتم: نه اما الان
می بینم بهترین کاره"
چند تا مسئله هست:
1- بهت جواب مثبت میده "زیاد امید ندارم شنیدم خواستگارای
خیلی پول دار داره ما هم وضع مالی مون خوبه اما بابام پرادو
نداره"
الف:برای ازدواج آماده ای " اگر منظور عقد
هست بله اما اگه جدا شد کامل از خانواد یا همون عروسی منظورتونه نه وقت
می خوام دو تا سه سال وقت می خوام"
ب: آماده نیستی
2- بهت جواب منفی میده
الف: میتونی فراموشش کنی "فراموش می کنم
اما نه به راحتی خوندن این نوشته هر کسی برا خودش حق انتخاب داره " چیزی
که به مادرم دیشب گفتم اینجا هم می گم من اصلا به فکر ازدواج نبودم
یجورایی برا همه از بدی های ازدواج می گفتم مثل محدود شدن ، هزینه ها،
مشکلاتی که در زندگی مشترک وجود داره، قبول مسئولیت و....
اگر این خانم نشه هیچ وقت سمت ازدواج نمی رم چون نه می تونم فراموشش کنم
نه می خوام فراموشش کنم و هیچ علاقه ایی به ازدواج ندارم و بعد از گرفتن
لیسانس و سربازی برا همیشه از اینجا می رم."
"شاید بگین فکر بچه گانه ایی داری و یادت می ره اما تا کسی را نمی شناسین
در بارش قضاوت نکنید من همیشه سر حرفام می مونم."
حین پیاده روی برایت می گویم که قصد دارم کتاب بعدی ام را
در باره تو ‚فقط در باره تو بنویسم و اولین جمله اش هم این است: "من اگر
این زندگی را پاس می دارم ‚برای آنست که تو هستی ". می ایستی و می پرسی :
"اگر من دیگر در این زندگی نباشم ‚آن وقت چه می نویسی؟".
من ....می گویم : "اگر تو نباشی ‚من باز زندگی را پاس خواهم داشت و باز
هم آنرا دوست خواهم داشت"..
ب: نمیتونی فراموشش کنی
اول به این موارد جواب بده بعد جواب مناسب رو ارائه بدیم
گاهی دلم میخواد وقتی بغض میکنم خدا از آسمون بیاد پایین
اشکامو پاک کنه دستمو بگیره
وبگه:اینجا ادما اذیتت میکنند؟بیا بریم........
یجورایی خودم فهمیدم باید چیکار کنم.
کاری که باید از اول می کردم.
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
سلام
بالاخره مادرت بهتر از هر کسی شما رو میشناسن . فقط امیدوارم هر کاری میکنی موفق باشی
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
سلام
می خواستم از همه دوستان که برام وقت گذاشتن تشکر کنم و یه عذر خواهی کنم از همه اگه جایی تند رفتم یا حرفی گفتم که باعث رنجش شما بزرگواران شد منو ببخشد.
از تمام دوستان از جمله mahsa pirooz, ویدا@, ...let it go, yaaldaa, tamas, yasa, maryam1772, فرهنگ 27, meinoush, HMD, فرشته مهربان, saba mehraboon, زهرا ۲, sayrex, رویای صداقت, sanjab, MAILY S2, omid65, gole kaghazi, kamrava, Hamdardi2,
omid65, H.M, kamr و دیگر عزیزان که منو راهنمایی کردن تشکر می کنم امیدوارم هیچ وقت خنده از لبانتون نیوفته.
با تشکر:72:
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
دوستان سلام
احساس می کنم دارم زیاده روی می کنم و یه جورایی تایپیک لوس شده برا همین از شما عذر خواهی می کنم.
امروز تو مسیر برگشت از دانشگاه تصمیم گرفتم هر جوریه فراموشش کنم. خیلی با خودم کلنجار رفتم اما نهایت نتونستم تصمیمی بگیرم.
