به انجمن خوش آمدید

دسترسی سریع به مطالب و مشاوران همـدردی در کانال ایتا

 

کانال مشاوره همدردی در ایتا

صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 18
  1. #1
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 22:49]
    تاریخ عضویت
    1393-1-04
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    3,729
    سطح
    38
    Points: 3,729, Level: 38
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    193

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array

    عدم رضایت از همسر

    سلام
    من قبلا هم اینجا تاپیک زده بودم.
    مشکلم اینه که از همسرم ناراضی هستم. حتی انتظارات اولیه ی من رو هم برآورده نکرده تا الان.
    من چیز زیادی ازش نخواستم ولی به نیازهای من و انتظارات من بی توجهه.
    ما حدود 10 ماهه عروسی کردیم. حدود 8 ماهی هم قبل از عروسی، نامزد بودیم.
    من خودم آدمی هستم که دوسدارم حامی زن و بچم باشم و نیازهاشونو برآورده کنم (چه نیازهای مالی چه نیازهای عاطفی) ولی اون در قبال من خیلی بی توجهه.مشکل هم اینه که خودش فکر میکنه کار درست رو میکنه و داره وظایفش رو به درستی انجام میده حتی مادرش هم بهم میگفتش که دخترم بچه داری و شوهرداریش خوبه ولی به نظر من که اصلا اینطور نیست و من اصلا ازش راضی نیستم. از اول ازدواجمون که عروسی کردیم گیر داد که بچه میخام و علیرغم خواسته ی من باردار شد و اول زندگی بچه دار شدیم. توی این یکسال اول زندگی به بهانه بارداری و زایمان و ... شاید 5 بار هم رابطه جنسی نداشتیم. توی دوران بارداری و بعدش که اصلا نداشتیم. اون اصلا به فکر من نیست فقط به فکر خودش و بچه هستش. کارای خونه رو هم هیچوقت انجام نداده و نمیده. میگه انجام میدم ولی هیچوقت انجام نمیده چون مادرش همیشه انجام میده و اونو مسئولیت پذیر بار نیاورده و یجورایی همش تنبلی میکنه. منکه اصلا از این زندگیم راضی نیستم ولی اون با این شرایط راحته و راضیه چون نه شوهرداری میکنه نه خونه داری . بچه رو هم اغلب مادرش کمک میکنه نگه داره. موندم چکار کنم.منکه دیگه دارم دلسرد میشم ازش.فقط از دیگران انتظار داره که بهش سرویسدهی کنن و خودش در مقابل هیچ کاری مسئول نیست.بار زندگی روی دوش من و مادر پدرشه و خودش خیلی تنبله .
    منم تنها کاری که میتونم بکنم اینه که دیگه نسبت بهش بی تفاوت بشم .شما چه نظری دارید؟

  2. #2
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    یکشنبه 12 شهریور 96 [ 00:37]
    تاریخ عضویت
    1394-4-23
    نوشته ها
    641
    امتیاز
    12,858
    سطح
    74
    Points: 12,858, Level: 74
    Level completed: 2%, Points required for next Level: 392
    Overall activity: 26.0%
    دستاوردها:
    1 year registered10000 Experience Points
    تشکرها
    2,477

    تشکرشده 767 در 424 پست

    Rep Power
    111
    Array
    حتما حتما خانومت بیار اینجا عضو کن وقتی باهم خوبین
    اگه امکانش هست مشاوره حضوری برین
    قبل همه اینا وقت خوشیا همه حرفهات رو بگو ولی قبلش کلی از خوبیهاش بگو هرچند کم باشه ولی بزرگش کن تا تشویق بشه بعد خاستهات رو با مهربونی بهش بگو اگهدیدی حتی یه قدم کوچیک برات برداشت کلی ازش تعریف کن تا هرروز پیشرفت کنه
    یادت باشه اگه هی نقطه ضعفهاش رو بهش بگی دیگه تو خودش اعتمادبنفسی نمیبینه که بخاد گام برداره فقط تشویقش کن

