این هم یه نمونه عینی ، واقعی و عالی از اعتماد به خدا
"سلام دوستان خوبم
نمی تونم بگم خوبم ، بیشتر از اونکه حس خوشحالی داشته باشم نگرانم نکنه از پس شکر گذاریش بر نیام.
یادتونه با خدا معامله کردم ؟
خدا هم کم نذاشت واسم و حسابی من رو شرمنده کرد جوری که فقط دارم خجالت می کشم .
قبل از اینکه کارم رو رها کنم همش نگران بودم و می گفتم حتی همسرم از پس خرج و مخارج و قسط ها بر نمی یاد و توی یه شهر غریب من با دو تا بچه چی کار کنم ؟
اون موقع فقط دودوتا چهارتا می کردم می دیدم نمی شه.
الان یقین پیدا کردم که وقتی طرف حسابت خدا باشه اگه ما بگیم دودوتا خدا می گی بی نهایت من همش بستگی به
به خودت داره چقدر رو من حساب کنی اگه همش رو بسپاری به من حتی خودتو جواب سوال ریاضیت می شه
بی نهایت.
بالاخره ما هم خونه دار شدیم. "
http://www.hamdardi.net/thread30514-67.html#post357820