منتظر بمونم یا ؟؟؟ (وابستگی بعد از یک آشنایی اینترنتی)

با سلام
اول از همه به خاطر وقتی که میذارید واسه این متن بلند خیلی خیلی ممنمونتونم
من پسری 30 ساله و فوق دیپلم هستم.مدتی پیش از روی کنجکاوی و سرگرمی در یک سایت همسریابی عضو شدم.اما نیم نگاهی هم به افراد سایت داشتم.واسه همینم پروفایلم رو بر اساس واقعیت ترتیب دادم.با دختری 27 ساله لیسانسه اشنا شدم.پروفایلش به پروفایل من شبیه بود.گرایشات مذهبی در اون وجود داشت(که البته بود).منم به مذهب علاقمندم.وتا حدودی پایبند.با هم از طریق چت رابطه برقرار کردیم.
تو همون روزای اول و دوم ازم خواست عکسمو بزارم.ولی من زیر بار نمی رفتم.بالاخره ادرس مغازه ای رو که توش کار میمکنم بهش دادم(بعد یک هفته). چندی بعد هم عکسمو.ولی وقتی اون خواست عکسش رو بزاره من بشدت مخالفت کردم و اونهم منصرف شد.من از همون اول(روز اول) بهش گفته بودم هدفم کنجکاوی و تجربه یه دنیای جدیده و اصلا شرایط ازدواج رو ندارم.اونم قبول کرد و فکر کنم قصد اونم همین بود.من تقریبا هر روز به اون تذکر میدادم (افراط شدید) که اگه حس کنم بهم وابسته شدی رابطه رو قطع میکنم.واقعا یه جورایی توهین بود.انگار اون معطل من بود.
ولی متاسفانه وابستگی(شایدم دلبستگی)بوجود اومد.به خصوص از طرف من.یه بارم اومد مغازه منو دید ولی من چون بهش گفتم قصدم ازدواج نیست حتی بهش نگاهم نکردم.فقط همون لحظه ورود به مغازه که نمیشناختمش.رابطه ما تقریبا 40 روز طول کشید.یکی دو بار به شوخی گفتم شمارم رو بدم تا دیگه از تایپ کردن راحت شیم.اون گفت نه.البته منم خیلی مشتاق نبودم.فکر کنم اونم اینو میدونست.
تقریبا 20 روزه دیگه رابطه نداریم.یعنی اون یهو گذاشت ورفت.کلی اف گذاشتم فقط گاهی جملات کوتاهی میزاشت برام مثل لطفا دیگه چیزی نذار.لطفا فقط برو و.....
هر چی ازش خواهش کردم دلیلش رو بگو لااقل نگفت که نگفت.فقط اخرین بار گفت دارم ازدواج میکنم.که فکر کنم خواست دیگه سراغش نرم.
اونقدری دیدمش که با چهرش مشکلی نداشته باشم.از اخلاقش خوشم میومد. توحرفاش همیشه خدا و امید و زندگی موج میزد.منطقی بود.دیدش به زندگی خیلی برام جالب و ملموس بود.منم تقریبا همونطورم.ولی هیچوقت بهش نگفتم.حرفاش اغلب درست بود.
دو سه بار خواستم بهش بگم نظرت در مورد من واسه ازدواج چیه؟حتی واسه دهه محرم دعوتش کنم خونمون واسه مراسم محرم تا هم اون خونوادمو ببینه هم خونوادم اونو.ولی اینقدر تعلل کردم که دیگه هیچ دسترسی بهش ندارم.تنها نشونیش ای دیش بود که به کل دیگه اف.
هر چی ازش داشتم مثل اهنگ و شعر و.... پاک کردم.ولی مغازه رو که نمیتونم نرم.جایی که یه بار اومد. کار کردن با کامپیوتر برام سخت شده چون منو به یادش میندازه.اصلا نمیتونم فراموشش کنم.زندگیم دچار اختلال شده.سر کار ضریب اشتباهم خیلی بالا رفته.راستش ته دلم حس میکنم دوباره میاد
اگه اومد چیکار کنم.ادامه بدم.البته این بار زیر نظر خونواده هامون.من تو این مدت خیلی تو سایتای مشاوره چرخیدم.اگه الان این رابطه رو شروع میکردم مطمینم کار به اینجا نمیکشید.نمیذاشتم کار به احساسات در این حد بکشه
لطفا راهنماییم کنید.چون با مرور زمان حالم بدتر شده تا بهتر.دیگه علاقه ای به ازدواج هم ندارم.تو این 20 روز نزدیک 4،5 کیلو وزنم کم شده.واقعا بی انگیزه شدم.تو این مدت سعی کردم خودمو با چیزایه دیگه سرگرم کنم اما فقط خودش میتونه ارومم کنه.کاری که واقعا خوب بلد بود
یه چیزم بگم تقریبا اخراش بود که به من گفت از ادم بی عرضه متنفرم.چند بارم اینو تاکید کرد
ممنون از شما به خاطر وقتی که برام گذاشتین
یا علی

سلام به شما

خوش امدی به همدردی

چقدر شما با مسائل احساسی برخورد میکنی !

چرا یکباره جاها عوض شد؟شما به اون خانوم تذکر میدادی که وابسته نشو و ...اما خودت شدی !؟

چرا شما شرایط ازدواج در سن 30 سالگی نداری؟
مدت رابطه شما چقدر طول کشید؟

چقدر از خودش و خانوادش شناخت دارید؟

یعنی شما حتی شماره تلفن این خانوم رو هم نداشتی؟

ارتباط شما چقدر بود با این خانوم؟

ایشون همیشه میامد مغازه شما؟

چند بار همدیگه رو دیدید؟

نوشتید منتظر بمونم یا ؟؟؟

به جای این علامت سوالها اگر منتظر نمونید چی مینویسید؟

......


خب مگه خودتون نمگیفتید وابسته بهم نشو؟

خب اون هم دید داره وابسته میشه و شما هم شرایط ازدواج نداری و گذاشت رفت !

چقدر خوب شد ایشون رو برای محرم دعوت نکردید خونه تا خانوادتون اینجوری ببیننش.

برادر گرامی خواستگاری و ازدواج اصول و مقدماتی داره.اینو همیشه یادتون باشه.

احتمالا ایشون منتظر بوده تا شما یه اقدامی برای خواستگاری و ...بکنی.که شما هم نکردی.

یعنی ایشون در این 20 روز خواستگاری براش امده و همه چیز اوکی بوده و تحقیقات هم انجام شده و حالا میخواد عقد کنه !؟

کمی مشکوک به نظر میرسه.

به نظرم یکبار دیگه براش آف بذارید و بگید که میخواهید رسمی و با خانواده ها جلو بیاین.کشش ندید.شماره منزل رو ازش بخواهید.و دیگه نه آف و نه هیچ چیزه دیگه براش نذارید تا اگر خواستگاری در کاره بتونه تصمیم بگیره و کار درست رو انجام بده.و اگر هم خبری از خواستگار نیست خودش حتما جواب مثبت میده.

