-
درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
سلام. خوشحالم که اینجا رو پیدا کررم چون دیگه واقعا نمی دونستم چیکار باید بکنم.
مشکلمم جوریه که به هیچ کسی نمی تونم بگم. احساس می کردم دارم هوا برای نفس کشیدن کم میارم.
و اما اصل موضوع.
من و همسرم شهریور ماه سال قبل ازدواج کردیم و آبان سال قبلش عقد کرده بودیم. قبل از عقد هم 3 سال با هم دوست بودیم، از همون روز اول هم مادر من در جریان بودن و هم خانواده ایشون. برای اینکه قصدمون فقط ازدواج بود. همسرم از من یه سال کوچیکتره.
از همون اول عقد مشکلات ما با برخورد سنگین بابام شروع شد ( به خاطر اینکه قبلا رابطه داشتیم و پدرم گفته بودن خودتون تصمیم گرفتید به من ارتباطی نداره ) و شرطی که پدرم گذاشت که باید تو این شهر زندگی کنیم و این باید تو عقدنامه نوشته بشه. خانواده همسرم شهر دیگه ای هستن. بعدش هم که اختلافای فرهنگی خانواده ها همیشه باعث مشاجره و اختلافمون می شد. همیشه هم همسرم می گفت قبل ازدواج خیلی بیشتر دوست داشتم و اینا یعنی خانواده من با رفتازاشون رابطه رو خراب کردن. همیشه هم هر چی از خانواده ام ناراحت می شد سر من خالی می کرد و می گفت من که اونا رو نمی شناسم تورو می شناسم فقط.
اینا تا اینجا، چون مشکل اصلی یه چیز دیگه است.
همسرم دوران عقد چون ما نمی تونستیم با هم روابط خصوصی داشته باشیم و بابام هم در مورد رفت و آمدمون خیلی سخت گیری می کرد خودش بعضی شبا فیلمای ... می دید و با خودش ... ببخشید خیلی خجالت می کشم اینا رو می گم.
نزدیک 1 هفته بعد ازدواجمون که ماهواره خریدیم و بعضی کانالها رو با اکانت اینترنتی تونست باز کنه، این موضوع دوباره شروع شد، اونم با وجود حضور من! اولش سعی کردم تنهاش نذارم و همراهش باشم و کم کم رابطه مون طوری بشه که دیگه طرف اونا نره ، نشد. چون تا 3 یا 4 شب بیدار می موند و من باید 6 صبح بیدار می شدم می رفتم اداره. ایشون کارمند نیستن.
یه مدت ناراحتی مو نشون دادم، گریه کردم، دعوا کردم، بازم فرقی نکرد.
یه مدت روش تاثیر می ذاشت حرفام، کمترش می کرد، ولی بعد دوباره ... همیشه هم بهونه اش این بود که خانواده تو با رفتاراشون ما رو از هم دور کردن!
در ضمن شبا سیگار هم می کشید که از همون اولش هم می دونست من ازش متنفرم و قول داده بود هیچ وقت طرفش نمی ره و نرفته بود تا 2 یا 3 ماه قبل ازدواجمون و در دوران عقد، که اولین بار سیگار کشید و سر همین موضوع دعوامون شد، چون من جدا متنفرم ازش.
الان بعد نزدیک 10 ماه این جریان همچنان ادامه داشت. دیگه عادت کرده بودم همه شبا با گریه بخوابم. روزا تا شب بشه خیلی با من مهربون بود و احساساتی، ولی شبا به هیچ عنوان حاضر نبود کوتاه بیاد.
چند شب پیش که تصادفا رفتم تو هال یه چیزی بردارم دیدم جلو لپ تاپشه ولی صفحه ای باز نیست، فهمیدم چیزی بوده که مینیمایز کرده من نبینم، چیزی نگفتم و اومدم. فردای اون روز رفتم بهش بگم سیستم دانشجویی مو نگاه کنه ببینه نمره مو دادن یا نه، دیدم صفحه کامپیوترشو مخفی می کنه ازم. به زور گفتم بازش کنه، دیدم یه فروم فارسی ... پیدا کرده! خیلی ناراحت شدم و به حالت قهر رفتم خوابیدم.
فرداش که روز قبل از تولدم بود، از صبح رفته بود تبریز برای کاری و منم باهاش هیچ تماسی نداشتم چون از جریان دیشبش خیلی ناراحت بودم.
شب که اومد دیدم کیک گرفته و کلی تبریک و احساساتی بازی، منم هنوز ناراحت بودم و نتونستم به روی خودم نیارم. سرد بودم. هی گفت دستت درد نکنه تحویلم که نمی گیری. بعد دوباره شب دیروقت دیدم داره آماده می شه ... پرسیدم نمی خوای بخوابی؟ گفت نه چطور مگه. گفتم فکر می کردم لااقل امشب به خاطر من این کارو نمی کنی. گفت مگه امشب چه فرقی داره. گفتم هیچی ممنون ازت اولین کادوی تولدمو گرفتم.
اومدم تو اتاق دیدم پشت سرم می گه اولین و آخرین کادوت بود!
منم عصبانی شدم و دعوا کردم و گفتم این همه وقته داری منو تو این خونه عذاب میدی و فیلما کم نبود سایتای ایرانی هم می ری، یه دفعه بشین باهاشون چت هم بکن خیال من راحت بشه. انقدر با این حرفم عصبانی شد که پا شد اومد طرفم و هلم داد و چند بار با لگد به پاهام زد. می گفت کاری نکن خونتو بریزم امشب! بعدم به زور می گفت پا شو لباساتو بپوش برو خونه بابات. نصفه شبی ساعت 2! گفتم من جایی نمی رم ( به این هم فکر کردم که اگه از خونه برم و بعدش بخوام اقدامی بکنم می تونه عدم تمکین برام بگیره و دردسر بشه ) به زور لباس تنم می کرد منم گفتم عمرا نمی رم. بازم زد منو. بعدشم کلیدامو برداشت و گفت از خونه من می ری به زودی. فرداش به هیمن دلیل اداره نرفتم و از طرفی هم پس فرداش امتحان داشتم و نمی خواستم روز قبل امتحان اتفاقی بیفته و خانواده ها مون چیزی بفهمن.
پر فرداش یعنی دیروز، صبح پا شدم کلیدارو از کیفش برداشتم و رفتم اداره از اونجا هم رفتم شهرستان برای امتحان ( شهر دیگه دانشجوی ارشدم )
ب که رسیدم خونه دیدم از تو درو قفل کرده. چقدر زنگ درو زدم به گوشیش زنگ زدم فایده ای نداشت. زنگ زدم به باباش ولی نگفتم جریان چیه ( همش تقصیر خودمه که آبروداری می کنم ) گفتم از پسرتون خبر ندارید؟ ماشین و کفشاش اینجاست منم کلید ندارم موندم پشت در، باز نمی کنه. نگران شد و زنگ زد یه همسرم و اونم مجبور شد بعد کلی وقت تلف کردن درو باز کنه.
امروزم که الان پا شد رفت بیرون دوباره کلیدامو برداشت و برد.
تلویزیونمون هم کانالاشو تنظیم نکردیم از اولش با م ا ه و ا ر ه همه کانالارو می گرفتیم، دستکاری کرده ماهواره رو، کلا قفله روشن نمی شه.
من موندم و تنهایی، مثل یه زندونی. دلم می خواد زنگ بزنم به خانواده اش همه چیزو بگم. هم خانواده اون و ه مخانواده من هیچی نمی دونن و فکر می کنن همه چیز گل و بلبله. آخه نمی تونستم، با چه رویی بگم مشکل چیه؟
الان ازتون راهنمایی می خوام. تو این شهر خودمون هم نتونستم یه مشاور درست و حسابی پیدا کنم. خیلی درمونده و افسرده ام. من همه اش دارم ملاحظه شو می کنم و بدتر پررو می شه. نمی گه اگه کسی چیزی بفهمه آبروی اونه که می ره نه من.
می شه بگید چیکار کنم؟ به خانواده اش بگم؟ اینم بگم که شوهرم عاشق مامانشه و مامانش از هر چیزی تو دنیا براش مهم تره و از طرفی هم مامانش متنفره از دود و دم. اصلا حاضر نیست کاری بکنه که مامانش بفهمه سیگار می کشه، چون بفهمه غصه می خوره!!! ولی من این همه عذاب می کشم مهم نیست!
-
RE: جز طلاق آیا راه دیگه ای هست؟؟؟
سلام خانومی
به تالار همدردی خوش آمدید.
عزیزم آرامش خودتون رو حفظ کنید .و منتظر باشید مشاورین تالار تاپیک شما را ببینند. شما هنوز
هزار راه نرفته دارید پس خیلی زوده به طلاق فکر کنید. ان شاالله با کمک مشاورین عزیز از این
بحران با موفقیت بیرون میاید.
