با سلام
من خیلی مواقع شدیدا احساس تنهایی میکنم حتی در میان جمع هم این احساس رو دارم.اگر میشه کمک کنید که این احساس من از بین بره. خودم هم چند کتاب روانشناسی خوندم ولی این مشکلم حل نشده.
نمایش نسخه قابل چاپ
با سلام
من خیلی مواقع شدیدا احساس تنهایی میکنم حتی در میان جمع هم این احساس رو دارم.اگر میشه کمک کنید که این احساس من از بین بره. خودم هم چند کتاب روانشناسی خوندم ولی این مشکلم حل نشده.
شوکان عزیز
میشه به چند سئوال پاسخ بدی که بهتر بتونیم راهنماییت کنیم؟
1 - جمعیت خوانواده شما چند نفره است ؟
2 - شما فرزند چندم هستید ؟ رابطه شما با پدر و مادر و آنان با هم چطوره ؟
3 - ارتباطتوت از نظر عاطفی با فامیل چطوره ؟( بیشتر روابط رسمیه یا عاصفی هم هست )
4 - چند سالتونه و تحصیلاتت چیه ، در کدام محدوده جغرافیایی زندگی می کنید ؟
فعلاً همینها کافیه
منتظر جوابت هستیم .
1-خانواده ما چهار پسر و پدر و مادر و پدربزرگ و مادربزرگ هست.
2-من پسر سوم خانواده هستم. ارتباط خوبی با پدر و مادر ندارم (پدر و مادرم هم ارتباط خوبی با هم ندارند)
3-ارتباطم با فامیل بد نیست ولی فکر میکنم که اونا به من بی اعتنایی میکنن.
4- 23 ساله هستم و در کرمان زندگی میکنم و کارشناسی دارم.
برادر عزیز من فکر میکنم احساس تنهایی شما در حال حاضر مربوط به مشکل دیگه تون باشه که میخواستید فراموش کنید . خب تو این شرایط به نظرم طبیعیه.اما در کل آدم وقتی احساس تنهایی میکنه ، اگه با کاری خودشو رو سرگرم نکنه و گوشه گیری رو اختیار کنه ، خودش به این احساس دامن میزنه و تشدیدش میکنه در نتیجه این تنهایی براش عادت میشه.شما برادر دارید و حتما" دوتستانی هم دارید از فامیل هم با هر کسی که راحت ترید و اخلاقتون به هم شبیه تره میتونید معاشرت کنید . به هر بهانه ای خودتون رو به برادرهاتون نزدیک کنید و باهاشون درد دل کنید . اجازه ندید حرفهای ناگفته ای که گفتنشون مشکلی برای خودتون یا کسی دیگه ایجاد نمیکنه تو دلتون انباشته بشه و بتعث ناراحتی روحی شما بشه .ورزش کنید ......... در زمینه هایی که علاقه داری مطالعه کنید...........با دوستان تون تفریح برید ...........و مهمتر از همه رابطه تون رو با خدا بهتر و بیشتر کنید ..............
از لباسهای رنگ شاد استفاده کنید و به وضع ظاهری تون هم بیشتر توجه کنید........سعی کنید از کسانی که انرژی منفی و ناامیدی رو به شما منتقل میکنند دوری کنید و به کسانی که پرانرژی و فعال هستند و دیدن اونها شما رو شاد می کنه ، نزدیک بشید .
شما یمک برادر کوچیکتر هم دارید که از شما به عنوان برادر بزرگتر انتظاراتی داره از جمله همین درد و دل کردن ! پس با اون حرف بزنید که به نفع خودتون هم هست .
در صورت بی اعتنایی فامیل هم اگه میتونید شما به اونها نزدیک بشید اما اگر فایده نداشت زیاد دنبالش نکنید
موفق باشید
با عرض سلام و تشکر از m.mouod
همه مطالبی رو که شما گفتید درسته . من هم سعی میکنم انجام بدم ولی من از لحاظ احساسی، احساس تنهایی میکنم یعنی کسی به احساسات من اهمیتی نمیده .نمیدونم منظورم رو متوجه میشید یا نه.چندین بار هم این کارهایی که شما گفتید رو سعی کردم انجام بدم ولی بعد از مدتی دوباره این احساس به سراغم میاد. من از سال گذشته که اون اتفاق افتاد گردش رفتم ، تفریح کردم ، استراحت کردم ، خیلی اوقات با دوستام بودم ولی بازم درست نشد که نشد.