چیزایی که باید تو این شرایط جامعه فراهم بشه حداقل تا 4 سال دیگه طول می کشه یه حساب سرانگشتی کنیم :2 سال برا لیسانس 2 سال خدمت مقدس سربازی (730 روز از بهترین لحظات عمرم) که می شه 4 سال بعد از سربازی می تونم کار ثابت بگیرم و ادامه تحصیل بدم و ...
با این حال می خوام یه بار دیگه از نظر شما بزرگواران استفاده کنم.
فراموش کردن یا پیدا کردن یه راه درست برای آشنایی؟؟؟
قصد خودم فراموش کردن بود اما
یه چیزی که منو دوباره تحریک کرد این بود که سر شام داشت فیلمی به اسم راست بگو یا یه چیزی تو این مایع ها پخش می کرد (کلا تی وی نگاه نمی کنم حالا هم که نگاه کردم باعث آشفتگی ذهنی شد برام) که یه جا از فیلم، از مهدی سلوکی (اقا بهزادی) پرسیدن چرا تو دنیا برا چیزی نجنگیدی گفت جنگیدن هزینه داره جنگیدن توش شکست داره رفتن عابرو داره زخمی شدن داره و ... و در مقابل بهش جواب دادن بنظرت برای رسیدن به عشقت اینها ارزششو نداشت؟؟؟ و او خواست برای تجربه عشق به دنیا برگرده و ..................
حالا می خوام بدونم واقعا باید به همین راحتی کنار بکشم؟ منی که حتی جرئت گفتن دوست دارمو به خودم ندادم آیا بعدها به خودم فحش نمی دم؟ حسرت این روز ها رو نمی خورم؟ منظورم اینه آیا باید به همین راحتی از کسی که دوسش دارم دست بکشم و هیچ جنگی نکنم برای رسیدن بهش؟
به همین راحتی یه روزی آمدم اینجا گفتم یکی رو تا حد مرگ دوست دارم امروزم بگم بچه ها تموم شد یادم رفت یا می خوام فراموشش کنم ؟؟؟؟
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
تو الآن یه سنگ سر راهته،نه ازش رد می شی،نه برای تکون دادنش کاری می کنی.با در نظر گرفتن تواناییت و ابعاد سنگ
ببین اگر بهش اعمال زور کنی تکون می خوره یا نه.یا اگر می دونی که با توانایی فعلیت نمی تونی سنگو جا به جا کنی
ازش رد شو شاید جلوتر سنگ دیگه ای بود که زورت بهش برسه یا قوی تر شدی بربگردی همینو جا به جا کنی.
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
آقا صابر داري ميفتي توي وادي صرفا احساسي
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
سلام آقا صابر من با فرهنگ 27 موافقم مثال خوبی زدن.
ادم تو زندگیش که هی میره جلو با چیزای جدید و غیر قابل پیش بینی روبرو میشه.
تو الان تو یه سنی هستی که ممکنه بیشتر تصمیمات از روی احساس باشه تا عقل
اگه واقعا میدونی جواب دختر خانم منفیه. بهش پیشنهاد بده و جواب منفی رو بشنو و برو دنبال زندگیت حالاکه خودت هم راضی شدی به فراموش کردنش با جوابی هم که ازش میگیری راحتر میتونی فراموشش کنی
مطمئن باش اگر هم نگی بعدا که 5-6 سال سنت رفت بالا و ازدواج کردی این روزها و این دختر خانم اصلا یادت نمیاد کع حالا بخوای عذاب وجدان داشته باشی.
مشکلات زندگی بهت مجال سر خاروندن نمیده چه برسه به این چیزا :311:
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
سلام
احساس می کنم بد جوری افسردگی گرفتم.
فقط دلم می خواد بشینم به حال خودم گریه کنم اصلا تلفونامو جواب نمی دم یه جوری انگار اصلا حال حرف زدن ندارم.
خیلی گوشه گیر شدم (گوشه گیر بودم بدتر شدم)
اصلا دلم نمی خواد هیچکی بیاد تو اتاقم حتی دلم نمی خواد صدای کسی رو بشنوم.
خیلی حالم بده.
