بی مسئولیتی شوهرم

سلام
من شیش ساله که ازدواج کردم .مشکلم اینه که شوهرم تا وقت پیدا میکنه با دوستاش میره بیرون . اصلا برای من وقت نمیذاره . هرازگاهی بهترمیشه ولی باز دوباره همونجوری . کل روز خونه نمیاد بعد یهو زنگ میزنم بهش میبینم با دوستاش در حال گشت و گذاره . هرروز با دوستاش بیرونه . اوایل ازدواجمون کمتر اینجوری بود ولی الان اصلا مثل اوایل نیست . منم حامله ام . خیلی بهش احتیاج دارم .من تو شهر شوهرم اینا زندگی میکنم . خانوادمم اینجا نیستن . خانواده خودشم خیییییلی اذیتم میکنن . از صبح تا شب تو خونه ام بعد شوهرم همش با دوستاش در حال خندیدنو اینور اونور رفتنه .
بعضیروزا مواد غذاییمونم تموم میشه با چند روز تاخیرمیره میخره ولی ار خوشیای خودش نمیگذره .
الان چون حامله ام میاد خونه بعضی وسایل سنگین وسط خونه مونده که من نتونستم جابه جا کنم بعد هی سر من غر میزنه . بهش میگم مثلا جاروبرقیرو نمیتونم بلند کنم تو ببر بذار سر جاش میگه حوصله ندارم حالا بعدا میبرم . یک هفته یک ماه اونجا میمونه یه روز با کلی غر میبره میذاره سر جاش . اصلا منو بیرون نمیبره . چند ماهه که ار خونه بیرون نرفتم .
شیر اب خراب میشه کلی باید التماس کنی تا درستش کنه و خیلی چیزای دیگه.

سلام:72:


احیانا همسر شما سنشون زیر 26-27 سال نیست؟چون این جور رفتارها معمولا در آقایونی که سنشون زیر 26-27 سال هستش بروز میکنه، طوریکه همچنان در دوران طفولیت و مجردی خودشون سیر میکنن.


اگه سنشون بالای 26-27 سال هست که دیگه بدتر چون با دلیلی مثل کم بودن سن هم نمیشه توجیهش کرد.

ولی در هر صورت به نظر من بشینید یه روز وقتی هر دوتون حوصله دارین و حالتون خوبه با هم حرف بزنید مثل دو تا آدم عاقل و بالغ.واسه زندگی خودتون برنامه یه هفته ای،ماهانه و...بنویسید.تو این برنامه مشخص بکنید که مثلا همسرتون در ماه میتونه دوبار با دوستاش بره گردش و پیک نیک.یا مثلا در آخر هر ماه باید مایحتاج زندگی توسط ایشون خریداری بشه.یا مثلا هر ماه تو فلان روز باید یه گردگیری اساسی انجام بدید و اون روز ایشون وسایل سنگین خونه رو جابجا کنن و ...مسئولیت های شما هم باید تو این برنامه نوشته بشه.

این برنامه رو به یه جایی بزنید که جلوی دید باشه.و اولش بنویسید که هر دو نفر ملزم به انجام مسئولیت هاشون هستن و اگه تخطی بکنن جریمه میشن.جریمه هم میتونه طبق سلیقه هر دو نفرتون از قبل مشخص باشه که چی در نظر گرفته بشه.

یه نکته کنکوری:موقع در خواست از مردها باید یکم بلد باشی زبون بریزی و حالت دستوری صحبت نکنی.مثلا نگی علی پاشو مبلو جابجا کن.باید یکم با لوس بازی بگی علیییییییی جووووونم میشه مبلو جابجا کنی؟مرسی سرورم که انقد قوی هستی:311:


موفق باشی:72:

عزيزم كاملا درست گفتي شوهرم بيست و پنج سالشه

من اين برنامه رو با شوهرم مينويسم ولي بعيد ميدونم عمليش كنه و به حرفم گوش بده يا حداقل شايد بگه باشه بعد بهم دروغ بگه . مثلا با دوستاش بره بيرون ولي بهم نگه .

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط darkub89

سلام
من شیش ساله که ازدواج کردم .مشکلم اینه که شوهرم تا وقت پیدا میکنه با دوستاش میره بیرون . اصلا برای من وقت نمیذاره . هرازگاهی بهترمیشه ولی باز دوباره همونجوری . کل روز خونه نمیاد بعد یهو زنگ میزنم بهش میبینم با دوستاش در حال گشت و گذاره . هرروز با دوستاش بیرونه . اوایل ازدواجمون کمتر اینجوری بود ولی الان اصلا مثل اوایل نیست . منم حامله ام . خیلی بهش احتیاج دارم .من تو شهر شوهرم اینا زندگی میکنم . خانوادمم اینجا نیستن . خانواده خودشم خیییییلی اذیتم میکنن . از صبح تا شب تو خونه ام بعد شوهرم همش با دوستاش در حال خندیدنو اینور اونور رفتنه .
بعضیروزا مواد غذاییمونم تموم میشه با چند روز تاخیرمیره میخره ولی ار خوشیای خودش نمیگذره .
الان چون حامله ام میاد خونه بعضی وسایل سنگین وسط خونه مونده که من نتونستم جابه جا کنم بعد هی سر من غر میزنه . بهش میگم مثلا جاروبرقیرو نمیتونم بلند کنم تو ببر بذار سر جاش میگه حوصله ندارم حالا بعدا میبرم . یک هفته یک ماه اونجا میمونه یه روز با کلی غر میبره میذاره سر جاش . اصلا منو بیرون نمیبره . چند ماهه که ار خونه بیرون نرفتم .
شیر اب خراب میشه کلی باید التماس کنی تا درستش کنه و خیلی چیزای دیگه.

---

منم مشکله شما رو دارم منتها شما از شوهرتون ناراضی هستید من از زنم.
متاسفانه تربیت خانوادگی خیلی مهمه. آدمها همونجوری که در دوران مجردی بار بیان همونطوری هم در دوران متاهلی رفتار میکنن و تغییر عادتهاشون خیلی سخت هستش. زنه خودم چون در دوران مجردیش توی خونه ی پدرمادرش هیچ مسئولیتی نداشته و حتی آب واسه خوردن هم مامانش بهش میداده الانم که ازدواج کرده اصلا نمیتونه شوهرداری و خانه داری کنه چون عادت نداره و بلد نیست و اصلنم علاقه ای به یاد گرفتن نداره شاید فقط گذر زمان بتونه مشکل رو حل کنه. مشکل شما هم با شوهرتون دقیقا همینه ، شوهره شما هنوز تو حال و هوای مجردیشه و توی اون دوران سپری میکنه و یاد نگرفته که زیر بار مسئولیت زندگی متاهلی بره. متاسفانه تربیت نادرست در خانواده و عدم سپردن مسئولیت به بچه ها در دوران مجردیشون باعث میشه که نادرست بار بیان و وظایف خودشونو در قبال زندگی متاهلی ندونن. به نظر سخته زندگی کردن با همچین آدمهایی که الان کم هم نیستن و تنها راهشم هم صبره تا بلکه گذر زمان حلش کنه. به نظرم بهتره بیخیال بشید و سعی کنید خودتونو سرگرم کنید . تا شوهرتون خودش نفهمه که باید به زن و زندگیش بیشترین توجه رو داشته باشه نمیشه اوضاع رو بهتر کرد.
اینم تاپیک مشکله من با زنم:
http://www.hamdardi.net/thread-40670.html#post399459