سلام
ممنون از جوابتون
اره میدونم احساسی برخورد میکنم.اونم بشدت
تو این 20 روز خودمم همش به خودم همینو میگم که بابا مگه خودت نگفتی فاصلت رو حفظ کن و زیاد جلو نیاد خب اونم همین کارو کرد دیگه.ولی نمیدونم باز چرا نمیخوام قبول کنم رفتنش رو
من برای اولین بار درگیر چنین رابطه ای شدم.حتی تو دانشگاه با شرایط سخت غربت با همخونه هایی که همه یه کسی رو داشتن دنبال این مسایل نبودم.واقعا تو این ارتباط خیلی اشتباهات کردم که الان برام مثل روز روشنه.ولی اونموقع نبود.من احساسات قوی دارم.شاید مسخره باشه ولی یه چیزایی رو انگار بهم الهام میکنن.خیلی کم این موارد پیش میاد.(مثل پسر داییم که روز عقدش با خانمش من به مادرم گفتم اینا باهم زندگی نمیکنن بعد از حدود دو سال جدا شدن و هرگز به ازدواج نکشید.متاسفانه از این مسایل بازم هست)ولی خب شانسی یا هرچیز دیگه ای درست در میاد.
من بواسطه شغلم با دختر خانمهای زیادی در روز در ارتباطم.همه تیپ مشتری هم میاد.پس فکر نکنم کمبود باعث این وابستگیم شده باشه.
الانم همون احساسات غیر علمی و غیر منطقی به من میگن اون برمیگرده
والا اونقدر بزرگ شدم که از پس یه ارتباط 40 روزه بربیام.
من ادم درونگرایی هستم.دوست صمیمی من هم از مسایلم خبر نداره.واسه همین همیشه خودم با خودم در حال مشورتم.خب نتیجشم میشه همین دیگه
ولی یه چیزی رو میدونین
من تو این 2 ماه(تقریبا 20روز اخر)خیلی فکر کردم خیلی تجربیات و نظرات دیگران رو تحلیل کردم.فکر میکنم خیلی بزرگتر شدم(به لحاظ عاطفی)ولی هنوز کمه
دیگه دنباله این ارتباطات نمیرم.اینو مطمینم.اول باید تکلیف یه ادم با خودش روشن شه.بعد پای کس دیگه ای رو بکشه تو زندگیش
بازم ممنون از جوابتون

سلام مجدد
به بعضی دوستا حسودیم شد.بابا چقدر نظر دادن.به من که رسید اسمون تپید.ممنون از خواهر خوبم که حداقل یه جوابی داد.حالا که این جوری شد منم خودمو ..........
پس زودتر نظر بدبد لطفا.اگه همینجور پیش بره همین کار نصف و نیمه هم از دست میدما.نمیتونم به جمع بندی برسم(شایدم نمیخوام)
حداقل خانومای محترم بگن کدوم نه دخترا واقعا واقعا واقعا یعنی نه.یعنی دیگه نمیخوام باشی(با عرض پوزش بسیار ناز کردن نیست).
میدونم زیاد به نظر تون موضوع جدی نمیاد(با توجه به مشکل بعضی از دوستا)
ولی ادما رو نمیشه با هم مقایسه کرد.یکی تو یه زلزله کل کس و کارش رو یه جا از دست میده ولی بعد چند ماه خودشو پیدا میکنه.یکی هم یکی از عزیزاش رو از دست میده به اصطلاح دق میکنه.(ادما رو باید بر اساس مهارتها شون دسته بندی کرد.نه عمق موضوع پیش اومده).من جزو دسته ادم ضعیفام.نگید نگفتا
من به خیلی ها تو زمینه های مختلف مشاوره دادم تو زندگیم که خدا رو شکر ضرر نکردن.ولی خب کوزه گر از کوزه شکسته اب میخوره دیگه.
چه نظر بدین چه نه ممنون از اینکه خوندین
یا علی

دوست گرامی salman111 جان!
من در سن 15 سالگی با دختری آشنا شدم و گفتم تمام زندگیم هست و حتما باهاش ازدواج می کنم. ولی بعد از 5 سال و نیم رابطه الان پشیمون شدم... نه اینکه دختره بدی باشه... اتفاقا خیلی خوبه... ولی بعضی مسائل مثل خانواده . اخلاقیات که به هم نمی خوره و هزارتا چیز دیگه وجود میاد که پشیمون میشی. شاید اولش بگی نیمه گم شده من هست... ولی نیست... توی کشورهای دیگه رو نمی دونم ولی توی ایران اصلا نمیشه نیمه گمشده رو توی اینترنت پیدا کرد...
اگر همین الان تصمیم بگیری، بیشتر به فکر زندگی شخصی باشی و در مورد دختر با خانواده مشورت کنی ، تا اینکه بخوای بری دنبال عشق اینترنتی صد در صد موفق میشی...

سلام
میدونین یکی از مشکلات ما چیه؟
تا حالا دیدید یه جا تصادف میشه، هزار نفر خودشونو میرسونن سر محل حادثه.بعدشم خیلی ها شروع میکنن به نظرات کارشناسی(جایی که نباید حرف بزنیم)!!!
یا وقتی یکی میگه دلم درد میکنه هرکس یه نسخه میپیچه واست
اما اونجا که میگی اقا ،خانم محترم یه مشورت بدبد همه میشن تماشاگر.به من چه اقا.فردا یه چیزیمیشه میگی تو گفتی و ......
این سایت هم فقط واسه این نیست که من بیام مشکلمو حل کنم و برم.باید اگه کاری از دستم بر میاد واسه یکی مثل خودم بکنم.این شرط انصافه در این موارد
من خودم تا قبل از اینکه مشکل داشته باشم نمیدونستم چنین سایتی هست.الان اینجام چون نیازم منو کشوند اینجا
بعضی سوالا بیش از چند هزار بازدید کننده داره ولی دریغ از 10 تا جواب
نمیگم هرکسی با هر سطح معلوماتی نظر بده.ولی قطعا هر کسی تو این سایتا دنبال بخشایی از سایت میره که بهش نیاز داره.بعضی وقتها گفتن یه تجربه شخصی کار چند مقاله رو میتونه بکنه
میشه یه تجربه از خودتون رو بزارید.ادم عاقل هم با یه نظر من و شما مهمترین تصمیمات عمرش رو نخواهد گرفت.ولی میتونه یه جمع بندی کنه از واقعیات نه نظریات
من اومدم اینجا تا مجبور نشم هی ازمون و خطا کنم
یا علی

دوست خوب
اون چیزی که من میدونم اینه که عشق مدفون یه چیز وحشتناکیه، وحشتناک.
چرا کاری که maryam123 گفت رو انجام نمیدید؟

"به نظرم یکبار دیگه براش آف بذارید و بگید که میخواهید رسمی و با خانواده ها جلو بیاین.کشش ندید.شماره منزل رو ازش بخواهید.و دیگه نه آف و نه هیچ چیزه دیگه براش نذارید تا اگر خواستگاری در کاره بتونه تصمیم بگیره و کار درست رو انجام بده.و اگر هم خبری از خواستگار نیست خودش حتما جواب مثبت میده."