فقط دلم می خواد دیگه نباشم دلم می خواد بخوابم بیدار نشم یه حسی تو دلم میگه اگه الان بمیرم اصلا ناراحت نمی شم وای چرا اینجوری شدمhttp://www.postsmile.net/img/20/2027.gif.................................................. .................................................. ..................................
کلا از خودم بدم آمده دیگه نمی خوام در هیچ شرایطی ببینمش نه اون خانم رو نه دختر دیگه ایی رو.
نمی دونم چجوری بگم من اصلا احساسی تصمیم نمی گیرم.
اصلا می خوام بگم از هم سن نام خیلی فرا تر هستم (این و برا تعریف یا هر اسمی که شما روش می زارید نگفتم)
اصلا حرکات بچه ها رو تو دانشگاه می بینم حسابی خجالت می کشم اصلا با کسی نمی جوشم خارج دانشگاه یدونه رفیقم ندارم وای خدا....
به هر حال ممنون تصمیمو گرفتم دیگه هیچ وقت سمتش نمی رم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرهنگ 27
تو الآن یه سنگ سر راهته،نه ازش رد می شی،نه برای تکون دادنش کاری می کنی.با در نظر گرفتن تواناییت و ابعاد سنگ
(ای کاش همون موقع داغ بودم می رفتم باهاش صحبت می کردم و حرف هیچ کدوم از بچه ها که گفتن نرو رو گوش نمی کردم حداقل شما نمی گفتی : "نه برای تکون دادنش کاری می کنی")
ببین اگر بهش اعمال زور کنی تکون می خوره یا نه.یا اگر می دونی که با توانایی فعلیت نمی تونی سنگو جا به جا کنی
ازش رد شو شاید جلوتر سنگ دیگه ای بود که زورت بهش برسه یا قوی تر شدی بربگردی همینو جا به جا کنی.
(ازش ردم می شم دیگه هیچی برام مهم نیست اصلا دیگه هیچ کسی برام مهم نیست می خوام عوض بشم بشم مثل همه تو جامعه ایی که حرف اول آخرو پول می زنه انسانیت به چه دردی می خوره طرف هزاران گناه می کنه آخرش کل محرم شام میده می شه عزادار واقعی امام حسین ....)
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Hamdardi2
آقا صابر داري ميفتي توي وادي صرفا احساسي
(مگه دوست داشتن بدون احساس می شه؟ و تصمیمای من از روی احساس نیست.)
اگه تو احساسات می افتادم هیچ وقت اینجا تایپیک نمی زدم ، می رفتم کارم رو از روی احساس انجام می دادم.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط kamr
سلام آقا صابر من با فرهنگ 27 موافقم مثال خوبی زدن.
ادم تو زندگیش که هی میره جلو با چیزای جدید و غیر قابل پیش بینی روبرو میشه.(کاملا درسته)
تو الان تو یه سنی هستی که ممکنه بیشتر تصمیمات از روی احساس باشه تا عقل(کاملا اشتباه چون منو نمی شناسید لطفا درباره تصمیمات من قضاوت نکنید تصمیماتم عقلانی هست حالا یا این تصمیمات اشتباهه یا درست اما از روی احساس نیست برا هر کاری حداقل چند روز فکر می کنم که الان برای یه تصمیم ساده رسیده به دو ماه) (الان می گم ای کاش روز اول احساسی تصمیم می گرفتم و می رفتم جلو و بهم می گفت نه و من بیشتر از این جلو نمی رفتم و هیچ وقت نمی فهمیدم این خانم بهتر از اون چیزیه که من فکرشو می کردم و ...)
اگه واقعا میدونی جواب دختر خانم منفیه. بهش پیشنهاد بده و جواب منفی رو بشنو و برو دنبال زندگیت
(حالا که افسردگی گرفتم تا حالا اصلا به نداشته هام فکر نمی کردم همیشه خدارو برا داشته هام شکر می کردم اما حالا که شب و روزم شده فکر نداشته هام حالا که هدفم شده فقط پول در اوردن به هر قیمتی ....)
