با دستای خودم دارم زندگیمو ...میکنم(افکار منفی به علت سرطان پسرعمو)
سلام....
از وقتی پسر عموم سرطان داشت و من دیده بودمش همش حالم بد میشد خوابای بد میدیدم...
الان ایران نیستم پیش شوهرمم چند شب خوابهای بدی میدیدم همش زنگ میزدم از مامانم میپرسیدم چی شده اونجا
تا بالاخره متوجه شدم پسر عموم فوت کرده....همش توی خودمم دلم میگیره...به شوهرم توجهی ندارم...
غصه میخورم....فکرای منفی پر شده توی سرم...خوابای بد...همش گریه...بالاخره شوهرم عصبانی شد
گفت چرا اینجوری من خسته از سرکار میام تو با این کارات...چرا به فکر من نیستی...
واییییی خدایا....دست خودم نیس یهو میزنم زیر گریه...خیلی فکرای منفی میکنم...همش ترس دارم...
توی خونه نمیتونم تنها باشم....به راهنمایی نیاز دارم اینجا نمیتونم برم مشاوره چون زبون بلد نیستم....
RE: با دستای خودم دارم زندگیمو ....میکنم...
shomila سلام
همون جور که خودت گفتی نیاز به آرامش فکری داری
دوست عزیز به نظر من میتونی از این فکرا و خوابای بد به خدا پناه ببری و در کنار توکل آرامش خودتو بدست بیاری
اتفاق ناراحت کننده ای برای پسر عموت پیش آمده اما تا کی میتونی براش ناراحتی کنی از تکنیک توقف فکر استفاده کن
همسرت حق داره من تاپیک قبلیتو یادمه حیفه اون احساس خوبی که با شوهرت داری تحت تاثیر فکرای بد خراب بشه
برات آرزوی موفقیت دارم
امیدوارم از تاپیکت بهترین نتیجه گیری رو به عمل بیاری:72:
RE: با دستای خودم دارم زندگیمو ...میکنم(افکار منفی به علت سرطان پسرعمو)
تسلیت میگم شرایط سختیه در کتون میکنم .این لینکا رو مطالعه کنید لطفا
تکنیک توقف فکر
با مرگ عزیزان کنار بیاییم
مصیبت ناگهانی
و از همه مهم تر تاپیک آقای مدیر همدردی
کلیک کن
RE: با دستای خودم دارم زندگیمو ...میکنم(افکار منفی به علت سرطان پسرعمو)
من این پستایی که گذاشتی خوندم...
ولی حالم شبا واقعا ....میشه...
مثلا شام نمیتونم بخورم خیلی کم خوراک شدم....شبا اینقدر دیر میخوابم که شوهرم صداش در میاد صبح زودم بیدارم
از ترس اینکه خواب بد نبینم....
همش مضطربم همش نگرانم گفته بودم قبلا که تقریبا 4 سال پیش هم این اتفاق واسه من افتاده بود....بعد از شوکی
که بهم وارد شده بود ولی من نمیخوام دوباره اونجوری بشم...همش به یه نقطه خیره میشم فکرای بد میاد توی سرم
روی تکنیک توقف فکر خیلی کار میکنم ولی بازم شبا خوابهای.....
تورو خدا راهنماییم کنین....
RE: با دستای خودم دارم زندگیمو ...میکنم(افکار منفی به علت سرطان پسرعمو)
بیاد بپذیری مرگ حقه شتریه که در خونه..........
اگر تازه فوت کردن که این رفتارات طبیعیه ولی باید جلوشو بگیری.
نباید زندگیت بازیچه این موضوع بشه
اصلا نذار ذهنت آزاد باشه خودتو سر گرم کن تا نتونی به این موضوع فکر کنی.
RE: با دستای خودم دارم زندگیمو ...میکنم(افکار منفی به علت سرطان پسرعمو)
دوست عزیزم سلام
از اتفاقی که برای پسر عموت افتاده واقعا ناراحت شدم.براش فاتحه ای خوندم.
دوست عزیز
زندگی در غربت برخی مواقع خودش بسیار سخت و ازار دهنده هستش.
همسرت نیاز داره تا شما در کنارش باشی...چند روز اظهار ناراحتی میتونه طبیعی باشه اما بعد از اون روندی افراطی رو در بر داره و مشخصه که از توان و تحمل و ظرفیت همسرت به دوره....
یه عزیزی از بین شما رفته...خواست خدا و تقدیر اون عزیز همین بوده...نذار به خاطر رفتن اون عزیز داغ پاشیده شدن زندگی دیگری بر روی دل عزیزانت بمونه
شبها موقع خواب حتما تسبیحات حضرت زهرا رو بگو.
قدرت مدیریت بحرانت رو ببر بالا. زندگی پره از این فراز و نشیبها
بدون که الان در زندگی تنها نیستی ...اداره زندگیتون نیاز به تلاش متقابل شما هم داره...
خوبه که خودت فهمیدی که داری زندگیت رو خراب میکنی
خودت به خودت هشدار میدی اما توجه نمیکنی....