  3. #3
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 29 تیر 97 [ 23:45]
    تاریخ عضویت
    1394-4-09
    نوشته ها
    138
    امتیاز
    4,330
    سطح
    41
    Points: 4,330, Level: 41
    Level completed: 90%, Points required for next Level: 20
    Overall activity: 9.0%
    دستاوردها:
    1000 Experience PointsTagger First ClassVeteran
    تشکرها
    77

    تشکرشده 116 در 61 پست

    Rep Power
    27
    Array
    ببخشید میشه چند تا مثال از کاراش بگین مثالا غدا نمیپزه؟ خونه زندگیش بهم ریخته و کثیفه؟لباسای شما رو شستشو و اتو نمیکنه؟ شخصیتش چطوره لجبازه؟ اصلا میدونه ک شما ازین وضع ناراضی وکلافه هستید؟

  4. #4
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 22:49]
    تاریخ عضویت
    1393-1-04
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    3,729
    سطح
    38
    Points: 3,729, Level: 38
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    193

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط ستاره زیبا نمایش پست ها
    حتما حتما خانومت بیار اینجا عضو کن وقتی باهم خوبین
    اگه امکانش هست مشاوره حضوری برین
    قبل همه اینا وقت خوشیا همه حرفهات رو بگو ولی قبلش کلی از خوبیهاش بگو هرچند کم باشه ولی بزرگش کن تا تشویق بشه بعد خاستهات رو با مهربونی بهش بگو اگهدیدی حتی یه قدم کوچیک برات برداشت کلی ازش تعریف کن تا هرروز پیشرفت کنه
    یادت باشه اگه هی نقطه ضعفهاش رو بهش بگی دیگه تو خودش اعتمادبنفسی نمیبینه که بخاد گام برداره فقط تشویقش کن
    از این تعریف و تشویقا زیاد ازش کردم ولی کارساز نیستش چون به تنبلی عادت کرده.چون از اولش تو خونه ی مادرش دست به سیاه و سفید نزده و پدر مادرش نذاشتن تو خونه هیچکاری بکنه باعث شده هم کار کردن رو یاد نگیره هم تنبل شده. الانم نمیتونه هیچکاری بکنه.گفتم که اغلب اوقات حتی یه آبم میخاد بخوره باید یکی دیگه براش بیاره.یادمه یبار توی دوران نامزدی یه لینک از این سایت براش گذاشتم مطالعه کنه وقتی باز کردن کلی شاکی شد گفتش این سایتای آشغال چیه میری میخونی بعدش میای سر من خالی میکنی میگفت اینا هیچی حالیشون نیست. بهش گفتم بریم پیش مشاور گفتش بریم تا بفهمی مشکل از من نیستش.

    نقل قول نوشته اصلی توسط masamasa نمایش پست ها
    ببخشید میشه چند تا مثال از کاراش بگین مثالا غدا نمیپزه؟ خونه زندگیش بهم ریخته و کثیفه؟لباسای شما رو شستشو و اتو نمیکنه؟ شخصیتش چطوره لجبازه؟ اصلا میدونه ک شما ازین وضع ناراضی وکلافه هستید؟
    غذا نمیپزه.خونه به هم ریختس. توی این مدتی که با هم ازدواج کردیم منی که مرد هستم از اون که خانم هست خیلی خیلی بیشتر خانه داری کردم (آشپزی،شستشو و ....) حتی حوصله نداره لباسا رو توی ماشین لباسشویی بندازه چه برسه به اینکه اتو کنه. همه ی کارا رو من انجام میدم یا مادرش.لجباز نیستش تنبله گفتم که درست تربیت نشده که بدونه باید کار کنه.یدفعه که از سر کار اومده بودم دیدم باز غذا نداریم خودم درست کردم بعدش گفتم خوب یه سالاد واسم درست کن خیلی بهش برخورد گفتش من چه وظیفه ای دارم واست سالاد درست کنم.کلا علاقه ای به کار کردن تو خونه نداره. توی 9 ماه بارداریش که دست به سیاه و سفید نزد.خودش میگه میخام آشپزی کنم و .. ولی عمل نمیکنه.در حالی که من همیشه خیلی هواشو داشتم.
    صد بار بهش گفتم که از این کارش ناراضیم. گاهی مستقیم گفتم گاهی اوقات غیر مستقیم گفتم ولی گوشش بدهکار نیست