حالاکه خودت هم راضی شدی به فراموش کردنش با جوابی هم که ازش میگیری راحتر میتونی فراموشش کنی (دارم داغون می شم شما می گی راحت فراموش کنی؟؟؟؟)
مطمئن باش اگر هم نگی بعدا که 5-6 سال سنت رفت بالا و ازدواج کردی این روزها و این دختر خانم اصلا یادت نمیاد که حالا بخوای عذاب وجدان داشته باشی.( باز هم می گم تا کسی رو نمی شناسین در بارش قضاوت نکنید و لطفا یه بار دیگه پست 20 را بخونید نمی خوام حرف های تکراری بزنم.)
مشکلات زندگی بهت مجال سر خاروندن نمیده چه برسه به این چیزا :311: (حالو روز من اصلانم خنده دار نیست.)
داشتم به طور اتفاقی یکی از تایپیک ها رو نگاه می کردم شرایط آقا پسری (Matrixx) خیلی شبیه به من بود با این تفاوت که دختر مقابل این آقا یه سال ازش بزرگتر بود اما چقدر نوع جواب ها نسبت به ایشون با من فرق داشت تایپیک من فقط کلمه رهاش کن بود و ناامیدی اما تایپیک این آقا فقط امیدواری بود یکی از پست های این آقا رو اینجا می زارم تا متوجه بشین امیدواری که می گم منظورم چیه:
نقل قول:
نوشته اصلی توسط Matrixx
دوستان گرامی واقعا خیلی ممنون از نظرات خوبتون :43:
کمکم کرد واقعا چند روزی بود اصلا از کل زندگی دلسرد شده بودم چون احساس میکردم به بن بست خوردم
من دوست دارم یه کاری رو هم با توجه به رشته درسیم از مهرماه شروع کنم حداقل یه کمک خرجی داشته باشم ولی موندم چیکار کنم؟؟؟
اینم لینک تایپیک دوراهی ارشد یا ازدواج؟
کاش غصه تموم می شد، کاش گریه نمی کردم
من باعث و بانی شم، دنبال کی می گردم
تقصیر خودم بوده، هرچی که سرم اومد
از هرچی که ترسیدم، عیناً به سرم اومد
از همه تشکر می کنم.
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
اقای صابر
منطقی تصمیم گرفتن این نیست که من این احساس رو دارم خیلی خیلی زیاد هم دارم ولی نباید بهش بها بدم این که میشه جند جور احساس دیگه رو هم با همون احساس همراه کردن و پیجیده کردن موضوع
شما از این وضع میخواین در بیاین
واسه خودتون شرایط ازدواج رو بنویسید
حداقلاشو
دارید درس میخونید بس باید در کنار درس بتونید زندگی رو هم مدیریت کنید
سربازی نرفتید بس باید برای طرف شما قابل قبول باشه
کار بادرآمد ثابت ندارید بازم باید برای طرف قابل قبول باشه
گفتید با خودش مطرح میکردید بهتر بود مطمئن میشدید
تو یه صحبت جند دقه ای جطور میخواستید مطمئن بشید آخه بعد از جی میخواستید مطمئن شید
اتفاقا برای همین که شرایطتون نسبیه بهتر بود خانواده ها در جریان شند که هم خانواده شما و هم خانواده ایشون از ابتدا مخالفت یا موافقتشون رو اعلام کنن
اگر هم خانواده ایشون نپذیرن که حق هر کسی هست که هر شرایطی رو بسنجه
اگر شرایطش رو اصلا ندارید یا خانواده اونا شرایط نسبی شما رو نپذیرن شما تلاشتو کردی:305:
موفق باشید
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
متاسفانه تنها پستی که بهش توجه نکردی پست فرشته ی مهربان بود!مسیری که براتون مشخص کردن بهترین مسیره
اینجا هر کس نظر شخصیشو میگه نتیجه گیری نهایی با خودتونه.مقایسه ی خودتون با بقیه اعضا و بیان احساس فقط تو سایت و رفتار منفعلانه تو محیط واقعی مسلما مشکلی رو براتون حل نمی کنه
موفق باشید
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
saber-g1 گرامی
اقدام رسمی چاره کار شماست .