-
RE: جز طلاق آیا راه دیگه ای هست؟؟؟
اعتیاد به تماشای فیلمهای پورن ، شاید از اعتیاد به مواد هم بد تر باشه.
به نظر من به هیچ وجه به خانوادهها نگید. بذارید همیشه این ترس تو وجودش بمونه. اگه خانوادهها در جریان قرار بگیرند، دیگه میگه آب که از سر گذشت.
به عنوان کسی که خودش این درد رو داشت و هنوز هم نتونسته کامل بذارتش کنار، میدونم که چقد سخته ترک !
من واسه ترکِ دیدنِ این فیلم ها، هر کاری کردم. تنها چیزی که به نظر من کمک میکنه که این چیزا رو انسان بذاره کنار اینه که بفهمه این فیلمها واسعش ضرر دارند.
عدم تو فیلم میبینه چقد بازیگر داره لذت میبره اما وقتی برید گوگل بخونید، میبینید که اینا همش اکشن هست. من یه جاا خوندم که بازیگرهای این فیلم ها، بده ۱ سال دیگه کهنه حساب میشن و کم کم مجبور میشن تان به هر کاری بعدند. به نظر من سعی کنید به شوهرتون کمک کنید که بدونه این فیلمها همش الکیه. اونایی که داخل فیلم هستند بدبخت و بیچاره هستند. من حتا برسی کردم حقوق آنچنانی هم ندارند.
من خودم خیلی شدید معتاد بودم اما الان خیلی کم شده. فقط گاهی وقتا که خیلی دیگه فشار بهم میاد و تنها هم میشم، از دستم در میره. تنها چیزی که بهم کمک کرد اینو کم کنم این بود که دیدم دیدن این فیلمها فقط وقت عدم رو میگیره. وقتی که عدم میتون مفید صرفش کنه.
سعی کنید شوهرتون رو تنها نذارید. تنهائی عدم رو به دیدن این فیلمها سوق میده. سعی کنید خیلی به خودتون برسید و با عشوههای زنونه راضیش کنید که ماهواره رو بندازید دور. طاااا وقتی ابزار گناه باش، ترک گناه غیر ممکن هست.
خلاصه کنم:
۱) سعی کنید اونقدر بهش محبت کنید که شرمند بشه . در اوج شرمندگیش ازش خواهش کنید که به خاطره شما سمت اون فیلمها نره.
۲) نمیدونم چقد صداقت داره اما اگه صادقه بهش جایزه بدید. بگید اگه یه روز فیلم نبینی بهت جایزه میدم. میتونید واسه جایزه، از مسائل جنسی کمک بگیرید. تو ترکِ این مسایل تشویق خیلی بهتره از تنبیه.
۳) بهش کمک کنید که مضرات این فیلمها رو بیشتر بدونه. بهش بگید که دیدن این فیلمها رو همه چیز عدم تاثیر میذاره.
۴) سعی کنید جای خالیه این فیلمها رو واسعش پر کنید. مخصوصا اوایل خیلی سخته که عدم ترک کنه. مطمئناً بارها اشتباه خواهد کرد ولی شما باید صبر و حوصله کنید.
نمیدونم اگه مذهبی هست یاا نه، اما فکر به مرگ هم کمک میکنه انسان راحت تر ترک کنه.
-
RE: جز طلاق آیا راه دیگه ای هست؟؟؟
عزیزم خوش اومدی به همدردی
خونسردیت رو حفظ کن و به خودت مسلط باش .
عزیزم همسرت از اینکه اعتماد شما نسبت بهش سلب بشه ناراحت شده .البته عکس العملش بد بوده ولی شما هم نباید این حرف رو میزدی .
بهتر بود در کمال آرامش مشکلت رو باهاش در میون میذاشتی .
وقتی همسرت اومد خونه فعلا خیلی عادی برخورد کن تا همسرت یکم آروم بشه تا وضع از این بدتر نشه تا بعد برای رفع مشکلت یک راه حل پیدا کنی .
فعلا خانواده ها رو در جریان نگذارید .
سعی کن مشکلات به بیرون درز نکنه .چون همسرت رفتار بدتری خواهد داشت .
:72:
-
RE: جز طلاق آیا راه دیگه ای هست؟؟؟
سلام خوش اومدی
امیدوارم خیلی زود مشکلت حل بشه
عزیزم از نظر من با همسرت تماس بگیر و بگو می خوای باهاش صحبت کنی
با قهر کار درست نمیشه
شوهر تو هم افتاده رو دنده لج
یه چیزم می خواستم بگم و اون اینه شاید شوهرت از رابطه زناشویی با شما راضی نیست و نمی تونه باز گو کنه و داره اذیتت می کنه
بهتره با شوهرت بشینی خیلی اروم صحبت کنی
حتی ازش بپرس از رابطه با تو راضی نیست که به سمت این فیلمها میره؟
از اونجایی که تو نوشته هات خوندم شما کارمند هستید و شاید خوابو بر شوهرت ترجیح میدی
اگه میشه به شوهرت پیشنهاد بده که چند روز مرخصی بگیری و همش با همسرت باشی
در ضمن تو صحبتهات خیلی اروم شوهرتو متوجه گناه این فیلمها بکن و بهش بگو همه چیز به کنار خدا هم خوشش نمیاد
تشویقش کن
ماه رمضان هم نزدیکه
یعنی از خدا بترسونش
زیاد خودتو عذاب نده
تو فقط یه راه پیدا کن و با شوهرت صحبت کن
حتی تو صحبتت از ارایش خیلی زیاد و لباسی که شوهرت دوست داره استفاده کن
نه تنها ایندفعه کلا روشتو عوض کن و تو خونه طوری بگرد که مثل اینکه می خوای عروسی بری
بازم می گم شاید از نظر ارایش لباس پوشیدن محبت کردن و روابطه زناشویی در مقابل همسرت کوتاهی کردی
به هیچ کس این موضوع رو نگو
شوهرت کمبود داره و تو خودت اون کمبودهارو برطرف کن
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
دوست عزیزسلام.به همدردی خوش اومدی
میدونم شرایط سختی داری و چقد این موضوع برات ناراحت کننده است اما باید تو این شرایط اوضاع رو بهتر کنی و نه بدتر..مطلع کردن خونوادش نه تنها مشکلتون رو حل نمیکنه بلکه باعث میشه هم حرمتها شکسته بشه و هم این وسط وجهه تو خراب بشه که حتما تو براش کوتاهی کردی.
تا اونجایی که من میدونم مردا به چیزی به اسم اقتدار و احترام و مقبول بودن نیازشدید دارن.
نقل قول:
از همون اول عقد مشکلات ما با برخورد سنگین بابام شروع شد ( به خاطر اینکه قبلا رابطه داشتیم و پدرم گفته بودن خودتون تصمیم گرفتید به من ارتباطی نداره )
همیشه هم همسرم می گفت قبل ازدواج خیلی بیشتر دوست داشتم و اینا یعنی خانواده من با رفتازاشون رابطه رو خراب کردن. همیشه هم هر چی از خانواده ام ناراحت می شد سر من خالی می کرد
تا وقتی خونوادت همسرت رو به عنوان داماد خودشون نپذیرفتن مشکلاتتون حل نمیشه..با خونوادت و پدرت قاطعانه و محترمانه صحبت کن و بگو در هر صورت این اقا الان شوهرتونه و باید بپذیرنش و باهاش خوش رفتارباشن..حتی اگه فقط برای حفظ ارامش زندگی دخترشون اینکارا رو بکنن.
به نظر من فعلا قضیه سیگار رو بذار کنار.نمیشه همه مسائل رو یهویی با همدیگه حل کرد.
در مورد مسائل جنسی یا همسرتون به این کار عادت کرده یا یه جورایی باعث تخلیه روانیش میشه.البته اینا حدسه و باید دلیلش رو ازخودش بپرسید.
شما باید خیلی خیلی صبور باشید و تلاش کنید..ازروشهایی که دوستان گفتن استفاده کنید..باهاش دوستانه صحبت کنید..در مقابلش گارد نگیرید.میدونم سخته اما چاره ای نیست.
نقل قول:
. گفتم هیچی ممنون ازت اولین کادوی تولدمو گرفتم.
یه دفعه بشین باهاشون چت هم بکن خیال من راحت بشه.
بهش تیکه نندازید.
موقعیتهایی که پیش میاد مثل تولدت استفاده کن و با زبون نرم تشویقش کن.انتظار نداشته باش یه شبه همه چیزو بذاره کنار.اهسته و پیوسته جلو برید.یه بار باش خوب نباش یه ساعت بعد متلک بارش کن..فضایی رو بوجود بیار تا بهت بگه چرا سراغ این مسائل میره.
