بالاخره همسرم حاضر شد برای تعیین تکلیف..اشتی یا طلاق؟!

با سلام
علی هستم حدود چهارده ماهه با همسرم قهریم که شرح کاملشو در این تایپیک نوشتم
http://www.hamdardi.net/thread-41600.html
اگر لطف کنید بخونید کامل در جریان مشکلم قرار میگیرید البته بسیاری از دوستان تا حدی اطلاع دارن
بنده شب عید به توصیه و راهنمایی جناب مدیر برای اشتی اقدام کردم و واقعا تلاش کردم که متاسفانه نتیجه نداد و بنا به اصرار همسرم راضی به طلاق شدم اما ایشون مبلغ بالایی رو خواستن که نپذیرفتم و قرار به ادامه روند قانونی شد اما کاری نکردن و ازون تاریخ بلاتکلیفیم و جلوی دیدشون نبودم گذاشتم کلا ازم بی خبر باشن
ابتدای ماه رمضان یکی از اشنایون مشترک واسه اشتی پیشقدم شد که پدرزنم کلا نپذیرفت روبرو بشیم
تا دیروز که همون بنده خدا تماس گرفت و حضوری حرف زدیم و ازم اجازه وساطت مجدد خواست که گفتم من خواهان طلاق نبودم و این بازی ها و جنجنالها خواست خودشون بوده و حالام حرفم همونه
(متوجه شدم به درخواست خودشون پا پیش گذاشته)
بهش گفتم من برای هر اقدام حاضرم طلاق یا اشتی
ناگفته نماند الان کلا ذهنمو ازش خالی کردم و اماده پذیرش هر اتفاقی هستم و برای طلاق امادم
اما خودم مشتاقم به برگشت....
حالا میخام محکم قدم بردارم و بتونم حرفمو بزنم و نیت و جدیت همسرم رو بسنجم بدون اینکه کار رو خراب کنم
حالا قرار شد ایشون با همسرم امشب صحبت کنه تا نیت و حرفشو متوجه بشه و بعدا باهم صحبت کنیم و اشتی کنیم
این اقا میگفت با جناقم واسطه اون و خونواده همسرمه و بهش گفته همسرم پشیمون شده و سرش به سنگ خورده
حالا میخام بدون تکرار اشتباهات گذشته تصمیم درست بگیرم و نیازمند راهنمایی ام...
در این مدت تایپیکی ایجاد نکردم و کلا توی حالت سکوت و استندبای رفتم تا کمی ذهنم ارامش بگیره و توکل کردم بخدا و سعی کردم زندگیمو بدون اون ادامه بدم
باز اتفاقی افتاد اینجا مینویسم
با تشکر از همه

سلام علی آقای عزیز
نمیدونید چقد خوشحال شدم
امیدوارم مشکلاتتون حل بشه و به سلامتی آشتی کنید:203::203::203:
از ته دل خوشحال شدم براتون
برا منم دعا کنید من همچنان بلاتکلیفم و صد البته دلتنگ برا شوهر لجباز و خودخواهم که حاضر نیست سر عقل بیاد........................

