نوشته اصلی توسط
mohammad b
سلام ممنون
من پدرم فوت شده :54:
راسیاتش از کوچیکیم پدر نداشم و مادرم بزرگم کرده
از موقعی که فهمید من کسی رو دوست دارم روم انقدر حساس شده قبلش کمتر بود
حتی اگه بخوام برم تعمیرگاه مادرم هم باهام میاد
شب تنهایی نمیزاره برم بیرون کلا نه روز میتونم برم نه شب همش توی خونه هستم
فقط مواقعی تنهام که یا دانشگاه هستم یا سره کار که همونجام بهم زنگ میزنه میگه کجایی پس چرا نیمدی
نمیدونم چیکار کنم حتی وقتی جایی هستیم مثلا مهمونی وقتی ببینه دارم با گوشیم حرف میزنم جلو جمع بهم میگه با کی داری حرف میزنی وقتیم میگم دارم با دوستم حرف میگه بزار رو بلندگو ببینم
بعضی موقع هام جلو همه بهم چیز میگه و بهم میگه چیکار کن چیکار نکن
الان واقعا از خودم اراده ندارم