(یه نکته رو تو پرانتزبگم.توهمین سایت خوندم اقایون گفته بودن یکی از دلایل گرایش به این فیلما اینه که مسائل رو از دور هم نشون میده یعنی یه نمای کلی ازبدن زن،در حالیکه زن و شوهر معمولا ور دل همدیگه اند و این اقایون رو ازجنبه بصری ارضا نمیکنه.پیشنهاد هم داده بودن خانوما گاهی بصورت عدم دسترسی باشن..مثلا وقتی از شوهرشون فاصله دارن لباساشونو دربیارن و واکنشی هم نشون ندن)
وای خاک عالم این حرفا به من چه؟:163:
تنوع زندگیتونو بالا ببرید.باسرچ تو سایت راه های جالبی برای عشقولانه کردن زندگیتون پیدا میکنید.
به خودتون برسید..شاد و سرحال باشید
نقل قول:
تو این شهر خودمون هم نتونستم یه مشاور درست و حسابی پیدا کنم
به شهرای بزرگتر و مجاور برید..معمولا مراکزاستانها مشاور دارن.
موفق باشید
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
سلام .خوش اومدین.بنظر من هم باید تو یه فرصت مناسب که ایشون کمی اروم شدن باهم صحبت کنین :203:متاسفانه به لطف این فیلما وسایتا مازناهم باید به روز باشیم واگرنه میشه همین .بدونین که با شما بودن لذت بیشتری براش داره تا استم....:163:اون هم اینو میدونه ولی شاید چون از شما اون رفتاری رو که انتظار داره نمیبینه ضد حال میخوره:302:ازش بپرسید که چه چیزایی راضیش میکنه لباسای محرک و انچنانی ؟حالتهای جدیدومختلف ؟.میشه باکمی ابتکارمسایل زناشویی رو به یه زنگ تفریح دلچسب تبدیل کرد :227:سعی کنید ایشون همیشه منتظر این باشن که اینبار چه سورپرایزی واسشون دارین:Pخودارضایی یه جور وابستگی روحیه که باید کم کم کنار گذاشته بشه.
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
سلام.
همه چیز بددتر شد.
شب اومد دید شام نذاشتم وحشی شد اومد هلم داد لگدم زد. منم دیگه نتونستم تحمل کنم گفتم زنگ می زنم بابات بیاد مشکلمو حل کنه خلاصم کنه.
انقد عصبانی شد گفت 8 ماهه زندگیمو به گند کشیدی خط قرمزم فقط خونوادم بود که اونم شکستی دیگه برای من تموم شدی و کلی تهدید که بلایی سرت میارم هر روز آرزوی مرگ کنی.
به باباش فقط گفتم داره منو کتک می زنه و درو روم قفل می کنه.
الان عصر دارن میان اینجا.
فکر کنم دیگه چیزی درست نمیشه.
حرمتی نمونده.
در مورد جذابیت و اینا همه کارایی که گفتید انجام دادم قبلا. جواب نداد. حتی خودم پیشقدم می شدم که انقد به دیوار خوردم دیگه تکرار نکردم.
گاهی هم می گفت من توان بدنیم کمه نمی تونم.
از دیشب فقط تو خونه راه رفته و تهدید کرده.
دیگه همه چی تموم شده.
من خیلی بدبختم.
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
سلام خانومی
به همدردی خوش اومدی
درکت می کنم. شرایط کمی طوفانیه اما تو میتونی آرومش کنی! بله میتونی!
اومدم بهت بگم که اصلا هم بد بخت نیستی فقط مهارت های زندگی مشترک رو خوب کسب نکردی.
عزیز دلم شما الان 2 تا راه داری!
1- اینکه بشینی غصه بخوری ، زندگیت رو تموم شده بدونی و خودت رو بدبخت 2 عالم تصور کنی و بخوای که مسئله
شما رو دیگران حل کنن که معلوم نیست عاقبتش چیه!
2- آرامشت رو حفظ کنی! به خدا توکل کنی! بلند شی وضو بگیری و از خداوند آرامش و صبر و کمک بخوای و بعدش
با حفظ خونسردی زنگ بزنی به پدر شوهرت و بگی که پدر جان بهتره شما امروز اینجا نیاین چون ما زن و شوهر
هستیم و مسئلمون رو حل کردیم. دعوا هم نمک زندگیه زن و شوهریه تا نیان اوضاع رو بدتر کنن!
بعد هم اگر هم اومدن هیچ کلامی راجع به سیگار و مسائل جنسی نمی کنی و اذعان می کنی که شما هم
بی تقصیر نبودر در عصبانیش و بعد تا قبل اومدن سعی می کنی بری طرف همسرت و آرومش کنی!
باهاش حرف بزن و بگو که درکش می کنی و بگو میدونی کار بدی کردی که به باباش زنگ زدی اما بهش بگو اونم
کار بدی کرده که دست روت بلند کرده. البته اینا رو با آرامش بگو.
ازش بخواه کمک کنه برای حفظ زندگیتون. بهش محبت کن.
مطمئن باش میتونی همسرت رو کمک کنی و ما هم راهنماییت می کنیم.
پس خواهشا کمی تدبیر داشته باش و مسائلت رو خودت حل کن و به دیگران واگذار نکن!
میتونی از مردونگیش و کارهای خوبش تعریف کنی و بگی دوستش داری و اگر ازش ناراحتی برای دیدن این فیلمهای
مضره. یکی از مضرات این فیلمها پرخاشگریه متاسفانه.
مثل یک دوست بهش نزدیک شو. بگو برای خط قرمزهاش احترام قائلی و پدرت اشتباه کرده واسه سخت گیری هاش
و تو درکش می کنی.
باید هر دو تون مهارت زندگی رو یاد بگیرین. اونوقت می بینی که چقدر میتونی خوشبخت باشی.
خوشبختی ساختیه نه خریدنی! پس باید بسازی با مهارت خوشبختی رو!
ما هم تنهات نمیذاریم. پس اوضاع رو پیچیده تر نکن.
امیدوارم بهترین عمل رو انجام بدی. سعی کن تیکه اندازی و عصبانیت و به رخ کشیدن اشتباهاتش رو هم بذاری
کنار و به خط قرمزهاش (خانوادش و اقتدار مردونش) نزدیک نشی!
با حفظ آرامش بحران پیش آمده رو مدیریت کن چون زن مربی یک خانوادس!
انقدر هم راحت از طلاق حرف نزن!
برای حفظ زندگیت بجنگ و زندگیت رو آسون رها نکن! هیچ چیز تمام نشده!
فقط مقالات مهارتهای زندگی این سایت رو مطالعه کن حتما.
موفق باشی گلم
:72:
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
دوست عزیز:72:
آروم باش و سعی کن حرمتها بین خودت با ایشون و خانواده اش خیلی حفظ بشه.
با خانواده اش خیلی محترمانه برخورد کن و فقط نقاط کلیدی رو بگو زیاد وارد جزئیات نشو.
و ازشون بخواه که کمک کنند با هم پیش یک مشاور برید.
اصلاً رفتار و کاری بی ملاحظه ای نکن که آنها در جبهه همسرت سنگر بگیرند و شرایطت از حالا هم سخت تر شود.
موفق باشی.:72:
----------
پ ن. ببخشید گویی پستم با بهار عزیز همزمان شد.
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
سلام خیلی ناراحت شدم با خوندن حرفات.عزیزم خودتو به خدا نزدیک کن خدا تو دلهای شکسته ست منم مثل تو خیلی دلگیرم از دنیا فقط با حرف زدن با خدا اروم میشم من تو دوران عقدم که واسه خیلیا قشنگترین دورانه ولی من تو 23سالگی اندازه ی یه زن 50ساله درد و رنج کشیدم به بدترین وضع کتک خوردم.بارها تحقیر شدم جلوی دیگران.زشت ترین فحشارو شنیدم.به مامانیم بی حرمتی کرد. با تن خون الود اومدم خونه مامانیم ترسید منو اونطوری دید.داستان زندگی من خیلی دردناکه.فقط خواستم باهات همدردی کنم من خودم با ذکر الهی و ربی من لی غیرک خیلی اروم میشم.از ته دل ارزو میکنم ارامش واقعی داشته باشی و مشکلت حل شه.:43:
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
سلام.تا دیر نشده دست بکار شو .زنگ بزن بگو نیان.مگه قرار نشد ارومش کنی اینجوری نمیشه خانوادش بفرض که فهمیدن چیکار میتونن بکنن ؟اونو ول میکنن تورو میچسبن؟اگه میخوای زندگی کنی باید تحمل کنی خیلی چیزارو.
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
من با نظر sanjab موافق ترم. حالا که زنگ زدی دیگه لازم نیست دوباره زنگ بزنی بگی نیان. اینطوری بعدا حرفت بی ارزش می شه. اما وقتی میان خیلی کلی مشکلاتتو بگو. راجع به مسایل جنسی اصلا با خانواده ها صحبت نکن. خیلی خوبه که سعی کنی بگی می خوای شوهرتو راضی کنن که برین با هم پیش مشاور. این مشکلات جنسی رو برین مشاور مطرح کنین. با پست 10 سنجاب موافقم.
