در آستانه سى سالگى و همچنان مجرد
سلام خدمت اساتيد و عزيزان گرامى
از اين كه سايت خوب شما رو براى بيان مشكلم انتخاب كردم بسيار خوشحالم. اميدوارم كه به كمك شما اساتيد و عزيزان با همفكرى گره از مشكلى كه واقعا ديگه داره نگرانم مى كنه باز كنم.
من يك دختر خانم سى ساله و مجرد هستم. شكر خدا هيچ مشكلى در زندگيم جز نبود يك همسر و همدم واقعى ندارم، اين مشكل جديدا با پا گذاشتن به سى سالگى برام خيلى عذاب آور شده.
من تهران ساكنم، خونواده كم جمعيت تحصيل كرده اى دارم. پدر و مادرم هر دو بسيار محترم هستند. خودم تحصيلات عاليه دارم، شاغلم، در اجتماع حضور دارم، ورزش مى كنم. كار هنرى انجام ميدم. حقوق خوبى دارم. به كمك پدرم ماشين و خونه خريدم، زيبا هستم. به روز و زيبا لباس مى پوشم. فن بيان دارم. به واسطه داشته هام تمام طول عمر مركز توجه بودم و ديده شدم؟
چرا تنها هستم؟ سؤاليه كه جوابش براى خودم و اطرافيانم به يك معادله چند مجهولى تبديل شده.
بنده در اين سالها به تعداد انگشتهاى دست خواستگار داشتم. خواستگارانى كه حتى پنجاه در صد معيارهاى منو هم نداشتند، لابد فكر مى كنيد معيارهاى كودكانه و پرنسسى براى خودم دارم! در صورتى كه نه. من به يك آدم نرمال با شرايط نرمال از خانواده خوب قانعم كه هدف مشخص و معينى از رابطه داشته باشه. آدمى كه تو اين سى سال سر راهم قرار نگرفت.
كجاى كار من ايراد داره؟ آقايونى كه سر راه من قرار مى گيرن، اگر معيارهاى منو داشته باشند صرفا به دنبال دوستى هستند، حرف ازدواج من زياد پيش مياد ولى هيچ وقت سر نمى گيره. من قانعم. به يه زندگى عاشقانه قشنگ قانعم. اما هيچ وقت برام پيش نيومده كه كسى جدى روى من فكر ازدواج داشته باشه. فكر معشوقه و دوست دختر چرا تا دلتون بخواد. فكر جدى! نه.
چه كنم كه از تنهايى در بيام و همسر خوب و شايسته و دلخواه نصيبم بشه؟