بی عدالتی شوهرم دررفتارهایش
سلام دوستان .لطفا با نظرات سازنده خودتون به من آرامش درونی بدید.
من 2 ساله که ازدواج کردم .خودم ارشد هستم وشوهرم ازلحاظ تحصیلات ازمن پایینترند البته دوره تحصیلات تکمیلیم هم زمان با عروسیمون شد.مشکل من ریزبینی همسرمه درهمه چیز .محصوصا دررفتارهای خانواده من وخودم .1 سال اول زندگیمون هیچی نگفتم .رفتارهایش درعشق من نسبت بهش وهمچنین رفتارهای زناشویی مون تاثیرگذاشت وایشون این مساله را متاسفانه به گوش مادرش رساند که همین گفتنشون باعث شد رفتارهای من سردتربشه تاجاییکه چندباراختلاف شدید بین ما بوجودآمد وخواستیم جدابشیم که با وصاطتت خانواده ام این کارانجام نشد ومن هم به خاطر آبروی مادرومخصوصا پدرم که بازاری هستند قبول کردم زندگی کنم .پدرهمسرم هم همین رفتارهارودارندهمسرم درواقع آیینه تمام نمای پدرشون هستند.ولی نوع تحصیلکرده اش.
هرموقع دوست داشته باشه میره خونه مادرش اما هرموقع من خواستم برم کلی کارمیزاره جلوم ومیگه واستا دو تایی میریم .تو جروبحثها هرچی ازدهنش میرسه به منو خانواده ام میگه .تمام جیک وپوک زندگی مارو مادروخواهرش میدونند.خواهرش 2 ماهه زایمان کرده خونه مادرشه همسرم تقریبا هرزوز میره بهشون سر میزنه.من چند باربهش گفتم اگر خانواده تو برای توعزیزند خانواده منم برای من عزیزند.خلاصه دقیقا رفتارهاییکه با خانواده من داشته را دارم با خانواده اش جلوی خودش تلافی می کنم .اصلا هم نمیخوام باهاشون صمیمی بشم .به شوهرم هم گفتم .چندباربه خاطرشون ازدست شوهرم کتک خوردم .درحدکبودی.الان خودش حاضرشده بریم مشاوره.خانواده من وهمسرم وخودمون دریک شهرهستیم که فاصله هامون ده دقیقه هم نمیشه.چیکار کنم کمتراونجارفت وآمد کنه ؟شده چندروز بهش محبت زیادی کردم اما بازمیبینم الکی تنهایی میره اونجا دردودل میکنه .به من میگه میری خونه مادرت پشت سرم حرف میزنید؟هرچی میخوام ثابت کنم نمیتونم .الان یه مدتیه مهمان وارمیرم خونه شون .رفتارهاشون کلا عوض شده متوجه میشم به ظاهرولباس پوشیدنم حسودی میکنند .نمیتونم کینه ها رو ازدلم پاک کنم.چیکارکنم ؟همیشه بهشون فکرمیکنم .دیوانه شدم .به خدا .ای کاش می شد میرفتیم یه استان دیگه .شوهرم پسر بزرگه خانواده شونو .