به هر حال شما لازم بود یه کاری بکنید. نمی شه که توی خونه زندانی شید کتک هم بخورید و توهین هم بهتون بشه و هیچ کاری نکنین. اما قطعا یادتون باشه شوهرتونو بی ابرو و بی اعتبار نکنین جلوی خونواده ها. چون بعدش دیگه نمی تونید از این اعتباری که بین خونواده هاتون دارین برای بهتر کردن اوضاعتون استفاده کنید.
حواستون باشه که احساساتی یا عصبانی نشین موقعی که دارین صحبت می کنین و یه وقت بیش از حد و با جزییات و از مسایل جنسی صحبت نکنید.
مسایل خاص رو برین پیش مشاور مطرح کنید.
هر چه زودتر سعی کنید برین مشاوره.
حتی اگه دیدین شوهرتون ممکنه از این مدلیا باشه که پیش پیش حرف بکشه وسط می تونید قبل از اینکه خونواده ها بیان بهش اروم و با اطمینان بگین که نگران نباشه در مورد یه سری چیزا که نباید حرفی نمی زنین. اینطوری احتمال اینکه مسایل جنسی رو پیش پیش ایشون وسط بکشن از بین می برین.
در مورد دیدن فیلم های این مدلی من بیشتر فکر می کنم یه نوع اعتیاده. حتی ممکنه حالش بد هم بشه بعدش ولی باز هم نمی تونه که نبینه. به هر حال مهم اینه که خودش به این نتیجه برسه که این کار اشتباهه و سعی کنه کنار بذارتش. این با کمک روانشناس و مشاور می شه.
اینا نظرات من بود. ممکنه اشتباه کرده باشم. هر تصمیمی که فکر می کنید درسته بگیرین.
موفق باشید.
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
اتفاقا بعد از نوشتن پست قبلیم زنگ زدم به پدر شوهرم.
گفتم فعلا نیان بهتره، ولی قبول نکرد.
گفت تا صبح نتونستن بخوابن و اگه می خواستیم خودمون مشکلو حل کنیم 9 ماه این کارو می کردیم.
گفتم حرفایی که من تو دلمه اگه گفته شه دیگه هیچ راه برگشتی نمی مونه، بذارن خودمون بازم تلاش کنیم. ولی بازم قبول نکرد.
بدبختیم اینه که دوسش دارم.
الانم به نظرتون اگه اومدن در مورد مشکل اصلی چیزی نگم؟ سیگار هم به همون مشکل مربوطه چون فقط شبا و در اون حالت می کشه. مواقع دیگه لب نمی زنه.
اگه اومدن بهشون بگم انتظار کتک نداشتم هیچ وقت و تو خونه زندونی شدن، و بخوام بریم پیش مشاور؟
شاید مشاور بتونه کمک کنه.
فکر می کنم اگه چیزی از مسائل زناشوئی مون بگم دیگه هیچ حرمتی بینمون باقی نمی مونه و من اینو نمی خوام..
خیلی ممنونم ازتون، بهم نیرو و انگیزه میدید.
دیروز همش کارم گریه بود تو خونه.
الان تلاشمو می کنم، مگر اینکه خودش نخواد که یه کم از اون بالا بیاد پایین.
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
من نمیگم کتک بخوره چیزی نگه .منم میگم باید برن مشاور .ولی بخدا ازدست خانواده کاری برنمیاد خوب گیریم اومدن بابا بگه پسرم چرا زنتو میزنی ؟خوب دلیلشم که قراره نگن .چی میشه؟فقط نگرانی و حساسیت روشون زیاد میشه.به نظرم امشب رو مثل یه مهمونی تموم کنین بره اگه دیشب شام نداشتی امشب یه چیزی بپز .مردتو اروم کن میدونم فشار روته ولی اروم باش همسرت الان نگرانه که چی میخوای بگی خودتو بگذار جای اون چه حالی میشدی دیگران مشکل اینطوریتو میفهمیدن:163:ابروشو توخطر میبینه قاطی میکنه بدتر .داره عذاب میکشه که میره سراغ سیگار که مثلا اروم شه نکنه بره سراغ چیزای دیگه.:33:بازم این نظر منه.
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
دخالت دادن خونواده ها فقط بلاعث میشه حرمتها شکسته شه من تجربشو دارم مطمئن باشید اینطوری بدتر میشه.:163:
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
عزیزم اصلا موضوع جنسی و سیگار رو برای خانواده ها مطرح نکن .
اونطوری دیگه همسرت خیلی بیشتر عصبانی هم میشه و دیگه که همه چی رو بشه پرده حجب و حیا پاره میشه و دیگه حرمتی بینتون نمیمونه .
بزار اینا فعلا مثل یک راز بین خودت و همسرت بمونه تا همسرت در کنارت احساس امنیت کنه .تا بعد بتونی مشکلت رو حل کنی .
بزار همسرت تو رو شریک و کنار خودش بدونه نه در مقابل خودش .
شما همسرش هستی نزار عابروش پیش خانوادش بره .
امکان داره امشب همسرت پیش خانوادش خیلی از شما گله کنه تا تو رو مقصر اصلی همه چیز جلوی پدر و مادرش جلوه بده .
ولی یک وقت تو از این حرفاش عصبانی نشی و بخوای همه چی رو بر ملا کنی .حواست خیلی جمع باشه .وگرنه دیگه چیزی بین شما نمیمونه .
فکر میکنی اگه امشب به خانوادش بگی و عابروش رو ببری بعد که اونا فهمیدن مشکلت حل میشه و با خیال راحت با همسرت زندگی میکنی ؟
نه جونم .همسرت دیگه چیزی برای از دست دادن نداره و فقط مشکلات بدتر و بدتر میشه .
پس خیلی مراقب باش .
ببین چند بار تاکید کردم .خیلی خیلی مراقب باش .
قبل از اینکه خانوادش برسن سعی کن همسرت رو آروم کنی و بهش این اطمینان رو بده که همه چیز بین خودتون میمونه .
اگر هم خانواده پرسیدن ، بگو که اختلاف نظر بین همه زن و شوهر ها هست ...ولی من فقط با کتک زدنش مشکل دارم .
اصلا وارد جزئیات نشی که من این و گفتم ...اون این و گفته...
موفق باشی عزیزم :72:
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
خانواده اش الان تا 1 ساعت می رسن اینجا.
خودشم همش داره تهدید می کنه که آبروتو پیششون می برم و یه کاری می کنم نتونی تو روشون نگاه کنی و از این حرفا.
منم گفتم تو هر چی راحتی بگو، ولی من از اون دو تا موضوع چیزی بهشون نمی گم.
می دونم که سعی می کنه منو خراب کنه، فکر کنم ممکنه حتی برای خورد کردنم دروغ هم بگه، ولی من هیچی از اون موضوعا نمی گم. لااقل فعلا نمی گم.
فقط ترسم اینه که بالاخره خانواده شن مطمئنا حرف اونو قبول می کنن نه حرف منو. اگه بهم دروغ ببنده که یه نمونه شو دیشب گفت، خدا به دادم برسه.
من یه همکار دارم که یه مدت خیلی اس ام اس می داد و یه بارم کلی برام شکلات خارجی آورده بود. منم باهاش مودبانه برخورد کردم و حالیش کردم که به خانواده ام وفادارم، هر چند هیچ حرف ناجوری هم نزده بود، فقط خیلی محبت می کرد. به شوهرم هم گفتم چون نمی خواستم چیزی بهش نگفته باشم احساس بدی داشتم.
اونم ناراحت نشد و گفت من بهت اعتماد دارم و کلی از شکلاتا رو هم خودش خورد.
الان می گه نمی دونم چیکار می کنی که برات شکلات میارن. اینو دیشب وسط دعوا گفت. می ترسم برام شر درست کنه و اونا هم باور کنن.
خدایا خودت کمکم کن.
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
:72:شب میلاد امام حسینه ازش کمک بخواه و آروم باش اینطوری نمیتونی از خودت دفاع کنی خودتو بسپر به خدا.
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
خانمی از دلشوره مردم امیدوارم با خبرای خوب بیای.به همین شب عزیز وبه این ماه دوست داشتنی .از ته دل دعا میکنیم مشکلت حل بشه:323:
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
خانمی عزیز نگرانتم چی شد؟
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
خانمی جون بیا بگو چی شد نگرانتیم
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
سلام خانومی
صحبتهای بهارجان رو درست انجام بده.وسعی کن برای مدت کوتاهی نسبت به این رفتارش عکس العمل شدید نشون ندی.(مردها به مرز لجبازی خیلی نزدیکتر هستند نسبت به خانوم ها )بطوریکه ایشون اعتماد شما رو نسبت به خودش باور کنه .مردها زود جوش می یارن سعی کن رو آتیش بنزین نریزی چون هیچ مشکلی حل نمی شه عزیزم .همه کم وبیش از این مشکلات داریم منتهی شکلش فرق می کنه.:72::72::72:
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
سلام دوستای عزیزم.
ببخشید که نگرانتون کردم. 2 روزه با سایت مشکل دارم و نمی تونستم بازش کنم.