اینطوری لااقل لااقل و لااقل، اتفاقی که میفته اینه که بعدها، ذهنتون درگیر این نمیشه که شاید اگه بش گفته بودم همه چی درست میشد و ....
اون وقت حسرت نمیخورید که چرا بهش نگفتید. خیالتون راحته: شما گفتید.
حالا مثلا اگه اون نخواد دیگه باید انتخابش رو محترم بشمرید. ولی اینطوری لااقل از بابت خودتون راحت میشید.

میدونید چیه؟ من یه آدمهایی رو میشناسم که تا تو زندگی مشترکشون یه مشکلی مقداری ادامه پیدا میکنه، فکرهای بدی به ذهنشون میاد، یدفعه ای فکر میکنن که اگه الان بجای این همسرشون، فلان عشق فلان موقعشون بود!! چقدر همه چی گل و گلاب بود!! آخه با اون فلان عشق که زیر یه سقف نرفته بودن که. به قول استادمون فقط "مود کت و شلوار پوش" اون رو دیده بودن و از "مود پیژامه پوش" اون بی خبر بودن. این فکرا نتیجه ی همین عشق های مدفونه. مخصوصا واسه حالتهایی که طرف فکر میکنه اگر یه تقلای دیگه کرده بود عشقش رو بدست میاورد!! نذار در آینده چنین فکرایی بهت حمله کنن. از الان جلوش رو بگیر. چطوری؟
بجای اینکه مدفونش کنی، به نظرم کاری رو که مریم گفت، انجام بده و خودت رو خلاص کن.

سلام
ممنون از جوابتون خانم مهرنوش
اتفاقا با حرفاتون موافقم
اما مشکل اینجاست دیگه اون ایدی سوخته.اف گذاشتنم فایده نداره
مثل یه خط موبایلی که از یکی داری و اون انداختدش دور.حالا شما هی پیامک بده
وقتی کسی نیست که بخونه پس چه پیامکی
من گفتم شرایط ازدواج ندارم.دوستمون گفتن چرا با 30 سال سن شرایط ازدواج نداری؟
حالا همه چیزه من خوبه خوبه خوب(فرض محال که محال نیست)
اخه با روزی 10 هزار تومان حقوق(یعنی حالا که 4 روز خونه خوابیدم به خاطر مریضی) پولی در کار نیست
پول بیمه رو هم خودم میدم(نزدیک 80هزار تومان ماهی)کرایه هرماه (35 هزار تومان)واقعا برم خواستگاری بگم چی؟
من خودم خواهر دارم.خونواده سخت گیری هم نیستیم.ولی اینا رو نمیشه ندیده گرفت
حالا این فقط یه مشکله
چی بگم که نگفتنم بهتره

خیلی دوست دارم دوست گرامی maryam123 اگه دیدن این بخش رو جواب بدن.
راهکارتون خوبه.اینکه اف بزارم و دیگه هیچی
والله نمیشه خیلی چیزا رو گفت.این که چرا شرایط ازدواج ندارم جسمی نیست.اما کی میتونه منکر مشکلات اقتصادی بشه.خداییش شما که متاهلی بگین،با ماهی 185 هزار تومان میتونید یک ماه زندگیتون رو بگذرونید(اگه دیگه هیچی نخوری،نپوشی).تازه از قسطام نگفتم.تموم سرمایم به زور بشه 6،7 میلیون.که اونم به لطف شرایط اقتصادی یک سال اخیر به زیر نصف تغییر ارزش داده.
شما این مشکل منو دوا کن بقیش هیچی خواهر خوبم
دوست دارم اف بزارم براش.ولی دیگه تو این مدت خیلی سعی کردم که احساسم رو دستم بگیرم.نمیخوام خودمو تحمیل کنم.در ضمن خودشم فکر نکنم دیگه مایل باشه.
فقط به قول دوست خوبم خانوم mehrnoosh423عشق مدفون وحشتناکه.با این باید چی کرد؟
گفته خواستگار دارم.حتی اگه یک میلیونیم درصد حرفش درست؟؟؟ بوده باشه دور از مردانگی تمرکزش رو ازش بگیرم.فکر نکنم کسی که رفته خواستگاریش دیگه از من ضعیفتر باشه.خیلی دوست دارم خوشبخت شه.فقط من میمونم و ........ .
الان خیلی چیزا رو میفهمم.خیلی چیزایی رو که بهم میگفت الان برام عین روز روشن.چقدر خوبه ادم در مورد خودش،نیازهاش،پیرامونش تامل کنه.
الان میفهمم بعضی رفتارها چقدر میتونه بد باشه.در حالی که فکر میکنی کار درست رو میکنی.هیچوقت به اینکه تعادل بهترین چیزه اینقدر ایمان نداشتم.
هیچوقت به اندازه الان خدا رو دوست نداشتم.تو همه لحظات کنارم بود.شب،روز،تو گریم،تو خندم.میدونم تا هستم باهامه.هیچوقت یهو چراغش خاموش نمیشه.
فرصت ما برای زندگی خیلی کمه.پس بهتر اونم برای خوشایند دیگران هدر ندیم
یا علی

ميدونم كه دوست داشتن و وابستگي عقل و منطق نميشناسه
اما بايد يه جاهايي به هر سختي كه شده احساسمون رو كنترل كنيم.
حالا شما سعي كنيد احساس رو كنار بذاريد و عقلي مسئله رو بررسي كنيد
ببينيد آيا اين خانوم معيارهايي كه مهمه براتون داشتن؟
اول بايد ب جواب اين سوال برسيد
عاقلانه اين سوال رو بررسي كنيد

http://www.hamdardi.net/images/www.h....com_2.net.jpg

ببينيد هميشه ميگن عاقلانه ازدواج كنيد،عاشقانه زندگي كنيد
قبلش بايد كاملا موشكافي كنيد
اگه ديد جواب سوالي ك عرض كردم منفيه، سعي كنيد فراموش كنيد
زمان خيلي چيزا رو حل ميكنه

سلام دوست عزیزم.. درکت میکنم کاملا که چقدر سخته و میدونم درگیره ذهن و فکرت ولی بدون این قضیه خیلی زود برات حل میشه ( کمتر از یه ماه )
من داستانت رو کامل نخوندم ولی چون یه جورایی خودمم درگیر این مسایل بودم بهت یه توصیه جدی دارم...
جون هر کسی دوست داری تو اینترنت دل به کسی نبند .. دل به این اشنایی ها نبند .. ازت برادرانه میخوام.
همش دروغ و نیرنگ توشه.. اگه صادق ترین هم باشین هر دو بازم چیزایی از هم پنهان میمونه که وقتی نزدیک تر میشین به هم تازه میفهمین اشتباه بزرگی کردین. عاجزانه ازت خواهش میکنم به این دوستی ها بها نده.

برادر گرامی

هیچ کس منکر مشکلات اقتصادی الان و این دوره و زمونه نیست.اکثریت ادمهای با شرف دارن با سیلی صورتهاشونو سرخ نگه میدارن.

اما...

همیشه همینطوری نمیمونه و نباید هم بمونه.این خانوم و مسائلش رو فاکتور بگیریم ، شما باید برای ارتقای وضعیتت تلاشت رو بیشتر کنی.
نه اینکه طوری بهش که مثلا ماهی ده میلیون درآمد داشته باشید !