  5. #5
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    جمعه 21 اسفند 94 [ 02:00]
    تاریخ عضویت
    1394-2-12
    نوشته ها
    151
    امتیاز
    2,513
    سطح
    30
    Points: 2,513, Level: 30
    Level completed: 43%, Points required for next Level: 87
    Overall activity: 6.0%
    دستاوردها:
    3 months registered1000 Experience PointsTagger First Class
    تشکرها
    0

    تشکرشده 124 در 73 پست

    Rep Power
    30
    Array
    خوب اقا چه کاریه...شما که با کمک کردن و انجام دادن وظایفش بیشتر بد عادتش کردین......از مادرش بخواهین بهتون کمک کنه...با مادرش جدی صحبت کنین و بگین که رضایت ندارین ازش.....بهش بگین که حداقل وقتی میاد کمک دخترش....دخترش رو مجبور کنه کنارش وایسه و کار یاد بگیره..اشپزی یاد بگیره......اینجوری پیش برید خودتون بازنده اصلی هستین....خانمت غذا که درست کرد..اگه زهر هلاهل هم بود..شما ازش تعریف کنین..تا انگیزه پیدا کنه.....اگه غیر از اینه....یه مدت نه خودتون کمک کنین..نه اجازه بدین مادرش کمک کنه.....خونه که معذرت میخوام گند بالا بیاره...بخاطر اینکه بچش هم شده که مریض نشه...مجبوره پاشه کار کنه.....
    به هیچ عنوان وظایفش رو انجام ندین..حتی بهش یاداوری هم نکنین....از مادرش هم بخواهین که کمکتون کنه..بهش بگین...همیشه که شما کنارش نیستین...شما هم پیر و ناتوان میشبن..لااقل دخترتون رو جوری بار بیارین که بتونه وقت ناتوانی از عهده تون بر بیاد و کمک حالتون باشه...

  6. 2 کاربر از پست مفید خورشید30 تشکرکرده اند .

    نیکیا (سه شنبه 12 آبان 94), ستاره زیبا (چهارشنبه 13 آبان 94)

  7. #6
    عضو کوشا

    آخرین بازدید
    چهارشنبه 05 آبان 00 [ 02:20]
    تاریخ عضویت
    1393-4-25
    نوشته ها
    357
    امتیاز
    17,344
    سطح
    83
    Points: 17,344, Level: 83
    Level completed: 99%, Points required for next Level: 6
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassVeteran10000 Experience Points
    تشکرها
    3,156

    تشکرشده 742 در 286 پست

    Rep Power
    77
    Array
    منم توی خونه ی پدرم دست به سیاه و سفید نمیزدم. بلد نبودم ماشین لباسشویی رو حتی روشن کنم. پختن برنج رو بلد نبودم. اما وقتی ازدواج کردم یه کتاب آشپزی خریدم و همه ی غذا ها رو یاد گرفتم. الان همه از دستپختم تعریف میکنن. شما به هیچ وجه کارای خونه رو نباید انجام بدید وقتی خانومتون خونه داره و هیچکاری نمیکنه. به نظر من باید با قاطعیت بیشتری باهاش برخورد کنید. خانومتون افسردگی نداره؟ روزش رو چطور میگذرونه؟

  8. کاربر روبرو از پست مفید نیکیا تشکرکرده است .

    myl (سه شنبه 12 آبان 94)

  9. #7
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    دوشنبه 04 مهر 01 [ 02:59]
    تاریخ عضویت
    1393-11-15
    نوشته ها
    823
    امتیاز
    34,196
    سطح
    100
    Points: 34,196, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First ClassSocialOverdriveVeteran25000 Experience Points
    تشکرها
    3,683

    تشکرشده 2,882 در 761 پست

    حالت من
    Sepasgozar
    Rep Power
    235
    Array
    سلام اقای myl

    ***تاپیک قبلیتونو یادتونه؟ خوب به کجا رسید یعنی شما به چه نتیجه ای رسیدی ؟ بزارید من بهتون بگم، شما سپردینش دست باد تا ببینید چی پیش میاد!چرا؟

    ***گفتیم تشویق کنید و باهم آشپزی کنید و.. و.. خوب شما گفتی انجام دادی نتیجه نداد

    ***مدتی هم توقعتون رفته بود بالا که کاش زنم کارمند بود ، ولی بعدش متوجه شدید که خیلی از خانمهای شاغل از زندگیشون راضی نیستن و اگه خانم راضی باشه ، آقا راضی نیست و....