اون روز مادر شوهر و پدرشوهرم اومدن.
یه مقدار صحبت کردیم و مادرشوهرم کلی عصبانی که دیگه حق ندارید اینجوری با هم دعوا کنید شما که عاشق و معشوق بودید.
شوهرم خیلی قشنگ و ماهرانه صحبت رو برد طرف اینکه رفتار خانواده من در طول این مدت چه جوری بوده و اینکه شبا همین جوری خوابش نمی بره و همش فکرش می ره سمت اون اتفاقا. خانواده شوهرم هم که از خانواده من دل پری دارن و با هم الان قهرن، درد دل خودشون باز شده بود. بعدشم شوهرم خودش گفت سیگار می کشه، با این که من بهش 3 بار گفته بودم که از اون موارد چیزی نمی گم. گفت می خوام خلع سلاحت کنم. مامانش خیلی ناراحت شد و باباش هم همین طور و لطف فرمودن گفتم تو خونه خودمون طرف این جور چیزا نمی رفت و ما اینو از چشم تو میبینیم. بعدم شوهرم گفت مشکل دیگه اش هم اینه که می گه من ازش سرد شدم. مامانش هم گفت با مشکلات بین خونواده ها معلومه که آدم سرد می شه. منم یک کلمه هم توضیح ندادم که سرد شدن ایشون به چه شکلیه و چه سایتهایی تشریف می برن و چیکار می کنن و اجازه دادم شوهرم بطور کامل پیش خانواده اش خودشو تخلیه کنه و احساس برنده بودن بهش دست بده و تصدیق خانواده اش رو هم بدست بیاره. خیلی سخت بود ولی تحمل کردم. همینم باعث شد فردا صبحش بغلم کنه و آشتی بشیم تا حدودی.
البته من نمی تونم فراموش کنم اون لحظه ها رو. هنوز نمی تونم. خیلی سخته بدونی که طرف مقابلت بیشتر از تو مقصره ولی همه تقصیرا رو بندازن گردنت و نتونی کامل از خودت دفاع کنی. قبلم ضربه بدی خورده. هنوز نمی تونم مثل قبل دوسش داشته باشم.
دیشبم بهم گفته فردا باید مفصل حرف بزنیم و از دستت ناراحتم! می بینین تو رو خدا؟ واقعا خیال کرده همش من مقصرم؟ زنگ زدن به باباش شاید اشتباه بوده، چون مامانشم با شنیدن اسم سیگار فشارش اونقد بالا رفت که سرخ سرخ شده بود و بهش گفت اگه بازم از این کارا بکنی خونه من نیا. در مورد لگد زدن و اینا هم گفت دیگه هیچ وقت حق نداری دستت طرف این دختر بره. یا بخوای درو روش قفل کنی. اینا رو گفتن ولی آخرشم گفتم تو باید تو خونه محیطی فراهم کنی که شوهرت طرف این کارا نره. گفتم که من خیلی بهش گفتم، گفتم اگه نمی تونی بخوابی بیا فیلم ببینیم، پیاده روی بریم، لازم نیست سیگار بکشی که، ولی بازم گفتن تقصیرا رو از من می بینن!!
امروزم که قراره با هم دوتایی صحبت کنیم ولی دیگه اونجوری عقب نمی شینم. نمی خوام حمله کنم یا محکومش کنم، ولی از خودم دفاع می کنم.
دیشب بهم گفت می خوام سیگارو کمتر کنم، فعلا شاید یه شب در میون و تعدادشم کمتر کنم.
ولی مشکل اصلی ما فعلا سر جاشه.
دارم دنبال یه س ک س تراپیست تو شهرمون می گردم. شاید واقعا نمی تونیم و بلد نیستیم یه رابطه نرمال داشته باشیم.
هنوزم به کمکتون احتیاج دارم. تنهام نذارید.
ممنونم.
پ.ن. من خیلی به سختی می تونم سایت رو باز کنم. مشکل چیه؟
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
حالا که میخواد صحبت کنه شما برای اینکه حرفات موثر تر باشه آداب گفتگو رو که لینکش رو برات اینجا می ذارم رعایت کن و حرفاتو بزن
کارگاه آموزشی - آداب گفتگو را با هم یاد بگیریم
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
سلام خانومی عزیز
آفرین به تو که خودت رو خوب کنترل کردی و درست بحران رو مدیریت کردی! :104: :104: :104: :104:
معلومه یک مدیر و مربی فوق العاده میتونی باشی اگر خودت بخوای
یادته بهت گفتم مشکل شما عدم برقراری ارتباط صحیح و عدم آگاهی گفتگوی صحیح در زندگی زناشوییه؟
عزیز دلم یادته می گفتی همه چیز تموم شد بهت گفتم هیچی تموم نشده؟
گل من
زندگی ما یک مسیر پر پیچ و خمه! زندگی زناشویی بسیار حساس تر! چون فقط خودت نیستی! یک همراه هم داری
که باید تو شیب های تند و مسیرهای باریک مراقب اون هم باشی که صقوط نکنه!
یادته گفتم زن مربیه و پرورش دهنده مرد؟
بگذار برات یک مثال بزنم!
اگر یک مرد لباس کثیف یا چروک بپوشه میگن زنش شلخته است.
اگر یک مرد دائم مثلا سیگار بکشه بعد ازدواج میگن می بینی چه زنی داره؟
اگر یک مرد لاغر باشه و بیمار و ضعیف و یا بیش از حد تپل باشه میگن چه همسر بی فکری؟
میدونی چرا اینارو میگن خانومی؟
چون زن مربی یک خانوادست! مربی باید حواسش به اعضای تیم باشه! درست مثل یک مربی فوتبال!
اگر مربی ضعیف باشه و درست عمل نکنه بهترین بازیکن ها هم بد عمل می کنن!
البته که مربی خوب بازیکن خوب پرورش میده!
واسه همین از شما به عنوان یک زن! مقام والای طبیعت! مقاوم والای انسانیت و مادر فردا ها انتظار دارن!
پس ناراحت نشو از شنیدن این حرف ها!
این حرف ها اهمیت نقش شما رو و جایگاه شما رو نشون میده!
100 البته که شما باید با عمل مثبت ، مذاکره مسالمت آمیز و بهترین رفتار به راهش بیاری! غیر مستقیم با انجام
درست کارها توسط خودت اون رو تربیت کنی! اگر اعتیاد داری به دیدن فیلمهای پورن خلاش رو شناسایی کنی با
مراجعه به مشاورین و متخصصین این امر و درمانش کنی و برای زندگیت بجنگی و حفظش کنی!
یاد خوبیهاش و لحظات عاشقانتون بیافت تا بتونی ببخشیش! تا خودت راحت بشی از رنج و عذاب!
بهش اقتدار مردونه بده! تاییدش کن! مردها نیاز دارن به این اقتدار گلم
مربی زیرکی باش! برای حل مسائل به کارشناس مراجعه کن! پدر و مادرش که کارشناس نیستن!
بگذار موقع مذاکره گلایه کنه! توی گلایه هاش و لا بلای خرفهاش هوشمندانه مشکلاتش و ضعف ها رو شناسایی
کن تا بتونی بهبود بدی هم به خودت هم به همسرت!
دلگرمش کن!
زن چراغ خونه و شادی بخش و روشنایی بخش خونست! خونه رو پر از محبت و عشق و گرما کن و صبورانه به
خودت مشتاقش کن مثل یک دوست خوب بدون توقع! دقت کن گفتم صبورانه و بدون توقع!
تا بتونه خودش رو درمان کنه زیر نظر یک متخصص! در این مدت صبور باش ، بهش عشق بده و بهش سخت نگیر
من مطمئنم اگه مربی خوبی باشی تیمت برنده مسابقات زندگی میشه!
مقالاتی که لینکش رو اقلیما بهت داده بخون و مهارت های زندگی رو یاد بگیر و با عمل کردن به اونها به همسرت
هم یاد بده!
سوالی بود بپرس!
موفق باشی گلم
:72:
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
به نظرتون واقعا من مقصرم؟
خانواده من الان رابطه شون با شوهرم خوبه، ولی بابام خیلی آدم عجیبیه. خیلی چیزا رو هم رعایت نمی کنه. مثلا زمانی که گفتن باید تو این شهر بمونین، خانواده شوهرم گفتن پس شما هم باید مواظبشون باشید. ولی باورتون می شه بابای من نمی دونه دفتر شوهرم کجاست؟؟؟ تا حالا یه بارم نرفته پیشش ببینه چیکار می کنه کارش چیه دردش چیه. بعدم خانواده من اصلا اهل مهمون بازی و اینا نیستن، ولی خانواده شوهرم خیلی اهل آداب و رفت و آمد. تو عروسی مونم یکی از بحثای اصلی این بود که بابام گفت عروسی باید اینجا باشه، ولی مهمونای اونا که از راه دور اومده بودن همه شون، خانواده من هیچ جایی برای اسکانشون فراهم نکرده بودن و خودشون هتل گرفتن برای فامیلاشون، در حالی که می گفتن ما اگه شهر خودمون مراسم می گرفتیم لازم نبود این همه خرج هتل بدیم. حق هم با اونا بود، قبول دارم. منم به خانواده ام گفتم. ولی خب چیکار کنم؟ دردسره که بین خانواده و شوهر گیر بیفتی. پیش شوهرم طرف اونو می گیرم ولی انتظار داره به خاطرش مستقیم جلوی خونواده ام بایستم. الانم همینارو بهانه می کنه که می گه ما از هم دور شدیم.