نه همچین انتظاری نیست.اما با کمی تلاش ..با کمی اضافه کاری....با کمی تحمل فشار و سختی ....مشکل تا حدودی حل میشه.

شما که شکر خدا جسمت سالمه.چرا بیشتر تلاش نمیکنی؟

قسطها بابت چیه؟حتما در مقابلش چیزی گرفتید .درسته؟

شما از کی شاغل شدی و روی پای خودت بودی؟

تحصیلات شما چیه؟

نگران خرج و مخارج زندگی و ازدواج نباشید.

شک نداشته باشید که خدا روزی میرسونه.جایی روایت خوندم که پیغمبر گفتن اگر از فقر میترسید ازدواج کنید.

من شرایط شما و نگرانیتون رو از بابت مسائل اقتصادی درک میکنم .چرا که خودم و همسرم هم موقع ازدواج این مشکلات رو داشتیم و راحت میتونم بگم با صفر شروع کردیم.
اما یک روز بدون روزی نموندیم.شرایط سخت بود اما خدا میرسوند چون وعده خودش بود.

شما همت و تلاشت رو بیشتر کن.
بهش توکل کن.

شما از کجا میدونی اون آیدی سوخته؟

سلام.
ممنون از محبت همتون بابت پاسخگویی.شاید ندونید هر جوابتون یه بخشی از تصمیم گیریم رو داره کامل میکنه.
باور میکنید اینقدر تو یک ماه اخیر تو این سایتها و سایتهای مشابه چرخیدم که حقم یه دکتری افتخاری مشاوره ازدواج هست(اقلا):305:
ولی خب بعضی وقتا باید حقیقت رو از دیگران شنید.منم میخوام فقط خودمو قانع کنم
تقریبا تصمیممو گرفتم
[size=large]فراموش میکنم[/size]:160:
اما میمونه دو تا موضوع.اگه تو این هم کمکم کنید سنگ تموم گذاشتید.مخصوصا خواهر خوبم maryam123 که بدلیل رک گویی بد جور حرفاش تاثیر میذاره
یکی اینکه در رابطه هایی مثل این که قبل از شناخت،احساس زمام امور رو در دست میگیره و عقل میره تو حاشیه تکلیف چیه؟باید اون رابطه رو تموم کرد بدون اینکه به شناختی برسیم؟(راهی واسه شناخت میمونه؟)

دوم اینکه چطور فراموشش کنم.بعضی ها میگن از توقف فکر استفاده کن.ولی به نظرتون این سرکوب کردن این حس نیست.:101:که شاید یه روز دوباره بیاد سراغت؟یا بهتره از راهی که یه مشاوری میگفت بصورت کم کم و طی یه زمان بندی خاص(مثلا یه ساعات خاصی از روز رو به اون فکر کنید و در یک تایم معین.بعد از یه مدت دفعات فکر کردن وتایم هر نوبت رو کاهش بدیم تا برسه به صفر)
نظرتون چیه واسه این دو تا سوال یه بخش جدید باز کنم؟
بازم ممنون از همتون.:163:
یا علی

1.نبايد تا وقتي كه احساستون شما رو كنترل ميكنه(نه شما احساستون رو) تصميمي بگيريد.يه راهش اينه كه به يه مشاور اعتماد كنيد و به كاري كه ميگن عمل كنيد(اينو از مدير محترم ياد گرفتم)

2.يه چرخي توي همين تالار بزن ،راهكار هاي زيادي داده شده(مخصوصا بخش ارتباط دختر و پسر):72:

چند نکته در جواب خواهر خوبمmaryam123.فکر کردم اگه نگم بی ادبی
من تا دو ماه پیش از ساعت صبح7 تا 7 عصر ساعت کاریم بود.چیزیحدود 3.5 این ساعت کارم بود.(تو دوستام معروفم به تراکتور.من حتی ساعت تحویل سال نو مغازه بودم.تاسوعا و عاشورا و تمام جمعه ها هم همینطور)شاید باور نکنید در طول 4 سال اخیر من فقط 14 روز سر کار نرفتم(به جز یک مورد که عروسی خواهرم بود بقیش بابت مریض شدن بود)
من نقشه کشی خوندم.یه مدت کار متفرقه از دوستام که اکثرا تحصیلات بالا دارن گرفتم اما دریغ از یه دوزاری.همش نسیه.من سعی کردم از تخصصی که دارم استفاده کنم اما نشد
بعضی روزا 3 ساعتم نمی خوابیدم.ولی نشد که نشد
من دو سال از بهترین سالهای عمرمو بدلیل بیماری خونه نشین شدم.دوسالی که هنوز سایه و اثرش رو زندگیمه.بعد اون دیگه نتونستم دنبال درس برم با اینکه بهره هوشی خوبی داشتم.
یه وام گرفتم با دوستی زدیم تو یه کاری.کارمون خوب بود تا اینکه رفیقم بلند پروازی کرد (علیرغم مخالفت من.چون سهم بیشتری داشت)و هر چی داشتیم رو به باد داد و منو خودش رو چند سال برد زیر قسط.هنوز تقریبا یه سالش مونده
ولی میدونم اینا هیچکدوم توجیه خوبی نیست واسه اینکه من الان تو این جایگاهم.

سلام به شما

این لینک رو مطالعه کنید .کمکتون میکنه

چطور فراموش کنم؟

برادر گرامی

قطعا زحمتهای شما نتیجه خواهد داد.بالاخره این قسط دادنا تموم میشه و کار میفته رو غلتک.
سعی کنید شبها سوره واقعه رو بخونید.اگر خسته هستید حداقل چند ایه اش رو بخونید .این سوره روزی رو زیاد میکنه.

نمازهاتونو اول وقت بخونید .برخی روزها رو به احترام صاحب اون روز کار نکنید.(مثل عاشورا و تاسوعا )

تا انجایی که امکان داره حواستون به حلال و حرام پولتون باشه.

مطمئن باشید جواب میگیرید.

برای درس خوندن دیر نشده.شروع کنید.سعی کنید پیام نور قبول شید که بتونید هم به کارتون برسید هم به درس.

شما ادم با همتی هستید و سعی و تلاش زیاد میکنید.شکی در این نیست..منتهی برخی مواقع ممکنه یکسری راها رو ادم اشتباه بره.

در مورد سوالاتون

حدالامکان برای ازدواج سعی کنید احساس بر منطق و عقل غلبه نکنه.اینجور ازدواجها ازدواجهای موفق نیستن و همه چیز از روی احساسه.کمی بعد که عطش احساسات میخوابه واقیعتهایی نمایان میشه که قبول و پذیرشش خیلی تلخ و سخته.

نیازی نیست رابطه مورذ نظر رو قطع کنید.بهتره با کمک گرفتن از خانواده ها به سمت و سوی شناخت منطقی ببرینش.

در مورد فراموش کردن هم در واقع چیزی رو انسان فراموش نمیکنه به خصوص این جور روابط و وابستگیها رو.

بهتره بهش فکر نکنید.گرچه ممکنه اوایل سخت باشه.اما منحرف کردن فکرتون در اون لحظه خیلی کمک میکنه.