سلام خیلی خوشحالم که شرایطتون خداروشکر خیلی بهتر ازقبل شده نظرم اینه که تو فرصتی که دراختیارتون قرار میگیره تاباهم صحبت کنید حتما اون مسائلی که لازم بود توجلسه خواستگاری به هم بگید رو ونگفتید الان بگید به طور مثال اگر رفتاری ازایشون ناراحتی شما روبه همراه داشت درکمال آرامش باایشون درمیون بگذارید در کل خوشامدها و بدامدهاتون رو مطرح کنید من یادم هست که شما ازحجاب خانومتون خیلی راضی بودید پس به اون هم اشاره کنیدراجع به ضعفاتون بگید وهر چقدر پیشرفت داشتید رو بهش اشاره کنید که ایشون هم در جریان باشند با این روش ناخودآگاه ایشون هم شروع به اشاره به ضعفاشون میکنند و انشأالله ایشون هم تواین فرصت پیشرفتهایی داشتند سعی کنید تو حرف زدنتون بادلخوری ورنجش ویاداوری خاطرات تلخ نباشه اگر ایشون هم دلخور بودن هرجا که مقصر بودید بپذیرید ولی نه اینکه جایی که شما هیچ اشتباهی نداشتید بیخود بابتش عذرخواهی نکنید چون اونجوری شرایط برعکس میشه واین شما میشید که باید مثله سابقه خانومتون مدام دلخور باشید واصلا نگذارید دلخوری برای هیچکدومتون روی هم تلنبار بشه اگر انشاالله بایاری خدای مهربون وتلاش شما زندگی مشترک شما تشکیل شد باهم قراربزارید حتی الامکان مشکلاتتون روخودتون وبا منطق وصبوری حل کنید ودر غیر اونصورت به کمک مشاوره مشکلاتتون رو حل کنید وگزینه آخر خانواده‌ها باشند چون خانواده جفتتون تواین ماجرا پیش اومده خیلی موفق نبودن با آرزوی موفقیت وخوشبختی برای شما وهمسرتون،دوستان من اگر جایی اشتباه راهنمایی کردم ناراحت نمیشم شما بزرگواران اصلاحش کنید وراه حله بهتری پیشنهاد بدید

سلام
امروز با اون واسطه تماس گرفتم و نتیجه رو پرسیدم که ایا با همسرم صحبت کرده و چی شده
ایشون گفت قبول نکردن که صحبت کنیم و فقط گفتن واسطه بشو برای طلاق...!!
بالاخره من که نفهمیدم اینا فازشون چیه:311:
بهش گفتم مشکلی نداره اگر تصمیمشون اینه دیگه علتی نداره کش پیدا کنه و این راهه رفتنیه پس چه بهتر زودتر تکلیفمون مشخص بشه
ازش خاستم بهشون بگه وکیلشون تماس بگیره برای توافق اما بعید میدونم تماس بگیرن
خودم برای همسرم که خطش رو روشن کرده یه پیام دادم و گفتم حالا که تصمیمت قطعیه و راه برگشتی نیس
من حاضرم تمومش کنیم
گفتم من عجله ندارم و زندگیم در جریانه
اگر مهریه خاستی اقدام کن نداشتم میرم زندان
گفتم نه ضعفی دارم نه ترسی
منتظرم برای اقدام از طرف شما..
حالا منتظرم ببینم چی میشه یا خودش جواب بده یا وکیلشون یا همچنان بشینیم بلاتکلیف...

سلام
بعد اینکه به همسرم پیام دادم همون شب جوابمو داد
و سر صحبتمون باز شد
چند شب تا دیروقت توی تلگرام حرف میزدیم
خیلی اذیت شده توی این مدت
از حرفاش فهمیدم که پشیمونه و اقرار کرد نا پخته بوده مشخصه که تمایل به برگشت داره اما دلسرد و بی اعتماد شده
این مرددش میکنه
منم استاد زبون بازی و لفاظی:18:
بالاخره یکم نرم شد و جو صمیمی تر شد
ازونجایی که نمیخام به هر قیمتی برگرده بهش گفتم من به تصمیمت احترام میزارم هرچی باشه
مایلم برگردی و با استفاده از تجربمون زندگیمون رو بسازیم اما نه مجبورت میکنم نه خواهش نه التماس
گفتم خاستی بیای با تمام وجودت بیا
هنوز میگه تصمیمم طلاقه اما میخام عجولانه و احساسی نباشه برای همین باهات ارتباط برقرار میکنم
گفت فعلا تصمیم قطعی ندارم و اگر خاستم حضوری حرف میزنیم
بیشتر نگران اینده و نوع رفتار من با خودش و خونوادشه و میترسه بهم اعتماد و تکیه کنه و دیگه اینکه مسبب ابروریزی هارو من میدونه و دلزده شده
من تمام سعیمو میکنم که اعتماد رو درش بوجود بیارم و یخش وا بره...
در کل اینکه به احتمال زیاد رابطمون درست میشه و تمام صبر کردن و تلاشام داره نتیجه میده....