لینک اقلیما جان رو خوندم و مطالب واقعا مفیدی بودند. ممنونم.
امیدوارم بتونم عملی شون کنم.
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
نه. اگه تقصیری هم باشه فقط مال شما نیست. شوهرتونم سهیمه.
ضمن اینکه متاسفانه توی کشور ما اغلب همه ی بار تقصیراتو روی دوش خانم می ذارن. اقا رابطه جنسی اش بده می گن خانم کم گذاشته. اقا ممکنه با یکی دیگه رابطه داشته باشه می گن خانم واسش کم گذاشته. اقا می زنه می گن خانم عصبانیش کرده. اقا اشتباه می کنه می گن خانم جلوشو نگرفته. موقع کتک خوردن خانم میشه یه موجود نفهم که باید ادب بشه و موقعی که اشتباه و مشکلی پیش میاد خانم می شه یه موجود قدرتمند با قدرت درایت فوق العاده که باید از پیش می دونسته چه اتفاقی ممکنه بیفته و جلوی این وضعیت رو باید می گرفته و اگه اینکارو نکرده بازم اونه که کم گذاشته و کوتاهی کرده! تازه از اینم می تونه قدرتمند تر فرض بشه. اونم وقتیه که همه چی رو یه عده دیگه به هم می ریزن و بعدش می گن تو درستش کن!! خلاصه خانمها از نظر خانواده ها و همسران اغلب اوقات از طیف صفات یه بچه ی خیلی کوچیک ضعیف رو دارن تا صفات یه ادم بالغ و خیلی قدرتمند که بر اساس نیاز هر کدوم از اینا ازشون طلب می شه! پس ناراحت نباشید از حرفای بی جایی که شنیدین.
خیلی خوبه که برای رابطه اتون می خواین مشاوره بگیرین.
در مورد صحبت دونفره ی شما و شوهرتون بله باید هر چیزی که لازمه بگین. خواسته هاتونو و گله هاتونو. اما باید آرامش داشته باشید و زیاد عصبانی نباشید تا بتونید درست و دقیق بگین. باید با ارامش و لحن ارام و با خیرخواهی خواسته ها و مشکلات رو بگین که هم کنترل صحبت دست شما بمونه و به نتیجه ی مناسب برسین.
یه چیزایی هست که واسه من خیلی درست قابل درک نبود و شاید اگه روش پیش خودتون فکر کنین بشه به یه نتایجی رسید. لازم نیست اگه دوست ندارین اینجا جوابشو بنویسین. پیش خودتونم فکر کنین خوبه.
- نوشته بودین قبل از ازدواج با هم بیشتر از یک سال دوست بودین. توی این مدت هیچ مشکلی نداشتین و هیچ رفتار عجیبی از ایشون ندیدین که حالا بگین نشونه ی این اخلاق فعلیشونه؟
- همدیگه رو قبل از ازدواج دوست داشتید؟ چی شد و کی و برای اولین بار کی بود که بینتون احساس بد ایجاد شد؟ خانواده ها نمی تونن به تنهایی باعث ایجاد فاصله بین دو نفر بشن. مشکل اصلی از کجا بود؟
- ایشون اولین بار کی دست روی شما بلند کردن؟ همیشه لگد می زنن؟ شما هیچ پاسخی بهشون نمی دین؟ در چه حالتی این کارو می کنن؟ مثلا تا حالا شده که این رفتارو در روز بکنن و به جز اوقاتی که فیلم ها رو می بینن و سیگار می کشن این رفتارو بکنن؟
- نوشته بودین که ایشون موقعی که شما رو می زدن می گفتن که نه ماه از زندگیشونو به گند کشیدین. چی باعث شده که اینو بگن؟ چرا بعد از اینکه ایشون این رفتارها رو با شما داشتن و به نوعی ایشون زندگی شما رو به گند کشیدن از شما شکایت می کنن؟ مشکل از نظر ایشون چیه که فکر می کنن شما زندگیشونو به گند کشیدین؟
- ایشون مشکل اصلیشون اون فیلم نگاه کردناس یا ممکنه مشکل چیز دیگه ای باشه که هنوز نمی دونین؟
- مشاوره و روانشناس تونستین برین هردوتون؟ شاید یه سری حرفارو که نمی تونه به شما بزنه بتونه به مشاور بزنه.
- ایشون احساس مسوولیت می کنن در قبل شما؟ مثلا اگه مشکلی داشته باشین کمک می کنن؟
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
خانومی جون به خاطر مشکله همسرت و خانوادت این تاپیک آداب گفتگو رو بخون و برا یخودت یادداشت بردار
خداییش اینها درس زندگی واقعا اگه بتونیم تو ی موقعیت های مختلف به کار ببریم وشرایط رو مدیریت کنیم خیلی از مشکلاتمون حله عزیزم
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
در مورد سوالاتتون:
- 3 سال با هم دوست بودیم و هیچ مشکلی نداشتیم. اختلافامون وقتی شروع شد که پای خانواده ها این وسط باز شد!
- ایشون تا حالا 3 بار برخورد فیزیکی داشته با من که هر سه بارش زمانی بوده که دعوای خیلی شدیدی کردیم. دعواهای معمولی هم زیاد داشتیم، حتی تو دوران عقد، ولی این کارو نمی کرد. هر 3 بارش بعد ازدواج و تو خونه خودمون بوده.
- همیشه موقع این دعواهای شدید می گه که من و خونواده ام زندگیشو خراب کردیم، مثل بچه آدم داشت زندگیشو می کرد و مشکلی نداشت و از زندگیشم راضی بود. الانم مواقع محبت آمیزمون همش تحویلم می گیره و نباشی من نمی تونم و از این حرفا. ولی دعوا که می شه اونم از نوع شدید و پر سر و صدا، اینو می گه.
- به نظر من مشکل اصلی فیلم دیدنه و باعث می شه از هم دور بشیم و زن و شوهری معنی شو از دست بده. به نظر اون، مشکلات ما همش به خاطر مشکلات زمان عقد و رفتارای خانواده منه و همینا باعث شده از من دور بشه.
- روانشناس یکی دو بار گفتم بریم ولی خجالت می کشه می گه چی بگم؟ روم نمی شه. بعدم اونقد مهارتهای کلامی و ارتباطیش خوبه که تو بحث منو شکست می ده همیشه، یا فوقش ادامه نمی ده، ولی می دونه جلوی یه فرد متخصص نمی تونه همش خودشو توجیه کنه.
- احساس مسئولیتش زمان دوستی مون خیلی بیشتر بود. حتی وقتی با هم بیرون می رفتیم تا دم در خونه مون دنبالم میومد که تنها نباشم. ولی الان یه کم کمتر شده یا من اینطوری احساس می کنم. مشکلاتمو سعی می کنه کمک کنه معمولا. ولی تو کار خونه مثلا، خیلی بی خیاله. من هم کارمندم هم درس می خونم اونم شهر دیگه و هم کار خونه انجام می دم ولی برای شستن ظرفا هم کمک نمی کنه. در حالی که کارش اکثرا تلفنیه و گاهی فقط 4 ساعت یا 5 ساعت می ره دفترش. بقیه شو تو خونه یا جلوی تلویزیونه یا گیم بازی می کنه یا اینترنت!
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
اینکه دست روی شما بلند کردن در مواقع مختلف بوده یا به نظرتون بعد از دیدن فیلم ها و سیگار کشیدن یا حتی مست بودن؟
روانشناس برین خوبه. بله دیگه نمی تونه جلوی یه متخصص زبون بازی کنه . البته نیازی هم نیست. خوبی اش اینه که اگه چیزی از شما می خوان یا مشکلی دیگه ای دارن که نمی توننو روشون نمی شه به خودتون بگن به یه غریبه ی متخصص می گن و اون متخصص به شما انتقال می ده.
بهونه ی خوبی نمیارن. رفتار خونواده ها هر قدر هم که بد باشه نمی تونه بین دو نفرو اینهمه به هم بریزه مگر اینکه خود اون دو نفر احساساتشونو به احساسات خانواده ها پیوند بدن که تا اونا با هم دعواشون می شه ایندو هم دعواشون شه.