اگر میتونید حتما یه جای کوچولو برای ورزش کردن در برنامه روزانه باز کنید.اگر شنا باشه که چه بهتر.

این رو هم فراموش نکنید که اگر کسی قست شما باشه قطعا شما بهش میرسید و اگر نباشه هم شما هرکاری هم بکنید بهش نمیرسید.

موفق باشید

سلام
ممنون به خاطر وقتی که برام گذاشتید

ممنون بابت لینک پیشنهادی.مفید بود

این که یه روزایی رو بخوام نرم سر کار(مثل تاسوعا)یعنی اینکه دیگه نباید برم سر کار.در واقع خیلی قدرت انتخاب ندارم.وگرنه از خدامه

منم به حلال و حروم معتقدم مثل شما.ولی چشم.شاید یه جایی رو دارم اشتباه میکنم که برکت تو زندگیم جاری نیست

ممنون بابت همه چیز

شاید خودتون ندونید.بیشتر از اونی که فکر کنید کمکم کردید

اجرتون با خود خودش

امید وارم اگه بازم سوالی جایی مطرح کردم از مشورتتون بی
بهره نمونم

یا علی

دوست عزیز
هیچ دختره سالمی از نظر روانی خودش رو وقفه یک پسری که اون رو برای ازدواج نمی خواد نمی کنه این یک نکته ی مثبت در ایشون بوده و وقتی شما رو طالبه ازدواج ندیده این رابطه ی بی سرانجام رو قطع کرده.
بنظرم شما هم ایشون رو نمی خوای بیشتر وابسته شدی تا علاقه ی واقعی و وقتی هم که یکباره رابطه رو قطع کرده جای خالیش رو بیشتر احساس کردی توی قطع رابطه های به این صورت در پسرها یک حسه علاقه ی کاذب به وجود میاد که گاها دخترها برای وابسته کردنه طرف مقابل به خودشون این کار و می کنن البته منظورم به هیچ وجه این خانوم نیست خواستم بگم این حس وحال شما به چه دلیلیه.
اگر فکر میکنی واقعا نیمه ی گمشدته و همونیه که می خواستی دلایلش رو سعی کن روی کاغذ بنویسی با نکاته مثبت و منفی که با شرایط شما کار ه سختیه احتمالا فقط مثبتا رو می بینی و منفی ها رو هم مثبت می بینی!
اگر بعد از یک هفته همچنان سر نظر خودت نسبت به ایشون پا بر جا بودی براش یک میل بزن و بگو قصدت اشناییه بیشتر برای ازدواجه یعنی می خوای رسما خواستگاری کنی اون هم با خانواده.معمولا دخترها اگر در طرفشون کورسوی امیدی به خودشون دیده باشن هر از چند گاهی یک سری میزنن و حال طرف رو می پرسن!(یعنی به امید رسیدنه میلی از شما اون رو چک میکنه)
اما صحبت اصلیم با شماست که تکلیفت با خودت روشن نیست چون نمی دونی چه معیارهایی برای ازدواج داری که اگه داشتی وارد چنین رابطه ایی نمی شدی توصیه میکنم چهار چوبه خودت در این رابطه رو روشن کنی.
شما دز حال حاظر دچاره یک حسه خلایی که ناشی از ترک رابطه با یک جنسه مخالفه شدی نه اینکه به کسی علاقهمند شده باشی و قطعا در اینده به خودت خواهی خندید.
پیشنهاد میکنم تاپیکهای ترک رابطه در سایت رو بخونی،مطمئن باش زود فراموشش میکنی چون رابطه ی شما بسیار محدود بوده اما تجربه ایه برای اینده ،تا خودت رو ارزیابی کنی وببینی مشکله کارت کجا بوده.

به نظر من اولا شما چرا توی سن 30 سالگی اینقدر کمه پولتون؟؟خب سعیتونو بیشتر کنید یکم واسه ازدواج....شما حتما به اون خانوم در مورد حقوقتونو از این مسایل گفتین که بهتون گفته بی عرضه...یا اینکه بهش گفتی شرایط ازدواجو نداری که این حرفو زده....خب هرکی به جای اون خانوم بود حتما همین کارو میکرد،چون توی این مدت حتما اونم به شما وابسته شده و خواسته با اون کارش شمارو فراموش کنه....من خودم ازدواج اینترنتی داشتم اما الان کاملا خوشبختم وخانواده هامونو همه چیمون با هم مچه...مسئله اینترنت نیس،مسئله تحقیق و بررسی بیشتر توی ازدواجه...شما اگه تونستی با اون خانوم ارتباط برقرار کنی به نظر من از نت برید بیرونو و بقیه ی رابطتون بیرون از نت باشه...

سلام به دوست عزیزsr2282
ممنون از نظرتون
در مورد کمبود پولم گفتم.احتمالا نخوندید

میخواید همین الان فقط یکی از راههایی رو که میشه پولدار شد رو واستون بزنم تو سایت تا همتون تعجب کنید که چرا اینقدر پس عقبم.تا بخواید از این ایده ها دارم.مشکلم اینه که همشون به نظرم یه جورایی شبهه داره(نه اینکه قطعا مشکل شرعی داشته باشه)

اما مشکل اینجاست که من خیلی در مورد نحوه کسب درامد سخت گیرم.شایدم بیش از حد

یکی از دوستام تو همین سایت عضو و احتمالا این نظر منو هم میخونه.

اگه دوست داشته باشه بگه با پیشنهاد دو سال پیش من الان به کجا رسیده متوجه میشید خیلی بی عرضه نیستم.

من با عقایدم زندگی میکنم.ادم بدون عقایدش یعنی هیچی.پول مهمه.اما چیزای مهمتر از اونم هست.به درست بودنشم شک ندارم.

به خدا یه چیزایی گفتنی نیست.گذاشتم پس انداز جای دیگم.وگرنه حرفایی براتون میزدم که فقط تو قصه ها خوندین.

دختری که واسه بی پولیم رفت دلمو نشکست.دلم شکست چون دلیل رفتنش رو نگفت.حالا هر چی میخواست باشه.حقش بود انتخاب کنه.ولی حقه منم بود بدونم واسه چی طرد میشم.
ممنون از راهنماییت
یاعلی

در واقع شما نمیخواید دلیل طردتونو بدونید ..شما میخواهید باهاش دوباره رابطه داشته باشه...احتمالا اون دخترم خیلی چیزا در مورد شما فک کرده که میخواد فراموشتون کنه...به نظرم شما به زندگی عادیتون برگردید و ادامه بدید...یه آف هم براش بزارید...اگه قسمت باشه جوابتون رو میده...خودتونو منتظر نگه ندارید.

ممنون از دوستان گرامی

موافقم با نظرتون sr2282 .من خودمو به خواب زدم

منم فکر میکنم باید یه بار دیگه یه اف بزارم

ولی این کار رو دیگه نمیکنم.اینقدر عصبی و خسته شدم که فقط حافظ شیرازی نفهمیده من چمه

حالا بیام یه اف بزارم.کی ایشون بیاد و ببینه و ایا جواب بده یا یا یا............ .