سلام
shookanعزیز ،به جمع ما خوش اومدی
من کاملا می تونم بفهمم که چی می گی ،من همه این احساسایی که میگی رو هم تجربه کرده ام و هم دارم تجربه میکنم،شاید به این دلیل خواستم اینجا پست بذارم
احساس نیاز عاطفی ،اینه احساسی که داری
من با عشق خدا با این احساسم کنار میام ،با عشق به خدا،خوبیها ،مردم وزیباییها
هر وقت احساس تنهایی میکنم با خدا دردودل میکنم ، اون همه چی رو میشنوه ،نیاز نیست جور خاصی باهاش حرف بزنی،هر جور راحتی باهاش حرف بزن،اون انقد مهربونه که میگه فقط منو یاد کنید ،تا دلهاتونو ارامش بدم
در مورد ازدواج هم اگه شرایطش رو دارین ،اینبار اگاهانه (اگه بازم به خانواده اعتماد میکنی از طریق خانواده)انتخاب کنید و ازدواج کنید ،اگه بدونید با کی ازدواج می کنید ،دیگه این احساسات هیچ وقت سراغتان نخواهد امد
موفق باشید
با سلام و تشکر از m.mouod و گل مریم عزیز
شاید بهتر باشه که کمی بیشتر در مورد خودم توضیح بدم .
من از بچگی در صحبت کردن با بقیه مشکل داشتم و نمیتونستم که نظرات و احساسات و افکار خودم رو بیان کنم.
کلا حقی به عنوان یک انسان صاحب روحیات و احساسات و افکار برای خودم قائل نبودم همه اینها را به خاطر رفتارهای پدر و مادر و اطرافیان میدونم (حالا چطوریشو بعدا میگم).
الان هم این مشکل را کم و بیش دارم. احساس میکنم که بقیه حرف من را درک نمیکنن و مثل سایرین من را صاحب احساسات و نیاز عاطفی و ... نمیدونن. الان هم ته دلم خیلی پر هست ولی نمیدونم چطوری بگم(بقیه حرفام باشه برای پستای بعدی)
برادر عزیز چرا در مورد خودتون اینطور فکر میکنید ؟ گاهی اتفاق میافته که کسی یا کسانی برای ما ارزش قائل نباشند اما خود ما نباید بی دلیل این رفتار نادرست دیگران رو بپذیررم و با تلقین به اینکه حق با دیگران هست ، ارزش خودمون رو به عنوان یک انسانی ک خدا آزاد آفریده نادیده بگیریم .نباید برای مقابله با این رفتار دیگران تنهایی رو چاره کار بدونیم و از همه فاصله بگیریم .اینطوری خیلی آسیب میبینید .افسرده میشید .
هر انسانی برای خودش شخصیت و ارزشی منحصر به فرد داره .دار ای ویژگیها و امتیازاتی ست که خداوند فقط به اون عطا کرده و هر کسی تو این دنیا جایگاه خاص خودش رو داره و وجود هیچ کس بی فایده نیست مثل شما ، من و دیگران . شما نباید قضاوت نادرست چند نفر که گاها" به این کار عادت دارند و به همه ایراد میگیرن رو به همه تعمیم بدید و فکر منید که نظر کل مردم در مورر شما همینه اعتماد به نفس و عزت نفس داشته باشید و خودتون رو دوست بدارید و به وجود خودتون به عنوان یک انسان افتخار کنید و خدا را به خاطر آفرینش خودتون شکر کنید . کسی که وجود شما رو توی این دنیا لازم دونسته ، شما رو آفریده ، شما رو دوست داره و از اینکه شما هم برای جسم و روح خودتون ارزش قائل بشید خوشنود میشه .
آقای shookan4 ابتدا لینک زیر رو بخونید حتما"مفید خواهد بود .در ادامه هم صحبت میکنیم.
چگون ابراز وجود کنیم ؟
سلام:من هم در خانواده اي بزرگ شدم كلا"مردانه !(تقريبا"شبيه تو )ببين يكي از دلايل كه شايد خنده ات بگيره اينه كه خواهر نداري !خواهر براي برادر يه نعمت خيلي بزرگه چون هم درددل ميكنه و هم درددل ميشنوه و چون از جنس ديگريه بهتر نگاه ميكنه !ولي خود من با اين مشگل اينطور كنار اومدم :دنيا يه بازاره همه فروشنده اند و همه خريدار !پس كسي موفقه كه جنس با ارزشتر و بدرد بخورتر داشته باشه !سعي كن يه چيزي بشي (كامل و قوي )مثل استاد پيانو يا رياضيدان و... وقتي قيمتي شدي همه ميان به ديدنت شك نكن !:72:
سلام omed عزیز
من این نظر شما را قبول ندارم و این جور دوست داشتنی برام ارزشی نداره.
اگر از نظر شما این نظر من اشتباهه به من بگید که چرا اشتباهه.