سوالم چیز دیگه ای بود. نه کارای عادی مثل ظرف شستن. شده موقعی که ایشون پای فیلماشون هستن شده یه کمک ضروری و فوری نیاز داشته باشین و سریع بیان کمکتون کنن؟ یا اینکه فکر می کنین موقع فیلم دیدن اصلا یه ادم دیگه ای می شن و دیگه هیچکسی براشون مهم نیست.
نوشته بودین گفتن قدرت بدنی روابط جنسی رو ندارن. تا چه حدی ضعیف هستن از نظر قدرت جسمی؟ کلا ادم قوی ای هستن یا زود مریض می شن و سریع ضعف می کنن و این چیزا؟ اینا رو کلی می پرسم و نه فقط برای این نوع رابطه. کلا ادمی با بنیه ی کم هستن؟
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
نقل قول:
نه. اگه تقصیری هم باشه فقط مال شما نیست. شوهرتونم سهیمه.
ضمن اینکه متاسفانه توی کشور ما اغلب همه ی بار تقصیراتو روی دوش خانم می ذارن. اقا رابطه جنسی اش بده می گن خانم کم گذاشته. اقا ممکنه با یکی دیگه رابطه داشته باشه می گن خانم واسش کم گذاشته. اقا می زنه می گن خانم عصبانیش کرده. اقا اشتباه می کنه می گن خانم جلوشو نگرفته. موقع کتک خوردن خانم میشه یه موجود نفهم که باید ادب بشه و موقعی که اشتباه و مشکلی پیش میاد خانم می شه یه موجود قدرتمند با قدرت درایت فوق العاده که باید از پیش می دونسته چه اتفاقی ممکنه بیفته و جلوی این وضعیت رو باید می گرفته و اگه اینکارو نکرده بازم اونه که کم گذاشته و کوتاهی کرده! تازه از اینم می تونه قدرتمند تر فرض بشه. اونم وقتیه که همه چی رو یه عده دیگه به هم می ریزن و بعدش می گن تو درستش کن!! خلاصه خانمها از نظر خانواده ها و همسران اغلب اوقات از طیف صفات یه بچه ی خیلی کوچیک ضعیف رو دارن تا صفات یه ادم بالغ و خیلی قدرتمند که بر اساس نیاز هر کدوم از اینا ازشون طلب می شه!
ضمن تشکر از مینوش عزیز
یک نکته ای رو یاد آور بشم مینوش جان اون هم اینه که این دیدگاه درسته که گاها غیر منصفانه هست اما خود من
به شخصه معتقدم که زن مربیه و نقشش مادریه در طبیعت! برای همین اگر مردش رو درست تربیت نکنه برای همین
بهش خرده میگیرن که زنش اله و بله. البته درسته که گاهی افراط می کنن و بی انصافانه نظر میدن اما به عقیده
خود من این نگاه از اینجا نشات می گیره گلم. :72:
================================
خانومی عزیز
کسی نگفت شما مقصری! اصلا کسی دنبال پیدا کردن مقصر نیست! همه دنبال ریشه مسائل هستن.
من فقط نقش زن رو بهت یادآوری کردم گلم. مطمئنا همسر شما هم بی عیب و تقصیر نیست اما ما اینجا فقط به
شما دسترسی داریم نه همسرت و این یکی از معایب مشاوره دادنه مجازیه. اما در مشاوره حضوری اشکالات مرد
هم توسط مشاور به خودش گفته میشه.
یکی از ریشه های مشکلات همون دلخوریه دوران عقده. که از این دلخوری به مشکل بعدی رجوع کرده یعنی دیدن
همون فیلمها این رو حق خودش میدونه که به تلافی اشتباهات خانواده شما اینکار رو بکنه. البته کارش کاملا غلطه
و داره به خودش ، زندگیتون و احساس بینتون ضربه میزنه که منظور منم اینه که بشینی باهاش منطقی صحبت
کنی و بگی که داره اشتباه می کنه چون با اینکار داره به خودش ضربه میزنه. بهش بگو که میدونی رفتار پدرت
اشتباه بوده اما باید به سن و سالش به عنوان دخترش احترام بگذاری و اون هم چون سن و سالی ازش گذشته
بهتره بپذیره که اون عوض نمیشه اما شما به وجود همسرتون که درکش می کنه افتخار می کنین.
دنبال مقصر هم نگردین و یادتون هم باشه که تو دعوا خیرات نمی کنن پس از موقعیت های تنش زا دوری کنین.
برای کمک کردن و همراهی تو همه موارد باید همراهش کنی با شیوه درست و بهش نزدیک بشی تا همسرت
همراهیت کنه تو همه امور زندگی
رفتن به یک مشاور خانواده رو در ابتدای امر بهت توصیه می کنم
لازم نیست تو اون جلسات از مشکلش چیزی بگه بلکه راجع به همین مهارت های ارتباطی کمک بگیرین از مشاور
تا ترسش از مشاوره رفتن بریزه و در گام بعد به متخصص سکسوتراپی مراجعه کنین برای حل مسائل دیگش!
تو این مدت هم بهش نزدیک بشین و باهاش دوست بشین تا باهاتون به مرور زمان همراهی کنه.
معلومه همسرت مرد خوب و اهل معاشرتیه وفقط مشکلش عدم آگاهی از مهارتهای صحیح زندگیه
پس با هم برای ساختن زندگیتون تلاش کنین
مطمئن باش اونم دنبال محبت و آرامشه حتی بیشتر از شما
موفق باشی
:72:
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
- نه اون درگیری فیزیکی مواقع معمولی بوده نه موقع فیلم دیدن.
- مشکلمون هم یکیش همینه که خانواده اش براش از همه دنیا مهم ترن، حتی از من. ناراحتی اونا باعث می شه همه چی رو زیر پا بذاره. یه بار ازش موقعی که معمولی داشتیم حرف می زدیم پرسیدم اگه یه روزی من و مامانت با هم خدای نکرده درگیر بشیم طرف کیو می گیری. گفت مامان من خیلی تو زندگیش سختی کشیده و بهش ظلم شده دیگه نمی ذارم کسی اذیتش کنه. گفتم حتی اگه حق با من باشه؟ سکوت کرد، سکوتی که از هزار تا آره گفتن بدتر بود.
- یه بار شده فقط وسط کارش من از خواب پریدم اومدم تو هال، خواب بد دیده بودم، پا شد اومد بغلم کرد و برد دوباره تو اتاق تا بخوابم. مورد دیگه ای که ضروری باشه پیش نیومده که ببینم کمک می کنه یا نه.
- خودش هم معتقده که از لحاظ جسمی آدم قوی نیست. یه بار که برای کارخونه شون جنس اومده بود، پروفیل های آلومینیومی سنگین، که روز تعطیل بود و خودشون مجبور شدن تخلیه کنن، می گفت دادادش کوچیکش و باباش خیلی بهتر از پسش برمیومدن، می گفت خیلی زود خسته شدم. کلا ورزش و تحرک هم اصلا نداره، تا سوپر سر محل هم با ماشین می ره و قدرت بدنیش کمه. البته چند ماهه که هی می گه می خواد بره باشگاه، ولی فعلا خبری نیست. تقریبا هم زودتر از من مریض می شه.
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
سلام .خداروشکر که اومدی .نگرانت شدم:300: .خیلی اروم بدون هیچ حالت تدافعی باهاش صحبت کن .بپرس چی باعث شده احساس کنه زندگیش به گند کشیده شده؟ توباید از دلش خبر داشته باشی تا بتونی کمکش کنی.گاهی اوقات ادم یه کاری میکنه وباعث رنجش طرف مقابل میشه وخودش متوجه نمیشه. ارتباط کلامی درست وشنیدن دردودل هم بدون جبهه گیری یکی از مهارتهای زندگیه .بالاخره شما دوتا ادم با تربیت وعقادو ورسوم متفاوتین.یه سری چیزا که واسه تو مهم نیست ممکنه واسه اون عجیب وویا حتی جزو نبایدا باشه.مثلا قضیه همکارت وسوغاتی خریدنش شاید برای تو مهم نبوده وفراموشش کردی اما ممکنه واسه اون جزو خطوط قرمز باشه که هنوز فراموش نکرده.:163:سرت رو درد نیارم .خوشحالم که هنوز خونتی وسنگر رو خالی نکردی .به همسرت کمک کن بیشتر از اینکه تو عذاب بکشی خودش درگیره :302:بیاو خبرای خوب واسمون بیار:72::72::72::72::72:
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
ببین تو صحبت هات نه از خانواده ات دفاع کن و نه ....