خدارو هزار مرتبه شکر که صبرتون داره نتیجه میده

واقعا طلاق خییییلی تلخه،از خدا میخوام که خیییلی زود زندگیتون روبراه بشه و در کنارتون خانومتون خوشبخت بشید

آفرین.....خیلی براتون خوشحالم.....خواهش میکنم جو اعتماد رو خیلی بسطش بدین....با حفظ اقتدارتون ،جملاتی بگید که ایشون متوجه بشه میشه بهتون تکیه کرد....برای یه خانم هیچ چیز بیشتر از اینکه بتونه به مردش تکیه کنه مهم نیست.اونوقت ایشون هم حتما حتما مطابق میل شما در این مسیر همراه خواهند شد....

خدا را شکر که دارین به نتایج خوبی می رسین.

تاپیک قبلیتون را بخونید ... حالا اون فرصتی هست که منتظرش بودین

کاش میشد برگردم به گذشته تا بالغانه تر رفتار کنم

در مورد کنترل خشم و عصبانیتتون مقاله بخونید و اگه لازمه مشاوره برید.

سلام
راستش فرصت ندارم تاپیک قبلی شما رو بخونم
ولی از دیدگاه یک خانم براتون میگم که اتفاقا خانمها از حالت خنثی کلافه میشن
اینکه شما میگی بهش گفتم "به تصمیمت احترام میذارم و نه خواهش می کنم نه التماس"
خوب اگر از صمیم قلبتون علاقه دارید ایشون برگرده واقعا از صمیم قلبتون این رو ابراز کنید
چرا آقایون غرورشون حتی از خوشبختیشون براشون مهمتره؟
این موضوع در مورد اغلب مردها صدق می کنه
علاقه خودتون به بازگشت ایشون رو از صمیم قلب ابراز کنید نه به طور سطحی و به عنوان یه مسئله خنثی و گذرا

نیازی نیست که التماس و خواهش کنید ولی این جمله که التماس و خواهش نمی کنم رو هم به زبون نیارید اثر خوبی روی ذهن آدم نمیذاره یه حسی مثل اینکه بود و نبودت خیلی هم فرق نداره

در بخشهای منطقی صحبتتون در عین حال که سهم خودتون از اشتباهات رو میپذیرید مواردی که شما رو دلگیر می کنه رو هم حتما بیان کنید

و البته صبر خودتونو هم حسابی افزایش بدید

موفق باشید

از همه دوستانی که نظر میدن ممنونم
دیشب و امشبم با همسرم صحبت کردم
نذاشتم غرورم مانع زدن حرف دلم بشه
بهش همه جوره تضمین دادم و خاستم فرصت بده
با زبون نرم با محبت
اما.....
اون میگه به هیچ وجه نمیتونم دیگه بهت اعتماد کنم
گفت تو با بردن ابرو و حرفای دادگاه و این چیزا پلهارو خراب کردی دیگه برگشتم محاله
گفت هرچی فکر میکنم نمیتونم کنارت باشم و تصمیمم قطعیه
هرچی سعی کردم و خاستم امیدوارش کنم نشد که نشد فقط میگفت تغییر کردنت رو در زندگی بعدی بکار ببر و زندگی کن
کلا منو مسبب این جنجالها میدونه حداقل داره اینطور نشون میده
خیلی سرسخته هرچی اصرار و وعده و وعید دادم نشد که نشد
اخر قرار شد فردا وکیلم بهش زنگ بزنه و یه وکالت طلاق تنظیم کنه خودش بره دنبال کارای طلاق
مهریه اش هم ببخشه و فقط طلاهامون رو برداره
دیگه این رابطه به اخرش رسیده و نفسهای اخرشه...
متوجه شده کم باباش بهش بد کرد و اتیش رو زیاد کرد اما ترجیح داد منو از زندگیش حذف کنه...
واقعا ازین جدایی ناراحتم و احساس بدی دارم:54:
حالا باید طبق قولم فردا کارای وکالت رو بکنیم
چون بهش گفتم من دادگاه نمیام و خودت برو دنبالش
دیگه بعد طلاق فکر برگشتم نباش چون برام قابل قبول نیست...
بهش گفتم ازت گذشتم و حلالت کردم اما اون نگذشت و حلالم نکرد:54:
انشاالله که خیر در پیش رومون باشه