اگر فکر می کنید شرایط ازدواج را ندارید ، دمیدن در تنور احساسات ممنوع . همین جمله را سرچ کن تا مقاله اش را در تالار پیدا کنی و بخوانی .
موفق باشی .
.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط taraneh89
متاسفانه تنها پستی که بهش توجه نکردی پست فرشته ی مهربان بود!مسیری که براتون مشخص کردن بهترین مسیره
اینجا هر کس نظر شخصیشو میگه نتیجه گیری نهایی با خودتونه.مقایسه ی خودتون با بقیه اعضا و بیان احساس فقط تو سایت و رفتار منفعلانه تو محیط واقعی مسلما مشکلی رو براتون حل نمی کنه
موفق باشید
سلام ممنونم taraneh89
اینقدر نظرات منفی تو این دوماه شنیدم که کلا منتظرم بچه ها بگن این کار اشتباست
همین طور هم هست کلا آمار مخالف بیشتره
در پست 7 گفتم می خوام بعد امتحانات اقدام رسمی از طرف خانواده انجام بگیره.
در پست 8 یلدای مهربان یه مقاله مفید برام قرار داد. خیلی هم ازش ممنونم.
در پست 9 برادر بزرگوارم H.M گفت فعلا صبر کن و ... .
در پست 15 دوست خوبم tamas فرمودن رهاش کن .
در پست 16 برادر H.M ما رو تشبیه به بچه بی دندون کردن که زوده نون دستش بدن.
در پست 17 فرشته مهربان دوست گرانقدرم فرمودن یا اقدام کن یا بی خیال.
حالا من باید چی کار می کردم؟
دوستش دارم رهاش کنم؟
شرایطم جور نیست اقدام کنم؟
شما جای من چی کار می کردی؟ یه لحظه خودتو جای من بزار یکی رو دیوانه وار دوست داری اما موقعیت نداری فعلا اما مطمئنی تا چند سال آینده موقعت های خوبی بدست میاری چیکار می کردی؟
فعلا ما به حرف tamas گوش می دیم و رهاش می کنم
آخرین بار که خواستم رهاش کنم فقط 20 روز تونستم ندیدنشو تحمل کنم اینبار نمی دونم؟؟؟
یلدا جان نظراتت برام ارزشمنده و احترام خاصی برات قائلم ممنونم که تایپیکمو پیگیری می کنی.
انتظار سخت است… فراموش کردن هم سخت است…
اما اینکه ندانی…
باید انتظار بکشی یا فراموش کنی…
از همه سخت تر است…
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
آقا صابر فقط همینو بگم که ماهایی که مشکل داریم واقعا اول از همه باید روحیه مون رو حفظ کنیم و قوی باشیم.
افسردگی بدترین چیزه !
پس شادی و انرژی و امیدواری رو گم نکن !
بعدشم امیدوارم هرچی که صلاحته برات اتفاق بیفته
تو پسر خوبی هستی ، حتما خدا کمکت میکنه:72:
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
سلام
خیلی حالم بهتره باید بگم خیلی خیلی حالم بهتره.
خوب فکر کردم هم به خودم هم به اون خانم به آینده هردومون فکر کردم.
تصمیم گرفتم رهاش کنم، tamas جان دیدی آخرش حرف شما شدhttp://www.postsmile.net/img/20/2082.gif.
خیلی فکرا تو سرمه خیلی برنامه ها دارم اما برای رسیدن به هدفم باید زمان بگذره تا به هدافم برسم.
دوست خوب و دلسوزم H.M حرف درستی زد ایشون دختره زمان کمی داره برای انتخاب نباید جلوی خوشبختی یه انسان را برای خود خواهی خودم بگیرم و همیشه برای این خانم آرزوی خوشبختی می کنم و امیدوارم با کسی باشه که خوش بختش کنه.