فقط بگو رفتار هر کسی مربوط به خودش می شه و مشکلات تو با خانواده ام به من مربوط نمی شه اگر برات امکانش هست خودت برو و باهاشون مشکلتو برطرف کن در غیر این صورت مشکلات اون ها رو به پای من ننویس چون اگه رفتار های اونا دست من بود هیچ وقت نمی ذاشتم عزیز ترین کسم که تو باشی اینقدر اذیت بشی(اینا رو با لحن آروم و پر محبت بگو تا به دلش بشینه)
و خودت رو در مقابل رفتارهای خانواده ات مسئول ندون
حالا که نمی اد خودت تنهایی برو پیش روانشناس و به همسرت هم به دید یه بیمار نگاه کن که باید بهش کمک کنی تا درمان بشه
راستی عکس العملت در مقابل خانواده همسرت خیلی خوب بود و کار خیلی خیلی خوبی کردی که مسائلت رو نگفتی و قبح مسئله رو نریختی و اعتماد همسرت رو از بین نبردی:104::104::104:
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
خودم هم نظرم همین بود که اول پیش یه مشاور بریم تا رابطه مون یه مقدار بهبود پیدا کنه. بعدم س ک س تراپیست که شاید مشاور خودش معرفی کنه، چون اصلا نمی شناسم و نمی دونم تو شهر ما هستن یا نه. نبود هم شهرای نزدیک مثل تبریز حتما پیدا می شه.
ممنون، خیلی بهم دلگرمی میدید همه تون.
امروز هم ازش همین می خوام، که برای اینکه با هم بهتر بشیم و از رنجی که خودش می گه قبل خواب باعث می شه آشفته بشه، راحت بشه، بریم پیش یه مشاور و ازش کمک بخوایم. فعلا در مورد شبا هم چیزی نمی گیم، تا به مرور وقتی اعتماد ایجاد شد، اونو هم حل کنیم. قبل ازوداجمون هم همیشه اینو می گفت که اگه هر وقت لازم باشه پیش مشاور می ره حتما. دلیل ترس الانش مشکل خ و د ا ر ض ا ی ی شه که خب واقعا هم سخته بهش اعتراف کردن در حضور یه فرد دیگه.
می دونی اقلیما جان، اوائل همه کارای خانواده مو به پای من می نوشت، چون من سختم بود پیشش به اشتباه خانواده ام اعتراف کنم، ولی بعدها که گفتم اشتباهاشونو قبول دارم، الان بحثش اینه که باید ازش دفاع کنم و وقتی می بینم کسی جایی داره حق شوهرم رو پایمال می کنه و بهش بی احترامی می کنه قاطع باشم و اجازه ندم. منم دارم سعی می کنم ولی هنوز کامل نمی تونم، چون از اولش از درگیری و اختلاف می ترسیدم و هیچ وقت تو عمرم جلوی کسی نایستادم و همیشه کنار کشیدم خودمو.
بعدم می گه که باید حقمو تو خونواده ام بگیرم و نذارم بین من و خواهرم و برادرم فرقی بوجود بیاد. اعتقاد داره خواهرم خیلی زرنگه و همه چیو برای خودش می خواد و من نمی تونم حقمو بگیرم و سکوت می کنم. خواهرم از من 2 سال کوچیکتره و این یه واقعیته که همیشه نسبت به من زورگویی کرده!
بابام مدیر کاروانه و یه بار که از مکه اومد ( بار 25 بود فکر کنم! ) برای خواهرم و داداشم گوشی موبایل آورده بود و برای من هیچی، با این توجیه که من رفتم از اون خونه! اولین بار اونجا سعی کردم به رفتارشون اعتراض کنم، و باعث شد دفعه بعد برای من و خواهرم هر دو مون ساعت مچی مارکدار بیاره. می گه ازم انتظار داره همیشه روی حقم پافشاری کنم، در حالی که من ذاتا از بچگی خیلی ماخوذ به حیا بودم و برای همچین چیزایی اعتراض نمی کردم.
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط khanumi_s
- گفتم حتی اگه حق با من باشه؟ سکوت کرد، سکوتی که از هزار تا آره گفتن بدتر بود.
عزیز دلم
هرگر خودت رو بین همسرت و خانوادش نگذار! همونطور که دوست نداری خودت همسرت تو رو بین
خودش و خانوادش به قضاوت بگذاره! اصلا پرسیدن این سوال هم اشتباهه.
مادرشه و مجبوره احترامش رو حفظ کنه همونطور که تو مجبوری احترام پدرت رو حتی با اشتباهاتش
حفظ کنی! به هر حال پدرو مادر برای فرزندانشون خیلی مهمن و باید احترامشون در هر حال حفظ بشه!
پس هرگز خودت رو در این موقعیت نگذار و از این سوالات نکن.
- خودش هم معتقده که از لحاظ جسمی آدم قوی نیست. یه بار که برای کارخونه شون جنس اومده بود، پروفیل های آلومینیومی سنگین، که روز تعطیل بود و خودشون مجبور شدن تخلیه کنن، می گفت دادادش کوچیکش و باباش خیلی بهتر از پسش برمیومدن، می گفت خیلی زود خسته شدم.
یکی از دلایل ضعف جسمانیش خود ارضائیه زیاده زیرا تکرار این امر قدرت بدنی مرد رو کم می کنه و
موجب انزال زود رس و حتی کاهش اعتماد به نفس ، پرخاشگری و کاهش قدرت مردانگیش میشه و
شاید علت آشفتگی هاش هم همینه! و علت پرخاشگریهاش!
برای این مورد حتما در گام بعد به سکسوتراپیست مراجعه کن چون خیلی مهمه و جدی و شاید در
سالهای آتی موجبات بیماری روحی و جسمی شدید رو براش فراهم کنه! پس جدی بگیر
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
مشکل اینه که خودش قبول نداره که این کار بده و ممکنه به بدنش آسیب بزنه. می گه اینا همش چرته و کلی بیا بهت مقاله نشون بدم که گفتن اتفاقا برای شناختن بدن خوب هم هست.
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
بهارجان من اون پستو در جواب پست شما نذاشته بودم. برای توضیح رفتار و حرفای خونواده ی شوهرشون گذاشته بودم عزیزم. امیدوارم ناخواسته ناراحتت نکرده باشم.
در مورد اینکه شوهرتون یکی رو بین شما و مادرشون انتخاب کنن. هرکسی هم باشه سکوت می کنه. سوال جالبی نیست و منم موافقم که پرسیدنش بی جابوده. چه دلیلی داره که بین دو نفر مهم یکیشو انتخاب کنه. هر جفتشونو می خواد.
نمی دونم اینارو خوندی یا نه. ولی می تونه توی حرف زدن با شوهرت و توی حق خودتو از خونوادت گرفتن و توی تشخیص اینکه موقع درگیری خونواده ها چه کار کنی کمکت کنه
http://www.hamdardi.net/thread-18343.html
http://www.hamdardi.net/thread-19883.html
وقتی نیاز جنسی تا حدی بالاست و بنیه و نیروی بدنی کمه باعث می شه شخص به خودارضایی روی بیاره. تازه این شکل هم اصلا از نظر ارضا قابل قیاس با رابطه واقعی نیست اگه شخص یه مقدار مذهبی هم باشه هم اخرش ارضا نمی شه هم احساس گناه پیدا می کنه. ایشون باید سعی کنن ورزش کنن و تغذیه خوبی داشته باشن. وزنه نرن بزنن بعدش بیان بگن کج شد از دستم افتاد وزنه و حالا استخونام ایراد داره! نه. ورزشهای ملایم و پیوسته. مثل شنا و دویدن روزانه. کم کم باید روی بنیه اشون کار کنن تا بهتر و قوی تر بشن که بتونن رابطه ی واقعی داشته باشن هر وقت نیاز دارن.
در مورد دفاع کردن از ایشون جلوی خانواده اتون و گرفتن حق خودتون از خونوادتون و این چیزا. توی اون دوتا لینک یاد می گیرین. اما چیزی که لازمه به شوهرتون یاداوری کنین اینه که شما رو باید همینطور که هستین دوست داشته باشن و بپذیرن. البته شما هم سعی می کنین که به صلاحدید خودتون مواردی رو که خودتون فکر می کنین باید بهتر کنین بکنین اما این چیزی از احترام شما کم نمی کنه. ضمن اینکه هرکسی مسوول روابط خودشه. شما مسوول روابط بین شوهرتون و پدرتون نیستین. شما مسوول روابط بین خودتون و شوهرتون هستین. و باید اینو بذارین اولویت. شوهرتون خودش مسوول روابط بین خودش و پدر شما یا هرکس دیگه است. البته اینو باید هردوتون یاد بگیرین که چطور رفتار منفعلانه یا پرخاشگرانه نداشته باشین و چطور در اسایش حقوقتونو به اطرافیانتون یاداوری کنین. با اون دو تا لینک یاد می گیرین بعدم در عمل و توی زندگی واقعی تمرین می کنین.
-
RE: درگیری با شوهرم به دلیل مشکلات ج ن س ی ایشون
راستی یه پیشنهاد دارم
تو اینترنت و یا منابع بگرد و یه مقاله ی خوب درباره عوارض و عواقب خودارضایی بر روح و جسم پیدا کن و ازش بخواه مطالعه کنه و اطلاعاتش رو درمورد مشکلش بالا ببر + حرفای بهار شادی عزیز
این مقاله هم بد نیست:
عوارض مخرب خودارضایی