چقدر دیگه این پروسه طول بکشه خدا میدونه.حالاشم اینقدر گند میزنم سر کارم که شانس میارم بیرونم نکردن.بعضی روزا در عرض چند ثانیه(شاید کمتر از 5 ثانیه)یادم نمیاد مشتریم پول داد بهم یانه.اصلا چندی داد.نه اینکه تازه اینطوری شده باشم.ولی قبلا چند ماهی یه بار یا هر ماه یه بار اینجوری میشدم.اما الان بعضی روزا به چندین بار میرسه.این فاجعست. امانت مردم دستمه.

راستش دیگه خسته شدم.نه اف میذارم براش نه هیچ چیز دیگه ای.باید تمومش کنم.قبل از اینکه بیشتر صدمه ببینم.

شاید بازم اسیر احساسم شدم .ولی واقعا دیگه روزام داره سخت میگذره.هر روز از روز قبل بدترم تا بهتر

به نظرتون بازم دارم اشتباه میکنم؟؟؟؟؟؟

یاعلی

حالا كه تصميم گرفتين حتي اف نذاريد(و به نظر عاقلانه ست) لطفا تصميم بگيريد انقد روش تمركز نكنيد.سعي كنيد بهش فكر نكنيد ، زمان كه بگذره به راحتي با قضيه كنار مياين

سلام به همه دوستان گرامی

نمیشه.تا یه جاییش خوب پیش میرم ولی باز میام سر خونه اول.

خیلی گذشت پس چرا فرقی نمیکنم؟همش فکر میکنم یه چیزی این وسط نمیخونه.چیه،نمیدونم.کاش دلیل رفتنش رو میگفت.اینکه رفت مهمه.اما مهمتر از اون دلیله رفتن بود. چرا رک و راست نگفت.تا هر روز یه فکری نکنم.یه دلیل نتراشم.حالا یه مدت همش از نوع رفتارم تو این مدت به شدت ناراحتم.همش میگم چرا این کار و کردم چرا اونکار رو نکردم. چرا چرا چرا ..... .:33:

بعضی وقتا میگم بابا این اف اخری رو بزار و خلاص.ولی باز خودمو و شرایطمو که نگاه میکنم پشیمون میشم.:81:

یه نظر میدین لطفا".بخصوص اونایی که معتقدن یه اف دیگه بزارم.

میخوام یه اف بزارم با این مضمون " یه سوالی پرسیدم تو سایت همدردی.ممنون میشم شما هم نظر بدین درموردش "

حالا این کار رو بکنم؟متن اف که میخوام بزارم چطوره(در واقع راه انتخابی)؟

ممنون همتون.حتی شما که نظر ندادی.:72:
منتظرما

یا علی

سلام

نه اقا سلمان
این کار رو نکنید.

اصلا ایشون این سایت رو نبینه و نشناسه خیلی بهتره.ممکنه بعدا براتون دردسر ساز بشه.

شما اگر هم میخواهید آف بذارید فقط و فقط تاکید کنید که میخواهید برای خواستگاری رسمی با خانواده اقدام کنید و بس.

دیگه هم آفی نذارید تا خودش دو دو تا چهار تا بکنه و تصمیمش رو بگیره

اجازه بدید یه مدت بیشتری بگذره، بعد یه آف بذارید
اگه جواب نداد بعد از گذشت یکی دو هفته ازش، دوباره آف بذارید

من یه دخترم، اگه از کسی ناراحت باشم، یه مدت طول میکشه تا ناراحتیم رفع بشه، تو مدت ناراحتیم هرچیم زنگ بزنه معلومه که جوابشو نمیدم، بعد از اینکه یه مدت بگذره و ناراحتیم رفع بشه، اگه طرف خبری ازش بشه، بهش فکر می کنم
برای همین میگم، اجازه بدید تا اگه از دستتون ناراحته، دورش بگذره
وقتی اولین آف رو گذاشتید، بهتون فکر می کنه
و بعد از یه مدت، بعد از دومین آفتون، اگه نتیجه فکراش مثبت باشه، بهتون جواب میده (البته اگه مث من باشه ها)

اما متن آفی که میذارید، معرفی این تاپیک نباشه
متنشم مهمه، بهش فکر کنید

سلام

ممنون از شما که دریغ نکردید از جواب دادن و وقت گذاشتید
در جواب دوست بزرگوار زنده دل:راهتون رو حتما بررسی میکنم.فقط میدونم باید سریعتر هر کاری میخوام بکنم.

اما شما maryam123 گرامی:نوع مشاوره دادنتون رو خیلی میپسندم.به خاطر سوالاته پشت سر همی که میپرسید.من از روز اول و اولین پاسخ که پاسخ شما بود هنوز درگیر بعضی سوالاتتون هستم.

راستش رو بخواید با خودم رو راست نیستم.واسه اینه مرددم.مثلا شما پرسیدی چقدر ازش شناخت داری؟

واقعیت اینه که شناختم خیلی خیلی کمه.هر جور که به قضیه نگاه میکنم میبینم که شناختم خیلی محدوده.یه کلیاتی رو فهمیدم که مهم بود اما تمام ماجرا متن نیست.گاهی حاشیه(جزییات)مهمتر میتونه باشه.راستش هیچ فکر نمیکردم همه چیز یکدفعه و یکباره تموم شه.قبل از اینکه فرصت شناخت بیشتر پیدا کنم.

پس فکر کنم دلیل اینکه اف نمیذارم اینه که نمیخوام دوباره رابطه شروع شه(این دوگانگی عذابم میده).میترسم بعد کلی اشنایی و شناخت به این نتیجه برسیم مناسب هم نیستیم.اونوقت دل کندن به مراتب سخت تره.حداقل اینجوری یه طرف پاش گیر بود.ولی اونجوری شاید اونم گرفتار شد.

یادتون هست گفته بودم هر روز بهش هی تذکر میدادم.میدونید این تذکرات شامل چی بود.گاهی مقالات سایت همدردی رو کپی میکردم و عینا براش میفرستادم.همیشه هم میگفتم برو تو این سایت ببین دنیا چه خبره.جالبتر اینکه اونم میگفت من خودمم تو این سایت بودم و توش بحثم کردم(البته با عصبانیت).

نمیدونم چرا گفتید سایت رو بهش معرفی نکنم.اون میدونه.تا حالاش هم احتمال اینکه این سولات رو خونده باشه هست.چون نام کاربریم همونیه که تو ارتباط با خودش بود.

من در حال حاضر فقط یه نشونه ازش دارم(تمام نشونه ها رو از بین بردم).شیشه عمر این رابطه دست همین یه نشونست.چرا نمیخوام این نشونه رو از بین ببرم،نمیدونم؟

بازم روراست نبودم.از بین نبردم چون هنوز امیدوارم که ... .

یا علی

سلام

گفته بودم یه نشونه ازش دارم هنوز.با همون نشونه میفهمم که خوبه(لااقل می فهمم هست).حالا دیگه به همین قانعم.امروز هم دیدم خوبه. به همین خاطر حالم خوبه. حداقل تا چند ساعت خوشم.خوب باشه،اشکالی نداره اگه با من نباشه.فقط خوب باشه

خدایا چی میشه این موجود حریص(ادمیزاد و بطور اخص خودم رو عرض میکنم و جسارت به دوستان نمیکنم)گاهی فقط با شنیدن یه اسم قانع میشه.گاهی اونقدر قانع میشه که با دیدن یه سایه خوشحال میشه.همون ادمی که حضور دیگران رو نمیدید ............ .