    ***رسیدیم به اینکه همسرتون اصلا اشتباهشو قبول نداره و خانوادشون هم خیلی ادمهای خوب و منطقی هستن اما متوجه عمق ناراحتیتون و شرایط زندگیتون نیستن پس باید

    ****حالا که تشویق جواب نداده + صحبت جواب نداده + محبت جواب نداده + خانم لیسانسه 27 ساله مشاور و.. هم قبول نداره + خودش رو بی اشکال میدونه == باید یه تلنگر بخورن ، به مادرشون و خودشون ناراحتیتیونو کاملا بگید و

    بگید که نمیتونید با اون شرایط ادامه بدید و زندگیتونو دوست دارید و به خاطر همینم بوده که تا حالا محبت و تشویق رو پیش گرفتید اما حالا که نتیجه نداده باید خودشون درستش کنندو شما تا حالا تحمل کردید ولی من بعد نمیتونید

    ***خدایی نکرده بی احترامی توهین تحقیر و.. در کار نباشه ، خودتون خدارو شکر بهتر میدونید هرکسی ایراداتی داره و ایشونم ندانسته داره رفتار میکنه ولی سکوت شما یا کمک مادر و.. شرایط رو بدتر میکنه و حتما باید جلوی این مشکل رو بگیرید.

    مشاوره حضوری+بروز دادن کلافگی ، بی صبری و نگرانی خودتون.

    موفق باشید.
    ای خواجه درد نیست... وگرنه طبیب هست

    ای بی خبر.. از خورشیدِ پشتِ ابر !



  10. 3 کاربر از پست مفید گیسو کمند تشکرکرده اند .

    myl (سه شنبه 12 آبان 94), نیکیا (سه شنبه 12 آبان 94), میشل (سه شنبه 12 آبان 94)

  11. #8
    عضو عادی آغازکننده

    آخرین بازدید
    جمعه 08 اردیبهشت 96 [ 22:49]
    تاریخ عضویت
    1393-1-04
    نوشته ها
    98
    امتیاز
    3,729
    سطح
    38
    Points: 3,729, Level: 38
    Level completed: 53%, Points required for next Level: 71
    Overall activity: 42.0%
    دستاوردها:
    Tagger Second Class1000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    193

    تشکرشده 95 در 52 پست

    Rep Power
    0
    Array
    نقل قول نوشته اصلی توسط خورشید30 نمایش پست ها
    خوب اقا چه کاریه...شما که با کمک کردن و انجام دادن وظایفش بیشتر بد عادتش کردین......از مادرش بخواهین بهتون کمک کنه...با مادرش جدی صحبت کنین و بگین که رضایت ندارین ازش.....بهش بگین که حداقل وقتی میاد کمک دخترش....دخترش رو مجبور کنه کنارش وایسه و کار یاد بگیره..اشپزی یاد بگیره......اینجوری پیش برید خودتون بازنده اصلی هستین....خانمت غذا که درست کرد..اگه زهر هلاهل هم بود..شما ازش تعریف کنین..تا انگیزه پیدا کنه.....اگه غیر از اینه....یه مدت نه خودتون کمک کنین..نه اجازه بدین مادرش کمک کنه.....خونه که معذرت میخوام گند بالا بیاره...بخاطر اینکه بچش هم شده که مریض نشه...مجبوره پاشه کار کنه.....
    به هیچ عنوان وظایفش رو انجام ندین..حتی بهش یاداوری هم نکنین....از مادرش هم بخواهین که کمکتون کنه..بهش بگین...همیشه که شما کنارش نیستین...شما هم پیر و ناتوان میشبن..لااقل دخترتون رو جوری بار بیارین که بتونه وقت ناتوانی از عهده تون بر بیاد و کمک حالتون باشه...
    نقل قول نوشته اصلی توسط نیکیا نمایش پست ها
    منم توی خونه ی پدرم دست به سیاه و سفید نمیزدم. بلد نبودم ماشین لباسشویی رو حتی روشن کنم. پختن برنج رو بلد نبودم. اما وقتی ازدواج کردم یه کتاب آشپزی خریدم و همه ی غذا ها رو یاد گرفتم. الان همه از دستپختم تعریف میکنن. شما به هیچ وجه کارای خونه رو نباید انجام بدید وقتی خانومتون خونه داره و هیچکاری نمیکنه. به نظر من باید با قاطعیت بیشتری باهاش برخورد کنید. خانومتون افسردگی نداره؟ روزش رو چطور میگذرونه؟
    نقل قول نوشته اصلی توسط گیسو کمند نمایش پست ها
    سلام اقای myl

