بالاخره راضی شدم توافقی جدا شیم. حالم بده. کمک کنید.
دوستان مجددا سلام
داستان منو تقریبا شاید تو تالار خونه باشید که از پارسال چند تا تایپیک باز کردم تا بلکه زندگیم درست بشه:
http://www.hamdardi.net/thread-38005.html
http://www.hamdardi.net/thread-38432.html
http://www.hamdardi.net/thread-38598.html
http://www.hamdardi.net/thread-38848.html
ولی نشد که نشد. خانومم تو این چندماه تا تونست اذیت کرد و تا تونست شکایت کرد تا بلکه هم بتونه مهریه بگیره و هم با تحت فشار گذاشتن من طلاق بگیره. آبروم رو تو محل کار بردن. از دست نوشته من سوء استفاده کردن و رفتن شکایت کردن و می خواستن خونم و وسایل زندگیم رو بگیرن و منو به زندان بندازن. ولی نتونستن و خدا خیلی کمکم کرد. وگرنه معلوم نبود چه سرنوشتی داشته باشم و شاید الان زندان بودم.
در نهایت منم تصمیم گرفته بودم دیگه طلاقش ندم تا بدونه دنیا دست کیه ولی هفته پیش خودش چندین بار بهم زنگ زد و خیلی مودب صحبت کرد که نشون می داد از کارایی که خودش و خانوادش کردن پشیمونه و گفت بیا دوستانه تمومش کنیم. منم چند روز اصلا جواب تماس هاش رو ندادم ولی بعد جواب دادم. گفتم چرا انقدر منو اذیت کردید؟ چرا آبروی منو بردین؟ گفت من نمی خواستم این طور بشه و داداشم و پدرم خودشون اومدن محل کارت و من در جریان نبودم.
خلاصه حالا که تمام زورشون رو زدن و دیدن به جایی نمی رسن و منم مال و اموالی ندارم و مهریش رو قسطی می کنن می دم، افتاده به التماس که طلاقش بدم. چون می دونه اگه من نخوام اصلا نمی تونه به راحتی طلاق بگیره.
من حتی بهش بازم گفتم بیا همه چیز رو فراموش کنیم و از اول شروع کنیم و آخرین فرصت رو به زندگیمون بدیم ولی قبول نکرد. این خانم تصمیمش رو گرفته به من هم خیلی بد کرد و نامردی کرد. بدون دلیل منطقی زندگیمون رو از بین برد.
منم الان می تونم اذیتش کنم و چندسال نگه دارمش. ولی واقعا وجدانم اجازه نمی ده. از طرف دیگه دلم راضی به طلاق نمی شه و خیلی حالم خرابه. الان قراره چند روز دیگه بریم درخواست طلاق توافقی بدیم و منم حدود 10 میلیون به اضافه طلب برادرش رو که ندادم رو بدم بهش. حالا بهونش اینه که تو چرا ژول داداشم رو ندادی و منم گفتم شما چرا می خواستید وسلیه های من رو بردارید ببرید . گفتم من مال مردم خور نیستم و پول برادرت رو می دم ولی اول شما اشتباه کردید و به من نامردی کردید منم واسه اینکه ضرر نکنم ژول رو نگه داشتم تا تکلیف وسایل ها مشخص بشه.
الان می تونم پولی رو هم بهش ندم و حتی خسارت هم ازش بگیرم ولی بار آخر که باهاش صحبت کردم گریه کرد که من ضرر کردم تو این زندگی و خودت با وجدانت تصمیم بگیر حق من رو بدی و خونت رو بفروش و نصفش رو به من بده. منم گفتم تو هم زندگیم رو خراب کردی، هم آبروم رو بردی و هم می خوای مالم رو بگیری این که نمی شه.
خلاصه منطق می گه برم تمومش کنیم بره تا هر دومون راحت بشیم و اصلا دلم نمی یاد و خدا رو هم خوش نمی یاد بیشتر از این به زور نگه دارمش. از طرف دیگه هر کاری می کنم دلم راضی به طلاق نمی شه. حالم خرابه. به نظرتون این حال من قبل از طلاق و جدایی طبیعی هستش؟ یعنی می تونم با جدایی کنار بیام؟ این خانوم خیلی در حق من بدی کرد و خانوادش هم همین طور و منم هر کاری تونستم کردم تا زندگیمون درست بشه ولی نشد که نشد که نشد. در عین حال ته ته ته قلبم هنوز دوسش دارم. حالا نمی دونم چه کار کنم. تو رو خدا کمک کنید تا این روزای سخت رو مدیریت کنم تا به خوبی تموم بشه.