احساس می کنم در پست های آخر با خانم kamr بد صحبت کردم همینجا ازشون عذر خواهی می کنم و بزارید پای جونیم خواهر بزرگوارم.
حالا موندم سه روز اول هفته رو چیکار کنم خدا کنه دیگه نبینمش خدا رو شکر هم رشته نیستیم وگرنه دیونه می شدم.
از مدیر همدردی تشکر ویژه می کنم که چنین محیط دوستانه ایی را ساختن.
مدیر خیلی مخلصیمhttp://www.postsmile.net/img/19/1999.gif.
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
خدا رو شكر
:123::326::123:
وضعيت شما هم مشخص شد
حتما اينم حكمتي داره
(خوش به حال شما پسرا:227:)
راستي ميدونم فرشته مهربان اين پست رو حذف ميكنه چون چت گونه ست،پس تا حذف نشده بخونش:311::311:
بدو تشكر رو بزن كه بدونم خونديش:311:
البته فكر كنم فرشته عزيزم:43::46: الان اينجاها نيستن
(دوباره براي چند لحظه بچه شدم!!:311::311:)
راستي اينو جدي ميگم
روزايي كه ميري دانشگاه زودتر از زمان كلاست نرو ، همين كه رفتي توي دانشگاه سرتو بنداز پايين تا وقتي كه ميرسي سر كلاس
سعي كن جايي بشيني كه راهرو رو نبيني كه كي مياد و ميره
بعد از كلاس هم همينطور
به قول مدير يه جورايي بستر زدايي كن!
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
سلام صابر جان
خیلی خوشحالم که از اون حالا و هوا اومدی بیرون. تو فعلا اول راهی بهتر از اینا میتونی از زندگی و جوونیت لذت ببری مگه نه؟ الکی میخواستی خودتو محدود و فکرتو درگیر چیزی کنی که معلوم نبود میشه یا نه.
به هر حال بهت تبریک میگم تصمیم خوبی گرفتی :326: انشااله با موفقیت فارغ التحصیل بشی :18:
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
سلام آقا صابر.
من رو که حتما می شناسی؟
پست های جدیدی که دوستان زدند رو خوندم
به نظرم همه دوستان دارن تمام تلاششون رو می کنند تا بهترین راهو انتخاب کنی
یادم می آد یه بنده خدایی تو یه دانشگاهی به من می گفت اگه عاشق یه نفر بشی می تونی فراموشش کنی یا نه که منم گفتم آره
ولی اون بنده خدا گفت نه
حالا امروز این بنده خدا پست گذاشته که دیگه تصمیممو گرفتم و فراموشش می کنم.
ولی سعی می کنم دیگه تو دانشگاه نبینمش.به نظرم همین جمله نشون میده که هنوز اون دختر توی ذهنته
من تجربه صحبت با عاشق رو بیش از یک سال داشتم.البته مورد شما کمی متفاوته.ولی از لحاظ احساسات عاشقی شباهت ها بسیار زیاده
همون کسی که نمی تونست دوری معشوقش رو تحمل کنه در کمتر از یکسال بعد از عقد خودش به من گفت تو دیگه اشتباه منو نکن.بشین درستو بخون و پیشرفت کن.همون آقا گاهی از دست عشقش چنان عصبانی میشه که تو به عشقش شک می کنی و و گاهی چنان عاشقانه رفتار می کنه که تو هم آرزوی ازدواج می کنی
من تا جایی که ممکنه مخصوصا تو مساله ازدواج سعی می کنم به کسی توصیه صریح نکنم.چون اصلا این بحث شوخی بردار نیست
من درباره موضوعت فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که تو به یه راه بلد نیاز داری و برای همینه که توی بیابون دلت سرگردانی.به نظرم بهترین راه اینه که پاشی بری پیش یه مشاور و همه چیزو براش بگی و ببینی اون چی میگه و قدم به قدم مشکلت رو حل کنی
من با یک مورد تجربه احساس می کنم خیلی چیزها را فهمیدم حالا خودت حساب کن مشاور با اون همه تجربه دیگه چی می دونه.مطمینم خیلی فراتر از انتظارت می دونه
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط mjr100
سلام آقا صابر. "سلام بر شما"
من رو که حتما می شناسی؟ "بله شما داداش گل منی."