    ***تاپیک قبلیتونو یادتونه؟ خوب به کجا رسید یعنی شما به چه نتیجه ای رسیدی ؟ بزارید من بهتون بگم، شما سپردینش دست باد تا ببینید چی پیش میاد!چرا؟

    ***گفتیم تشویق کنید و باهم آشپزی کنید و.. و.. خوب شما گفتی انجام دادی نتیجه نداد

    ***مدتی هم توقعتون رفته بود بالا که کاش زنم کارمند بود ، ولی بعدش متوجه شدید که خیلی از خانمهای شاغل از زندگیشون راضی نیستن و اگه خانم راضی باشه ، آقا راضی نیست و....

    ***رسیدیم به اینکه همسرتون اصلا اشتباهشو قبول نداره و خانوادشون هم خیلی ادمهای خوب و منطقی هستن اما متوجه عمق ناراحتیتون و شرایط زندگیتون نیستن پس باید

    ****حالا که تشویق جواب نداده + صحبت جواب نداده + محبت جواب نداده + خانم لیسانسه 27 ساله مشاور و.. هم قبول نداره + خودش رو بی اشکال میدونه == باید یه تلنگر بخورن ، به مادرشون و خودشون ناراحتیتیونو کاملا بگید و

    بگید که نمیتونید با اون شرایط ادامه بدید و زندگیتونو دوست دارید و به خاطر همینم بوده که تا حالا محبت و تشویق رو پیش گرفتید اما حالا که نتیجه نداده باید خودشون درستش کنندو شما تا حالا تحمل کردید ولی من بعد نمیتونید

    ***خدایی نکرده بی احترامی توهین تحقیر و.. در کار نباشه ، خودتون خدارو شکر بهتر میدونید هرکسی ایراداتی داره و ایشونم ندانسته داره رفتار میکنه ولی سکوت شما یا کمک مادر و.. شرایط رو بدتر میکنه و حتما باید جلوی این مشکل رو بگیرید.

    مشاوره حضوری+بروز دادن کلافگی ، بی صبری و نگرانی خودتون.

    موفق باشید.
    ممنون از پاسخ هاتون
    مشکل اصلی اینه که خودش زیر بار عملکرد ضعیفش نمیره. نه خودش نه مادرش.اتفاقا چند روز پیش مادرش تو خونمون داشت به من میگفت شوهرداری و بچه داری دخترم از بقیه خواهراش خیلی بهتره!!!!!!!!! منم چون مادرش خیلی مهربونه و باهاش خیلی رودربایسی دارم موندم چی بگم این حرفو که زد سکوت کردم همینجوری موندم. کلا دوست ندارم هیچوقت کار به خانواده ها برسه چون میدونم نهایتا خیلی دلخوری پیش میاد و آخر سر هم دودش تو چشم خودم میره. شانسش مادرش از سر دلسوزی خیلی کمکش میکنه و همین تنبلیشو بیشتر کرده.فقط تنها کاری که میتونم بکنم اینه که اگه ببینم داره همینجوری به زندگی ادامه میده منم دیگه تحویلش نمیگیرم و کاملا نسبت بهش بی تفاوت میشم و کاری دیگه باهاش ندارم دیگه هیچکاری هم تو خونه نمیکنم.هر چند میدونم با اینکار اخلاقش بدتر هم میشه ولی چاره ای جز این ندارم. افسردگی هم نداره . منتها حال و علاقه ی خانه داری نداره.و شوهرداری هم اصلا نمیدونه چطوریه چون اصلا تمایلات و خواسته های مردا رو نمیدونه.توی بد مخمصه ای افتادم.
    البته من خودم هم مشکل دارم چون آدمی هستم که نظم و انضباط و بهداشت واسم اهمیت داره وقتی میبینم خونه کثیفه ، اشپزخونه کثیفه دستشویی کثیفه یا غذا نداریم و ... نمیتونم تحمل کنم و مجبور میشم خودم انجام بدم ولی تصمیم گرفتم دیگه از این به بعد انجام ندم.

  12. #9
    عضو همراه

    آخرین بازدید
    سه شنبه 23 آذر 00 [ 07:11]
    تاریخ عضویت
    1388-1-20
    نوشته ها
    1,530
    امتیاز
    36,537
    سطح
    100
    Points: 36,537, Level: 100
    Level completed: 0%, Points required for next Level: 0
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    VeteranTagger Second ClassSocial25000 Experience Points
    تشکرها
    5,746

    تشکرشده 6,060 در 1,481 پست

    حالت من
    Mehrabon
    Rep Power
    274
    Array
    دوست عزیز، شما فقط می ایین اینجا هر از گاهی تاپیک می زنید و دوباره بعد از یه مدت برمیگردین سر خونه اول و البته با دلسردی بیشتر.

    کمی قاطع برخورد کنید. واقعا اگر از زندگی تون ناراضی هستین با یه مشاور به صورت حضوری در ارتباط باشید و به همراه خانمتون جلسات مشاوره رو دنبال کنید.

    اینکه نارضایتی تون رو بیان نمیکنید و نمیخواید از کسی کمک بگیرید عملا شما رو تبدیل میکنه به اتشفشان خاموش که هر لحظه امکان فورانش هست و این فوران بیش از هر کسی به همسرتون اسیب می زنه، پس قبل از اینکه رفتار خطرناکی (سرد شدن، بی تفاوتی و خیانت و ...) ازتون سربزنه یه تصمیم قاطع بگیرید.
    به نظر من سعی کنید اول موضوع رو با کمک مشاور حل کنید اما اگر خانمتون باز اصلاح نشد، موضوع رو با خانواده همسرتون مطرح کنید. این همه خودداری و خودخوری به ضرر شما و همسر و متعاقبش خانواده همسرتون هست.

    من حتی فکر میکنم در مرحله اخر از خانمتون و خانوادشون بخواین تصمیم نهاییش رو اعلام کنه؛ واقعا اگر توانایی خانه داری و ... نداره، خانوادش به فکر خدمتکاری چیزی باشن با هزینه خودشون، و اگر هم تو وظایف زناشویی شون کوتاهی میکنند به فکر .....

  13. کاربر روبرو از پست مفید صبا_2009 تشکرکرده است .

    myl (چهارشنبه 13 آبان 94)

  14. #10
    عضو عادی

    آخرین بازدید
    دوشنبه 09 اردیبهشت 98 [ 15:58]
    تاریخ عضویت
    1393-11-09
    نوشته ها
    179
    امتیاز
    7,738
    سطح
    58
    Points: 7,738, Level: 58
    Level completed: 94%, Points required for next Level: 12
    Overall activity: 0%
    دستاوردها:
    Tagger First Class5000 Experience PointsVeteran
    تشکرها
    132

    تشکرشده 652 در 153 پست

    Rep Power
    59
    Array
    سلام دوست عزیز؛
    اول جا داره تبریک بگم پدر شدنتون رو، و امید وارم با امدن فرشته کوچک، زندگیتون سرشار از عشق و رضایت از هم باشه.
    من در جریان تاپیک قبلیتون بودم و یه پیشنهادی اون موقه بهتون دادم و خب جواب شما هم منطقی بود و نشان از خانواده دوست بودن شما داشت، اما باید قبول کرد که هیچ کس از سر خوشی دارو تلخ مصرف نمی کنه ولی بعضی وقتا برای بهبود زندگی لازم هست که از شخص ثالث کمک گرفته بشه؛
    نظر من اون موقه این بود :
    با توجه به روحیاتی که از شما ملاحضه کردم به نظرم بهتره همون اهرم آخر رو که گفتم رو اجرا کنید و با یکی از اعضای خانواده خانومتون (با هر کدوم که راحت تر هستید) با مادرشون و یا با یکی از خواهر هاش در مورد این موضوع به صورت کاملاً خصوصی صحبت کنید و دردتون رو بگید و باز با توجه به تعریفی که از خانواده ایشون داشتید مطمئناً به خاطر دخترشون هم شده با ایشون در این باره صحبت هایی می کنن و البته به نظر من با هر کدوم که صحبت کردید عنوان کنید که نمی خواید این موضوع پیش همه علنی بشه و اگر هم قرار صحبتی با دختر (یا خواهر) شون داشته باشن عنوان نکنن که شما از اونا خواستید. و با هر کدوم هم که صحبت کردید تمام ماجرا رو بگید و خواسته هاتون رو با هاشون در میون بگذارید و توصیه می کنم طوری صحبت نکنید که اونا نیز جبهه بگیرن (مثلاً روک و پوست کنده برنگردید بگید تنبل، شلخته، پرتوقع و ... هستش) با زبون آروم همه اینارو بفهمونید. بلاخره دخترشونه شاید بر بخوره.
    و این نوید رو هم بهتون میدم که خیلی زود مشکلتون حل شدنیه و این دید که چه اشتباهی کردم که با ایشون ازدواج کردم رو دور بریزید
    .


    تا زمانی که شما همون فرمون قبلی پیش برید انتظار نداشته باشید چیزی تغییر کنه، و مقصدتتو عوض نخواهد شد. با توجه به اینکه خواستتون رو از دیگران پنهون نگه داشتید باعث شده که این تصور در خانواده اونا ایجاد بشه که شما از شرایط بوجود آمده راضی هستید و با توجه به شخصیت خودتون (خانواده دوست)این راهکار (توجه نکردن به همسر) ، بیشتر از خانومتون، شما رو عذاب می ده.

    به نظر من از یه شخص ثالث که همسرتون ازش حرف شنوی داشته باشه، کمک بگیرید. ,
    به نظر من نباید نهایت تحمل رو خرج کرد، و همیشه باید یه حاشیه اطمینانی باقی گذاشت، یعنی همیشه باید، صبر و تحمل در مورد هر چیزی به خرج داد و از طرف مقابل هم همین انتظار رو داشت، اما نباید در معرض نهایت فشاری که میشه تحمل کرد، قرار گرفت و یا نباید نهایت صبر طرف مقابل رو سنجید. چون در این مواقع در صورت بروز ناراحتی بیشترین ضرر و زیان ها متوجه طرفین خواهد شد.
    دل آرام گیرد به یاد خدا

  15. 2 کاربر از پست مفید به دنبال خوشبختی تشکرکرده اند .

    myl (چهارشنبه 13 آبان 94), میشل (پنجشنبه 14 آبان 94)


 
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ ها: 1
    آخرين نوشته: سه شنبه 13 اسفند 92, 10:36
  2. موفقیت از آن كسانی است كه ذهنیت موفق دارند
    توسط ani در انجمن موفقیت و شادی
    پاسخ ها: 0
    آخرين نوشته: یکشنبه 24 آبان 88, 18:19

کلمات کلیدی این موضوع

علاقه مندی ها (Bookmarks)

علاقه مندی ها (Bookmarks)
Powered by vBulletin® Version 4.2.5
Copyright © 1403 vBulletin Solutions, Inc. All rights reserved.
طراحی ، تبدبل ، پشتیبانی شده توسط انجمنهای تخصصی و آموزشی ویبولتین فارسی
تاریخ این انجمن توسط مصطفی نکویی شمسی شده است.
Forum Modifications By Marco Mamdouh
اکنون ساعت 09:10 برپایه ساعت جهانی (GMT - گرینویچ) +4 می باشد.