[size=large]قربونت برم خدا

یا علی

[/size]

آقا سلمان بعد از اون حرفی که زدی با اینکه خیلی سختم بود اما نشونه هاشو پاک کردم و بعدش خیلی سبکتر شدم!
تا وفتی که اون نشونه ها بودن مدام یه چیزی (البته خیلی چیزا ) منو به اون گذشته وصل میکرد!
اما الان سبک شدم
حالا شما ببین با این مانع چطور میخوای برخورد کنی
خوبی اینجا اینه که آدما از تجربه شون هم میگن نه صرفا مطالب تئوری!
موفق باشی :72:

ممنون از لطفتون که همیشه شامل حالم بوده:72:

من حرفام نه علمی نه تخصصی.حرف دلمه.درد دلمه.

تو تاپیکتون خوندم که چه تصمیم خوب و بزرگی گرفتید:104:.خواستم یه پست بزارم و تبریک بگم که تاپیک قفل شده بود:304:

خب این شد مرحله اول(ان شاءالله که تو مرحله اول چیزی از جا نیفتاده باشه.جسارتا تعمدا).این خیلی مهمه که همه چیز رو پاک کنی.همه همه همه چیز رو

حالا با صلابت برید سر مرحله دوم.ذهنتون رو خالی کنید.این کار رو هم به اینده نسپارید.از همین حالا حالا حالا شروع کنید.این بزرگترین خیانت به خودتونه اگه بگید از فردا شروع میکنم

مرحله سوم که به نظر سختترین مرحلست(قلبت)در واقع بسته به عملکردتون در دو مرحله قبلی داره.به هر حال:

[size=medium]از دل برود هر انکه از دیده رود

منم این کار رو میکنم.اشتباهم رو روزی کردم که همه نشونه ها رو ازبین بردم جز یکی.

یکی نیست بگه اخه بابا جون اگه تو بیل زنی چرا باغ خودتو بیل نمیزنی

کسی که مرحله اول(که واقعا سخته) رو گذرونده پس اونقدر قوی هست که دیگه بهانه ای واسه برگشت نداره.یادت باشه.اگه دوباره برگشتی دیگه هیچی.یعنی دیگه پیش خودتم اعتباری نداری.ببخش زیاده روی کردم

راستی درستون رو جدی بگیرید.اولویت رو تو این مقطع از زندگیتون بدید به درس:18:در واقع یه تیر و دو نشون

یا علی



[/size]

ببخشيد اين پست رو اينجا ميذارم ، فكر كنم حذف بشه.
ممنون از حرفاتون ، خيلي درسته
راستش به نظر خودم مهمترين كاري كه كردم اينه كه به طور قطع ديگه نميخوام به اون رابطه برگردم و اين خودش برام مهمترين عامل بازدارنده ست!
من اكثراس ام اس ها رو هم نگه داشته بودم ! امروز همه رو با خونسردي تمام واسه هميشه پاك كردم!قلبم به درد اومد اما ترديد نداشتم!

مرحله دوم و سوم هم سخته ، اما دارم با كمك خدا انجامش ميدم
واقعا اون مثال تي ان تي خيلي به دردم خورد ، مرسي ، اميدوارم شما هم بهترين تصميمو بگيريد.
اما خيلي ناراحتم بابت درسم ،راستش زمان زيادي نمونده و منم كلي از درسام مونده و دارم از استرس منفجر ميشم:302::302:

سلام
دوباره اومدم. و متاسفانه مثل روز اول بلاتکلیف و متحیر

تو این مدت خیلی تاپیکها رو خوندم و مشکل خودمو یادم رفت!!!!
تو یکی از تاپیکها دوستی از افسوس بابت رفتارهاش در طول رابطش (به خصوص اینکه طرفش رو هرگز بابت تصمیمش جهت ازدواج مطمین نکرد)میگفت.خیلی ملموس بود برام حرفاش.اما....

خدا میدونه چند بار تصمیم گرفتم اف بزارم و نذاشتم.چند صفحه (در مجموع)تایپ کردم و نفرستادم.

میشه به این 2 تا سوال من جواب بدین.

اکثر دوستان گفتن اف بزار ولی فقط به نیت خواستگاری.یا که تمومش کن این رابطه رو.

حالا،من دوست دارم اف بزارم و بگم میخوام بیام رسمی واسه اشنایی اصولی.ولی شرایطم واقعا مناسب نیست.برنامه هایی دارم واسه بهبود شرایطم(دست به کارم شدم اونم فقط با ته مونده انگیزه ای که خودش بهم داده بود)ولی زمان بره.حداقل 2 سال.بازم میشه اف گذاشت یا .... ؟؟؟

1_حالا با این شرایط چیکار باید بکنم؟
2_یعنی دیگه هیچ تلاشی نباید بکنم(نهایت کاری که از دستم بر میاد)؟

فقط خواهشا نگید که تو فقط میخوای رابطه رو داشته باشی.هممون میدونیم هر کی تو این دوره زمونه اراده کنه میتونه با یکی (یا چند نفر)رابطه برقرار کنه.الان یکی از دوستام هر روز جمعه با نامزدش میرن بیرون.چند بار به من میگه تو هم بیا ،منم به نامزدم میگم دوستش رو بیاره.ولی اینا چیزی نیست که من نیاز داشته باشم

همین الان فکر اینکه یه اف بزارم بابت تبریک شب یلدا عین خوره افتاده به جونم.تا کی بتونم خودمو کنترل کنم الله و اعلم

ممنون از همتون:72::72::72:

یا علی

[size=large]ممنون از همتون.:72:

خودم یه کاریش میکنم.

بازم ممنون.

یا علی[/size]

سلام به شما

برادر گرامی

پس فکر کردید دوران عقد و نامزدی برای چه مواقعی هستش؟!

یا مثلا فکر کردید الان هرکسی میره خواستگاری با ماشین و خونه و درامد میلیونی میره !؟

نه ....این فاصله ها باعث شناخت طرفین و اماده شدن دختر و پسر برای مقدامات ازدواجه.
و ...


تمام حرف ما اینه که شما اصولی برید جلو.