مطمئن باش الان پسر عموی شما به هیچ گریه و عجز و لابه ای نیاز نداره
اگر میخواهی هم خودت و هم ایشون به ارامش برسید براش قرآن بخون...خیرات بده...
حئاست به زندگیت باشه
RE: با دستای خودم دارم زندگیمو ...میکنم(افکار منفی به علت سرطان پسرعمو)
من حالت رو خوووب می فهمم. چون خودم ایران نیستم و یکی از فامیلهای نزدیکم که من خیلی دوستش داشتم همین چند وقت پیش ناگهانی فوت کرد. از فکرهای بد دیگه ای که به ذهن آدم میاد نمیگم ... اما بدون که خیلی درکت میکنم. اگر شوهرت درکت نمیکنه خودت خودت رو درک کن. تو الان حق داری که ناراحت باشی و وقتی تو ناراحت باشی زندگی برای یک مدت از اون حد استاندارت میاد پایین تر و این طبیعی هست. به خودت کمک کن. مطمئن باش زندگیت دوباره به حالت عادی برمیگرده.
زنگ زدی با فامیلا صحبت کنی و گریه کنی پای تلفن؟ اگر این کار رو نکردی به خیلی ها زنگ بزن و با همشون یک فصل گریه کن. اونا الان دور هم گریه هاشون رو کردن و تخلیه شدن. اما تو این جا نتونستی سوگواری کنی و تخلیه نشدی.
می تونی نوار عزاداری یا نوحه ای چیزی بزاری و باهاش حسابی گریه کن. گریه کردن خیلی بهت کمک میکنه.
امکان معاشرت داری؟
ببین اینا خیلی مهمن:
معاشرت و تنها نبودن
روزها تو خونه نبودن
اگر می تونی دوستات رو برای چایی چیزی مرتب دعوت کن خونت. یا باهاشون برو بیرون.
امکان این کارها رو داری؟ امکان معاشرت بیشتر؟ امکان تو خونه نموندن؟
منتظر جوابتم.:72:
قبل از خواب یک چیزی گوش کن تا با گوش کردن به اون خوابت ببره (می تونی از اینترنت کتابهای صوتی دانلود کنی. گوگلش کن بهت میده). یا کتاب بخون. این طوری فکرت منحرف میشه و بدون اینکه به اون مسأله فکر کنی به خواب میری و خوابت بهتر میشه.
RE: با دستای خودم دارم زندگیمو ...میکنم(افکار منفی به علت سرطان پسرعمو)
سلام میشه توضیح بدیدن دقیقا چه فکرایی میاد تو ذهنتون که شما رو ازار میده؟
RE: با دستای خودم دارم زندگیمو ...میکنم(افکار منفی به علت سرطان پسرعمو)
خوابهای بد ازارم میده خواب مریضی... حتی نمیتونم اسمش رو به زبونم بیارم
بعد خواب هم همش فکر خوابمم خیلی ترسو شدم نمیتونم یه لحظه تنها توی خونه باشم خیلی میترسم از همه چیز
این فکرها اینقد ازارم میده که حتی زندگی روزمره خودمم موندم توش...
امکان معاشرت دارم خودم خیلی تلاش میکنم خونه اشناها که میرم تا ساعتها میمونم دوباره برمیگردم خونه همون اش و همون کاسه...
به کسی زنگ نزدم تسلیت بگم حتی با کسی در موردش صحبت نکردم ولی خودم خیلی توی خلوت خودم گریه کردم
اما خودمم دلیل گریه هامو نمیدونم؟؟؟
شبها تا دیر وقت بیدارم جرات خوابیدن ندارم...
RE: با دستای خودم دارم زندگیمو ...میکنم(افکار منفی به علت سرطان پسرعمو)
شمیلای عزیز بهت تسلیت میگم.
غم مرگ دیگران واقعا سخته و ترس و اندوهی که ممکنه برامون بیاره..
نقل قول:
به کسی زنگ نزدم تسلیت بگم حتی با کسی در موردش صحبت نکردم ولی خودم خیلی توی خلوت خودم گریه کردم
چون شما ازخونواده و اقوامت دور بودی نتونستی دوره سوگواری رو باهاشون طی کنی...حتما باهاشون تماس بگیر..باهاشون صحبت کن...گریه کن
معمولا ادمایی که غم مشابه و یکسان دارن حال همدیگه رو بهتر درک می کنن و بهتر میتونن همدیگه رو اروم کنن.
میتونی ناراحتی و ترسهات رو روی کاغذ بنویسی وبعد خطشون بزنی و بسوزونی..میتونی با پسر عموت روی کاغذ مکالمه کنی..باش حرف بزنی..پسر عموت رو تصور کن که الان از درد و رنج راحت شده..میتونی حتی نقاشیش رو بکشی در حالیکه سالمه و احیانا کنار بقیه اقوامتون که فوت شده هست.
حتی میتونی برای خودت یه جای قشنگ که برات مثل بهشته بکشی در حالیکه پسر عموتم اونجاست.
کارایی که اینجا بهت گفته شده رو امتحان کن امیدوارم نتیجه بگیری.
موفق باشی