پست های جدیدی که دوستان زدند رو خوندم "ممنون که وقت گذاشتی"
به نظرم همه دوستان دارن تمام تلاششون رو می کنند تا بهترین راهو انتخاب کنی "از همه دوستان ممنونم"
یادم می آد یه بنده خدایی تو یه دانشگاهی به من می گفت اگه عاشق یه نفر بشی می تونی فراموشش کنی یا نه که منم گفتم آره "یادمه "
ولی اون بنده خدا گفت نه "اینم یادم"
حالا امروز این بنده خدا پست گذاشته که دیگه تصمیممو گرفتم و فراموشش می کنم."دروغ می گه شما باور نکن"
ولی سعی می کنم دیگه تو دانشگاه نبینمش.به نظرم همین جمله نشون میده که هنوز اون دختر توی ذهنته "آره بدجور هم تو ذهنشه"
من تجربه صحبت با عاشق رو بیش از یک سال داشتم.البته مورد شما کمی متفاوته.ولی از لحاظ احساسات عاشقی شباهت ها بسیار زیاده "بله داستان اون بنده خدا را تا جاهایی با خبرم"
همون کسی که نمی تونست دوری معشوقش رو تحمل کنه در کمتر از یکسال بعد از عقد خودش به من گفت تو دیگه اشتباه منو نکن.بشین درستو بخون و پیشرفت کن.همون آقا گاهی از دست عشقش چنان عصبانی میشه که تو به عشقش شک می کنی و و گاهی چنان عاشقانه رفتار می کنه که تو هم آرزوی ازدواج می کنی "امیدوارم زندگیش سرو سامون بگیره"
من تا جایی که ممکنه مخصوصا تو مساله ازدواج سعی می کنم به کسی توصیه صریح نکنم.چون اصلا این بحث شوخی بردار نیست "کار درستی می کنی"
من درباره موضوعت فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که تو به یه راه بلد نیاز داری و برای همینه که توی بیابون دلت سرگردانی.به نظرم بهترین راه اینه که پاشی بری پیش یه مشاور و همه چیزو براش بگی و ببینی اون چی میگه و قدم به قدم مشکلت رو حل کنی "فکر خیلی خوبیه"
من با یک مورد تجربه احساس می کنم خیلی چیزها را فهمیدم حالا خودت حساب کن مشاور با اون همه تجربه دیگه چی می دونه.مطمینم خیلی فراتر از انتظارت می دونه "آره این کارو می زارم تو اولویت هام و حتما انجام می دم"
داداشی لطف کردی وقت گذاشتی خیلی خوشحالم کردی.
شما منو از نزدیک میشناسی با اخلاق و روحیه من آشنایی و فکر کنم بدونی که چقدر دوسش دارم پس می دونی که من بگم فراموشش کردم یه دروغه یا می خوام فراموشش کنم یه دروغ بزرگه.
بهترین کار صحبت با مشاوره اما مشاور چی می خواد بگه می خواد حرف فرشته مهربان رو تکرار کنه یا اقدام رسمی یا فراموشی.
الان جلو روم یه دوراهیه وارد هرکدومش بشم بهم ضربه می زنه واقعا گیج شدم.
از بیرون که منو می بینی میگی خیلی حالت خوبه خیلی سرحالی گاهی اوقات خودم باورم می شه که حالم خوبه خیلی خوشحالم اما از درون بیمارم یعنی هنوز به خودم می گم به همین راحتی؟ تموم شد؟ این همه دوست داشتن این همه علاقه خودم می دونم چه شبایی با نگرانی اینکه بهش نرسم خوابم می برد و با بغض از خواب بیدار می شدم و می شم. معمولا یه نفر از خواب پامیشه یه مقدار منگه بی حاله یعنی تا چند دقیقه فکر می کنه امروز چند شنبست کجاها کار دارم ولی من هر روز تا بیدار می شم می گم امروزم نبینمش؟ حالا چیکار کنم؟
یه جورایی ته دلم خوشحالم که شنبه نزدیکه اما باز می ترسم.
خیلی برنامه ها دارم می دونم با ازدواج از همه چیز می افتم خیلی جاها دوست دارم مسافرت کنم اما با قبول مسئولیت امکان پذیر نیست اما واقعا مرددم چیکار کنم.
یعنی 90 درصد وجودم می گه رهاش کن بابا بیخیال خیلی رویاها توسرمه که باید تنهایی بهشون دست پیدا کنم باید به خیلی جاها برسم
اما 10 درصد دیگه می گه نمی تونی فراموشش کنی . البته بر اون 90 درصد غالب هم می شه انگار جاهاشون عوض می شه.
خلاصه فکرم می گه این کار اشتباست رهاش کن همه حساب و کتاب ها می گن اشتباست اما قلبم می گه نباید عقب بکشی .
حالا من موندمو یه قلبو یه عقل که هر کدومشون یه ساز می زنن موندم به ساز کدومشون ...
خودم از خودم و حرفام خسته شدم ؛ الان دو روزه که اصلا نمی تونم درس بخونم کلی برنامه ریزی کرم اما دو روزه که با یه صابر جدید روبه رو هستم اصلا مثل قبل نیستم که با انگیزه درس بخونم با انگیزه به کارام برسم انگار دیگه هیچی برام مفهوم نداره (از وقتی که گفتم رهاش می کنم)
انگار مردم وای ....
این نوشته رو اون 10 درصده تایپ کرده و اون 90 درصده داره فریاد می زنه راهاش کن.
یه جورایی از این نوشته خجالت می کشم اما نمی تونم جلوی خودمو بگیرم.
یه علامت سوال گنده جلومه که هیچ جوابی براش ندارم
؟
ولی اول و آخر باید رهاش کنم.
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
اره مشاور ممکنه حرف فرشته مهربون رو تکرارر کنه.یا بگه اقدام رسمی یا فراموشی
ولی سوال من اینه مگه غیر از این دوحالت حالت به درد بخور دیگه ای هم هست؟
اگه رفتی پیشش ملزم نیستی حتما حرفشو گوش کنی ولی عوضش خیالت راحتتره که با یه آدم با تجربه هم صحبت کردی
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
آقا صابر
يه جورايي حسمون نزديك به همه!
منم خيلي بي انگيزه شدم ! حتي دوست داشتم با ارشد قبول شدنم خوشحالش كنم و اين برام شده بود انگيزه
اما حالا خيلي سختمه درس خوندن !
حتي قبلا توي خريد شال و كفش و ... انگيزه م اون بود ، الان از خريدي كه قرار بود انجام بدم منصرف شدم(يعني تا اين حد)
خودت بهتر ميدوني كه منم بين همين قلب و عقل موندم و آخرش سمت عقل رفتم و خودمو انداختم وسط كاري كه ازش بي نهايت ميترسيدم!
اما فكر كنم شما يه خورده قضيه ت متفاوته ،هنوزراهي هسبت كه نرفته باشي ، پس بهترين كار همون مشاوره كه دوستمون گفتن!
پس لطفا تصميم بگير كه پيش مشاور بري و تا اون موقع زانوي غم بغل نكن
اميد و توكلت به خدا باشه
-
RE: دختري را دوست دارم اما نمي دانم چه كاري درست است.
آفرین پسر.
از حرفی که زدم منظوری نداشتم.
I am sorry
بی خیال شو برو به کار زندگیت برس.
میای بالاتر دخترای خوشگل و موشگل انقدر می بینی یادت میره که قبلا همچین دختریو می خواستی.
آقایون تنوع طلبند هرچقدر هم عاشق باشن.
من امسالم با سال دیگه از زمین تا آسمون فرق کرده.
زوم کن روی درس - ارشد همزمان کار و .....
دختر فقط بیخودی ازت انرژی می گیره.
والسلام.
موفق باشی