نیازی به دو صفحه آف نوشتن نبوده و نیست.ما به شما میگیم احساسات رو دخیل نکنید.تا هم اون خانوم اسیب نبینه و هم شما

رسمی و جدی شماره منزل رو جهت اشنایی بیشتر بخواهید.و بقیه رو بسپرید به خدا

سلامsalman111 عزيز
چرا تاپيكتو به امون خدا رها كردي؟
اينطور كه نميشه نتيجه گرفت
بيابگوچه كردي؟
كاري كه بايد انجام بدي معلومه(شروع پروسه شناخت،لطفا بدون دخيل كردن احساسات)
چيزي كه معلوم نيست اينه كه سدهايي كه واسه اينكار وجود داره رو ميتونيد رد كنيد(همون كه اگه شناخت ok شد ! ميتونيد شرايط هم رو براي ازدواج بپذيريد)
بيا بگو چه تصميمي گرفتي ، شايد دوستان بتونن راهنماييت كنند
آدم پاك و خوبي هستي و خيلي دوست دارم تصميم درستي بگيري و انشالله كه خدا كمكت ميكنه
به قول خودت يا علي:72:

سلام آقا سلمان من حستون رو درک میکنم اینکه یهو همه چی تموم شد و شما دلیلش رو نفهمیدید باعث میشه همیشه تو فکر باشید و بخصوص اینکه دسترسی هم به ایشون ندارید این بیشتر ذهن شما رو مشغول میکنه.............

ببینید اگر این خانم با شما ارتباطش رو ادامه میداد و الان باهم دوست بودید اصلا معلوم نبود شما بخواهین باهاش ازدواج کنید یا حتی بهش علاقه مند شید..........
ولی الان که اون رفته و شما رو بدون توضیح رها کرده ،فکر می کنید بهش وابسته بودید و دوست دارید از هر طریقی بهش دسترسی پیدا کنید...........

باور کنید دلیل این احساس وابستگی و عشق به اون خانم نیست
دلیلش مجهول بودن دلیل این اتفاقه و اینکه از طرف ایشون اتفاق افتاده و شما با ی عالمه سوال تنها موندید....

به نظر من اگر واقعا ایشون رو دوست دارید و حدس های بالا اشتباه هست می تونید از همون طریق سایتی که باهاشون آشنا شدید برای پیغام بزارید و بگید که قصدتون ازدواجه

بعد اگر ایشون جوابی دادن تو خواستگاری و این حرفا،شرایط کاری و درآمد و .............را براشون توضیح میدید به این فکر نکنید که الان شرایط ازدواج رو از نظر مالی ندارم .به قول مریم 123 همون اول که قرار نیست عروسی بگیرید.

eqwewqec wefsfsf

سلام
ممنون ازتون بچه ها.از تک تک شما.:72:
به خصوص شما خواهر خوبم رویای صداقت عزیز.همیشه شما رو در ذهنم به عنوان یه نماد مقاومت و اراده حفظ میکنم.:72::72::72:

ممنون نازنین اریایی عزیز:72:

گفتم بیام تو این سایت بگم دردامو شاید سبک شم.میدونین چه نقشه ها کشیده بودم واسه ادامه زندگیم.اون خانم اومد زنده کرد منو.سالها بود در یک سکوت وحشتناک زندگی میکردم.توی یه پیله خیلی سخت خود ساخته

حالا که هزار و یک حرف رو قلبم سنگینی میکنه نمیتونم بنویسم.اهل درد و دل نیستم متاسفانه
با اینکه اینجا به چشم دیدم معجزه مشورت رو ولی بازم ......... .

من 7 سال بود اصلا ورزش نکردم.حسی نبود.منی که در ورزش رزمی صاحب مدارج به نسبه بالا بودم.تازه داشتم دوباره شال و کلاه میکردم که برم باشگاه.من عاشق فوتبالم.چه تماشاش چه بازی.حالا دیگه فوتبالم نگاه نمیکنم.پدرم باورش نمیشه استقلال بازی داره و من میگم میخوام بخوابم.
میخواستم درسمو ادامه بدم.:303:

مهمتر از همه اینا داشتم رو اخلاقیات خودم کار میکردم چون کم کم داشتم حس میکردم باید زندگیمو با یکی دیگه قسمت کنم.
اما الان انگار دوباره اون وزنه های سنگین به پاهام بسته شده.توان پا شدن ندارم.خستم.اونقدری که شایعاتی مثل پایان دنیا برام خبر خوش محسوب میشه.

دیگه به تاپیک سر نمیزنم،چون بیخود وقت یه سری ادم با صفا رو میگیرم.میدونم اخرشم کار خودمو میکنم.علیرغم راه حل های کاملا درستی که ارایه شده
کاش درد من فقط یک دختر بود که منو نخواست ......... .
مشکل دنیای کوچک منه.دنیایی که فقط یه چراغ بود که خاموش شد و خاموشم کرد

یا علی

از چیزی که نتیجه نده فراریم!
تو رو خدا لااقل تو از تاپیکت نتیجه بگیر
بابا مرد باشید تو رو خدا
پسرا چرا اینطور شدن ؟
آقا سلمان شما دیگه چرا ؟
هنوز این تاپیک جا داره
واقعا تالار داره دیدم رو نسبت به پسرا عوض میکنه
آدم همه ش حرصشونو میخوره!
هیچ مشکلی نیست که راه حلی نداشته باشه
چرا زود جا میزنیم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟

سلام به همه دوستان:72:

شرمنده بابت رها کردن تاپیکم

این پستم دو بخش داره بخش اول نتیجه گیری به حرمت همه کسانی که خوندن و نظر دادن.بخش دوم هم یه درخواست از مدیریت محترم سایت

اول اینکه دیگه ذهنم درگیر اون خانم نیست.البته خیلی سعی کردم و تجربه سختی بود.ایشون الان هست.گاها با چراغ روشن.دیگه با روشن شدن چراغ دلم نمیریزه.راستش دیگه هیچوقت چنین چیزایی رو باور نمی کنم.تازه زندگیم داره روال عادی می گیره به خودش.واسه خودم کلی کار تراشیدم.دیگه وقت ازاد کمی دارم.بهترین کار این بود که از اول شروع نمی کردم.بهش یه پیغام دادم و مطمینش کردم بابت تصمیمش مبنی بر قطع ارتباط.اینکه این کار از نشانه های سلامت یه دختر خانم.و اینکه با کسی که قصد مشخصی نداره ارتباطی نداشته باشه.(متاسفانه حس می کنم رفتنش یه حرکت بود واسه اینکه من کاری کنم.اینه که دوباره پریشون شدم).

نمیدونم چی شد،نمیدونم خوبه یا بد اما، الان دغدغم از یه خانم تبدیل شد به خودم.میخوام خودمو نجات بدم.میخوام خودمو پیدا کنم.میخوام خودمو دوست داشته باشم:43:.می خوام برگردم به اصل ادمی

اما درخواستم.می دونم قبلا گفته شده که کاربران مسیول اون چیزایی هستن که می نویسن.من خیلی دوست دارم بعضی از دوستام و حتی خواهر و برادرم رو با این سایت اشنا کنم.اما با این اسم کاربری و کلیات که گفتم به سرعت منو خواهند شناخت(منو بعضی دوستام تو تالار های دیگری هم عضو هستیم).به خصوص خانوادم.نمی دونم ممکنه که این پست به کل حذف شه؟فکر میکنم ارزشش رو داشته باشه چند نفر دیگه ای رو به این سایت اضافه کنم تا یه چیزایی یاد بگیرن.ممنون میشم اگه این تاپیک حذف شه.:316:

بچه ها کسی هست پارتیم شه؟؟؟؟:72::72:

ممنون از همتون بابت جوابهای صادقانتون.به خصوص شما پارتی گرامی!!!:311:

یا علی:72::72::72: