عدم همراهی همسرم مرا دلسرد کرده.
سلام دوستان
مدتی است که از همسرم دورم و این اواخر تلاش ها( چه از طرف من چه از طرف او) برای گرم نگه داشتن رابطه مان رو به شکست می رود. خیلی خلاصه اگر بخواهم وضعیت را شرح دهم:
1- به توافق اولیه مان برای همراهی با من در هر شرایطی پایبند نماند و اکنون من اینجا تنها هستم با کیلومتر ها فاصله از خانه و کاشانه ام ...
2- من نمی توانم شرایطم را عوض کنم و چیزی را به تاخیر بیندازم، چون زمانبندی درسی من چنین فرصتی را قائل نیست...
3- دیدار ما خلاصه می شود به چند هفته یک بار و آنقدر کوتاه که ...
4- او هنوز کم و بیش بیکار است و با اینکه تغییر محل زندگی برایش هیچ هزینه ای نداشت، اما نپذیرفته و به جایش من مجبور شده ام سختی و خطر مسافرت های طولانی مدام را به جان بخرم و برای دیدن او ( بخوانید تامین او!) از ثبات کاری و تحصیلی ام بزنم ...
5- گاهی پیش آمده که فرصت دیدن ما تنها خلاصه شده به یک ساعتی در خیابان قدم زدن و گفتگویی در پارک... در این اوقات زیاد شده که تنها تمنای بوسه ای از او داشته ام و مرا پس زده ...
6- این پس زدن ها و این همراهی نکردن ها، و اینکه در کنار او رشدی برای خودم متصور نیستم، و اینکه هیچ دفاعی از من نمی کند وقتی دیگران سرزنشم می کنند بابت تصمیم مشترکمان و اینکه مدام احساس عدم امنیت مالی می کنم وقتی نتوانسته (و یا نشده! نمی دانم!) بعد از این همه مدت وضعیت خودش را تثبیت کند ...
همه و همه مرا به پرتگاه دلکندن از او رسانده ...
به همفکریتان نیاز دارم