سلام دوستان عزیزم مرسی از کمک و راهنمایی هایی که در تاپیک قبلیم کردین . بخاطر اینکه عنوان اون تاپیک کمی از موضوع دور شد .گفتم بهتر باشه که یک عنوان و تاپیک جدید بزنم که بهتر بتونم از کمکهاتون استفاده کنم مرسیییییییییییی :72::72::72::72:
این لینک تاپیک قبلی :
احساس شکستن دل ! احساس گناه کردن !!
--------------------------------------------------------------------
با خانواده تقریبا مطرح کردم (تقریبا همه میدونن) و گفتن مشکلی نیست بابام هم گفت ما میریم جلو اگه دختر خوبی بود و خانواده نجیب و خوبی داشتن مشکلی نیست فقط خودت باید فکر بعدشم باشی من میرم جلو ولی باید خودت بدونی میتونی خرج و مخارجش رو در بیاری ؟ و بتونی زندگیت رو بکنی .
یکی از خواهرام کاملا موافقه و سی بر این داره ازدواج کنم و خودش میگه بقیش رو خدا خودش درست میکنه و به این اعتفاد داره چون دختر خودش هم با این شرایط شوهر داده و برای چند نفرم با این شرایط شایدم بدتر رفته خواستگاری که بعدها ه لطف خدا وضعیتشونم بد نشده .
بقیه از خاهرام هم تقریبا به خودم میسپارن که چه کنم و تقریبا میگن که فعلا درست رو بخون لیسانسه شی و پول در بیار کار خوب باشه بعد ازدواج میکنی ... عجله نکن
حالا هم خودم موندم چیکار درسته ! واسم که هم اون خوبخت شه و هم من .
میخوام اول چند تا سوال اساسی از خودش و و خانوادش بپرسم که شناختم بیشتر شه که بدونم خانوادم در برخورد باهاشون چه خواهند کرد !!
-----------------------------------------------------------------
ولی همونجور که گفتم گوشی نداره و موقعیت هم نداره که بتونه از جای دیگه زنگ بزنه یا اس بده !
دیشب بعد چهار شب اس داد ساعت 2 نصف شب .
گفتم تو جای من باشی چه فکرایی میکنی ؟
کفت همون فکرایی که تو میکنی شب خوش ! (حساسه. بهش برخورده بود ! ) منم از این شب خوش گفتنش حرسم در اومد و گفتم که تو هیچ ارزشی واسم نمیزاری
گفتم که کجا بودی و چیشده ؟
گفت هیچی نشده خودت که میدونی گوشی ندارم و نمیتونم اس بدم با آبحیمم قهر بودم نمیتونستم گوشیش رو بگیرم !
گفتم الان من باید تورو درک کنم یا تو منو ؟
گفت آره درکت میکنم اگه بخاطر این چیز هم ترکم کنی حق داری !
گفتم یعنی توی این چند روز یک دقیقه نمیشد یه اس بزنی ؟هزارتا راه وجود داره اس بزنی ؟!!! من یک توضیحی منطقی میخوام که درکت کنم .
گفت ما درک مناسبی از هم نداریم !
گفتم من یک توضیحی میخوام که بتونم درکت کنم و آروزم شم ! (یک اخلاق بدی دارم که تا یک موضوع به نتیجه ی آرام بخش نرسم ول نمیکنم و گیر میدم!!!)
اون از بخاطر این اخلاقم خواست حرفو عوض کنه گفت خوبی ؟ روزه میگیری ؟
گفتم چی میگی یه توضیحی بده ببینم چی شده چیکار میکنی کجا بودی !!!!!!
گفت هیچی نشده گیر میدی اگه منظورت اینه راهتو سوا کن ! (آخه تا حالا خیلی بهش گیر میدادم و جرو بحث میکردیم و اون کوتاه میومد دیگه فکر کنم طاقتش از این بحث ها سر اومده بود )
گفتم انگار خیلی دلت میخواد جدا شی همش از جدایی میگی
گفت بخواب فردا میری سر کار کسل نشی ! (باز بهم برخورد که نمیخواد وقتشو بخاطرم بزاره موضوع رو حل کنیم !)
بعد ازش خواستم باز یک توضیحی بده !
گفت شب خوش من میرم سحری درست کنم !
و همین شب خوش ها باعث شد که حرس منم دربیاد داغ کنم !!!!!!!!!!!!!!
خیلی حرفای دیگه گفتم که مثلا عذابم میدی یک توضیح نمیدی ارزش نمیزاری (داغ کرده بودم!!)
اونم اس داد : دوست دارم
من گفتم یک ارزش نمیزاریس کاش نبودی از اول حلالت نمیکنم و خیلی حرفای چرت دیگه !!
اونم گفت باشه این شماررو دیگه نمیبینی .بای
----------------------------------------------------------------------------------------------
بینمو شکر آب شد و دعوا کردیم ! که حتی نشد بهش حرفای اصلی رو که میخواستم و منتظرش بودم رو بگم ..............
()
به نظرتون کار من اشتباه بود ؟ میدونم تند برخورد کردم ولی حق نداشتم یک توضیح درست و حسابی بخوام (محدوده که میگه از خونه هم بیرون نمیره و گوشی هم نداره که بتونه باهام تماس بگیره !) من فکر میکنم که خب هزارتا راه وجود داره !؟ خب اگه نمیتونه فقط توضیح بده که منم قانع شم . این توقع زیادیه ؟؟
()
من دوسش دارم و اونم میدونم دوسم داره ولی با این بحثا بینموم دعوا شد !!!!
و من از اون موقع خبری ازش ندارم و فقط شبا که میتونست بهم اس بده بیشتر چشم انتظار روشن کردن گوشیش هستم !
میخوام که اصلا زنگ نزدنم و اون خودش بهم زنگ بزنه (میگم اگه بهش کم محلی کنم خودش دلش تنگ میشه اگه دوشم داشته باشه حتما بهم زنگ میزنه و اون موقع منم از دلش در میارم موضوع رو حل میکنیم )
* شرمنده سرتون رو درد اوردم معذرت میخوام خیلی طولانی شد خواستم مو به مو توضیح بدم تا اشکال کار رو بگین من حالا چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